به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نقل از ایبنا، حجت الاسلام و المسلمین محمد عابدی عضو هیات علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه در یادداشتی به به جایگاه عدالت اجتماعی در فلسفه حکمرانی امیرمومنان(ع) پرداخت که متن کامل آن در ادامه میآید:
استواری حکومت امیرمومنان(ع) بر مبانی الهی حکمرانی، این ظرفیت را ایجاد کرده است که بتوان فلسفه سیاسی امیرمومنان(ع) را بنیان حکمرانی مطلوب برای بشریت نامید؛ البته اگر بتوان در سایه تلاشهای جدی موفق به تولید و عرضه فلسفه حکومت، و سیاست از منظر آن حضرت شد. با این که حکومت مستقر در کشور ما تنها الگوی موجود در حکمرانی بر مبنای فلسفه سیاسی شیعی است، بعد از گذشت چهار دهه نمیتوان به آثار ژرف و گستردهای اشاره کرد که مبناهای قرآنی، روایی، عقلی و فلسفی لازم برای تولید «فلسفه سیاسی علوی» را در اختیار بگذارند. در حالی که انقلاب اسلامی برای طی مراحل رشد تا تمدن سازی اسلامی نیازمند چنین توجهاتی است. این مهم البته نیازمند آن است که بتوان در مورد دهها مسئله کلان سیاسی که هر یک مشتمل بر مسائل متعدد سیاسی دیگری هستند، به دیدگاههای امیرمومنان (مجموعه سخنان و عملکردهای حکومتی) وی پیبرد و با مهندسی دقیق آنها به نظام مسائل سیاسی امیرمومنان(ع) دست یافت و سرانجام در سطحی کلانتر این مسائل را در قالب فلسفه سیاسی امیرمومنان ارئه نمود.
فارغ از این کمبودهای اساسی که میطلبد نظام نخبگانی ما در مسئله حکمرانی مطلوب به آن توجه کند، در این مجال و به مناسبت شهادت امیرمومنان(به عنوان اولین الگوی حکمرانی مطلوب شیعی) به مسئله « عدالت اجتماعی» در حکومت حضرت اشاره میکنیم که در کنار چند مسئله دیگر ذیل کلان مسئله( اهداف حکومت و سیاست) جای میگیرد؛ مسئلهای که به نظر میرسد به دلایل متعدد از نیازهای اساسی عصر ماست.
در تبیین یکی از این دلایل میتوان توضیح داد که اصولی وجود دارند که ماهیت اسلامی نظام جمهوری اسلامی را تضمین میکنند و در قانون اساسی نیز مورد توجه جدی قرار گرفته اند؛ همچون اصل استقلال و عدم وابستگی سیاسی، اقتصادی به بیگانگان، اصل آزادی و ذلت ناپذیری سیاسی و اقتصادی و علمی؛ اصل حمایت از محرومان و مستضعفان جهان؛ و… از طرفی نظام اسلامی که نظام اعتراض به وضع موجود جهانی در عرصه مناسبات قدرت و سیاست نیز بود، از آغاز شکلگیری، به دلیل پافشاری بر همین اصول، مورد دشمنی نظامی و بغض فرهنگی و محاصرهها و تحریمهای کمرشکن قرار گرفت و (در کنار دیگر عوامل داخلی وساختاری و…) اسباب لازم برای بروز کمبودها و ظهور ناعدالتیها در عرصههای مختلف تولید و توزیع و فرصتهای برابر دسترسی به رفاه و… گسترده شد؛ به گونهای که امروزه شاهد شکافها و درههای طبقاتی عجیبی هستیم که طبقات مستضعف و نیازمند فراوانی ساکنان این درهها هستند. اینها غیر از عقب ماندگیهای وحشتناکی بود که استقرار صدها ساله حکومتهای نامطلوب، ضعیف و وابسته بر این کشور تحمیل کرده بود.
از همین منظر مسئله «عدالت اجتماعی» ضرورت صد چندانی یافت. البته ایجاد نهادها و سازمانهایی چون جهاد سازندگی، کمیته امداد، بنیاد مسکن و… توسط امام خمینی(ره) و طرح ابتکارتی چون حضور دانشجویان و اساتید و مراکز درمانی در مناطق محروم و ارائه خدمات و یا طرح مواسات اسلامی و… به عنوان راهکارهای هوشمندانه ولی موقت برای ترمیم فوری و اضظراری این شکافها ستودنی است، اما انتظار می رود عدالت اجتماعی به بخشی جداناپذیر از اندام واره «فلسفه سیاسی حکمرمانی اسلامی و شیعی» در پاسخ به بخشی از «مسئله اهداف حکومت» تبدیل گردد و به مرحله نهادینه شدگی در سیاستگذرایها، قانونگذاریها، و ساختارهای اداری برسد.
جالب اینکه رهبر معظم انقلاب در ۳۰ شهریور۱۳۹۸ در دیدار رئیس جمهور و هیات دولت، به مسئله عدالت اجتماعی توجه دادند و خطا به آنان چنین تصریح کردند که «از نظر اسلام، صِرفِ ثروتمند شدن کشور، مطلوب نیست بلکه هدفِ پیشرفت اقتصادی، تأمین عدالت اجتماعی و ریشه کن کردن فقراست وگرنه مانند کشورهای پیشرفتهای مثل آمریکا میشویم که طبقات ضعیف همچنان مشکلات عمیقی دارند». در بیانی دیگر ایشان معتقدند: «بدون تأمین عدالت اجتماعی جامعه ما اسلامی نخواهد بود. اگر کسی تصور کند که ممکن است دین الهی و واقعی نه فقط دین اسلام تحقق پیدا کند ولی در آن عدل اجتماعی به معنای صحیح و وسیع آن تحقق پیدا نکرده باشد، باید بداند که اشتباه میکند. هدف پیامبران اقامه قسط است: «لیقوم الناس بالقسط».
با این تمهیدات توجه به «عدالت اجتماعی دراندیشه سیاسی و حکمرانی امیر مومنان(ع) » برای حکمرانان نظام اسلامی در همه ارکان و قوا ضرورتی انکار ناپذیر دارد. امیر مومنان از یک سو «اصل عدالت» را به عنوان بخشی از فلسفه حکمرانی خود و هدف حکومت داری مطرح کرده است: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یَقِرُّوا عَلَی کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا، وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا»؛ «اگر حضور [فراوان] بیعت کنندگان نبود و یاران حجت را بر من تمام نمیکردند و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته [رهایش می کردم] و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب میساختم».
او فرموده است: «عَدْلُ السُّلْطَانِ حَیَاهُ الرَّعِیَّهِ وَ صَلاَحُ الْبَرِیَّهِ؛ عدالت زمامدار، حیات مردمان و مایه صلاح [احوال] خلق است.» تا آنجا که گفته شده است: «قُتِلَ فِی مِحْرَابِهِ لِشِدَّه عَدْلِهِ؛ او در محراب عبادتش به خاطر شدت عدالتش کشته شد».
حتی از دیدگاه کارکرد گراینه و قدرت نیز اگر به مسئله بنگریم حضرت به استاندار فارس فرمود: «اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَیْفَ فَإِنَّ الْعَسْفَ یَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَیْفَیَدْعُو إِلَی السَّیْف؛ عدالت را پیشه کن و از تعدی و ظلم دوری گزین؛ زیرا تعدی، سبب فرار و دوری از تو خواهد شد و ستم، سبب توسل به شمشیر می شود».
از جانب دیگر، فراتر از مسئله عدالت به صورت عام، حضرت « عدالت اجتماعی و تامین نیازمندان و طبقات کم برخوردار و نابرخوردار» را به شدت مورد عنایت دارد. طبقاتی که به رغم همه تمهیدات و قوانین و… بازهم دچار مشکلاتی جدی شدهاند. این مشکلات میتواند ناشی از فساد اداری، تا دیده نشدن و قابل پیشبینی نبودن برخی عوامل ناعدالتی همچون بروز خشونتها و جنگها و… باشد. از این روی حضرت به پدر یتیمان مشهور بود تا آنجا که جای خالی محبتها و رسیدگیهای وی به فقرا بعد از شهادتش عیان شد.
در نگاهی فراتر عدالت اجتماعی مبتنی بر آموزه های قرآنی است و مبنایی قرآن در حکمرانی دارد، از جمله این آیه شریفه که «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»؛ «کسانی که در [اموال و] ثروتشان، حقی معیّن جهت [تأمین] درخواست کنندگان و محرومان قرار داده شده است». بر این اساس متولیان جامعه حکمرانان موظف هستند به عنوان دارندگان قدرت و ابزار الزامآور برخورداران جامعه همچون ثروتمندان؛ کارخانهداران، سرمایهداران کلان و کارتلهای ثروت و قدرت اقتصادی و… را ملزم به ادای این حقوق سازند. امیر مومنان(ع) نیز تصریح کرده است: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَی جَدُّهُ سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِک»؛ «خداوند سبحان، غذا [و نیاز] فقیران را در اموال ثروتمندان معین کرده است. پس هیچ فقیری گرسنه نیست؛ مگر آنکه ثروتمندی از آن استفاده کرده باشد، و خداوند متعال در اینباره از آنها خواهد پرسید».
این حدیث اشاره دارد که در شکافهای طبقاتی که امروزه ما نیز با آن به شدت روبرو هستیم، هر جا قله ثروتی هست، در کنارش درههای فقر وجود دارد و ساکنان قلههای ثروت، از دارایی و توان درهنشینان به اوج رسیدهاند باید حقوق آنها را ادا کنند، لذاست که حضرت امیر(ع) در نامه ای به «قثم بن عباس» فرماندار خود در مکه چنین نوشت: «وَ انْظُرْ إِلَی مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَی مَنْ قِبَلَکَ مِنْ ذِی الْعِیَالِ وَ الْمَجَاعَهِ مُصِیباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقِه وَ الْخَلَّات؛ نظرافکن به مال الله که نزد تو جمع شده است و آن را به مصرف عیالمندان و گرسنگان اطرافت برسان؛ به طوری که به دست فقرا و نیامندان برسد.» و به مالک اشتر چنین دسترو کتبی داد: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الطَّبَقَهِ السُّفْلَی مِنَ الَّذِینَ لَا حِیلَهَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاکِینِ وَ الْمُحْتَاجِینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسِ وَ الْزَمْنَی؛خدا را! خدا را! درباره طبقه پایین [رعایت کن]. آنها که راه چاره ندارند؛ یعنی مستمندان، نیازمندان، کسانی که دچار سختی شده اند و از کارافتادگان.»
از منظر کارکردی نیز وقتی به آثار مربوط به حکومت داری امام مینگریم گزارشها حاکی از آن است که حضرت حداقلها را برای شهروندانش فراهم کرده بود، از جمله اینکه گزارش شده است مردم کوفه حتی طبقات پایین میزانی از برخوردرای را کسب کرده بودند تا جایی که خود فرمود: «هیچ کسی در کوفه روزگار نمیگذراند مگر در رفاه و نعمت است، حتی طبقات پایین. نان گندم میخورند و سرپناهی مناسب دارند و از آب فرات یا گوارا مینوشند».