رسالت و میراث معرفتی امام رضا(ع) در تبیین پیوند امامت و امت و آثار تمدنی آن

رسالت و میراث معرفتی امام رضا (ع) در تبیین پیوند امامت و امت و آثار تمدنی آن

یادداشتی از دکتر حسین رمضانی مدیر مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه

ازجمله مآثر نورانی و مأدبه‌های ولایی و بسی پربها در میان روایات منقول از امام رئوف، ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه و الثناء)، روایاتی است که در باب امامت و ویژگی‌های امام امت اسلامی بیان فرمودند.

توجه به میراث معرفتی به جای مانده از امام رضا (علیه السلام) نشان‌دهندۀ آن است که مسئلۀ امامت و تبیین حقیقت توحیدی و ولایی امامت و شأن الهی و ربّانی امام و جایگاه محوری او در هدایت امت اسلامی در رأس اهتمام تربیتی، تعلیمی و تبلیغی آن امام همام چه قبل از پذیرش ولایت‌عهدی و چه بعد از آن قرار داشته است. تا جایی که ملاحظه می‌شود، بیش از ۴۹۰ روایت در مسند الإمام الرضا (ع) در فصل «الأمامه» آمده است.

این یک واقعیت تاریخی است که امام رضا (ع) در اظهار حقیقت مسئلۀ امامت و حق ایشان در آن، هیچگونه تقیه‌ای نداشتند و این مطلب را خود ایشان به صراحت بیان نمودند (عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۱۳). گویی این رسالت و مأموریت تاریخی و تمدنی‌ای بوده است که بر عهدۀ آن حضرت قرار داشته و مشیت الهی نیز چنین اقتضاء می‌نموده است.

چنان‌که از اظهارات مأمون در پاسخ به کسانی که نسبت به واگذاری ولایت‌عهدی به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) اعتراض می‌نمودند، آشکار می‌شود، اهتمام ثامن الائمه (ع) در اظهار مسئلۀ امامت و حق ایشان نسبت به آن، سبب احضار ایشان به خراسان و در نهایت اجبار به پذیرش ولایت‌عهدی شد.

مأمون تصریح می‌کند که «قد کان هذا الرجل مستتراً عنّا یدعوا إلی نفسه فأردنا أن نجعله ولیّ عهدنا لیکون دعائه لنا و لیعترف بالمُلک و الخلافه لنا و لیعتقد فیه المفتونون به أنّه لیس ممّا ادّعی فی قلیلٍ و لاکثیرٍ …» (عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۸-۱۶۷) یعنی این مرد (اشاره به حضرت رضا (ع)) پنهان از ما مردم را به امامت خود فرامی‌خواند، پس با سپردن ولایت‌عهدی به او خواستیم دعوت او به سوی ما باشد و با پذیرش ولایت‌عهدی به مُلک و خلافت ما اعتراف کند و فریفته‌شدگان به دست او معتقد گردند که او در بیش و کم، آنچه ادعا می‌کند نیست».

گمان خام مأمون آن بود که می‌تواند جاذبۀ وجودی ولی‌الله‌الأعظم و امام زمانش را مهار کند و نور الهی او را در محاق کشد. این پندار و مکر نابسنده، به تدبیر امام و با ظهور کمالات ایمانی، معنوی، معرفتی، علمی و عملی ایشان ناکام ماند و به فضل و مکر الهی (و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین) نتیجۀ عکس داد.

سیاست امام در مواجهه با مسئلۀ ولایت‌عهدی مشتمل بر چند اقدام محوری بود:

اولاً، امام نارضایتی خود را از مجبور شدن به پذیرش ولایت‌عهدی و ترک مدینه‌النبی در گفت‌وگو با خانواده و خاندان خود (همان، ص ۲۱۹/ مسند الإمام الرضا، ج ۱، جزء ۲، ص ۱۶۹)، و اصحاب و مردم (همان، ص ۱۴۰) آشکار ساختند؛

ثانیاً، پذیرش خود را مشروط به آن کردند که در حکومت عباسی، نه کسی را به کاری گمارند و نه کسی را از کاری کنار گذارند و نه هم رسم و سنتی را نقض کنند و فقط از دور مورد مشورت قرار گیرند (عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴۸/ نورالأبصار ص ۱۴۳/ الإرشاد، ص ۳۱۰/ الکافی، ج ۱، ص ۴۸۷/ روضه الواعظین، ص ۲۲۵-۲۲۴/ حیاه الإمام الرضا، ص ۳۴۷)؛

ثالثاً، در جمع اصحاب و مردم و حتی هواداران حکومت عباسی، سپرده شدن ولایت‌عهدی به خود را بازگرداندن حق ولایت اهل بیت (علیهم السلام) به ایشان تفسیر و تبیین نمودند (عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۲)؛ این مطلب را حتی در مباحثه با مأمون نیز به او یادآوری کردند (همان، ص ۱۴۰).

این اقدامات در کنار مجموعه‌ای از وقایع مهم دیگر باعث شد، مکر مأمون ناکام شده و برخلاف آنچه ظلمۀ عباسی قصد داشتند، آمدن امام رضا (علیه السلام) به خراسان باعث بسط جغرافیایی معارف ولایی و عقیدت شیعی و امتداد یافتن تمدنی آن شود.

برخی از مهم‌ترین وقایعی که در کنار تدابیر امام باعث شد مقاصد مأمون تحقق نیابند، عبارت‌اند از:

اولاً، استقبال و اقبال بی‌نظیر ایرانیان و به خصوص اهل خراسان به امام رضا (علیه السلام) که در جریان استقبال از ایشان در تمام مسیر از خوزستان کنونی تا نیشابور و مرو بروز یافت؛ و در جریان نماز طلب باران و یا استقبال پرشور و باشکوه مردم از خوانده شدن نماز عید توسط آن حضرت (ع) برای دستگاه خلافت عباسی واضح شد تا جایی که مأمون به توصیۀ وزیر خود از اقامۀ نماز توسط حضرت (ع) ممانعت به عمل آورد (همان، ص ۱۴۹).

ثانیاً، آشکار شدن اشراف معرفتی آن حضرت (ع) بر معارف ادیان و غلبۀ علمی ایشان بر عموم علمای ادیان و مذاهبی که از اقطار عالم برای مناظره و مباحثه علمی با امام رضا (ع) به خراسان و مرو آورده شده بودند؛

ثالثاً، ظهور شخصیت معنوی و نورانی آن حضرت برای مردم ایران و خراسان با مشاهدۀ سلوک اخلاقی و معنوی و نحوۀ معیشت پاک آن حضرت (ع).

امام رضا (علیه السلام) با فراست و دقت تمام، از این شرایط که به مشیت الهی پدید آمده بود، و در مواجهه با مردمی که تشنۀ معارف قرآنی از کوثر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) بودند، برای تبیین پیوند توحید و امامت و بیان جایگاه امامت در هدایت امت و شکل‌گیری نظام ولایت بهره بردند.

گرچه آن روزگار مستعد استقرار تمدنی بر مبنای ولایت اهل بیت عصمت و طهارت و با رهبری ولی‌امری معصوم نبود ولی حضرت رضا (ع) با تبیین معارف و آشکار ساختن سیمای الهی یک رهبر راستین دینی و با شهادت خود در این سرزمین، زمینه را برای نشو و نمای تاریخی اسلام شیعی در ایران که کاشانۀ خاندان پیامبر (عشّ آل محمد (ص)) بوده و هست، فراهم نمودند.

در اینجا به دو روایت گرانقدر از روایات متعدد آن حضرت (ع) در موضوع امامت اشاره می‌شود:

یکی، روایت ارزشمند و متواتر سلسله الذهب است در بیان نسبت توحید به عنوان اساس دین و امامت به عنوان هادی امت به سوی توحید که در نیشابور بیان فرمودند. این حدیث را امام از طریق پدرانش از رسول خدا (ص) نقل کرده که خداوند فرمود: «لا إله ‌إلّا ‌الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی؛ فلمّا مرّت الراحله نادانا: بشروطها و أنا من شروطها» بدین معنا که لا إله إلّا الله بارگاه امن من است، هر کس در این بارگاه امن داخل شود از عذاب من در امان است؛ آن‌گاه که مرکب امام قدری گذشت، خطاب به مردم فرمود: با شرایطش که من یکی از آن شرایط هستم.

روایت بسیار ارزشمند دیگر، روایتی است جامع در بیان حقیقت امامت و جایگاه آن در نسبت با امت و ویژگی‌های امام که در مرو بیان فرمودند. این روایت در جوامع روایی متعدد آمده است؛ ازجمله در اصول کافی، عیون أخبار الرضا، أمالی شیخ صدوق، الإحتجاج، کمال الدین، تحف العقول، اثبات الهداه، تفسیر البرهان.

سند روایت مذکور گرچه مشتمل بر برخی روات مجهول است لکن به قرینۀ حضور ابواحمد القاسم بن محمد بن علی و ابوحامد عمران بن موسی بن ابراهیم و حسن بن قاسم که توثیق شده‌اند و نیز اهتمام محدثین بزرگ شیعه در بیان و ذکر و کتابت این روایت در مجامع روایی خود، قابل اعتماد است. ضمن این که دلالت روایت و مضامین والای آن جابر خدشۀ سند است.

این روایت را شیخ صدوق به عنوان اولین روایت از باب بیستم عیون أخبار الرضا (علیه السلام) تحت عنوان: «ما جاء عن الرضا (ع) فی وصف الإمامه و الإمام و ذکر فضل الإمام و رتبته» آورده است، در این روایت حضرت (ع) به اثبات امامت و بیان شأن و ویژگی‌های امامت و امام در مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بر اساس منطق قرآن کریم پرداخته‌اند.

ازجمله مفاد درخشنده این روایت که در فقرات ابتدایی‌اش آمده آن است که بر اساس دلالت شریفۀ الهیۀ «ما فرطّنا فی الکتاب من شیئٍ» (الأنعام: ۳۸) چیزی از آنچه مردم در مسیر هدایت بدان نیاز دارند نیست که در کتاب خدا بیان نشده باشد؛ و در حجه الوداع در آخر عمر نبی اکرم (ص) این آیۀ شریفه نازل شد: «الیوم أکملت لکم دینکم و أتمت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دینا» (المائده: ۳) به استناد این دو آیۀ شریفه، امر امامت، شرط تمام شدن و کامل گردیدن دین خدا است و نبی أکرم (ص) از این نشئۀ دنیوی عبور نکردند مگر آن که برای امت‌شان نشانه‌های دین‌شان را آشکار ساختند و مسیر را بر ایشان واضح نمودند و علی بن ابی‌طالب (علیهم السلام) را به‌عنوان نشانۀ استوار دین و امام معرفی نمودند؛ و دنیا را ترک نکردند جز آن که آنچه امت بدان نیاز داشت را برای ایشان تبیین کردند؛ و آن کسانی که گمان می‌کنند خداوند دین خود را کامل نکرده است، درواقع، کتاب خدا را رد کرده‌اند؛ چه این که کتاب خدا فرمود: «ما فرطّنا فی الکتاب من شیئٍ» (الأنعام: ۳۸)؛ و هر آن که کتاب خدا رد کند کافر است.

با توجه به آنچه بیان شد، کنار گذاردن تقیه از سوی امام رضا (ع) در بیان معارف مربوط به امر امامت و تأکید ایشان بر اولویت‌شان نسبت به حق ولایت‌امری امت اسلامی، با توجه به شرایط آن زمان و نیز حساسیت دستگاه خلافت و شخص مأمون عباسی، جز آن که رسالتی الهی و تمدنی باشد، نمی‌تواند امر دیگری باشد. چنان‌که حرکت کاروان سیدالشهداء به سوی صحرای کربلا نیز رسالتی الهی بود.

امام رضا (ع) از ابتدا می‌دانستند که سفر ایشان به خراسان و مرو یعنی پایتخت شرقی خلافت عباسی سفری بی‌بازگشت است. این مطلب را در مدینه به خانواده، خاندان و اصحاب خود فرموده بودند. در مرو نیز به اصحابی که به ایشان اعتماد داشتند می‌فرمودند: «فما یقتلنی و الله غیره ولکنّه لابدّ لی من الصبر حتی یبلغ الکتاب أجله» بدین معنا که به خدا قسم غیر از مأمون کس دیگری مرا به قتل نمی‌رساند ولکن چاره‌ای جز صبر ندارم تا آن‌گاه کتاب عمرم به پایان رسد.

بدین‌ترتیب، متوجه می‌شویم در این سفر بی‌بازگشت امام رضا (علیه السلام) همچون جد غریب‌شان سیدالشهداء رسالتی به عهده داشتند و آن این بود که اذهان و قلوب محبّان و مؤمنان امت جدشان رسول اکرم (ص) را به سوی مرجع راستین هدایت و ولایت که امامت اهل بیت عصمت و طهارت است، معطوف سازند و در اثر آثار معرفتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی حضور و شهادتشان در خراسان، زمینه را برای شکل‌گیری تاریخیِ تمدن اسلامی‌ـ‌شیعی در ایران مهیا سازند.

در جهان پرآشوب دوران معاصر، بر کسی پوشیده نیست که در امتداد تاریخی ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، امروز این ایران است که یگانه منادی اسلام راستین در برابر استکبار صهیونیستی و ماسونی است؛ و ان شاء الله، این سرزمین و مؤمنان اهل آن و دیگر اقطار بلاد اسلام، مقدمه‌سازان طلوع خورشید ولایت عظمی باشند.