به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و به گزارش خبرنگار مهر، در مورد دستاوردهای انقلاب اسلامی در داخل و خارج از کشور زیاد صحبت شده است اما در این مجال میخواهیم به لحاظ قدرت نرم و تولیدات فکری و اندیشهای صحبت کنیم. همچنین انقلاب اسلامی در بیداری و افزایش حرکت و اعتماد به نفس نیروهای آزاده و خاصه مسلمانان جهان برای مبارزه با استکبار، استعمار و استبداد تأثیرگذار بوده است که لازم است واکاوی شود. در عین حال در برابر انقلاب اسلامی مثل هر انقلاب دیگری چالشهایی خصوصاً در عرصه تمدن سازی وجود دارد که لازم است شناسایی شود تا برای رفع آن بکوشیم. اینها مباحثی است که ما را بر آن داشت که با حجت الاسلام والمسلمین علی ذوعلم عضو هیات علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتگو بنشینیم که ماحصل آن از نظر شما میگذرد.
*آقای دکتر! در چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم، در مورد دستاوردهای انقلاب اسلامی در داخل و خارج از کشور زیاد صحبت شده است اما به لحاظ قدرت نرم و تولیدات فکری و اندیشهای میخواهیم در این مورد صحبت کنید (اگرچه در عرصه تکنولوژی پزشکی، نانو، دفاعی و… خوب بااهمیت هست) انقلاب اسلامی در بیداری و افزایش حرکت و اعتماد به نفس نیروهای آزاده و خاصه مسلمانان جهان برای مبارزه با استکبار، استعمار و استبداد چقدر تأثیرگذار بوده است؟
انقلاب اسلامی به اعتراف سیاستمداران غربی و تحلیلی که بعضی از اندیشمندان غربی مطرح کردند و درباره آن کتاب هم نوشتند و بر روی آن تأکید داشتند، اولاً صرفاً یک تحول سیاسی نبود، ثانیاً صرفاً یک تحول در درون مرزهای ایران نبود، بلکه آغازی بود بر بازاندیشی فکر دینی در سطح جهان و مطرح شدن اسلام مبارز و انقلابی در امت اسلامی.
البته غربیها و دشمنان در تحلیلهایشان سعی میکنند که تعبیر اسلام سیاسی را به کار ببرند و این تعبیر را طوری تلقی میکنند که گویا با اسلام واقعی فاصله دارد، ولی واقعیت این است که آموزههای انقلابی و سیاسی و ایجاد انگیزه در پیروان اسلام برای تلاش سیاسی و مبارزه با سلطه گری و استبداد در متن آموزههای اسلامی هست و در آیات قرآن کریم و در سیره پیامبر اکرم (ص) و بزرگان اسلام این موضوع کاملاً مشهود است و برجستهترین آن هم حماسه عاشورا و کربلا است که هنوز هم خط مبارزه با ظلم را برجسته و روشن نگه داشته و در سطح فراتر از پیروان اهل بیت (ع) و شیعیان و مسلمانان اثرگذار بوده است. انقلاب اسلامی هم همواره این خط را دنبال کرده است.
اگر بخواهیم به نتایج انقلاب اسلامی در عرصه اندیشهای اشاره کنیم، بر روی سه نکته میتوان تأکید کرد: نکته اول اینکه انقلاب اسلامی موجب شد که جدی بودن مقوله دین و اثرگذاری نگاه دینی در زندگی اجتماعی در جهان مورد توجه قرار گیرد و حتی این نگاه در جهان مسیحیت امتداد پیدا کند، یعنی اینکه کسانی که به خدای متعال و قیامت و پیامبران اعتقاد دارند اینها در کنشگری اجتماعی خودشان از این اعتقادات الهام میگیرند و چارچوب ارزشی مبتنی بر عدل و ظلم یا مبتنی بر حق و باطل را در زندگی خودشان مطرح و دنبال میکنند و این قطعاً یک عقبه بسیار قوی و پشتوانه فکری برای مبارزه با جریان سلطه و سرمایه داری استعماری را ایجاد میکند.
نکته دوم اندیشه معنویت گرایی است که در جهان بسیار مورد غفلت قرار داشت. این موضوع هم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در میان اندیشوران مطرح شد و حتی کسانی تلاش کردند که نیاز معنوی انسانها را بریده از ارتباط معنویت و دین مطرح کنند و یک نوع معنویت سکولار را که به نظر ما یک معنویت بدلی و تقلبی است را جایگزین معنویت مبتنی بر ایمان به خدا قرار دهند که این اگرچه از نظر مبانی فلسفی قابل نقد است و هرگز نمیتواند یک توجیه فلسفی درستی پیدا کند، ولی آثار اجتماعی آن به هر حال قابل انکار نیست به این معنا اساساً کسانی که به دین و عالم ماورا طبیعت هم براساس بیان و قرائت ادیان معتقد نیستند به اسلام و معنویت روی بیاورند و خود معنویت گرایی در تعارض آشکار هست با منافع اقتصادی و سلطه گرایانه استکبار و این هم یک طرز اندیشهای.
نکته سوم که به نظر میرسد از هر نکات یادشده در عرصه عمل است، مهمتر است، اندیشه مقاومت است، یعنی اینکه ملتها میتوانند در مقابل ابرقدرتها با همه یال و کوپال و قدرت و قدرت نماییای که میکنند بایستند و موفق هم باشند، به خصوص استمرار روحیه انقلابی و چالشی که نظام جمهوری اسلامی در طول این چهل و دو سال بعد از انقلاب با نظام سلطه داشته و این چالش هم روز به روز عمیقتر شده است و اینکه جمهوری اسلامی توانسته پایدار بماند و به عمر خودش ادامه بدهد و در مقابل همه توطئهها و رذالتهای جبهه استکبار، موجودیت خودش را حفظ کند برای مظلومین عالم و جوامع محروم و مردمی که در بخشهای بزرگی از جهان احساس میکنند که زیر ظلم و ستم جبهه استبداد هستند، الهام بخش بوده است.
در حقیقت احیای اندیشه مقاومت، اثر بسیار مهمی بوده که انقلاب اسلامی عامل آن بوده است. در مقابل دشواریها و سختیهایی که رژیم آمریکا به خصوص و کل جبهه استکبار در این زمینه وارد کردند ولی این اندیشه هم توانسته رشد پیدا کند و بسط پیدا کند و آمریکایی که چهل سال پیش اصلاً فکر نمیکرد که در روزگاری بخش قابل توجهی از مناطق جهان به معارضه با او بپردازند امروزه می بیند که هم در سطح دولتهای بزرگ و هم در سطح ملتها این چالشها دارد روز به روز تقویت میشود به خصوص بعد از فروپاشی شوروی که آمریکاییها تصورشان این بود که یکه تاز جهان خواهند بود و هر خواستهای را میتوانند بر مردم دنیا تحمیل کنند این تصور با شکست مواجه شد و امروز به ویژه که دوره چهارساله پر از خُسران و زیان برای وجهه آمریکا در سطح جهان توسط دولت ترامپ پایان یافته است و تجربه تلخی در ذائقه ملت آمریکا نشسته است این مسئله بیشتر خودش را نشان میدهد.
در آثار اندیشهای انقلاب اسلامی فراتر از بحثهای نظری در عرصههای فلسفی و … باید به اندیشه سازی فلسفی و فرهنگی انقلاب اسلامی در سطح جهان مراجعه کنیم که میبینیم کارنامه انقلاب اسلامی، کارنامه درخشانی است و امروز نوع تقابل آمریکا با انقلاب اسلامی یعنی در واقع کل استکبار غربی در مقابل انقلاب اسلامی صرفاً در منافع سیاسی و نظامی محدود نمیشود، بلکه یک تقابل تمدنی است که بحران تمدن غرب دچار آن هست و بدیل و جایگزین آنرا اسلام ناب و پرتو اندیشه انقلاب اسلامی ارائه میدهد که تجربه موفقی را در این مدت ایجاد کرده است.
آن چیزی که انقلاب اسلامی ارائه میدهد، مبتنی بر منطق عقلانی روشنی و شکل گیری تمدن نوین اسلامی است که میتواند عناصر پر ظرفیتی را ایجاد کند و آن را به یک گفتمان تبدیل کند
*برای گسترش تمدن اسلامی و همچنین عمق بخشی به آن و فرهنگ سازی و تمدن سازی قویتر به چه بسترهایی نیاز داریم؟
موضوع تمدن سازی بحث بسیار پیچیدهای است و دارای ابعاد فراوانی است، هم بخشهای فکری و اندیشهای ما و به طور عمده حوزههای علمیه و دانشگاههای ما در این زمینه رسالت بزرگی برعهده دارند که در تقویت و تعمیق تمدن سازی اسلامی به عنوان یک نظریه قابل تحقق تلاش زیادی باید انجام گیرد و به خصوص در پشتوانههای نظری برای راهبردهای تمدن ساز و کارهای پژوهشی و علمی زیادی انجام شود که این وظیفه حوزه و دانشگاههای ماست. در همین راستا یک نوع تعاملات علمی و پژوهشی گسترده بین کشور ما و بقیه کشورهای اسلامی و فراتر از آن مراکز علمی و پژوهشی مستقل از دولتها در سطح جهان در سطح مقدور شکل گیرد. این یک ضلع از کاری است که باید برای آن زمینه سازی شود و کارهای فراوانی در این زمینه باید انجام گیرد.
یک ضلع دیگر کار، کار هنری و رسانهای و تصویرسازی درستی است که از دستاوردهای انقلاب اسلامی باید ترسیم شود که در این زمینه غالباً مقایسهای که ایده تمدن سازی نوین اسلامی با تمدن امروز غرب یا با تمدن پیشین اسلامی، موجب بدفهمیهایی میشود که گاهی تلقی میکنند که تمدن نوین اسلامی یعنی بازگشت به تمدن پیشین به معنی صرف نظر کردن از فناوری و علم امروز است که این کاملاً برداشت غلطی است. در حقیقت تمدن نوین اسلامی به این معناست که نه فقط جامعه ما و امت اسلامی بلکه جهان امروز به تمدنی نیاز دارد که از نظر ابزارها و فناوریها و تسریع و تسهیلی که در زندگی اجتماعی ایجاد میکند همین دانش امروز را توسعه بدهد و از آن خوب استراحت کند و غیر از جنبههای کاربردی استکباری بتواند به بهره برداری بیشتر این دانش بپردازد و از طرفی مبانی اخلاق امروز غربی و مبانی نظریه استبدادی و سلطهگری جهانی را بتواند از خودش دور کند تا به یک چارچوب منطقی و اخلاقی و معنوی دست پیدا کند که بشر را از بحرانهای فعلی نجات دهد، در حقیقت تمدن نوین اسلامی هست از طرفی تمدن نوین هست اما غربی نیست و از طرف دیگری تمدن اسلامی هست، ولی تمدن پیشین نیست بلکه تمدن نوین اسلامی است، این نیازمند تصویرسازی و ترسیم و تبیین دارد که عمدتاً رسانهها باید به آن بپردازند، که ضلع دوم است.
ضلع سوم خود متن جامعه است، به هر حال در متن جامعه تا وقتی که ما به رسیدن به مراتبی از جامعه مطلوب اسلامی نشویم و جامعه اسلامی شکل نگرفته باشد، تحقق مطلوب تمدن نوین اسلامی هم مقدور نخواهد بود، این مقدمه یک بحث بسیار مهم است که نیاز به یک همت و عزم اجتماعی و ملی دارد که باید در سطح جامعه شکل بگیرد.
ضلع چهارم، بخشهای حاکمیتی هستند که نقش بسیار مهمی دارند در حقیقت ما اگر در قوه مقننه خودمان به عنوان یک بخش ریل گذار در جامعه خودمان، اگر در قوه مقننه یک نگاه تمدن ساز نداشته باشیم و صرفاً نگاه داخلی و درون مرزی باشد یا در سیاستگذاریهای خودمان یک نگاه تمدنی وجود نداشته باشد به خصوص در برنامه ریزی ها و اولویت گذاری ها و اقداماتی که قوه مجریه انجام میدهد این نگاه وجود نداشته باشد طبعاً آن بخش حمایت راهبردی و عینی که باید در عرصه عمومی جامعه شکل بگیرد، شکل نخواهد گرفت.
حداقل باید به این چهار ضلع اهمیت دهیم و به آن بپردازیم؛ هر چند باید این را عرض کنیم که اضلاعی و ابعادی از تمدن نوین اسلامی در حال حاضر هم شکل گرفته است و در حال تبدیل شدن به یک گفتمان در بخشهایی از جهان اسلام هست، از نظر سلبی و انتقال تمدنی جدید غرب که در واقع امروزه همه جهان از بحرانها و آفات آن رنج میبرند زبان تحلیل و نقد حتی در غرب هم دهها سال هست که گشوده شده است و اذعان دارند به اینکه این تمدن نتوانسته است بر بحرانهای و مشکلات جدی بشری را حل کند و در مقالات و اظهار نظرها مطرح میشود. بحث بحرانهایی که در ارتباطات سیاسی جهانی هست، یا تزلزل در اتحادیه اروپا یا بحث تغییرات آب و هوایی، بحران اخلاق، بحران خانواده، بحران معنویت و … اینها بحثهایی که در مقالات و نوشتهها دیده میشود و کم هم نیست، منتها اینکه یک نظریه بدیل و جایگزین ارائه شود، این را ما هنوز در حد ادراک جمعی جهانی به آن نرسیدیم.
آن چیزی که انقلاب اسلامی ارائه میدهد، مبتنی بر منطق عقلانی روشنی است، مبتنی بر تجربه تاریخی در جهان اسلام و شکلگیری تمدن نوین اسلامی است که میتواند در ذیل ارزشهای فطری که آن را دنبال میکند و شعارهای جهانی که در این زمینه میدهد به خصوص در ذیل اندیشه عدالت محوری و برابری همه انسانها و همه ملتها و همه کشورها در مقابل قانون، عناصر پر ظرفیتی را ایجاد میکند که میتواند این بدیل را توسعه دهد و آن را به یک گفتمان تبدیل کند. بنابراین گوشههایی از این دیدگاه مطرح شده است. در عمل شکلگیری جبهه مقاومت در منطقه ما یکی از دستاوردها و از علائم این گفتمانسازی و این رویکرد است که در جهان اسلام مورد استقبال گرفته است و بیش از همه نیازمند کار تبیینی و گفتمانسازی است که به آن اشاره کردیم.
رسالت امت اسلامی، رسالت مشترکی است اگر چه بسیاری از دولتهای اسلامی از این مسئله غافل هستند برخی از دولتهای اسلامی وابسته به نظام استکباری هستند
*مستحضر هستید برخی از منتقدین میگویند درست است که در برخی از زمینهها پیشرفت کردیم اما در برخی عرصهها دچار مشکلاتی هستیم، به خاطر همین صحبت کردن از بحث تمدن نوین اسلامی، در حد توهم و امری رؤیایی است، چه پاسخی به این افراد میتوان داد؟
بله!، بعضی هستند که صحبت کردن از تمدن نوین اسلامی را نوعی بلندپروازی تلقی میکنند، البته این دوستان باید به این نکته توجه کنند که تمدن نوین غربی که شکل گرفت از حدود چهار قرن قبل به این طرف هیچ گاه خالی از مشکلات و دشواریها نبوده است و اساساً جامعه بشری در یک سطح ملی، منطقهای و جهانی بدون مشکل و دشواری نخواهد بود؛ این امر که بسیار واضح و روشن است. ما هرگز نمیتوانیم ادعا کنیم که جامعه امروز ما هیچ مشکل، کاستی و خلأیی ندارد ولی اولاً فرآیند شکل گیری تمدنها این گونه نبوده است که هیچ گاه مشکلات جامعه کاملاً حل شده باشد و بعد آن جامعه و نخبگان آن جامعه توانسته باشند که به عرصه تمدن سازی دست پیدا کنند.
نکته دوم اینکه مشکلاتی که امروزه جامعه ما با آن مواجه و درگیر است، اتفاقاً بخش عمدهای از آنها ناشی از پیامدهای منفی تمدن نوین غربی است که مبتنی بر نوعی تبعیض و خودخواهی غرب گرایانه است و حداقل در دویست سال گذشته تلاش کرده که به طور واضح و آشکار، کشورهای غربی تلاش کردند بقیه کشورها را تحت سلطه خودشان در بیاورند اگرچه جای خودشان را با هم عوض کردند. زمانی در این زمینه کشورهایی مانند انگلستان و فرانسه یا ایتالیا و…. درگیر بودند، امروزه بیشتر آمریکا و بخشهای دیگری از کشورهای اروپایی دست اندرکار این قضیه هستند که به هر حال با فشار و تحمیل و اعمال زور بر کشورهای ضعیف، خودشان را سر پا نگه میدارند، بنابراین بخش عمدهای از مشکلات ما ناشی از همین تمدن غربی است که گریبان گیر ما شده است.
نکته سوم اینکه بسیاری از این مشکلاتی که ما داریم فراتر و عمیقتر از آن را همان کشورهایی که خودشان را پیشتاز تمدن میدانند با آنها دست به گریبان هستند و این مشکلات را دارند، خود همین تجربه یک سال گذشته که جهان درگیر ویروس کرونا شد نشان داد توانمندی ملی کشورها در مواجهه با این ویروس تا چه حدی هست و برخلاف تصور همه جهانیان آن کشورهایی که ادعای بیشتری دارند بسیار بیشتر آسیب دیدند و اینها نشان میدهد که زیرساختها و سازوکارهای اجتماعی و زیستی شأن آنچنان که خودشان ادعا میکنند قوی و محکم نیست. رویدادهایی که در چند ماه اخیر در آمریکا در دوره انتخابات و پس از آن به وجود آمد، البته سلطه رسانهای آمریکا سعی کرد آنها را بسیار محدود نشان دهد و مدیریت کند و نگذارد از عمق این فاجعه همه جهان خبردار شود اما با این حال این همه پیامدها را داشت نشان داد که چقدر در عمق این جوامع خلأ و تناقض و ناکارآمدی وجود دارد.
البته ما به موازات مباحثی که در مورد تمدن نوین اسلامی مطرح میکنیم حتماً به عنوان پیش نیاز، نیازمند شکل گیری جامعه اسلامی و دولت اسلامی در حد مطلوب هستیم. دستگاه حاکمیتی و حکومتی ما در همه قوا حتماً باید کارآمدتر شوند و روزآمدتر شوند. اینها قطعاً نکات مهم و درستی است که باید به آنها توجه داشت، ولی نتیجه آن این نخواهد شد که ما از یک واقعیتی که با آن مواجه هستیم، غفلت کنیم و آن واقعیت ناکارآمدی تمدن امروز غربی است و یا از یک سرمایهای که به برکت اسلام ناب در اختیار ما قرار گرفته و اندیشه عمیق اسلامی و اندیشه انقلاب اسلامی در اختیار ما قرار داده است، از آن هم غافل شویم و آن اندیشه تمدن سازی بر مبنای فناوری امروز ولی با چارچوب اخلاقی و معنوی است که اسلام ارائه میدهد، که این هم یک راه حلی است که در اختیار مسلمانها هست و راه حل برای بشریت راهگشاست. اینها را باید در کنار هم دید و غفلت از هر کدام به نفع دیگری ما را از جامع بینی و استفاده از ظرفیتهایمان آنها را محروم خواهد کرد.
به هر حال ما در سطح ملی، مسائل فوری و کوتاه مدت داریم که باید به آنها توجه کنیم و نباید از آن غافل شویم. مسائل میان مدت داریم برای جامعه خودمان که باید به آنها بپردازیم که کارآمدتر شدن دستگاههای ما و جوان شدن مجموعه کارگزاران ما در گام دوم انقلاب و توجه به نیروی جوان کشور و کارآمدی و نوآوری و نشاط این مجموعه و در بلندمدت هم باید به مقوله تمدن نوین اسلامی هم باید بیندیشیم و اینها هیچ کدام منافاتی با هم ندارد. توان و ظرفیت ملی کشور ما آن قدر هست که بتواند همه مسائل را همزمان پیش ببرد، منتها به یک باور جدی نیاز دارد در بخشهای چهارگانه ای که اشاره کردم و هماهنگی و همسویی و یک نوع تعامل گفتمانی و به خصوص طرح این مسئله در محافل علمی و آزاداندیشانه ای که بتواند واقعاً این ایدهها را ورز و پرورش دهد و برخی از ابهامها یا در واقع دریافتهای ناقصی که در این زمینه هست را اصلاح کند.
غرب در سدههای گذشته به غارت و جنگ و کشتار و جنایت دست زده، بخش عمدهای از آنهایی که مظلوم واقع شده اند و مقهور تمدن غرب شده اند میتوانند مخاطبان ما باشند که با دست یابی به بلوغ فکری و اندیشهای به گفتمان تمدن نوین اسلامی بپیوندند، حتی اگر مسلمان نباشند
*برای احیای تمدن اسلامی، دیگر کشورهای اسلامی چه کمکی میتوانند به ما بکنند؟
خوشبختانه تمدن نوین اسلامی و تمدن سازی اسلام، ایدهای است که در برخی از کشورهای اسلامی مطرح است که ناشی از شناختی از اسلام است که ظرفیت عمیق تمدن سازی دارد که این امر واقعاً در سطح جهان اسلام پیشرفت مهمی است که البته پیروزی انقلاب اسلامی در انتقال و ایجاد و توسعه و تعمیق این اندیشه قطعاً نقش مهمی داشته است. آنچه که برای ما مهم است این است که بحث تمدن نوین اسلامی را فقط در سطح ملی مطرح کنیم، در حالی که این تعاملات اندیشهای را باید برای کشورها داشته باشیم.
اشاره کردم؛ حوزه و دانشگاه ما در کنار کاری که خودشان انجام میدهند و به جد وارد بحثهای نظری و پشتیبانیهای مورد نیاز برای راهبردنگاری باید بشوند، حتماً نیاز به تعامل، مشورت و همکاری متقابل علمی با بقیه کشورها هم داریم و در این زمینه قطعاً باید داد و ستد داشته باشیم، تعاون گستردهای که جامعه اسلامی و امت اسلامی باید شکل بگیرد یک بعدش همین است؛ تعاون و کمک کردن متقابل در جهت پیشبرد امت اسلامی و کمک به همه جهان برای نجات از این بحرانهایی که درگیرش هستند.
به هر حال رسالت امت اسلامی، رسالت مشترکی است اگر چه بسیاری از دولتهای اسلامی از این مسئله غافل هستند برخی از دولتهای اسلامی وابسته به نظام استکباری هستند، اما بدنه علمی جهان اسلام و متفکران جهان اسلام در این زمینه میتوانند با هم همفکری کنند و تسهیل این نوع همکاریها و سرمایه گذاری و کمک به پیشرفت این نوع تعامل کاری است که حتماً دولت باید به آن بپردازد و به آن توجه کند و تاکنون توجه در حد لازم وجود نداشته است تا حدی که میتوان گفت در بعضی از دستگاههای وسیع علمی این موضوع هنوز به طور جد مورد توجه قرار نگرفته است، البته مجموعههای نخبگانی ما در این زمینه کارهایی را انجام میدهند، اینها اگرچه خوب است اما قطعاً کامل نیست و قطعاً تعامل بین کشورهای مختلف برای بحث تمدن سازی اسلامی الزامی است.
*تمدن مدرن غرب تا چه حد در تقابل با تمدن اسلامی است، و برای اینکه ما فرهنگ و تمدن خود را گسترش دهیم باید با آن مقابله کنیم؟
غرب را در دو بخش باید ببینیم، یکی طبقه حاکمه نظام استکباری و سرمایه داران کلان و صهیونیستها و سردمداران نظام سلطه هستند که آنها قطعاً با ما مقابله میکنند و معارضه جدی آنها در همین راستاست. در مقابل آنها ما باید حتماً استقامت کنیم و آنها را دفع کنیم و به قدرت لازم دست پیدا کنیم که این مقابله به ما آسیب نزند. ما در این زمینه باید در عرصههای مختلف قوی شویم تا توطئههای آنها نتواند با این دیدگاه مقابله کند، اما بخشی از غرب که مردم غرب و اندیشمندان آن هستند در آنجا ما حتماً باید راه گفتمان سازی و تبیین را دنبال کنیم که به هر حال مسلمانی که در غرب زندگی میکنند و بخشهایی از مردم مظلوم غرب هم در این جهت قطعاً با ما همنوا هستند، ضمن اینکه غرب که همه عالم نیست. در مناطق غیر غرب در آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا و… که غرب با تمدن خودش سلطه گری کرده و به آنها آسیب زده میتوانیم وارد شویم. تمدن نوین اسلامی در این جاها بدیل و رقیب تمدن غرب شناخته میشود، ما باید ارتباط خودمان با آنها را تقویت کنیم.
غرب در سدههای گذشته به غارت و جنگ و کشتار و جنایت دست زده، بخش عمدهای از آنهایی که مظلوم واقع شده اند و مقهور تمدن غرب شده اند میتوانند مخاطبان ما باشند که با دست یابی به بلوغ فکری و اندیشهای به گفتمان تمدن نوین اسلامی بپیوندند، حتی اگر مسلمان نباشند. همان گونه که امروز کشورهای غیرمسیحی در ذیل تمدن غرب تحت تأثیر آن قرار گرفته اند و آن تمدن توانسته مسیر زندگی آنها و سرنوشت آنها را رقم بزند و این یک بحث بسیار دقیقی است که باید به آن پرداخت که تمدن نوین اسلامی یک راه حل هست، حداقل برای امت اسلام و فراتر از امت اسلامی برای همه کشورهای مظلومی که سلطه غرب مانع پیشرفت آنها شده و آنها را در عقب ماندگی نگه داشته است. قطعاً چشم انداز ارزشی تمدن نوین اسلامی که عدالت محور است، برابری همه را برای برخورداری از همه حقوق انسانی را میخواهد که میتواند برای آنها نجات دهنده باشد که نیازمند تلاشهای نخبگانی و رسانهای و… است تا صدای اسلام و تمدن اسلامی به گوش آنها برسد، البته این امر نیازمند تلاش علمی و زمان است.