مرحوم حکیمی تجسم الحیات بود

اشاره: مرحوم علامه محمدرضا حکیمی، استاد برجسته و فیلسوف بزرگ اسلامی که چندی پیش به رحمت حق شتافت، دارای اندیشه‌ای ژرف در زمینه‌های مختلف و علوم مختلف اسلامی مانند فقه و علوم دیگری از جمله فلسفه بود. اندیشه مرحوم حکیمی در مرزبندی میان علوم دینی و علومی مانند فلسفه و عرفان، از ادوار پیشین خود در مکتب تفکیک عاقلانه‌تر و هوشمندانه‌تر بود. البته درباره اندیشه عدالت‌خواهانه مرحوم حکیمی که به‌دنبال برقراری عدالت، نه‌تن‌ها قلم، رقم می‌زد، بلکه زندگی خود را آن‌گونه زاهدانه ساخته بود که حتی از اخذ مادیات به‌جهت شناخت واقعی و درک عمیق از زندگی محرومان، خودداری می‌کرد.

مرحوم علامه حکیمی، در طول عمر پرثمر و  پربرکت خود بیش از ۵۰ اثر علمی خوش‌قلم برجای گذاشت و جهت تشکیل جامعه قرآنی، سرمایه زندگانی خود را به‌میان آورد، اما حضور او در مکتب تفکیک و مخالفت‌های مکتب تفکیک یا مکتب معارفی خراسان با تلاقی علم دین با علم فلسفه و عرفان مخالفت مکاتب فلسفی اسلامی را به‌دنبال داشت و خود این مکتب، جریانی بود که به‌دنبال آن شاهد برخی رشد‌های چشمگیر در معارف دینی و از طرفی در فلسفه و عرفان بودیم؛ اما از طرف دیگر برخی مصائب که به‌خصوص دوره اول مکتب تفکیک برای انقلاب اسلامی به‌بار آورد، تشکیل انجمن حجتیه بود که با نفوذ به ارکان مختلف فرهنگی کشور و مخالفت با انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) را وادار به مقابله با این انجمن کرد.

به گزارش اداره روبط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در این راستا خبرگزاری رسا، برای شناخت دقیق‌تر تفکر مرحوم علامه حکیمی و مقایسه تفکر ایشان با تفکر مرسوم در مکتب تفکیک، به‌ گفتگو با حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه پرداخت.

 شخصیت مرحوم حکیمی چگونه شخصیتی بود و ایشان از نظر اندیشه‌ای، سبک زندگی و … چگونه می‌زیست؟

مرحوم علامه استاد محمدرضا حکیمی شخصیت متفکری بود که متد تفکر او عمدتاً مبتنی بر قرآن و سنت بود. این به آن معنا نیست که مرحوم حکیمی فلسفه نخوانده بود؛ چرا که فلسفه اسلامی را پیش آقا مجتبی قزوینی خوانده بود. مرحوم حکیمی به علوم مختلف مانند هیأت، ریاضیات، نجوم و … تسلط داشت که علاوه بر فقه، اصول، تفسیر و حدیث بود.

مرحوم حکیمی مطالعاتی درباره برخی مکاتب فلسفی مانند مکاتب سوسیالیستی، مارکسیستی و لیبرالیستی داشت؛ چون که ایشان با جریان‌های روشنفکری ارتباط داشت، غیر از ارتباطی که با دکتر مرحوم علی شریعتی داشت وقتی به تهران می‌آید با جریان‌های چپ آن زمان مانند حمید عنایت ارتباط داشت.

با توجه به استفاده‌ای که از اساتیدی مانند مرحوم آقا مجتبی قزوینی داشته‌اند، بیشتر از روش قرآن و روایات برای مباحث خود استفاده می‌کردند، ولی با این شیوه که پرسش‌ها و مسائل زمانه را که از مکاتب مختلف به‌دست می‌آمد به قرآن و حدیث عرضه می‌کردند و با استنتاق آن، پاسخ‌های جدیدی را از قرآن و سنت اخذ می‌کردند.

شما اگر شخصیت مرحوم حکیمی را با کتاب دوازده جلدی «الحیات» تطبیق بدهید، متوجه خواهید شد که چقدر مطالب نو و بروزی را در حوزه بحث‌های مختلف مانند اقتصاد، کنز و تکاثر، مواسات، زکات، انفاق و … را با توجه به پرسش‌های زمانه، به‌صورت تفصیلی به توضیح و تبیین آن پاسخ پرداخته‌اند؛ بنابراین شخصیت فکری مرحوم حکیمی یک شخصیت قرآنی و روایی، ناظر به پرسش‌های زمانه بود. البته سبک زندگی بسیار ساده و زاهدانه‌ای داشت و واقعا نسبت به عدالت و معضل فقر دردمندی داشت. برخی افراد شعار عدالت می‌دهند، منبر می‌روند و کتاب می‌نویسند، ولی سوز و درد فقرا را ندارند. مرحوم حکیمی نسبت به فقرا و نیازمندان جامعه دردمند بود و به‌همین خاطر حاضر به دریافت جایزه فارابی نشد؛ چرا که معتقد بود در ابتدا باید به فقرا و دردمندان جامعه پرداخت.

یک نکته دیگر این است که گاهی اوقات یک حکمرانی فرعونی و گاهی اوقات ممکن است فرعونی نباشد، بلکه قارونی باشد و ساختار‌های اقتصادی اختاپوسی قارونی، توده مردم را به نابودی می‌کشاند. همین موضوع است که مرحوم حکیمی، جامعۀ فقیر و نیازمند را می‌شناسد و بدان توجه دارد. صرفاً الحیات ننوشته بلکه دغدغه نیازمندان را دارد و با آن‌ها ارتباط دارد. مرحوم حکیمی الحیات مجسم بود. اگر بخواهید بدانید زیست و سبک زندگی مرحوم حکیمی چیست، الحیات ایشان را بخوانید.

از آنجایی که در کتاب جریان شناسی به دوره دوم مکتب تفکیک اشاره کرده بودید و حکیمی را در این دوره مؤثر دانسته بودید، تفاوت‌های سه دوره مکتب تفکیک باهم دیگر و به ویژه دوره دوم آقای حکیمی در چه مواردی بود؟

بله، من در کتاب جریان شناسی فکری ایران معاصر توضیح داده‌ام که مکتب تفکیک سه دوره را پشت سر گذاشته، یک دوره‌ای که میرزا مهدی اصفهانی، یک دوره آقا مجتبی قزوینی و یک دوره نیز آقای سیدان است. در دوره میرزا مهدی اصفهانی دوره‌ای است که منطق را قبول ندارد و حتی برهان و قیاس شکل اول را قبول ندارد.

دوره دوم آقا مجتبی قزوینی و شاگردانشان کسانی هستند که برهان و منطق را قبول دارند، ولی مدعیات فلسفی را با براهین عقلی مردود می‌دانند. این منظر را میرزا جواد تهرانی بیشتر دنبال می‌کرد. نکتۀ دیگر اینکه تأویل آموزه‌های دینی و نصوص قرآنی و روایی را با آموزه‌های فلسفی و عرفانی قبول نداشتند و آن را جایز نمی‌دانستند.

آقای حکیمی این نظر را تبیین می‌کرد و بنابراین عنوان مکتب اهل بیت خراسان را مکتب تفکیک نهاد و تفکیکی‌ها نیز عنوان مکتب تفکیک را نمی‌پسندند؛ چرا که معتقد هستند تفکیک، بخشی از ادعای این مکتب می‌باشد و آن تفکیک معرفت دینی از معرفت غیر دینی و عدم تحمیل معرفت فلسفی و عرفانی بر معرفت دینی است. البته آقای سیدان نیز دیدگاه دیگری دارد که مجال پرداختن به آن نیست. مرحوم آقای حکیمی، مکتب تفکیک آقا مجتبی قزوینی را بیشتر تبیین و معرفی کرده است.

 منتقدان تفکر مرحوم حکیمی چه کسانی بودند و چه نقدی را بر تفکر دوره دوم مکتب تفکیک وارد می‌دانستند؟

تفکر شخص آقای حکیمی در معرض نقد نبود. اگر نقدی وارد می‌شد، نقد اهل فلسفه‌ای بود که منتقد مکتب تفکیک بودند. با توجه به آثار فراوانی که از مرحوم آقای حکیمی برجا مانده، چندان نگاه انتقادی به بیشتر آثار و اندیشه ایشان نبود. برای مثال کتاب مرحوم حکیمی خورشید مغرب درباره امام زمان به بحث می‌پردازد یا کتاب جامعه سازی قرآنی که محور‌های عدالت را مورد بحث قرار داده و ۵۲ محور برای جامعه عادلانه مطرح می‌کند، به تعریف عدالت، ابعاد صیرورت و سیاست کلی اسلام را مورد بحث قرار می‌دهد. او در کتاب حماسه غدیر نیز تئوری غدیر را در جامعه امروز بررسی می‌کند. مرحوم حکیمی در کتاب قیام جاودانه که سخنی چند پیرامون عاشورا و آفاق آن است. کتاب دیگری که مرحوم حکیمی دارد، تحت عنوان امام در عینیت جامعه که در این کتاب به دوره‌های هشتگانه تربیت اجتماعی و سیاسی در تاریخ زندگی امامان را بیان کرده است.

من ندیده‌ام که کسی به نقد تفکر و آثار ایشان بپردازد و اگر نقدی بوده به کتاب مکتب تفکیک و نقد تفکر تفکیک ایشان از سوی فلاسفه بوده است. اگر کسی می‌خواهد نقد کند، جا دارد که به بررسی اندیشه و فلسفه عدالت خود ایشان بپردازد و آن را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.

 آینده و ادامه مکتب تفکیک و تفکر مرحوم حکیمی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

به نظر من، مکتب تفکیک به حیات خود ادامه می‌دهد و با قوت نیز پیش خواهد رفت و این حرکت نیز حرکت مبارکی است؛ چرا که مکتب تفکیک منتقد مکتب فلسفه و عرفان است و هرچقدر مکتب فلسفه و عرفان و مکتب تفکیک بیشتر خود را به چالش بکشانند، معارف اسلامی، فلسفه و عرفان رشد پیدا خواهد کرد. نباید از نقد همدیگر نالید و نگران بود، بلکه باید از توهین، بی ادبی و بی منطقی پرهیز کرد که اثر منفی را به‌دنبال دارد.