دکتر حسین بابایی مجرد
عضو هیات علمی گروه مدیریت اسلامی پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
حکمرانی در زمره آن دسته از مفاهیمی است که همواره از ما میگریزند لذا در عین حال که میتوان از این مفهوم گفت و آن را به لباس نظریه پوشاند اما امکان استقرار معنایی درخور در موردش را نمیتوان طولانیمدت در اختیار داشت به همین جهت، انتظار ارائه یک تعریف مورد اجماع و غیرقابل مناقشه از حکمرانی، انتظار بجایی نیست. اما بیم عدم اجماع نشاید که ما را به دامن تفرق و اغتشاش مفهومی بیفکند و همین انگیزه است که تلاش برای تعقیب تعاریف درخور در لابلای کتب منتسب به حکمرانی را موجه میکند.
البته ذهن خواننده محترم بیشک آشناست که ایدهی حکمرانی جدید و ماهیت انشایی آن در بستری فلسفی و مرحلهای از تاریخ علم و سیاست جدید پیدا شدهاند و شایسته نیست این متن را دید و زمینه را یکسره رها کرد؛ خواه زمینه و خاستگاه این علوم و فنون در غرب تفکری و خواه مهبط و ظرف انتقال شرایط اینجا و اکنون ایران اسلامی.
ارائه توصیههایی عام از حکمرانی نرمال و دعوت دولتها و ملتها به همراهی با این خوانش از حکمرانی نباید مانع تأمل و بازاندیشی نسبت به قدر و غایت این تجویزها و تناسبش با مقتضیات این زمان و این مکان شود. ترجمه انتقادی این متون هم آشکارکننده ایدئولوژیها و سفارشهای سیاسی منطوی در این کتب است و هم مستوای تقاضاهای حکمرانانه ما را از نسخههای تشدیدکننده مسئله به نوعی از عقلانیت حُکمی و حِکمی تصعید میکند. این منطق از عقلانیت، با اجتناب از هرگونه انقطاع تاریخی از سنت حکمرانی در کشور ایستادن در نقطه تصمیم و پیشنهاد تغییر حتی جزئی را “تغییر به تمامه” میداند لذا با صرفنظر از تغییر ساختار، سخن از اصلاح فرایندها و روندها نمیگوید همچنانکه بیتوجه به روح اصول اساسی، تمنای اصلاح ساختاری نمیکند.
اما سختتر از تکاپوی نظری درباره حکمرانی، عمل حکمرانانه در عصر حاضر است؛ تا جایی که ویلسون در سخنرانی تاریخی خود در سال ۱۸۸۷ درباره مدیریت دولتی میگوید اگر مصائب حکومتداری همه قرون را به طور مجموع، پیش چشم آوریم بالجمله در قرن ما انباشته میبینیمشان. این صعوبت در کجای حکومت است که ویلسون را به هراس انداخته است؟ نقطه بیمآلودی که ویلسون روی آن دست میگذارد دقیقاً نقطه تصمیم یعنی همان جایی است که حکمرانی در آن نقطه از نو متولد شده و میبایست تمام حیثیاتش را تجدید کند. این تصمیم میتواند در جایگاه سیاستگذار باشد که طرحی نو در مواجهه با پدیدهها به پیش کشیده و قواعد مواجهه طرح خویش را با طرحهای بدیل بازتعریف میکند و یا در موقعیت تصمیم بوروکرات اداری باشد که سیاست سیاستگذار را در عاقله خود هدم و هضم میکند و فرم و محتوایی خودخواسته و خودخوانده به آن میدهد. این منظر به تغییر و اصلاح نیازمند همراهی عامه است و هرگونه عدم تفاهم با عامه، تغییر را ناممکن و یا در صورت امکان، نامطلوب میکند.
طرحی از حکمرانی همچنان مطرح است که بنا دارد حکومت و دستگاه اداری را همذات دانسته تا از آن رهگذر همراهی عامه را با خلق ماشین خدمات عمومی و راهاندازی ترتیبات اداری و نتیجتاً تغییر تصویر ذهنی عموم تضمین کند؛ ماشینی که به مجرد ایجاد و حرکت، چشمها بلکه اذهان را به دنبال خود کشیده و از عمق “سیاستهای بیتفاوت به انتخاب عمومی” سیاستمداران غافل خواهد کرد. این حکمرانی میخواهد زیر سایه توفیق اداره عمومی در تأمین آسایش مردم برای خود حجیت و مشروعیتی دستوپا کند.
طرح دیگری که با آن مواجهیم اصلاح خدمات عمومی اعم از تصحیح روشهای انتصاب، قاعدهگذاری برای کارکردهای اجرایی، اصلاح سازمان اجرایی و شیوههای عمل و … است که آمادگی اخلاقی لازم برای آن چیزی که باید در جستجویش باشیم یعنی تقدسبخشی به سازمان عمومی را ایجاد میکند. این مهم، جو اخلاقی زندگی رسمی را روشن میکند و با بیطرف کردن خدمات، راه را برای شبهتجاریسازی آن میگشاید و با اصلاح انگیزههایش، او را قادر بر بهبود روشهای کاری میکند. این طرح، اداره را از آن مقام فنی میداند و او را از تعرض به وظیفه ذاتی دولت یعنی مداخله در امور بزرگ و جهانشمول برحذر میداند.
اما طرح سوم، حکمرانی را به مثابه امر عمومی به پیش کشیده و با تمسک به گفتار، عموم را در صحنه حکمرانی حاضر کرده و در هر وضعی که با آن روبروست در تمنای تجلیبخشی به خواست و اراده عمومی است. اما افکار متکثر و انظار متنوع عموم، “حُکم” را ضروری میکند، لکن حکمی در مقام امتزاج تفاوتها، پیرایش طرحها و بازاندیشی در شالودههای بینشی و گرایشی. این حکم باید ظرف اراده عمومی را دریابد تا فرصت حضور در آن ظرف و همراهی و شاید تصرف در اراده عمومی را بیابد. این فرصت همیشه برقرار نیست بلکه هماوست که سیاستگذار کاردان را به سوی خود میکشد و او را با تصمیمش احیا یا اماته میکند.
همانطور که میبینید نقطه اشتراک و گفتگوی هر سه طرح تصمیم جهت تصرف در نظر عمومی است؛ گاهی این هدف با تمسک به خدمات عمومی برای ایجاد انحراف در اذهان عمومی از بنیانهای مداخلات سیاستی انجام میشود که نتیجه آن نه حل مسئله مشروعیت که انحلال آن است؛ گاهی تصمیم جهت اتکا به نهضت خدمات عمومی برای ایجاد جوی اخلاقی جهت تقدسبخشی به سازمان عمومی اخذ میشود تا این نهاد عمومی را در عین بیطرفی، حساس نسبت به کارآمدی کند؛ و گاهی نیز تصرف در تصمیمات عمومی را با حُکم و حکمرانی، آن هم با حضور در حوزه عمومی و تنظیم و تنسیق انظار عمومی متحقق میکند.