توحید وجودی در قرآن
یادداشتی از حجتالاسلام و المسلمین حسین عشاقی عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه
از آیاتی که در قرآن بر توحید وجودی دلالت میکند آیه (۶۲ حج) است.
«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبیر»
ترجمه : این که (کارهای مذکور را خدا انجام میدهد) بخاطر این است که خداوند فقط همان متحقق است و هر چه را بهغیر او میخوانند فقط همان لاشئ است و خداوند است که همان والای بزرگ است.
توضیح این که گاهی گفته میشود «زید قائم» که معنیاش این است که زید از مصادیق قائم است ولی گاهی گفته میشود «زید هو القائم» که معنیاش این است که زید تنها مصداق قائم است؛ دو عبارت «أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ» و « أَنَّ ما یَدْعُونَ… هُوَ الْباطِلُ» از قبیل دومیاند؛ پس بر انحصار «الحق» در الله، و انحصار «الباطل» در مایدعون دلالت دارند؛ نکته دیگر این که «حق» و «باطل» گاهی در مورد ذوات بکار میروند که به معنای متحقق و لامتحققاند؛ و گاهی در مورد گزارهها بکار میروند که بهمعنی درست و نادرستاند؛ این آیه از قبیل اول است؛ چون در مورد ذوات بکار رفتهاند، نه در مورد گزارهها؛ پس معنی آیه این میشود که ذات خداوند همان متحقق است و سایر اموری که خوانده میشوند همان لامتحققاند؛ و این، همان ادعای وحدت شخصی وجود است.
این بهلحاظ مفاد آیه؛ اما بهلحاظ عقلانی نیز مسئله روشن است؛ زیرا هستی و نیستی نقضیناند؛ ولی هستی، بالذات و بخودی خودش (بدون هر قید و شرطی) با نیستی مناقضه و ناسازگاری دارد؛ زیرا اگر هر قید و شرطی در مناقضه هستی با نیستی دخالت داشته باشد، لازمهاش این است که بدون آن قید و شرط، هستی با نیستی مناقضه و ناسازگاری نداشته باشد؛ بلکه با آن سازگار باشد؛ و این بدین معنی است که اجتماع هستی و نیستی بخودی خودشان محال نیست؛ بلکه این عوامل بیگانهاند که اجتماع این دو را ناسازگار کردهاند؛ و این انکار بدیهیترین اصل عقلانی است، که آشکارا باطل و نامقبول است؛
پس هستی، بالذات و بخودی خودش (بدون هر قید و شرطی) با نیستی مناقضه و مطارده دارد؛ و چون چنین است پس هستی، واجب الوجود بالذات است؛ زیرا هیچ قید و شرطی در معدوم نبودن آن و بالتبع در تحققش دخیل نیست؛ از سوئی طبق ادله توحید ذاتی، واجب الوجود بالذات هیچ تعددی ندارد بلکه منحصر در فرد است؛ پس هستی، (که همان اللهِ واجب الوجود است)، یگانه و منحصر به فرد است؛ و ازینرو هر آنچه با عنوان دیگری خوانده میشود همان «عدم»، و «لاشئ» است؛ فاللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ؛ و صدق الله العلی العظیم و نحن علی ذلک من الشاهدین و الحمد لله رب العالمین.