کرسی علمی ترویجی «قواعد خاص تفسیر تنزیلی موضوعی» توسط گروه قرآن پژوهی پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه با همکاری گروه قرآن و حدیث مرکز فقهی ائمه اطهار، روز چهارشنبه ۲۳ مهرماه ۹۹ در قم برگزار شد.
در ادامه گزارش محتوایی این کرسی علمی خدمتتان ارائه میگردد:
حجت الاسلام محسن قمرزاده
دبیر علمی کرسی
ضمن تشکر از حضرات آقایان حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر بابایی و دکتر محمدکاظم شاکر برای قبول زحمت نقد این جلسه علمی از جناب حجت الاسلام عبدالکریم بهجت پور عضو محترم هیات علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه درخواست می کنیم مباحث خود را در زمان ۲۰ دقیقه اول ارائه کنند. در ادامه سخنان ناقدین محترم را خواهیم شنید و سپس پاسخ ارائه دهنده محترم به نقادی ناقدان را خواهیم داشت و در پایان پرسش و پاسخ سایر مدعوین را مورد بررسی قرار می دهیم.
۴ محور در این خصوص قرارداده شده است که تعداد آن ۲۵ قاعده می باشد و در بحث حاضر در مرحله تفسیر آیات ۱۱ قاعده مطرح شده است و مربوط به تفسیر موضوعی تنزیلی می باشد.
حجت الاسلام عبدالکریم بهجت پور
عضو هیات علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه و ارائه دهنده کرسی
مباحث نظری تفسیر در چند ساحت بحث می شود. گاهی از مبانی و هستها و گاهی هم اصول و باید ها و نبایدها و گاهی هم قواعد بحث و بررسی می شود. تفسیر تنزیلی که مطالعه آیات قرآن و صور بر اساس ترتیب نزول آنهاست پدیده ایست که در دو سه دهه اخیر شکوه مناسبی پیدا کرده اند و عمدتا تمرکز ما در این سبک در این بوده که این سبک را درخدمت کشف روشها و فرایندها از قرآن به کار بگیریم و در گام مهم تحول در حوزه فرهنگ و تربیت برپایه قرآن که خاص حضرت امام(ره) بود که تربیت باید قرآنی باشد چه در حوزه فردی و چه در حوزه جمعی، بر این اساس است که ما باید زمینه های رشد و شکوفایی و کنارزدن ضدفرهنگها را از قرآن فرابگیریم. تفسیر تنزیلی در کنار دیگر سبکهای تفسیر تلاش کرد که به ضابطهمندی این عمل کمک کند و گام اول گزارشی از آنچه در زمان نزول قرآن که در ۲۳ سال اتفاق افتاد را گزارش می دهد و بر پایه جری و تطبیق تلاش دارد که این دستاوردها را متناسب با اصل و بوم جدید و فرهنگ جامعه هدف، به روز رسانی کند. تا جایی که ممکن است فضای علمی را تولید کنیم و آنچه در حوزه های تفسیر تنزیلی ترتیلی و موضوعی که اتفاق می افتد برای این است که گامهایی برای ورود صاحبان اندیشه به این حوزه ها باشند.
تفسیر موضوعی به دو قسم تقسیم می کننند: تفسیر مصطلحات و تفسیر موضوعی در مدار مسئله. برای هر یک از اینها نیز مراحلی گفته شده است. به نظرمان می شود مجموعه مراحل را به ۴ مرحله تقلیل داد و دیگر مراحل را در ضمن اینها مطرح کرد. عنوانی برای پژوهش انتخاب شود، مرحله ای که به گردآوری آیات و داده ها از قرآن می پردازیم تا جایی که اشباع حاصل شود؛ مرحله تفسیر این داده های قرآنی و در آخر چون تفسیر تنزیلی تمرکز آن بر کشف گزارش ها بر قرآن است لذا ورود به بحث جری و تطبیق و بروزرسانی بر اساس نیازهای حاضر است. در مرحله سوم ما قواعدی را مطرح می کنیم که فکر می کنیم این قواعد باید انضمام بشوند به قواعدی که تاکنون در حوزه تفسیر مورد توجه بوده اند. مفسرین در تفسیر ترتیبی که اثری به همین نام، کل این مباحث را از تعریف و توضیح ماهیت و حقیقت تفسیر تنزیلی موضوعی تا قواعد در ۴ مرحله بیان کرده اند اما در اینجا توضیح داده اند که اولا قواعد عام که در تفسیر ترتیبی مورد توجه است و از اساتید و بزرگانی چون حجج اسلام رجبی و بابایی که در این موارد ورود کرده اند لیست کرده ایم و قاعده ای که در تفسیر موضوعی فراوان گفته می شود که قواعد تفسیر ترتیبی که در تفسیر موضوعی رعایت کرد را ضمیمه کرده ایم و توضیح داده ایم که به این گستردگی نباید این قاعده جریان داشته باشد و گرنه ورود یک سری اطلاعات غیرمرتبط کما اینکه از دست دادن بخشی از عرصه های دیگر نیز اتفاق خواهد افتاد. تمرکز بحث بر این است که افزون بر قواعدی که از حوزه تفیسر ترتیبی وارد می شود یا بر اساس نگاه موضوعی بیان می شود یک سری قواعد هم داریم که در تفسیر تنزیلی موضوعی باید افزون کنیم یعنی وقتی نگاه ما به قرآن بر اساس سیر نزول سور می شود چون به دنبال کشف روشها هستیم، چون در تفسیر تنزیلی موضوعی برایمان کشف روشها و فرایندها مهم است و ما می خواهیم فرهنگ سازی کنیم و راههای کنار زدن فرهنگ باطل را از قرآن یاد بگیریم، لذا از این منظر که محضر قرآن می رسیم یک سری قواعد را باید اضافه کرد. در اینجا ۱۱ قاعده آمده که باید مورد توجه مفسر باشد. که در متن توضیح اجمالی در آن خصوص آمده است:
اولین قاعده دقت در معانی عرفی واژه های آیات، پیش از اصطلاح شدگی آنهاست. یعنی حوزه دین خودش اینها را تعریف کرده و مفهوم می دهد کما اینکه خودش – از قبل- مفهوم عرفی داشته است. وقتی در تفسیر تنزیلی موضوعی کار می کنیم مسیری را که در سیر نزول پیش می رویم را باید توجه کنیم که تا اصطلاح شدگی در باره برخی واژه ها رخ نداده باید لفظ را بر معنای عرفی آورد. و بعد از این مرحله، دقت کنیم که آیا در انیجا این واژه به عنوان مفهوم اصطلاحی به کار می رود یا معنای عرفی. نمونه آن که علامه آورده است واژه قرآن در ورتل القرآن ترتیلا است که معنای عرفی است نه قرآن مصطلح و قاعده دوم، توجه به سیر گسترش مرادهای قرآنی در فرایند نزول است. به این معنا که واژه های بکار رفته در قرآن به تدریج مصداق ها و مغرضهایی پیدا می کند. یعنی مفهوم یا عرفی یا اصطلاحی داریم و بعد به دنبال آن اتنظاری ایجاد می شود یعنی شاخص گذاری می شود مانند ایمان که خودش مراتب دارد. در سیر نزول وقتی ما آیات را مطالعه می کنیم باید به این نکته توجه داشت که این واژه که در این مقطع استعمال می شود چه انتظاری در پس آن خوابیده است؟ ایمان به معنای اطمینان قلبی یا باور و آرامش خیال به یک امر، در مثلا سوره مدثر، لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا * وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا…؛ در جایی که به سوره نمل می رسد، یعنی از چهارمین سوره در نزول به چهل و هشتمین سوره در سیر نزول می رسد: هُدىً وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُم بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ… و در جلوتر، در سوره مومنون: قد افلح المومنون الذین…؛ مفسر وقتی به سوره مومنون و سپس به سوره قصص می رسد، می فرماید که لقوم الیومنون، حال این یومنون را چطور معنا کنیم: بر اساس مجموعه انتظاراتی که از مومنین مثلا در سوره مومنون با ۱۱ ویژگی یا مومنون سوره مدثر یا بر اساس شاخص سوره نمل بیان شده است…؟ باید به اینها توجه داشت. سومین مسئله ای که به عنوان قاعده عرض شد، وجود تناسب میان سوره هاست و همه هم پذیرفته اند که اینهایی که تلاش کرده اند که ترتیب سوره ها را براساس مصحفی اثبات کنند به جایی نمی رسند. در نزول تدریجی حکیمانه ای که قرآن انجام می دهد و خدای متعال هم بر اساس حکمت آن نازل می کند و جامعه را جلو می برد آیا بین مطالبی که در سوره های اول با سوره دوم و دوم با سوم و … به طور کلی یا جزئی می توان ارتباطی برقرار کرد که به نظر می رسد بر اساس بحثهای مفصلی که در کتاب انجام دادم می شود از این دفاع کرد که تناسب سوره ها بر اساس سیر نزول. کلام حکیمانه ای است که آرام آرام در حال رقم زدن تحولی در جامعه است. ما باید تلاش کنیم که نسبتها و تناسبها را بفهمیم و بسنجیم. حال مفسری که به دنبال فهم تناسب ها و سیاقهاست از این نسبتی که بین سوره ها برقرار می شود می تواند بین واژه ها و مسائلی که بین سوره ها برقرار است مثل مسئله توحید، که در سورهای اول بر ربوبیت بنا می شود و هر چه جلوتر می رود شاخه هایی از همان را توضیح می دهد، خالقیت آسمان و زمین، خالقیت انسان، مباحث تطور جنین و بر اساس هریک از اینها پیامهایی را و هدفهای تربیتی را ترغیب می کند و این تناسبها را باید تحقیق کنیم. یکی از کارهایی که در تفسیر موضوعی انجام می شود، آیت الله سبحانی در مقدمه تفسیر موضوعی شان می فرمایند که ما آیه ها را از سیاقهایشان جدا می کنیم کنار هم در ترتیب جدید قرار می دهیم و نتایجی می گیریم. سوال: آیا نباید در همان تفسیر موضوعی به ارتباط سیاقی توجه می شد یا بشود؟ ما به آن کاری نداریم، چرا که در سیاق موضوعی که مفسر دنبال کشف روش است و خدای متعال در یک نظام روشمند مباحث را مطرح می کند ما اجازه نداریم که آیات را از سیاقهایشان حذف کنیم و به جایگاه گفتار در سوره و غرض آن، بی اطلاع باشیم. نباید قاعدتا این آیه را در این سوره ببینیم و به جایگاه این آیه که یکی از مفردات آن موضوع کلی است، دقت و توجه کنیم و بر اساس آن سوره را تفسیر کنیم. توجه به همگامی سوره ها با دوره پیشرفت دعوت اسلامی. قرآن در سوره فتح دارد که: مثل پیروان پیغمبر مانند زراعتی هستند که روز به روز قویتر شده اند و همه این اتفاق هم در پرتو قرآن صورت گرفته است. وقتی یک موضوع را تعقیب می کنیم این را باید در آن جریان کلی تحول امت اسلامی یا ترتیب پیروان پیغمبر تعقیب کنیم و ببینیم در هر شرایطی و فضایی چه مقدار از این ظرفیت تربیتی در اختیار مردم است. در دوره ای که مسلمانان رشد اولیه ای پیدا می کنند تا آن مرحله نسبت به این موضوع چقدر گفته شده است. وقتی این گروه دیده می شوند و جامعه دوقطبی می شوند چه مقدار پیرامون این موضوع سخن گفته شده است؟ وقتی که دوره آماده سازی جامعه برای استمرار حرکت است چه مقدار از این موضوع مطرح می شود. مفسری که در سیر تنزیلی موضوعی کار می کند می خواهد روش بیان را کشف کند و می خواهد ببیند ظرفیتی که جامعه به او داده می شود و توسعه ای که به جامعه داده می شود که این مسائل و انتظارات را بار کند چگونه است. در توسعه پیشرفت و فرصتهایی که ایجاد می شود چه مقدار از این موضوع بیان می شود. دیگر عناوین و قواعد: تفکیک کیفیت و سطح تبیین مسائل موافق با مخاطبین آیات مورد پژوهش؛ توجه به ترتیب نزول هر یک از آیات پژوهش؛ مهندسی معکوس آیات؛ اولویت اعتبار قراین ترتیب نزول بر گزارشات تاریخی؛ ترتیب نزول سوره جداسازنده روایات سبب نزولی آیات از روایات تطبیقی؛ جداسازی آیات الحاقی یا استثنایی از ترتیب نزول سوره ها. که توضیح دادم برخی آیات اسثنایی هستند یعنی مکی در مدینه یا بالعکس و برخی نیز الحاقی هستند یعنی در خود مکه یامدینه با فاصله ای ملحق شده است که مفسر هنگام تفسیر بایستی به این موارد توجه کند.
حجت الاسلام علی اکبر بابایی
ناقد کرسی
نکته اول: اینکه تفسیر تنزیلی را ایشان نوعی سبک معرفی می کنند از نقاط قوت محسوب می شود چرا به واقع همین است و تفسیر تنزیلی سبک است نه روش.روش در چگونگی فهم دخالت دارد و راه فهمی را که مفسر پیش می گیرد، که برخی از قرآن بیشتر استفاده می کنند و برخی از روایات و برخی از بحثهای اجتهادی و امثال اینها که این نقش دارد در روشن فهمی و کامل فهمی موضوع. اما سبک, چگونگی ورود و خروج به مسائل است. و اینکه مطالب را در چه قالبی عرضه کنیم. به نظر می رسد در فهم آن طور که باید تاثیرگذار نیست. و این تنها نحوه عرضه را بیان می کند و لذا از سبک نبایستی انتظار تاثیرگذاری روش را داشته باشیم.گاهی ما آیات را به ترتیب سوره هایی که الان هستند تفسیر می کنیم و البته باید بدانیم روشی که میخواهیم استفاده کنیم کدام است. به نظرم با اینکه تفسیر تنزیلی را ایشان سبک می داند ولی گویا میخواهد فایده روش را از سبک بگیرد.
نکته دیگر اینکه تفسیر تنزیلی موضوعی که به دو قسم معنا شده بنظرم تفسیر مصطلحات یعنی یک عنوان و یک کلمه قرآنی مفهوم آن چه می شود. این شاید به معنای تفسیر موضوعی نباشد و تفسیر موضوعی به این معناست که موضوعی را بیان می کنیم و نظر قرآن را در خصوص آن می آوریم.
به نظر بنده اگر در این ۴ مرحله ای که ذکر کردند یک مرحله دیگری نیز گنجانده می شد بهتر می بود، انتخاب عنوان پژوهش در تفسیر موضوعی گام اول است و گام دوم اینکه ما آیات را گردآوری کنیم و بعد از آن و بعد از آن موضوع گیری کنیم یعنی ببینیم آیات جمع اوری شده با موضوعی که قصد داریم بحث کنیم به چه ریزموضوعاتی تقسیم می شوند و از آیات استفاده کرد که جای آن در بحث خالی است. نکته دیگر این که آیا جری و تطبیق جزو تفسیر است یا خیر. که برخی معتقدند این مربوط به مرحله تطبیق است نه تفسیر. یعنی آنچه را که فهمیدیدم حال می خواهیم منطبق کنیم. که در اینجا به تفسیر تنزیلی هم ربط پیدا می کند. البته ظاهرا مقصود این است که اجرا را هم جزو تفسیر قلمداد کنند و بعد هم در جامعه با همان کیفیت به اجرا رسانده شود. و توجه کنیم که به اجرارساندن کار تفسیر نیست.
نکته بعدی اینکه خوب بود اینجا یک تعریفی برای قاعده تفسیر تنزیلی موضوعی بیان می کردند و تعریفی که در اینجا آمده همان تعریف قواعد تفسیری به نفع عام است. قواعد تفسیر مجموعه احکام کلی است که در سایه آن استنباط مرادهای جزئی بر آن صورت می گیرد. البته ما در خود این تعریف حرف داریم یعنی قابل نقد است. البته اینکه منظور از قواعد تفسیری چیست خودش هم اصطلاح مورد اتفاقی نیست و هر کس به نوبه خود ان را تعریف کرده است و به تعبیر ما همان بایدها و نبایدهاست. و البته ما روی این جهت بحثی نداریم و این را میخواهیم عرض کنیم که آن تعریف قواعد تفصیلی تفسیر تنزیلی موضوعی نیست. خوب بود شما منظور از قواعد تفسیر تنزیلی را معنا می کردید و سپس بررسی می کردیم که مصادیقی که ذکر کردید از جمله آنها هست یا خیر.
حال قواعدی را که در اینجا فرموده اند را بررسی می کنیم. بیشتر این قواعد, قواعد تفسیری به نفع عام هستند و اختصاصی به تفسیر تنزیلی موضوعی ندارند. قواعدی در حیطه قواعد تفسیری تنزیلی موضوعی قرار می گیرند که وقتی میخواهیم در این حیطه عمل کنیم کاربرد دارد و اگر تفسیرمان مثلا تنزیلی نبود دیگر کاربرد نداشته باشد. یا اگر تنزیلی ترتیبی بود دیگر کاربرد نداشته باشد. برای مثال قاعده: دقت در معانی عرفی واژه های آیات پیش از اصطلاح؛ فرض کنید اصلا قصدمان تفسیر تنزیلی نیست حال نباید واژه هایی که در آیه به کار رفته معانی عرفی شان را بفهمیم و در آن معانی دقت داشته باشیم. خب همین خودش بحث دارد که وقتی بخواهیم همین آیه را بحث کنیم بایستی معنای عرفی آن را بررسی کنیم و بدانیم که چیست.اول اینها را شناسایی کنیم و بعد ببینیم که قرآن اصطلاحی خاصی در خصوص آن واژه دارد یا خیر. پس اینکه ما بخواهیم دقت کنیم در معانی عرفی واژه های آیات پیش از اصطلاح, کاری است که در تفسیر ترتیبی هم انجام می شود. لذا این اختصاص به تفسیر تنزیلی موضوعی ندارد. توجه به سیر گسترش مرادهای قرآنی در فرایند موجود. یکی از قراینی که در فضای نزول باید شناخته شوند که یکی از عناصر فضای نزول زمان نزول است. اینکه بگوییم در تفسیر آیات به ترتیب نزول توجه داشته باشیم همان توجه به زمان نزول است یعنی قبل و بعد از آن چه سوره هایی نازل شده است و اینکه مثلا شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه چگونه بوده است و … . و لذا بنظرم به همین گونه باید این سیر گسترش مرادهای قرآنی در تفسیر ترتیبی هم باید تاثیرش را داشته باشد. و حتی در تفسیر غیر تنزیلی هم باید همین را مدنظر قرار داد. در خصوص مثالهایی که آورده شده است نیز باید بگویم برای کلمه ای مانند القرآن, که حدود ۷۰ بار در قرآن امده است, اکثر قریب به اتفاق موارد ذکرشده را میبینیم که ناظر به کتاب است. این کلمه القرآن وقوعی دارد که اگر بخواهد به معنای لغوی آن باشد بایستی قرینه خاصی داشته باشد.
دکتر محمدکاظم شاکر
ناقد کرسی
جامعه قرآنی نباید انتظار امر فوریتی داشته باشد که مثلا به یکباره یک امر اتفاقی رخ دهد چرا که بحثی که الان پرداخته شده بایستی مورد کنکاش و بررسی و غنی سازی قرار بگیرد و با غنای علمی مولف و نظریه پرداز محترم وبا صبوری و حوصله ای که از ایشان سراغ دارم قطعا کار بسیار جامع به جامعه قرآنی عرضه خواهد شد.
بنده با برخی مطالب جناب بابایی موافق هستم و نکاتی را هم اضافه می کنم. قاعده تعریف شده است و بایستی قدری گزاره ها و قضایا دقیقتر تعریف و بیان شود. مثلا قاعده لاضرر قاعده کلی هست و به مسائل جزئی تر آن پرداخته می شود که تا اینجای کار درست است و حال بایستی اصول و باید ها و نبایدها گفته شود و وقتی می خواهیم حقایق را مرور کنیم حداقل از نظر شکلی این ایراد را دارد که مثلا دقت در معانی عرفی چطور می تواند با تعریف قاعده سازگار باشد.و لذا به همان تاویلی که میرود بیان نیز باید همانطور باشد. دقت در معانی عرفی, توجه به سیر گسترش مرادهای قرآنی … دخالت سیاق.. التفاط به اهداف… اکثر موارد هم شکل بایدی دارد, هم نحوه بیان قواعد با تعریف سازگار نیست و برخی از اینها مانند اعتبار سنجی و بررسی و مطالعه لمی از نظر شکلی دارای اشکال است و باید به سمت گزاره کلی برود.