به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، و به گزارش خبرنگار ایکنا، کرسی «روششناسی آیتالله مصباح یزدی در مواجهه با علوم انسانی و علوم نظری» روز چهارشنبه ۱۲ آبان از سوی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم و دانشکده قرآنی تهران و با ارائه حجتالاسلام والمسلمین عبدالله محمدی، عضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه، برگزار شد. در ادامه سخنان وی را میخوانید:
هدف اصلی این جلسه قدرشناسی از زحمات علامه مصباح یزدی است که یکی از نظریهپردازان اصلی انقلاب و ایدئولوگ سالهای اخیر در مباحث فکری و فرهنگی بودند و ما حوزویان بسیار از ایشان بهرهمند شدیم. مرحوم علامه مصباح یزدی از نخستین عالمان حوزه معاصر بودند که مسئله علوم انسانی را جدی گرفتند و نه به عنوان شیفتگی محض و نه با عنوان تخاصم بلکه با رویکرد علمی آن را بررسی و مقدمات نقد عالمانه علوم انسانی را فراهم کردند.
اصول روششناسی مرحوم مصباحیزدی
درباره روش نقد ایشان در زمینه علوم انسانی و نظری هم باید گفت که در یک نگاه کلی میتوان حرکت روشی مرحوم علامه مصباح یزدی را به دو دسته «اصولِ علمی» و «عملی» تقسیم کرد و بحث اصلی ما در همان زمینه مباحث علمی ایشان است. یکی از اصول روششناسی مرحوم مصباح یزدی این بود که مطالب اصلی را مورد تأکید قرار میدادند و به مسائل فرعی در حوزه علوم انسانی اهتمام کمتری داشتند. انبوه نظریات در چهارصد سال اخیر بعد از رنسانس، تولید و بسیاری از آنها وارد جهان اسلام شدند اما همگی در یک سطح نبودند، بلکه برخی روبنا و برخی زیربنا بودند. بنابراین ایشان وقت خود را صرف نظریات روبنایی نکردند، بلکه اهتمام استاد مصباح یزدی بر مبانی علوم انسانی بود که با حل آنها، تکلیف روبنا هم مشخص میشد.
ما برخی نظامهای اجتماعی همانند نظام حقوقی و سیاسی داریم که مبتنی بر برخی نظامهای رفتاری همانند نظام اخلاق و تربیت و البته همگی متوقف بر مباحث انسانشناسی، هستیشناسی و معرفتشناسی هستند و بر این اساس علامه مصباح یزدی نسبت به مبانی معرفتشناسی اهتمام بیشتری داشتند و در حوزه علمیه به شکل فوقالعادهای مباحث معرفت شناسی را تعقیب کردند. ایشان مسائل مختلفی را در حوزه بنیادین پیش روی خود داشتند اما برخی اصول همانند نسبیت، شکاکیت، واقعگرایی، معقولات ثانی فلسفی و … را مورد توجه بیشتری قرار میدادند.
در زمینه هستیشناسی نیز مباحثی همانند علیت را که از مباحث مهم علوم انسانی است و همچنین سرشت انسان و اراده وی را که در علوم انسانی مورد نزاع است بسیار برجسته میکردند. بنابراین ویژگی دوم علامه مصباح این است که در بین همان مبانی هم، بحثهای تأثیرگذار و محل نزاع مکاتب را بیشتر مورد توجه قرار میدادند. ویژگی سوم در روش شناسی ایشان در مواجهه با علوم انسانی این بود که به جای اینکه جزءنگر باشند و بخش خاصی از نظریه را بگیرند و همان را تحلیل کنند آن را در درون پازل دستگاهِ علوم انسانی تحلیل میکردند، چراکه میدانستند این نظریه در آن دستگاه دارای جایگاهی است و بر همین اساس مسئله فلسفههای مضاف و روابط علوم انسانی را جدی میگرفتند.
توجه به فلسفه اخلاق
در نظام سیاسی با بحث مشروعیت و رأی مردم مواجه هستیم که ایشان میتوانستند این بحث را مستقیماً در همین حوزه تحلیل کنند، اما مرحوم مصباحیزدی آن را به فلسفهِ اخلاق به عنوان یکی از مبانی نظام سیاسی مرتبط کرده و در آن چارچوب مورد تحلیل قرار دادند، چراکه اگر در زمینه اخلاق، واقعگرا باشیم و آن را متولی آرای مشروع ندانستیم در نظام سیاسی هم همین رأی را خواهیم داشت. همچنین ایشان واقعگرایی در اخلاق را مبتنی بر بحث دیگری در معرفت شناسی با عنوان معقول ثانی مورد توجه قرار میدهند.
روش دیگر مرحوم استاد مصباح یزدی در مواجهه با علوم انسانی این بود که قبل از ورود به بحث، آن را با وسواس زیادی تحلیل میکردند، چراکه معتقد بودند بسیاری از مشکلات و اختلافات به خاطر بیتوجهی به اشتراکات لفظی است که گاه منجر به بدفهمی میشود. مثلا در علوم اجتماعی، بحث اصالت فرد یا اصالت جامعه وجود دارد. لذا مفصلاً بحث میکردند که اصالت به چند معنا به کار میرود. بنابراین باید مشخص کنیم که منظور ما کدام معناست یا در زمینه دیالکتیک هم همین بحث را مطرح میکردند.
یکی دیگر از ویژگیها این بود که با اینکه نگاه منتقدانه و موشکافانه نسبت به مباحث علمی داشتند اما این مانع از آزاداندیشی وی نبود یعنی نسبت به متفکران غربی با نگاهی منصفانه برخورد میکرد و بغض و کینه یا شیفتگی نداشت. بنابراین آرای کسانی همانند کانت را با وسواس تحلیل میکرد؛ همانگونه که آرای ملاصدرا یا علامه طباطبایی را مورد تحلیل قرار میداد و حتی گاهی نقاط مثبت فیلسوفان غربی و اندیشمندان علوم انسانیِ غربی را مطرح میکردند. به دلیل جدی گرفتن این مسائل، ایده ایشان این نبود که تمام حقیقت در اسلام است و نباید هیچ نگاهی به اندیشمندان غیرمسلمان داشته باشیم و حتی نقاط مثبت دیدگاه ارسطو یا لاک را بیان می کردند و این نشاندهنده حرّیت و آزاد اندیشی مرحوم استاد مصباح است.
ویژگی دیگر ایشان این بود که وقتی میخواستند دیدگاه مخالف را توصیف کنند آن را با دقت و جامعیت مطرح میکردند، نه اینکه به شکل ضعیف مطرح کنند تا نقد آن آسان باشد برای مثال در مورد مباحث مارکسیستی یا مباحث مربوط به تکامل، فلسفه اخلاق در اندیشه متفکران غربی و …. تمام نظریه را مطرح و سپس مورد نقد و بررسی قرار میدادند. این هم نشان میدهد که در هنگام توصیف دیدگاه تلاش میکردند تا آن دیدگاه منصفانه بیان شود.
توجه همهجانبه به نظریات علمی
ویژگی دیگرشان این بود که نظریه را به شکل منظومهوار و با شمول ریشههای تاریخی آن مورد توجه قرار میدادند؛ مثلا در علوم انسانی، بحث اصالت حس و تجربهگرایی را داریم که برخی معتقدند بعد از افرادی همانند لاک و هیوم مطرح شده اما استاد مصباح، ریشههای آن را در گفتوگوهایی میدانستند که پیروان حضرت موسی(ع) و سایر انبیاء داشتند. همچنین وقتی میخواستند نقد کنند فقط به نقد نظری اکتفا نمیکردند، بلکه رابطه نقدِ نظر و عمل را در اندیشه متفکران غربی به خوبی نشان میدادند؛ مثلا میگفتند این فقط یک نظریه علمی نیست، بلکه تأثیر آن در سستی جامعه نسبت به امر به معروف و نهی از منکر روشن میشود.
ویژگی دیگر اینکه ایشان این توان را داشتند که مباحث فلسفی را برای عموم مردم به زبان ساده بیان میکردند. در ماه محرم، نقد اخلاق کانت را به گونهای مطرح میکردند که هم مردم متوجه شوند و هم نخبگان تأیید کنند. گاهی دیدگاه را با نگاه معرفتشناسی نقد میکردند و گاهی نشان میدادند این دیدگاه در عمل کارآمد نیست. ویژگی دیگر اینکه بین انگیزه و انگیخته، تفاوت میگذاشتند و کاری نداشتند که انگیزه متفکر از طرح این نظریه چه بود، بلکه به سراغ انگیخته میرفتند و آن دیدگاه علمی را بررسی و نقد میکردند؛ هرچند خود غربیها به انگیزه مخصوصاً در زمینه شکاکیت توجه میکنند اما استاد مصباح معتقد بودند که نباید نیتخوانی کنیم، چراکه این موضوع ما را از بحثهای علمی دور میکند.