درمان سقامت سیاسی در پرتو فساد ستیزی و انسجام ملی

درمان سقامت سیاسی در پرتو فساد ستیزی و انسجام ملی
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر علی فضلی مدیر گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه

حضرت امیر علیه السلام در خطبۀ بیست و پنجم نهج البلاغه نشان می‌دهد که راه اعتلای سلامت معنوی جامعه دینی فسادستیزی است و راه فسادستیزی نیز انسجام ملی بر پایۀ قوانین الهی و اتکال الهی است و البته ریشۀ اصلی سقامت سیاسی– اجتماعی جامعه اسلامی و دینی، عدم انسجام آن جامعه است که به چیرگی دشمنان بر آن جامعه می‌انجامد. ایشان می‌فرماید: « وَ لَعَمْرِی مَا عَلَیَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَیَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِیهَانٍ، فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَى اللَّهِ مِنَ اللَّهِ، وَ امْضُوا فِی الَّذِی نَهَجَهُ لَکُمْ وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِکُمْ، فَعَلِیٌّ ضَامِنٌ لِفَلْجِکُمْ آجِلًا إِنْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلًا. » ( نهج البلاغه، خطبه ۲۴)

نکته‌ها

۱- راه اعتلای سلامت معنوی جامعه دینی فسادستیزی است و راه فسادستیزی نیز انسجام ملی بر پایۀ قوانین الهی و اتکال الهی است.

۲- حاکمان دینی برای سلامت معنوی جامعه و صیانت از دیانت مردم و گسترش عدالت در جامعه نه به گونۀ زبانی و شعاری و تصنعی، بلکه در عمل، بی‌مهابا و برقآسا، به شدت با جرثومه‌های فساد که حق‌ستیز و قانون‌گریز و غوطه‌ور در گمراهی هستند، قاطعانه برخورد می‌کنند تا مردم نه تنها احساس آرامش و امنیت کنند، بلکه در دیانت و حمایت از حکومت دینی استوارتر شوند. این، رمز سلامت سیاسی و اجتماعی جامعه دینی است. (وَ لَعَمْرِی مَا عَلَیَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَیَّ مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِیهَانٍ)

۳- برای آن که مردم به سوی فساد نروند و سلامت سیاسی و اجتماعی جامعه حفظ شود و در کنار حاکمان فسادستیز که پاکدست و عدالت محور هستند، محکم بایستند و یار و یاورش شوند و در این حمایت نیز نصرت الهی نصیبشان گردد، نخست در گام اول باید تقوا را راه و رسم زندگی خویش قرار دهند. آنگاه در گام برتر توحید را راه و رسم زندگی خویش قرار دهند و لذا باید از خدا به سوی خدا فرار کنند و در این فرار باید مراحل را طی کنند؛ یعنی اول از عذاب الهی به عفو الهی، دوم از خشم الهی به رضای الهی، سوم از نقمت الهی به رحمت الهی و در نهایت از خود خدا به خدا پناه ببرند. چنان که حضرت ختمی در سجده شب نیمه شعبان چنین مناجات فرمودند: «أَعُوذُ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ وَ أَعُوذُ بِرِضَاکَ مِنْ سَخَطِکَ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَتِکَ مِنْ نَقِمَتِکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْکَ» ( سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ج۲، ص ۳۲۶) (فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَى اللَّهِ مِنَ اللَّهِ)

۴- برای آن که سلامت اجتماعی و سیاسی جامعه حفظ شود و ارتقا و اعتلای جامعه به دست آید، باید مردم بینش و روش و منش و کنش خویش را به همان صورت که خدا و رسولش به گونۀ روشن بیان و ترسیم کردند، تنظیم کنند و نظام زندگی و روابط و پیوندهایشان را بر اساس قوانین الهی سامان دهند تا انسجام ملی به وجود آید و حمایت همگانی از حکومت فسادستیز شکل گیرد و در نتیجه دیر یا زود پیروزی و شکوفایی به دست آید. (وَ امْضُوا فِی الَّذِی نَهَجَهُ لَکُمْ وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِکُمْ، فَعَلِیٌّ ضَامِنٌ لِفَلْجِکُمْ آجِلًا إِنْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلًا)
اما علل عدم انسجام ملی به عنوان سقامت سیاسی چیست؟
حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید: « أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ الْیَمَنَ وَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ، وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِی الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِی الْبَاطِلِ، وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَهَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِیَانَتِکُمْ، وَ بِصَلَاحِهِمْ فِی بِلَادِهِمْ وَ فَسَادِکُمْ، فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَکُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِیتُ أَنْ یَذْهَبَ بِعِلَاقَتِهِ. » ( نهج البلاغه، خطبه ۲۵ )

نکته‌ها
۱- ریشۀ اصلی سقامت سیاسی– اجتماعی جامعه اسلامی و دینی، عدم انسجام آن جامعه است که به چیرگی دشمنان بر آن جامعه می‌انجامد.

۲- اولین علت سقامت سیاسی و عدم انسجام جامعه دینی آن است که دشمنان حق¬گریز در هدف‌گیری باطل خویش مانند تصرف ظالمانۀ بلاد همراه با کشتار بی‌رحمانۀ زنان و کودکان آن دیار متحد هستند و وحدت دارند، ولی یاران به ویژه خواص در هدف حق خویش دچار پراکندگی و گسیختگی و چند دستگی هستند و از عمود خیمۀ حق‌ مانند حفاظت از بلاد دوری می‌کنند. به نظر می‌رسد دشمنان از آن رو متحد هستند که در این تصرفات به امیال و آمال نفسانی می‌رسند و یاران از آن رو از وحدت گریزان هستند ‌که به دلیل نفسانیت منافع شخصی و حزبی را بر منافع ملی و حفاظت از تمامیت ارضی ترجیح می‌دهند. (أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ)

۳- دومین علت سقامت سیاسی و عدم انسجام جامعه دینی آن است که دشمنان با آن که هدف باطلی دارند، ولی به دلیل تطابق با آمال و امیالشان از رهبر خود اطاعت می‌کنند و با این اطاعت افزون بر انسجام و همبستگی زمینۀ مدیریت تشکلی رهبرشان را فراهم می‌سازند، ولی یاران با آن که هدف حق را پی می‌گیرند، به دلیل ترجیح منافع شخصی¬شان در برابر رهبرشان نافرمانی می‌کنند و با این نافرمانی افزون بر گسیختگی و عدم انسجام، مانع مدیریت تشکلی رهبرشان می‌شوند و زمینۀ فروپاشی جامعه دینی را فراهم می‌سازند. (بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِی الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِی الْبَاطِلِ)

۴- سومین علت سقامت سیاسی و عدم انسجام جامعه دینی آن است که دشمنان به عهد خویش وفا می‌کنند و در امکانات و تجهیزات به خصوص سرمایه‌های ملی دست نمی‌برند و خیانت نمی‌کنند و رهبر خویش را در وصول به اهداف پست شیطانی و نفسانی یاری می‌کنند، ولی یاران عهدی را که با رهبرشان داشتند زیر پا می‌گذارند و در جهت منافع شخصی و خانوادگی و گروهی از امکانات و سرمایه‌های ملی سوء استفاده می‌کنند و خیانت می‌ورزند و رهبرشان را در وصول به اهداف عالی و انسانی مدد نمی‌دهند و در نتیجه موجب فروپاشی حکومت دینی شده، جامعه دینی را به سمت فروپاشی سوق می‌دهند. (وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَهَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِیَانَتِکُمْ)

۵- چهارمین علت سقامت سیاسی و عدم انسجام جامعه دینی آن است که دشمنان با آن هدف وقیح، رهبرشان را که دستان چدنیش در دستکش مخملی پنهان دارد، یاری می‌دهند تا برای حفظ حکومتشان شهرها و دیارها را آباد سازند و محیط زندگی را برای مردم آرام و مفرح سازند، ولی یاران با آن هدف عالی، رهبرشان را که صداقت و عدالت ردای اوست، نه تنها یاری نمی‌کنند، بلکه چنان دست به ویرانی‌گری‌ها و کارشکنی‌ها و اخلال‌گری‌ها و اختلاس‌ها و رانت‌ها دست می‌زنند که جامعه را از آرامش و امنیت به نحو همه جانبه تهی می‌کنند و گرد مرگ را بر جامعه می‌پاشند. ( وَ بِصَلَاحِهِمْ فِی بِلَادِهِمْ وَ فَسَادِکُمْ)

۶- پنجمین علت سقامت سیاسی و عدم انسجام جامعه دینی آن است که دشمنان مورد اعتماد رهبرشان هستند، ولی یاران آن قدر خائن فرومایه هستند که رهبرشان نمی‌تواند به آنان اعتماد کند، به نحوی که اگر به آنان کاسۀ چوبین بسپارد، می‌ترسد که دستگیره و آویزۀ آن را بدزدند. یک جامعه دینی چگونه می¬تواند با این افراد روی آرامش و امنیت ببیند و فروپاشی خود را در برابر چشمان خویش نبیند. (فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَکُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِیتُ أَنْ یَذْهَبَ بِعِلَاقَتِهِ)