جلوه ای از مقامات معرفتی و سلوکی زینب کبری(س)
نوشتاری از حجت الاسلام والمسلمین محمدجواد رودگر عضو هیات علمی گروه عرفان پژوهشکده حکمت و دین پژوهی
مقامات معرفتی و سلوکی حضرت زینب(س)، مقاماتی انکارناپذیراست که دارای جلوه هایی از آن را می توان در گواهی های معصومین(ع) که “حجیت” دارد،مشاهده کرد. اکنون به برخی از آن مقامات اشاره گذرا می کنیم:
الف) صاحب “علمِ لدنی” از ناحیه خدای متعال است که در اثر عبودیت و اخلاصِ ولایت مدارانه کسب کرد حضرت امام سجاد(ع) در این خصوص فرمود:تو دانشمندی درس نخوانده و نگاری به مکتب نرفته ای:”أنتِ بحمد الله عالمه غیر معلمه فهمه غیر مفهمه” . با این علم لدنی بود که زینب(س) در کوفه- زمان حکومت علی(ع)- قرآن تفسیر می کرد و شاگردانی داشت و به تعلیم و تربیت آنان اهتمام ورزید و معارف اسلامی را القاء می کرد . خطبه های حضرت زینب(س) نیز حاکی از مقام علمی و تفسیری و اسلام شناسی جامع او است.
ب) مرحوم جعفرنقدی در توصیف زینب(س) می نویسد:” فان فضائلها و فواضلها و خصالها و جلالها و علمها و عملها و عصمتها و عفتها و نورها و ضیائها و شرفها و بهائها تالیه امها” . که هرکدام از این ویژگی ها متناظر به ابعاد وجودی شخصیت و مفسر و گویای لایه هائی از ساحت ها وسطوح درونی و باطنی اش می باشد. فضائل او، اهل علم و عمل بودن، اهل عصمت و عفت گشتن، صاحب جلال و بهاء بودن، دارای نور و شرف و جلال شدن زینب او را به مثابه مادرش فاطمه زهرا(س) کرده و در حقیقت فاطمه دوم بود. این زینب است که با تکیه بر علم الهی و جان ربانی اش بانگ توحیدی «ما رأیت الا جمیلا» را سر داد تا نشان دهد که وی سرمست جامِ طهور الستی خدا و شرابِ عشق الهی است و هر چه میبیند جمال دوست است و به هر جا و هر چه مینگرد، خدا را میبیند. «فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله» که “دائم الحضور” بود و همه عالم و آدم را جلوه حق و اسماء الهی میدید.
ج) راستى که درک و دریافت سلوک اجتماعی و عرفان انقلابی عقیله بنی هاشم موضوع عجیبى است. زینب با آن عظمتى که از اول داشته است- و آن عظمت را در دامن زهرا علیها السلام و از تربیت على علیه السلام به دست آورده بود- در عین حال زینبِ بعد از کربلا با زینب قبل از کربلا متفاوت است، یعنى زینب بعد از کربلا یک شخصیت و عظمت دیگرى مىشود که دیگر احدى در مقابل او کوچکترین شخصیتى ندارد. امام زین العابدین فرمود: ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوى من و سر دیگر آن به بازوى عمهام زینب بسته بود” .
آری زینبی در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه(س) در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبیت و فدک حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در مجلس به یاد داشت ؛ بطوری که خود یکی از راویان آن خطبه به شمار می آید از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده می شد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید ، ظلم و جنایت آنان را برملا سازد واز اسلام و ولایت دفاع کند.و در واقع زینب زهرائی دیگر شد و برسرمیوه های تلخ شجره خبیثه سقیفه فریاد کشید. استاد شهید مطهری در این زمینه فرمود:” حسین را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند، اما حسین که فقط این تن نیست، حسین که مثل من و شما نیست؛ حسین یک مکتب است و بعد از مرگش زندهتر مىشود. دستگاه بنى امیه خیال کرد که حسین را کشت و تمام شد، ولى بعد فهمید که مرده حسین از زنده حسین مزاحمتر است، تربت حسین کعبه صاحبدلان است. زینب هم به یزید همین را گفت، گفت: اشتباه کردى، «کِدْ کَیْدَکَ وَ اسْعَ سَعْیَکَ، ناصِبْ جَهْدَکَ، فَوَاللَّهِ لا تَمْحو ذِکْرَنَا وَلا تُمیتُ وَحْیَنا» هر نقشهاى که دارى به کار ببر ولى مطمئن باش تو نمىتوانى برادر مرا بکشى و بمیرانى؛ برادر من زندگىاشطور دیگر است، او نمرد بلکه زندهتر شد” بدین گونه هست که استاد شهید مطهری در فرازی دیگر فرمودند:”ما در تاریخ مذهبى و دینى خود مثال زیاد داریم. یکى از زنان اسلام که مایه افتخار جهان است زینب کبرى علیها السلام است. تاریخ نشان مىدهد که حوادث خونین و مصائب بى نظیر کربلا زینب را به صورت پولاد آب دیده درآورد. زینبى که از مدینه خارج شد با زینبى که از شام به مدینه برگشت یکى نبود. زینبى که از شام برگشت رشد یافتهتر و خالصتر بود. حتى آنچه در خلال حوادث اسارت ظهور کرده با آنچه در خلال ایام کربلا در زمانى که هنوز برادر بزرگوارش زنده بود و مسؤولیت به عهده زینب گذاشته نشده بود از زینب ظهور کرد فرق دارد” .
د) زندگی عرفانی- اجتماعی زینب(س) نمونه بارزی از آمیختگی سلوک و سیاست، درون گرائی و برون گرائی است. عرفانی که زینب نمایندگی می کرد عرفانِ جامعه گریز نبود. سلوک زینبی اجتماع ستیز نبود بلکه معنویات و اجتماعیاتِ درهم آمیخته و به هم پیوسته بود. زینب در ساحلِ سلوک زندگی نمی کرد بلکه در دریای مواج و خروشان سلوک قرار گرفته و سیر و سلوک تا مقام شهود را تجربه نمود.زینب اگرچه خلوت و خانه داری را از اسلام و اسوه های ناب و جامع و کامل اسلامی چون مادرش آموخت لکن در عین عبادت و نیایش، خلوت و درون گرائی، شوهر داری و تربیت فرزندانش از سرنوشت سیاسی- اجتماعی جامعه اسلامی و امت ختمیه نیز آگاه بوده و نسبت بدان حساس و فعال بود. در آگاهی بخشی سیاسی بعد از واقعه عاشورا و خون نگاری نهضت عظیم کربلا و حماسه حسینی نقش برجسته و بنیادینی را ایفا کرده و مسئولیت پیام رسانی قیامِ جاودانه کربلا و واقعه عاشورا را بر دوش گرفته و به خوبی هر چه تمام تر به انجام و فرجام نیکویش رساند. و در حقیقت زینب حسینی عمل کرد تا حسین(ع) در کربلا نماند و به تعبیر معروف “کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود”. بنابراین عرفان زینبی عرفان اجتماعی بود و خلوت و جلوت، سلوک و سیاست، سکوت و سخن، خَطوه های عرفانی و خُطبه های سیاسی را با هم در آمیخت تا بار دیگر راه اصیل و صراط مستقیم سلوک تا شهود گم نشود و به بیراهه و کژراهه کشیده نشود. حال این تو و این عرفان جامع زینبی، پس اگر مرد راهی راه چنان رو که رهروان رفتند.