سوگنامهای زیبا در هجران استاد علامه حسن زاده آملی
نوشتاری از حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد رودگر مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه
انالله و انا الیه راجعون
“یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی”(فجر-۲۷ تا۳۰)
ارتحالِ جانسوز و فقدانِ جبران ناپذیر و خلآ پرنشدنی عالمِ ربانی، عارفِ صمدانی، حکیمِ متآله،ادیبِ بارع، متکلمِ غیور، علامه ذوفنون آیه الله استاد حسن حسن زاده آملی را به پیشگاه بقیه الله الاعظم(عج)، نائب برحق او آیه الله معظم خامنه ایی کبیر و شاگردان متصل و منفصل آن سفرکرده تسلیت و تعزیت عرض می کنم.
به راستی و درستی که فقدانش تعبیر این فرازِ حدیث:” لایسدها شئ” است، زیرا او از مصادیق باهر آیه:”أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَاِ”(رعد-۴۱) بود.
سبک زندگی و سیره حیات طیبه اش متکی بر کتاب و سنت و جدائی ناپذیری قرآن، عرفان و برهان بود و زیستِ مومنانه اش تفسیر معنویت متعالیه.
آن عالم ربانی تجلی کاملِ “فقه اکبر”، “فقه اوسط” و “فقه اصغر” در عصر ما بود. شخصیت نامدار جهانی که فلسفه و عرفان، فقه و فنا، اخلاق و منطق را در ادبیات محکم و منزه از نقص و نقض و سخنِ سدید خویش به نمایش گذاشت تا شریعت و شهود، عقلانیت و معنویت، سلوک و وصولِ متعبدانه، عرفانِ فقیهانه و حکمتِ کوثری را در متن زندگی تکاثرگریزانه اش معنا کرده و ترجمان عارفِ وحیانی و سالکِ ثقلینی باشد.
علامه حسن زاده تعقل و تعلق را جمع ناپذیر ولکن تعقل و تعبد را جمع شونده و عرفانِ اصیل را عینِ خداخُویی و و رنگِ خدا یافتن و صبغه الله داشتن معرفی کرد.
علامه عزیزِ ما به گونه ای زیست که مظهر وحدتِ تجلی، وحدتِ وجود و وحدتِ شهود شد.
سالها زانو زدن در محضر نورانی و حضور معنوی اش عاملی شد تا با دِرایت و درابَت و درنهایت صداقت و صراحت عرض کنم که حضرت ایشان ابوالوقت، دائم الحضور والمراقبه و در نهایت شرحِ صدر بوده و علم و حلم را به هم گره زد. دیدار با او به مثابهِ دیدار با فارابی، ابن سینا، سهروردی، صداری شیرازی از یک سو و شیخ مفید و مرتضی، شیخ طوسی و خواجه نصیر از دیگر سو و حافظ، مولانا و ابن فارض از سوی سوم بود و تشخصِ کاملِ عرفانِ قویم و حکمتِ غنیمِ ِ سَلَف و تکیه گاه اهالی معرفتِ خَلَف است.
او تعین وحدتِ عقلِ صائب و عشقِ صادق بود و درتنهایی اش تنها و باتنها، تنها بود. در دنیا بود اما از دنیا نبود و سیره اش ترجمه این بیت لسان الغیب شیراز بود که:
آشنایانِ رهِ عشق در این بحرِ عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
آری دلتنگِ وجود نازنین آن استادِ بی بدیل و معلمِ بی عدیل بودیم و اکنون در فراقِ آن محبوبِ محبوب می سوزیم و می سازیم. همانگونه که مجلس درسش از سنخ سوختن و محفل انسش از جنس گداختن بود، اینک نبودنش در میانِ ما از نوع سوختن و گداختن است. اگر چه آثارِ مبارکِ آن “ولی الله” در اختیار ما و ما نشسته بر خوان گسترده و مآدبهِ مملو از مائدهِ پرفائده اش هستیم لکن دردِ فراق و رنجِ هجران چیز دیگری است و سینه شرحه شرحه از فراق اوست.
چه توان کرد که سنتِ الهی در انتقالِ مردانِ خدا از دارالفناء به دارالبقاء و داراللقاء تعلق گرفته است و راهی جز تسلیم و رضا برقضای او نیست.
خوش به حال ملکوتیان و افلاکیان، خوش به حالِ بهشت و بهشتیان که روحِ ریحانی آن مصداقِ توحیدِ صمدیِ قرآنی را در آغوش گرفته و اوقاتِ خوش دارند.
او به یقین با قدمِ صدق در قرارِ صدق مسکن گرفت و “عند ربهم یرزقون” و “عند ملیک مقتدر” مآوی گزید.
خدایا به شیفتگانِ وصال و تشنگان کوثرِ معرفتش صبرِ جمیل عنایت کن.
خدایا روحِ ملکوتی اش را میهمان پیامبر اعظم(عج) و عترت اطهر(ع) کن.
خدایا ما را شکرگزارِ آثارالباقیه و کتب تدوینی و تکوینی اش قرار ده.
خدایا دلِ بی قرارِ ولی امر و همزبان و همدل، همرآی و همراهش اعنی امام خامنه ای را در فراقِ آن عارفِ الهی آرام کن.
شاگردِ حقیر و فقیرِ الی الله آن مردِ خدا/ محمدجواد رودگر