عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
با نزدیک شدن به موعد سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری جامعه به جمع بندی عملکرد دولت مستقر توجه نشان داده و با نگاهی بر مسائل، موانع و ظرفیتها، انتظارات خود را در شعارها، برنامهها، تواناییها و سوابق عملی و اجرایی نامزدهای ریاست جمهوری میجوید. فرایند مطالبهگری در جهت امید به بهبود وضعیت موجود افزایش مییابد و بیان انتظارات –خاصه آن دسته از انتظارات که براورده نشده اند- شدت میگیرد. گرچه مطالبه گری که برخاسته از نیازهای واقعی یا واقعی انگاشته شدۀ جامعه در ابعاد مختلف است، ماهیتا امری مستمر بوده و تعطیلی پذیر نیست. اما بی توجهی کارگزاران و متولیان دولت ها در طول مدت، به این گزاره می انجامد که برخی مطالبات جز با تغییر مجریان قابل تحقق نیست. اما باید مطالبات عام که نوعا توسط عامه مردم بیان می شود و خبر از کاستی های ملموس و محسوس در میان اقشار مختلف مردم می دهد را از مطالبات خاص تمایز بخشید. خصوصیت مطالبات خاص ان است که رویکردی، صنفی-تخصصی، برنامه مند، ظرفیت شناسانه و ساختاربندی شده است. در حالی که نوع مخاطبان مناظرات در جستجوی نتیجه و اثر ملموس در اجرای شعارها و برنامه ها هستند، طیفی از نخبگان در صنوف و حوزه های تخصصی لازم است مطالبه خود را در حوزه شیوه ها، ساختارها، سیاستگذاری ها، راهبردگزینی ها و برنامه ریزی ها مطرح و دنبال کنند. طرح چنین انتظاراتی در قشر نخبگانی، این امکان را فراهم خواهد اورد تا فراتر از شعارها و اهداف، روشها به محک گذاشته شوند و سطح مناظرات در گامی فراتر به نمایش دراید. گرچه به درستی باید مسئله اول کشور را در شرایط کنونی “اقتصاد” دانست. در جنگ اقتصادی تحمیلی از سوی مستکبران عالم، اشکارترین اسیب ها و مهمترین راهبردها و برنامه ها باید دفع هجمه دشمنان انقلاب اسلامی و بهبود وضعیت معیشتی مردم –خاصه اقشار اسیب پذیر- باشد. اما ساحت “اقتصاد” در نگاه سیستمی و شبکه ای به مقولات اصلی اقتصاد، فرهنگ و سیاست، نه ساحتی مستقل و جدا افتاده که جزءی از کل به هم تنیده و به هم امیخته است. بهبود اقتصادی چه در مقدمات، چه در مقارنات و چه در موخرات خود نیازمند اهرم های فرهنگی و هنری است. به عنوان مثال “امید” به اینده که تضمین کننده شرکت در انتخابات و انتظار افرین و مشارکت افزا است، مقوله ای متاثر از فرهنگ و هنر است. بنابر این هیچ راهکار اقتصادی بدون معاضدت قدرت نرم فرهنگی از جمله دشمن شناسی، باور به وعده الهی، باور به توانایی ملی، امید به اینده، باور به ارمان ها و ارزش های انقلابی، به نتیجه مطلوب نخواهد انجامید. با این جایگاه رفیع و نقش کلیدی برای فرهنگ و هنر در بستر سازی برای پیروزی در جنگ اقتصادی، این مقولات کمتر از انچه انتظار می رفت در دیدگاه نامزدهای محترم ریاست جمهوری برجسته شده است.
با توجه به شأن دولت در نظام جمهوری اسلامی و وزارت خانه ها و نهادهایی که وظایف مشخصی در حوزه فرهنگ و هنر دارند، و دولت در جایگاه مشرفانه خود با در اختیار داشتن ابزارها قادر است به اعمال قدرت بپردازد، طبعا مطالبه از دولت باید در تراز چنین جایگاهی مطرح شود. نگاه سیستمی به مقولاتی که اجزاء و ابعاد متعدد دارند و انتظار تعامل، هماهنگی، ارتباط و تناسب میان اجزاء نه تنها در سه ساحت کلان اقتصاد، فرهنگ و سیاست مورد انتظار است بلکه در ساحت های پایین دستی چون فرهنگ، اجزا و ابعاد این کلان مقوله نیز نیازمند نگاه سیستماتیک و مشرفانه و هماهنگ کننده دارند. همچنین این نگاه در حوزه هنر با انواع رشته ها و شاخه های هنری و حوزه ادبیات جاری و ساری است. از جمله معضلاتی که تقریبا در تمامی سطوح سیستم های پیش گفته قابل مشاهده است، نگاه موردی و تک ساحتی در متولیان امر است. نگاهی که قادر نیست به هم افزایی در سطوح مختلف پیش گفته منجر شود و بعضا یا به تبعیض و تمایز مخرب می انجامد یا به تعارض و تنافر میان اجزاء منجر می شود.
در نگاه مشرفانه متولیان امر در دولت باید عالی ترین جایگاه را به مقوله “سیاست گذاری” اختصاص داد. متولیان سیاست گذاری فرهنگی، هنری و ادبی در دولت چه مجموعه هایی هستند و در نیل به سیاستی جامع، پایدار، واقع بینانه، منعطف به توانایی ها، ناظر بر ارمان ها و ارزشهای اصیل، ملی و مبتنی بر نگاه افق نگر چه تلاشهایی انجام شده است؟ متولیان امر، خاصه نامزدهای محترم ریاست جمهوری در چه سطوحی، سیاستها، راهبردها و برنامه ها را از هم تفکیک کرده و رهیافت مشخصی برای نیل از سیاست به برنامه اخذ کرده اند؟ در حوزه ادبیات که این نوشته به جهت ارائه تصویری از اسیب ها و انتظارات متناظر با ان تنظیم شده است، سیاستگذاری ادبی با چالش های متعددی مواجه است: بی توجهی و عدم اهتمام به اصل سیاست گذاری؛ عدم اتصال و تکمیل سیاست گذاری به راهبرد گزینی و برنامه ریزی؛ تلون و توجه در توجه به سیاستگذاری؛ عدم توجه لازم به سیاست های بالادستی نظام؛ عدم توجه به لوازم تنزل و تفصیل سیاست ها به راهبردها؛ عدم افق نگری د سیاستگذاری؛ عدم برخورداری از نظام مشخص ارزیابی در بحث سیاست گذاری از جمله چالش های پیش گفته تلقی می شوند. دلایل متعددی در بروز این اسیب ها قابل شمارش است. مجموعه های اجرایی در طول سالیان متمادی تلاش کرده اند در مسابقه ای برای طرح اهداف بزرگتر با یکدیگر به رقابت بپردازند بدون انکه ناگزیر به پاسخ گویی درباره ان باشند. عدم تمایز میان اهداف و سیاست ها که دربرگیرنده ظرفیت های اجرایی و تحققی اهداف هستند، عملا از اهمیت سیاستگذاری در بسیاری مجموعه های ادبی کاسته است. فقدان درک واقع بینانه و جامع از گذشته، حال و اینده حوزه ای که باید برای ان سیاستگذاری صورت گیرد از دیگر اسیب هایی است که اصل سیاستگذاری در ساحت ملی را به چالش می کشد. در حوزه ادبیات چگونه می توان مدعی سیاست گذاری بود در حالی که هیچ تحلیل به روز، مشرفانه و جامعی درباره ان وجود ندارد. چگونه می توان سخن از سیاست گذاری در حوزه ای به میان اورد که دولت و مجموعه های اجرایی عملا ابزاری برای مدیریت و هدایت ان در اختیار نداشته و ان را تدارک ندیده اند؟
اما مرحله انتقال از سیاست گذاری به راهبرد گزینی و پس از ان برنامه ریزی از جمله موضوعاتی است که ادبیات –خاصه ادبیات داستانی- درباره ان بسیار کم کار و کم اطلاع ظاهر شده است. به عنوان مثال می توان گزاره “تقویت ادبیات داستانی متعهد به انقلاب اسلامی” را به عنوان گزاره ای ناظر بر سیاست های کلی این حوزه بر شمرد. زمانی که از این گزاره به مرحله بعد (راهبرد گزینی) وارد می شویم عرصه موسعی از راهبردها پیش روی متولی ادبیات گستره می شود. سئوال این است که راهبرد ما برای نیل به چنین تقویتی چیست؟ در اینجاست که میان نهادهای انقلابی و کسانی که بر چنین گزاره ای توافق دارند اختلاف راهبرد دیده می شود. می توان به عنوان مثال یکی از راهبردهای نیل به سیاست پیش گفته را “جذب حداکثری و دفع حداقلی” عنوان کرد. این مسئله ای است که عمری به طول دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی دارد. تجربیات مختلفی بر اساس ان شکل گرفته و خود موجب صف ارایی های جدی در میان اهل ادب شده است. چنین گزاره راهبردی درباره جذب و دفع نمی تواند بدون تفکیک و ساحت بندی میان جریان ادبی انقلاب اسلامی و جریان یا جریانهای مقابل صورت گیرد و این تفکیک و تمایز و حدود و مراتب ان مقوله ای کاملا اختلافی با مبانی متعدد است. در مرحله “برنامه ریزی” که مرحله سوم و مادون “راهبردگزینی” است نیز انتخابها متکثر و بعضا متضاد است.
غرض از بیان مراحل سه گانه پیش گفته ان است که صرف بیان اهداف کلی نمی تواند تضمین کننده موفقیت در انجام برنامه ها در ساحت فرهنگ هنر و ادبیات باشد. ما در حوزه فرهنگ-خاصه- نیازمند به نگاه نخبگانی، جامع، به روز در سه سطح سیاست گذاری، راهبردگزینی و برنامه ریزی هستیم. یکی از بهترین زمانهای مطالبه یا اگاهی بخشی درباره ضرورت های ان ایام انتخابات است. مخاطب این مطالبه مشاوران فرهنگی و هنری نامزدهای انتخاباتی و مدیران انها در دولت سیزدهم هستند و کسانی که بیشترین سهم و تخصص را در بیان این مطالبات دارند مجموعه های صنفی تخصصی در حوزه های مختلفی فرهنگی و هنری خواهند بود. دولت اینده، به شدت نیازمند خانه تکانی در نگاه مشرفانه و جامع و سیستماتیک به مقوله هنر و ادبیات است.