به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به منظور واکاوی تاریخی دوران پس از مرگ معاویه تا هنگام خروج امام حسین (ع) از مکه، خبرگزاری مهر با حجت الاسلام و المسلمین قاسم ترخان عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه به گفتگو پرداخته است که در ادامه حاصل آن را میخوانید:
*بعد از مرگ معاویه در جریان بیعت گرفتن برای یزید چه اتفاقاتی افتاد؟
پس از مرگ معاویه، یزید به والی مدینه ولید بن عتبه نامه نوشت و خواست تا از مردم این شهر برای او بیعت بگیرد؛ و تاکید کرد ابتدا باید به سراغ افراد شاخص برود و از آنان بیعت بگیرد تا سایرین نیز به تبع آنها با یزید بیعت کنند. از آن افراد شاخص امام حسین (ع) و همچنین ابن زبیر و عبدالله بن عمر بودند. در برخی منابع چنین نقل شده که یزید نوشت اگر امام حسین (ع) بیعت نکرد گردن ایشان را بزن و سرش را نزد من بفرست.
امام حسین (ع) و ابن زبیر در مسجد نشسته بودند که ایشان را به دارالعماره فرا میخوانند و چون این فراخوان غیر منتظره بود ایشان دریافتند که باید اتفاق مهمی مثل مرگ معاویه رخ داده باشد لذا حضرت به منزل رفتند، وضو گرفتند، لباس پوشیدند و دو رکعت نماز خواندند سپس ۱۹ نفر از بنیهاشم را با خویش همراه میکنند و به آنان میفرمایند چنانچه اوضاع وخیم شد و سر و صدایی به گوش رسید آماده باشید که کمک کنید.
ولید خبر از مرگ معاویه داد و او از امام درخواست کرد که با یزید بیعت کند، امام حسین (ع) چیزی گفتند که برای همگان درس آموز است تا بدانند در موقعیتهای گوناگون با استفاده از چه شیوههایی میتوانند بر موقعیتهای مختلف فائق آیند و حضرت فرمودند من اگر بخواهم اینجا و در خفا بیعت کنم که فایدهای ندارد! شما بیعت از من را برای چه میخواهید؟ اگر قرار است بیعتی صورت بپذیرد باید در ملأ عام و مقابل دیدگان مردم باشد؛ حضرت با این سخن خودشان را از آن موقعیت بیرون کشیدند و از مجلس خارج شدند.
روز بعد مروان امام را دید و با لحنی نامناسب و آمرانه همراه با توهین از حضرت خواست تا با یزید بیعت کنند که در اینجا امام فرمودند «انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامه براع مثل یزید»؛ شایان ذکر است جمله انا لله و انا الیه راجعون زمانی گفته میشود که مرگ کسی فرا برسد؛ بنابراین مقصود حضرت از بیان این جمله آن بود که اگر با حاکمیت یزید اسلام نابود خواهد شد.
این کلام حضرت خط مهمی است که باید مسلمانان آن را دنبال کنند. این سخن بیانگر اهمیت حاکم مسلمانان را آشکار میرساند. امروز متأسفانه اکثر کشورهای اسلامی به این بلیه مبتلا هستند که حاکمیت این کشورها در دست انسانهای ناصالح است، مصداق بارز این کلام کشور عربستان سعودی است با اینکه سرزمین وحی را در اختیار دارد، اما به جهت حاکمانش چه جنایاتی را که در حق کشورهای اسلامی مانند یمن مرتکب نمیشود.
امام فرمودند «انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامه براع مثل یزید»؛ شایان ذکر است جمله انا لله و انا الیه راجعون زمانی گفته میشود که مرگ کسی فرا برسد؛ بنابراین مقصود حضرت از بیان این جمله آن بود که با حاکمیت یزید اسلام نابود خواهد شد
نکته مهم دیگر اینکه امام در همین بازه زمانی آمدند و وصیتی به برادرش محمد حنفیه کردند که در آن وصیت نامه هدف اصلی قیام خودشان را ترسیم کردند: إنّی لَم اَخْرج أشِرًا و لا بَطِرًا و لا مُفْسدًا و لا ظالمًا وَ إنّما خرجْتُ لِطلب الإصلاح فی اُمّه جدّی اُریدُ أنْ آمُرَ بالمعروف و أنْهی عن المنکر و اسیرُ بِسیره جدّی و سیرهِ أبی علیّ بن أبی طالب. من خارج نشدم که فسادی را برپا کنم و ظلمی مرتکب شوم بلکه به دنبال اصلاح در امت جدم میباشم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم ….
پس از این بود که امام شب ۲۷ رجب سال ۶۰ از مدینه به سوی مکه حرکت میکنند و آیه ۲۱ سوره قصص را که حضرت موسی هنگام خروج از میان فرعونیان خواند را تلاوت میکنند: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً یتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنْ الْقَوْمِ الظَّالِمِین».
ایشان سوم شعبان شب جمعه همزمان با سالروز تولدشان وارد مکه میشوند و بیش از ۴ ماه تا ۸ ذی الحجه در این شهر میمانند پس از آن است که به سمت کربلا حرکت میکنند.
*مهمترین اهداف قیام عاشورا چه بود؟
دقت در حوادث همین بازه زمانی میتواند درسهای فراوانی برای ما و سبک زندگی ما داشته باشد. همان گونه که بیان شد امام به یکی از مهمترین اهداف قیام عاشورا یعنی امر به معروف و نهی از منکر اشاره فرمودند که متأسفانه کمتر مورد توجه جامعه امروز ما قرار میگیرد.
روایات بسیاری در زمینه انجام امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد برای مثال در روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده حضرت میفرمایند تا زمانی که مردم امر به معروف و نهی از منکر کنند و کارهای نیک و تقوا را به یکدیگر برسانند در خیر و سعادت خواهند بود در غیر این صورت خیر و برکت از آنها گرفته میشود و گروهی بر آنان مسلط میشوند طوری که در زمین و آسمان یاوری نخواهند یافت.
همچنین از امام علی (ع) روایت شده همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا در برابر انجام امر به معروف و نهی از منکر همانند قطرهای در برابر دریاست؛ این تعبیر عجیبی است که میطلبد بیشتر به عمق این روایت توجه شود تا جایگاه و اهمیت این فریضه الهی بیشتر آشکار گردد.
امام محمدباقر (ع) نیز در حدیثی میفرمایند خداوند به جناب شعیب وحی فرمود من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب میکنم که ۴۰ هزار نفر آن انسانهای خطاکار و ۶۰ هزار نفر دیگر افراد خوب و نیکوکار هستند؛ شعیب خطاب به پروردگار عرض کرد چرا این ۶۰ هزار نفر انسان خوب سزاوار عذاب الهی هستند؟ ندا رسید آنان با گنهکاران راه میآمدند و با خشم من به خشم نمیآمدند و امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند.
*برخی وجوب فریضه امر به معروف و نهی از منکر را برای زمانی میدانند که جامعه پذیرای آن باشد، اشکال این حرف کجاست؟
امام حسین (ع) هدف قیام خویش را انجام فریضه واجب امر به معروف و نهی از منکر میداند، اما متأسفانه برخی با بدفهمی مطرح میکنند که امر به معروف آن چیزی است که جامعه قبولش کند چرا که امر به معروف است و امر به مشروع نیست؛ این دسته از افراد معروف را اینگونه تبیین و تفسیر میکنند که معروف را باید جامعه پذیرا باشد و اگر نپذیرفت حکومت حق ندارد کسی را به انجام آن اجبار کند. استدلال میکنند امام حسین (ع) قیام کرد چون با قدرت و زور حکومت مخالف بود چرا که قرار بود حکومت شورایی شود اما یزید آن را انجام نداد پس امام با حجاب و نماز مردم کاری نداشت. آنان علی رغم اینکه میگویند ما امر به معروف و نهی از منکر را قبول داریم اما اینگونه دست به تحریف این فریضه الهی میزنند.
دراین باره باید نکاتی را مورد توجه قرار داد.
نکته اول اینکه خَلط هایی در اینجا صورت گرفته است. این سخن مورد پذیرش است که شناخت معروف از شرایط امر به معروف به شمار میرود، اما بعضاً سخنهای گفته شده این نکته را القا میکند که آنان میخواهند مبنای ارزشها را در رأی و نگاه مردم قرار دهند. گاهی اوقات این دو مقوله با یکدیگر خَلط میشود و تفاوتی بین این دو مساله گذاشته نمیشود.
در مواردی که شناختی نسبت به معروف وجود نداشته باشد، یقیناً باید موضعی فرهنگی و معرفتی داشت یعنی تلاش کرد که آن جامعه با ارزشهای مدنظر آشنا شود و در واقع امر به معروف و نهی از منکر شکل معرفتی خواهد داشت.
اما این سخن اولاً بدان معنا نیست که مبنای حقوق و ارزشها قراردادهای اجتماعی باشد. کسانی که چنین صحبتهایی را مطرح میکنند آیا اگر در جامعهای همجنسگرایی ارزش تلقی شود چه میگویند؟ آیا آن هنگام این رفتار و ویژگی را به عنوان معروف تلقی خواهند کرد؟
مگر عاشورا پیامد تغییر ارزشها نبود؟ اگر ما مبنای فوق را بپذیریم نباید این حق را به امام حسین (ع) بدهیم که در مقابل تغییر ارزشها قیام کند، چون حکومت یزید مورد پذیرش جامعه آن روز قرار گرفته بود.
پس صرف پذیرش جامعه نمیتواند چیزی را معروف کند. البته ما خداوند را منشأ حقوق تلقی میکنیم و نظریه حسن و قبح الهی اشاعره را نفی میکنیم و به حسن و قبح ذاتی عقلی باور داریم که تفصیل این مباحث و ارتباط این مبانی با بحث حاضر را باید در جایی دیگر جست. در هر حال ناآشنایی جامعهای با ارزشهای الهی در شیوههای امر به معروف و نهی از منکر تغییر ایجاد میکند اما موجب سلب مسئولیت از افراد نمیشود.
اگر چه امام فرمودند انا لله و انا الیه…؛ بزرگترین منکر حاکمیت طاغوت است که شکی در آن نیست اما چرا برخی منکر را به این اختصاص میدهند و تنها زور حکومت میدانند؟ چرا تحلیلشان این است که امام تنها علیه حکومت قیام کردند و کاری به نماز و روزه مردم نداشتند؛ این تفکر و عقیده خود بیانگر انحرافی دیگر است
ثانیاً بدان معنا نیست که حکومتها نباید برخورد سخت و از روی زور با کسانی انجام دهد که به ارزشمندی رفتارهای دینی باور ندارد؛ زیرا این گونه از ارزشها جنبههای اجتماعی دارد و از این حیث حکومت میتواند به زور مردم را وادار به انجام کاری کند؛ مانند روزهخواری که جنبه اجتماعی دارد و از این جهت حکم تعزیر برای آن وجود دارد.
نکته دوم این است که چرا در مساله معروف و منکر به دام تحویل گرایی و تقلیل انگاری گرفتار میشویم؟ اگر چه امام فرمودند انا لله و انا الیه…؛ بزرگترین منکر حاکمیت طاغوت است که شکی در آن نیست اما چرا برخی منکر را به این اختصاص میدهند و تنها زور حکومت میدانند؟ چرا تحلیلشان این است که امام تنها علیه حکومت قیام کردند و کاری به نماز و روزه مردم نداشتند؛ این تفکر و عقیده خود بیانگر انحرافی دیگر است.
وقتی به حادثه کربلا دقت میکنیم میبینیم که حضرت (ع) علیرغم اینکه حاکمیت طاغوت را بزرگترین منکر میدانستند و آن را منشأ منکرهای دیگر میدیدند اما به منکر و معروفهای دیگر نیز میپرداختند، بنابراین اینکه عدهای صرفاً بحث زور حاکم را مطرح میکنند و به زوایای دیگر امر به معروف و نهی از منکر توجه ندارند سراسر اشتباه است. امام حسین (ع) در همان روز عاشورا خطاب به مردم فرمودند شکم های شما از حرام پر شده است؛ آیا این کلام امر به معروف و نهی از منکر نیست؟ یا زمانی که به یکی از حاضران در لشکرش میفرمایند برو بدهکاری خودت را ادا کن بعد بیا؛ آیا این امر به معروف نیست؟ یا در شب تاسوعا میفرمایند من نماز را دوست دارم؛ آیا این امر به معروف عملی نسبت به نماز نیست؟
زمانی که امام حسین (ع) میفرمایند من مناجات با خداوند متعال را دوست دارم؛ این ترویج عملی معروف به شمار میرود، یا در بحبوحه جنگ ایستادند و نماز اقامه کردند این امر به معروف نیست؟ یا گرد خیام خندق حفر میکنند و در آن آتش میافکنند تا دشمن نتواند به حریم خانواده آل الله نزدیک شود آیا این امر به معروف نیست؟ حضرت در این قیام و حرکتشان بارها امر به معروف و نهی از منکر قولی و عملی را انجام دادند که این اقدام نشان از وسعت و ابعاد گوناگون امر به معروف و نهی از منکر دارد؛ بنابراین نباید امر به معروف و نهی از منکر را تنها به مبارزه با حاکم ظالم و جور تقلیل داد هر چند که این مساله مهم است اما باید به ابعاد دیگر این فریضه الهی نیز توجه شود. لذا زمانی که قرآن وظایف حاکمان را بیان میکند یکی از وظایف را امر به معروف میداند و میفرماید زمانی که به حکومت میرسند اقامه نماز میکنند، زکات میدهند و امر به معروف و نهی از منکر را اقامه میکنند. بنابراین پیروان راه امام حسین (ع) باید توجه جدی به این واجب فراموش شده یا کمتر اهمیت داده شده داشته باشند و آن را در ابعاد گوناگونش احیا کنند.