به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و به نقل از خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین میرمعزی متولد سال ۱۳۴۰ در تهران از سال ۱۳۶۲ به تحصیل در حوزه علمیه مشغول شد. او هم اکنون بیش از بیست سال است در دروس خارج شرکت می کند، از محضر اساتیدی مانند حضرات آیات تبریزی، فاضل، وحید خراسانی و مکارم شیرازی بهره برده است.
وی در سال های گذشته سمت هایی همچون مدیریت گروه اقتصاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دبیری انجمن علمی محققان اقتصاد اسلامی حوزه علمیه قم، عضویت هیأت علمی گروه اقتصاد اسلامی، ریاست پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ریاست انجمن اقتصاد اسلامی حوزه علمیه قم، عضویت شورای عالی مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و ریاست مرکز راهبری مطالعات اسلامی اقتصاد مقاومتی را در کارنامه کاری خود داشته است.
اخیراً یکی از اساتید دروس سطح عالی حوزه، مطالبی را درباره امضایی بودن اقتصاد در اسلام مطرح کرده و مبتنی بر آن به نفی اقتصاد اسلامی پرداخته است؛ متن پیش رو گفتوگویی با حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین میرمعزی درباره اقتصاد اسلامی است که در زیر تقدیم خوانندگان محترم می شود.
برخی از اساتید حوزه وجود اقتصاد اسلامی را قبول ندارند و از نبود آن و توهماتی در ذهن فعالان این عرصه سخن می گویند؛ نظر شما به عنوان فردی که سالیان متمادی در این عرصه بوده اید، چیست؟
کسانی که از وجود نداشتن اقتصاد اسلامی سخن میگویند، یا دانش قلب را به صورت تخصصی نمیشناسند و تنها کلیاتی را از دانش اقتصاد غرب شنیده اند و چون میان این کلیات و مباحث اقتصادی اسلامی تفاوتی احساس نمی کنند مدعی می شوند که اقتصاد اسلامی نداریم و یا با اسلام آشنایی علمی و اجتهادی ندارند و لذا تنافی ای بین این دانش و آموزههای اسلامی نمیبینند.
اینکه اقتصاد اسلامی داریم یا نه، بحثی تخصصی و علمی است یعنی فردی که میخواهد در این باره مسأله اظهار نظر کند باید از سویی دانش اقتصاد موجود و متعارف را که همان اقتصاد غرب است و سوی دیگر اسلام را به صورت علمی و اجتهادی بشناسد و سپس بر اساس مطالعه و تحقیق به این نتیجه رسیده باشد که اقتصاد اسلامی داریم یا نداریم.
نخستین بار شهید صدر به صورت علمی وارد این بحث شد و بحث عالمانه و مستوفایی را طرح کرد. او اثبات میکند که در اسلام مکتب اقتصادی هست ولی علم اقتصاد وجود ندارد تا زمانی که مکتب اقتصادی تحقق خارجی پیدا نکند نمی توانیم از علم اقتصاد بحث کنیم چون علم اقتصاد با روش تجربی واقعیتهای موجود را بررسی میکند و تا واقعیت موجود را بر اساس عناصر اسلامی که در مکتب بیان شده است نسازیم، نمیتوانیم به علم اقتصاد بپردازیم.
بنابراین شهید در زمان خود این قضیه کلی را ثابت کرد که مکتب اقتصادی وجود دارد ولی علم اقتصاد اسلامی وجود ندارد؛ البته این مطالب ایشان کاملا علمی است و بحث مفصلی دارد که در این فرصت کوتاه نمی توانم به آن بپردازم و پس از این تبیین شهید صدر و گذشت حدود ۶۰ سال از این قضیه متخصصان این حوزه با تحقیق و تفحص درباره این مسئله تقریباً به یک به صورت یک صدا معتقدند که می توان علم اقتصاد اسلامی را تولید کرد.
اگر تاریخچه این مسأله و حل آن به پنجاه سال می رسد، چگونه است که برخی سخن گفتن از اقتصاد اسلامی را نادرست می دانند؟
به طور کلی در علم اقتصاد سه مقوله مکتب، نظام و علم اقتصاد مطرح است این نکته هم در اقتصاد اسلامی و هم در اقتصاد غربی یکسان است. ابتدا باید دید که ممکن است اقتصاد اسلامی درباره کدام یک از محصولات مکتب نظامی و علمی سخن می گویند؟ هر کدام از اینها معنا و مفهوم خود را دارد و در گستره علمی خاص و تعریفی خاص مطرح است بنابراین دقیقاً باید کانون بحث مشخص شود.
مکتب یعنی اصول و روش حل مشکلات اقتصادی و دستیابی به اهداف که این تقریباً همان تعریف شهید صدر از مکتب است. بنابراین آنچه شهید صدر درباره تعریف مکتب بیان کرده، تاکنون باقی است. نظام اقتصادی یعنی مجموعه الگوهای رفتاری و روابط اقتصادی به صورت نظام مند در راستای اهداف مورد نظر اسلام و علم اقتصاد اسلامی دانشی است که مبتنی بر جهانبینی و معرفت شناسی اسلامی به بررسی وضعیت موجود اقتصادی پرداخته است و راهها و سیاستهای راهبردی به سوی وضعیت مطلوب اقتصادی را پیشنهاد میکند.
با تعریفی که از مکتب، نظام و علم اقتصادی ارائه فرمودید، چه تفاوت های ملموسی میان اقتصاد اسلامی و اقتصاد سرمایه داری وجود دارد؟
دانش یا مکتب، نظام و علم اقتصادی موجود در نظام سرمایه داری مبتنی بر مبانی سکولار است، اما مکتب، نظام و علمی که اسلام ارائه می دهد بر توحید و مبانی هستی شناسی موحدانه استوار است؛ چنانکه آنها در مبانی معرفت شناسی نیز بحث تجربه و بیشتر تجربه حسی را پررنگ میکنند؛ اما عقل، وحی و تجربه سه راه شناخت برای ماست. اینها در اصول مکتب الگوهای رفتاری اهداف نظام اقتصادی و نیز کیفیت تحلیل واقعیات اقتصادی موجود تاثیر گذار است. برای مثال فقر یکی از معضلاتی است که اقتصاد به دنبال ریشهکن کردن آن از جامعه است و در پی آن است که عدالت اقتصادی و راههای تحقق عدالت اقتصادی و رفاه عمومی را پیدا کند.
اگر با یک جهان بینی و معرفت شناسی مادی یا سکولار فرق در جامعه علتیابی شود یک سلسله علل مادی پیدا مورد توجه قرار میگیرد. برای مثال سیاستهای غلط دولت همچون سیاست های پولی و مالی تحریم اقتصادی و محدودیت صادرات و واردات از این سنخ به شمار میآیند. البته گاهی نیز در این نوع نگاه علل طبیعی مانند سیل زلزله و خشکسالی به مثابه دلایل رکود اقتصادی بیکاری و رسیدن به فقر اعلام میشوند. این نوع نگاه بر رسیدن به این نوع تحلیل با عینک مادی و سکولار و عینکی که جهان را منقطع از خداوند می بیند امکان پذیر خواهد بود.
اما اگر همین بحث با جهان بینی و معرفت شناسی اسلامی کانون توجه قرار گیرد مسیری دیگر تحقق مییابد. در نگاه اسلامی هستی و انسان دارای وجود مجرد و مادی و نظام علت و معلولی نیز مجرد و مادی است و خداوند نیز لحظه به لحظه در اداره این جهان دخیل است و این جهان را از طریق اسباب مجرد و مادی اداره می کند در این مثال وقتی بحث ریشه ها و علل فقر را با این نگاه ارزیابی کنیم هیم دید که در آیات و روایات عللی برای فقر فرد و جامعه بیان شده است که به هیچ وجه مادی نیستند.
قرآن کریم درباره فقر فردی می فرماید «هر کس که تقوای الهی پیشه کند خداوند سبحان راه خروج را برای او از بن بست ها باز می کند». یعنی مومن و متقی در زندگیاش بنبست ندارد و خداوند سبحان از جایی که بنده فکرش را هم نمی کند روزی اش را افزایش می دهد. آیات و روایات متعدد یکی از علل فقر را گناه و یکی از علل ریزش برکات الهی را تقوا توصیف کردهاند و از سوی دیگر ابعاد اجتماعی توسعه در رزق و روزی نیز در جامعه اسلامی مطرح شده است.
خداوند سبحان می فرماید اگر اهل بلد(اکثریت مردم جامعه) دو کار انجام دهند برکات آسمان و زمین را برای این جامعه نازل میکنم، یکی اینکه ایمان بیاورند و دوم اینکه تقوا به خرج دهند یعنی هم در دلشان به خداوند و آخرت باور داشته باشند و هم در عمل تقوا پیشه کنند و جامعه چهره ایمانی و طراحی داشته باشد.
ورود با این نگاه به مسائل اقتصادی و جستجوی علل مسائلی همچون فقر موجب میشود که علاوه بر اهتمام به مسائل مادی عوامل غیر مادی نیست کانون توجه قرار گیرند اینکه در جامعه اسلامی تا چه اندازه گناه رواج پیدا کند در میزان فرد و عدم توسعه نسبت به رزق و روزی موثر است بنابراین در اصطلاح علمی گفته میشود که در تحلیل وقایع خارجی باید به سنتهای الهی توجه کرد. در حالی که در اقتصاد سکولار اصلاً چنین چیزی قابل طرح نیست اصلاً اقتصاد سکولار آن چنان ذهن اساتید دانشگاهی را به خود درگیر و جذب کرده است که وقتی مطالبی از متن آیات و روایات ذکر میشود برخی با تم از برخورد می کنند و می خندد چون آن جهانبینی را در علم خود موثر نمی دانند و می گویند علم اقتصاد علم است و از فضای آموزههای دینی جداست.
آیا ممکن است به صورت مصداقی نمونه اس از تحلیل علمی علمای اسلامی را بیان کنید؟
به طور کلی وظیفه ای توصیف تحلیل تبیین و در نهایت پیش بینی است. امام خمینی(ره) در زمان گورباچف نخست جریان شوروی را توصیف کرد و سپس فرمود وضعیت کنونی شما اینگونه است و آن را تبیین کرد و گفت دلیل این به هم ریختگی شما جدایی از خداست در نهایت نیز پیشبینی کرد که زود به زباله دان تاریخ خواهد پیوست.
ایشان با انجام این سه کار، نشان داد که تقسیم علم به سکولار و الهی کاملاً صحیح است. چرا پیش بینی امام صحیح از آب درآمد؟ ایشان با جهان بینی و معرفت شناسی اسلامی و توحیدی تحلیل کرد و فرمود یکی از سنتهای الهی این است که جامعه از خداوند منقطع نیست و اگر منقطع شود نابود می گردد. آیا این تحلیل علمی به شمار میآید یا خیر؟ البته نتایج دو دستگاه معرفتی سکولار و الهی کاملاً متباین نیست بلکه قطعاً گزاره های اشتراکی وجود دارند اما سخن درباره نحوه استفاده از این گزارهها در یک نظام علمی است که مجموعه علم را به جهات مختلف سوق می دهد. با این اختلاف هستی شناختی، معرفتشناختی و روش شناختی که دنیا نیز آن را تشخیص داده است اگر بگوییم علم اقتصاد نداریم یعنی سالها از مطالعات تخصصی اقتصاد عقبیم، بنابراین در کل این حرف پذیرفتنی نیست.
شما می فرمایید اقتصاد اسلامی داریم و طرف مقابل هم می گوید که این اقتصاد وجود خارجی ندارد؛ راهکار اطمینان جامعه علمی از وجود داشتن یا نداشتن چنین اقتصادی چیست؟
از کسانی که ادعا می کنند اقتصاد اسلامی وجود ندارد تقاضا میکنیم با شرکت در یک کرسی علمی، ادعایشان را با استدلال علمی اثبات کنند و از ادعای صرف دست بردارند
از کسانی که ادعا می کنند اقتصاد اسلامی وجود ندارد تقاضا میکنیم با شرکت در یک کرسی علمی، ادعایشان را با استدلال علمی اثبات کنند و از ادعای صرف دست بردارند. یعنی به استدلال های عرفی و ساده تمسک نکنند و با چند مثال ساده به دنبال اثبات یک مسئله عمیق و گسترده علمی نباشند. ادعایشان را در یک دستگاه شناخته شده علمی اثبات کنند، مانند شهید صدر که کتابی نوشت و اثبات کرد که ما مکتب اقتصادی داریم و علم اقتصاد نداریم و شیوه بهتری را ارائه داد و سپس به استدلالهای برهانی پرداخت. طرف مقابل نیز باید به دنبال نقد علمی باشد. نقد علمی هیچگاه در قالب سخنرانی امکان پذیر نیست، بلکه کرسی های درس خارج و نشستهای علمی می طلبد.
فضای دانش به گونهای است که هر حرفی باید مستدل و برهانی باشد. درباره اینکه اقتصاد اسلامی داریم کتابها و مقالات متعددی نوشته و ادبیاتی در این زمینه تولید شده است مخالفان اقتصاد اسلامی باید آن کتابها را مطالعه کنند و بعد در کرسی مانند در خارج علمی بگویند که این استدلال ها به این دلایل باطل است و به این دلایل اقتصاد اسلامی نداریم و باید به همان نظام اقتصادی غرب پایبند باشیم.
انتظار ما از چهره های علمی دانشگاهی و حوزوی مخالف این است که همانطور که درباره ادعای ما مبنی بر وجود اقتصاد اسلامی مطالبه دلیل علمی قابل قبول میکنند، خودشان نیز دلیل علمی قابل قبولی برای عدم وجود اقتصاد اسلامی ارائه کنند. این مسأله باید ادعا و ذکر چند مثال و تحلیل سطحی از مسائل اثبات نمی شود.