زوجیت انسان در قرآن کریم
یادداشتی از حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا جباران عضو هیأت علمی گروه اخلاق اسلامی پژوهشگاه
یکی از مباحث مقدماتی در تحقیق «الگوی اخلاقی قرآن در حوزه روابط همسرانه» بحث از منشأ و مفهوم زوجیت در قرآن کریم است. این بحث در دو تحقیق در دو فراز جداگانه مطرح شده است.
منشأ زوجیت
از نگاه قرآن کریم زوجیت زن و مرد منشأ الاهی دارد؛ به این معنی که خداوند متعال این دو صنف را برای زوجیت یکدیگر آفریده است. میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفُسٍ وَاحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا،[۱] اى مردم، از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدى» آفرید و جفتش را [نیز ] از او آفرید، پروا کنید». این آیه کریمه در صدد بیان آن است، که خداوند متعال زوج آدم را همانند خود او از نوع انسان قرار داد.[۲] این پیام در ضمن ابلاغ مفاد خود حامل این نکته نیز هست که این دو صنف (زن و مرد) با هدف ترکیب و ازدواج آفریده شده و به همین دلیل برای تعبیر از آنها واژه زوج به کار آمده است. بر این اساس زوجیت زن و مرد از منظر قرآن کریم منشأ الاهی داشته اقدام در این راستا حرکت در مسیر اراده الاهی محسوب میشود. تعدادی از آیات مربوطه بر این مطلب دلالت دارند.
میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا[۳] اوست آن کس که شما را از نَفْس واحدى آفرید، و جفت وى را از آن پدید آورد».
و: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا[۴] و از نشانههاى اوست که برای شما همسرانى از جنس خودتان آفرید».
و: «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَنِینَ وَ حَفَدَهً[۵] و خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد، و از همسرانتان براى شما پسران و نوادگانى نهاد».
و: «فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا … یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ،[۶] پدیدآورنده آسمانها و زمین است. از خودتان براى شما جفتهایى قرار داد، … بدین وسیله شما را بسیار مىگرداند.
و: «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا[۷] شما را از یک نفر آفرید و همسرش را نیز از خودش». زوج در آیات گذشته بدون هیچ اختلافی به معنی همسر است. بر اساس این گزاره اثبات شده است که از نظر اسلامی زوجیت زن و مرد با فطرت انسان گره خورده است.[۸]
مفهوم زوجیت در قرآن کریم
سؤال این مبحث این است که کلمه زوج در آیات مربوط به خانوده همسر اختصاصی رسمی قانونی است که در نتیجه ازدواج رسمی و قانونی وصف زوجیت پیدا میکند؛ یا مراد از آن، جفت طبیعی و مراد از زوجیت زوجیت طبیعی است.
برخی مفسران کلمه ازواج در آیه شوری را به مادینه تفسیر کردهاند.[۹] به این دلیل که قرآن کریم آن را در ردیف زوجیت چارپایان آورده، میفرماید: «جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَ مِنْ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا،[۱۰] برای شما از جنس خودتان زوجها آفرید و از چارپایان نیز». علاوه بر این برخی از آثاری که در آیات مربوطه، بر زوجیت مترتب شده نیز به ازدواج قانونی اختصاص ندارد. بر این اساس احتمال اراده زوجیت طبیعی در این آیات احتمال بعیدی نیست.
ما برای تصمیمگیری در این مورد، مفهوم زوج را در آیات دیگر قرآن کریم بررسی کنیم.
علاوه بر آیاتی که در بحث منشأ زوجیت به آنها استناد شد، در آیات دیگر، کلمه زوج در هیئت مفرد، مثنی و جمع چهل و سه بار در وصف انسان به کار رفته، از این تعداد، پنج بار به معنی صنف، یک بار به معنی همنوع و سی و هفت بار به معنی همسر اختصاصی رسمی است. از سی و هفت مورد استعمال پنج بار به معنی همسر – اعم از زن و شوهر-، سه بار به معنی شوهر و بیست و نُه بار به معنی همسر (زن) به کار رفته است. به عبارت دیگر بیش از هشتاد و شش درصد از موارد استعمال واژه زوج در مورد انسان به معنی همسر اختصاصی قانونی به کار آمده است. نتیجه این بررسی در جدول ذیل نمایش داده شده.
جدول کاربرد ماده (ز و ج) در قرآن
چنانکه ملاحظه شد در قرآن کریم کلمه زوج آنجا که به عنوان وصف انسان به کار رفته هرگز معنی زوج طبیعی از آن اراده نشده. با اتکا به این گزاره میتوان با اطمینان گفت در هشت آیه مربوط به جعل زوجیت نیز مراد از زوجیت، زوجیت رسمی اختصاصی است.
نقد نظریه تفسیری رقیب
پیش از این دیدیم که تعداد قابل توجهی از مفسران کلمه «ازواج» در آیات جعل زوجیت را به مادینه تفسیر کردهاند. نتیجه این تفسیر این است که مراد از زوجیت در این آیات زوجیت طبیعی است. با اعتماد به آنچه در بررسی آیات قرآن به دست آمد، میتوان گفت این نظریه صحیح نیست. این نظریه علاوه بر این اشکال، هم با ظاهر و هم با هدف آیات ناسازگار است. در ادامه در باره این ناسازگاریها سخن میگوییم
۱- ناسازگاری نظریه رقیب با ظاهر آیات
تفسیر زوج به زن، با ظاهر این آیات سازگار نیست؛ چون اولاً خطاب آیات عام است به طوری که زن و مرد را به طور یکسان شامل میشود؛ مثل «یا أَیُّهَا النَّاسُ» (نساء ۱)، «جَعَلَ لَکُمْ» (شورى ۱۱ و نحل ۷۲)، «خَلَقَ لَکُمْ» (روم ۲۱) و «خَلَقَکُمْ» (نساء ۱، اعراف ۱۸۹ و زمر۶)
ثانیاً اگر خطاب آیات خاص مردان باشد جمله «جَعَلَکُمْ أَزْوَاجًا» ( فاطر۱۱) و «وَ خَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجًا» (نبأ ۸) هیچ یک گزاره صادقی نیست، چون با فرض صحت آنها باید یا بپذیریم که مردان زوج خود باشند یا ازواج را به اصناف تفسیر کنیم و بگوییم این دو آیه به اصناف مردان اشاره دارند؛ ولی نتیجه اول با احکام قرآن ناسازگار است و تفسیر زوج به صنف با ادامه آیاتی که در باره تکثیر نسل سخن گفتهاند، سازگار نیست.
ثالثاً در صورتی که این آیات خطاب به مردان باشد، سیاق آیات از انسجام لازم برخوردار نیست؛ چون بیشتر گزارههایی که پیش یا پس از گزاره حامل زوجیت آمده، به طور یکسان شامل زن و مرد میشوند. مثل «یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ» و «ذَلِکُمْ اللَّهُ رَبُّکُمْ…» (زمر ۶) و «رَزَقَکُمْ مِنْ الطَّیِّبَاتِ» و «أَ فَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ …» (نحل ۷۲) و «وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِی …» (نساء۱) و «خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ» (فاطر ۱۱)
۲- ناسازگاری نظریه رقیب با هدف آیات
تفسیر زوج به زن با هدف این آیات سازگار نیست؛ چون این آیات در مقام امتنان نازل شده و هدف از آنها این است که انسان به زوج خویش به مثابه یک نعمت توجه کند. اگر زوج در این آیات به معنی زن باشد، ناچار باید مخاطب آیات را در مردان منحصر کنیم و این نعمت را مخصوص آنها بدانیم و میدانیم که خداوند متعال این نعمت را به زنان نیز ارزانی داشته است و هیچ وجهی برای اختصاص آن به مردان نیست. به همین دلیل در بحث گذشته واژه زوج در این آیات به صورت مطلق تلقّی شد.
نتیجه سخن این که مراد از زوجیت در آیات مربوطه، زوجیت رسمی قانونی است و زوجیت رسمی بین زن و مرد منشأ الاهی دارد و بر همین اساس ازدواج حرکت در راستای اراده الاهی است.
[۱] . نساء، ۱٫
[۲] . رازی، مفاتیح الغیب، ج ۱۵، ص ۸۹٫
[۳] . اعراف، ۱۸۹٫
[۴] . روم، ۲۱٫
[۵] . نحل، ۷۲٫
[۶] . شوری، ۱۱٫
[۷] . زمر، ۶٫
[۸] . سید قطب، فی ظلال القرآن، ج ۲، ص ۶۴۸٫
[۹] . ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تفسیر غریب القرآن، ص ۳۳۸ و طبرانى، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، ج ۵، ص ۴۴۲ و ابنابىزمنین، محمد بن عبدالله، تفسیر ابن ابى زمنین، ص ۲۷۶٫
[۱۰] . شوری، ۱۱٫