ایران در آستانه کودتای ۱۲۹۹ کاملا از هم گسیخته بود

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه روز ۱۹ آبان ۱۳۹۹ میزبان کرسی علمی ترویجی با عنوان «دیالکتیک عوامل داخلی با نظام جهانی در کودتای اسفند سال۱۲۹۹» بود.
این کرسی علمی دومین جلسه از سلسله نشست‌هایی است که به مناسبت صدمین سالگرد کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی برگزار خواهد شد. اولین جلسه این سلسله نشست‌ها با عنوان نقش جریان‌های ضدایرانی و ضد اسلامی در کودتای سال ۱۲۹۹ با ارائه دکتر یعقوب توکلی برگزار شد.

در این کرسی علمی ترویجی با عنوان «دیالکتیک عوامل داخلی با نظام جهانی در کودتای اسفند سال۱۲۹۹» دکتر محمد شفیعی‌فر به عنوان ارائه‌دهنده، دکتر ابراهیم متقی و مهندس عباس سلیمی نمین به عنوان ناقد حضور داشتند.

دکتر محمد شفیعی‌فر به برهم‌کنش عوامل داخلی و نظام جهانی در شکل گیری کودتای ۱۲۹۹ پرداخت. وی به عنوان مقدمه به تلاش‌های ایرانیان برای اصلاح پرداخت و گفت: در دوره‌ی عباس‌میرزا تلاش شد که از بالا به پایین تغیر صورت گیرد و در دوره مشروطه ایجاد تغییر از پایین پیگیری شد که هر دو به شکست منجر شد. در دوره‌ی صفویه ایران یک هویت مستقل و قدرت اقتصادی و سیاسی مشخص داشت. اما در اواخر دوره‌ی قاجار وابستگی ایران شدید شد و از نظر سیاسی و اقتصادی استقلال را از دست دادیم و کاملا وابسته شدیم. سیاست قاجار این بود که با تکیه به روسیه، مانع از دخالت انگلستان در ایران شویم، اما در نهایت منجر به دخالت هر دو کشور در ایران بودیم. نزدیک به ۴۵ درصد واردات ایران از روسیه بود و ۳۰ درصد نیز از انگلیس و هند کالا وارد ایران می‌شد و وارادت ایران بیش از صادرات بود. به تعبیر جان فوران در اواخر قاجار وضعیت ایران از مستعمرات هم بدتر بود. زیرا مصائب و مشکلات مستعمرات را داشتیم و از مواهب و اندک سودهایی که مستعمره‌ها بهره می‌بردند نیز محروم بودیم.

شفیعی‌فر افزود:‌ دوره‌ی طلایی قاجار، ۵۰ سال حکومت ناصرالدین شاه بود و پس از آن قدرت اقتصادی و سیاسی ایران به شدت رو به زوال رفت و تبدیل به یک دولت ورشکسته شد. پس از جنگ جهانی اول دولت از هم فروپاشید و هیچ اقتدار و نفوذی در اقصی نقاط کشور نبود. در آستانه کودتای ۱۲۹۹ کاملا از هم گسیخته بود و به واقع دولت مرکزی قدرتی نداشت. در این شرایط کشور به شدت آسیب‌پذیر بود و مستعد حضور کمونیسم بود. شرایط به قدری خراب بود که حتی احمدشاه از دولت‌ها خارجی درخواست تأمین پناهندگی کرده بود!

وی ادامه داد: در این شرایط هم نیروهای داخلی و هم نظام جهانی به این نتیجه رسیده بود که باید یک نظام دیکتاتوری و مقتدر در ایران تشکیل شود. به همین دلیل بود که کودتا بدون خونریزی و مقاومتی پیروز شد. در دوره‌ی رضاشاه ایران به یکی از اقمار پیرامونی نظام جهانی که مرکز آن انگلیس بود تبدیل شد. نظام جهانی تمایل به تغذیه از منابع خام ایران داشت و نظام قاجار قادر به تأمین این حجم از تقاضا نبود. اما نظام پهلوی کاملا توانست در خدمت نظام جهانی قرار گرفت و به واردکننده کالا و تأمین‌کننده خوب مواد خام تبدیل شد.

دکتر محمد شفیعی‌فر با نگاهی آسیب‌شناسانه گفت: پس از اینکه شوروی از یک نظام سرمایه‌داری به نظامی سوسیالیستی تبدیل شد و عملا از گردونه رقابت خارج شد و انگلستان نیز سیاست‌هایش را در قابل ایران بازتعریف کرد و در این فضا بود که به سمت کودتا در ایران و حضور دولت مقتدر و دیکتاتور رفت. تا پیش از آن منافع هر دو کشور انگلیس و روسیه را تأمین می‌کرد. اما با کنار رفتن روسیه، انگلستان، فرصت را برای بهره بردن بیشتر از ایران مهیاتر دید. گروه‌های داخلی در برابر کودتا سکوت پیشه کرده بودند و برخی از آنها نیز از کودتا حمایت کردند. نیروهای نظامی هم که چند ماه بود حقوق نگرفته بودند هیچ مقاومتی در برابر کودتا نداشتند.

در ادامه دکتر متقی به عنوان منتقد جلسه، اصل دیالکتیکی بودن عوامل داخلی و خارجی را زیر سوال برد و تأکید کرد: یک هم‌راستایی وجود داشت نه دیالکتیک. کلمه دیالکتیک به معنای تضاد و ستیزه عوامل مخالف است، در حالی که در اینجا یک همراستایی وجود دارد.

وی افزود: ایران در دوره قاجار، استراتژی بازی بزرگ را به کار بسته بود که همان موازنه مثبت و دادن امتیاز به همه قدرت‌ها بود. در مقابل شهید مدرس در جریان قرارداد ۱۹۱۹ از استراتژی عدمی حمایت می‌کند که همان موازنه منفی دکتر مصدق یا سیاست نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی است. در آن زمان انگلستان به دنبال تأمین منافع خود از طریق قرارداد ۱۹۱۹ بود. در مورد این قرارداد اسناد جالبی توسط لطفیان و صادقیان در کتاب «تاریخ مستند روابط ایران و آمریکا» جمع‌آوری شده است. سیاست بین‌الملل در آن زمان در حال گذار بود. در ۱۹۲۰ شرایط بحران بود و انگلیس می‌خواست موقعیت خود را در ایران تثبیت کند. وقتی از طریق قرارداد ۱۹۱۹ نتوانست این منافع را تأمین کند به فکر کودتا افتاد. زیرا می‌دانست اگر اقدامی نکند ایران ضعیف توسط کمونیسم فتح می‌شود.

متقی گفت: ضعف در ساختار سیاسی ایران و شرایط گذار در نظام بین‌الملل باعث شد که انگلستان شرایطی در ایران فراهم کند که بتواند منافع خود را تأمین کند. این را هم باید در نظر داشت که آلمان چون در جنگ جهانی اول شکست خورده بود دیگر نمی‌توانست رقیبی برای انگلستان باشد و همین هم فرصتی برای انگلیس فراهم کرد که با اطمینان بیشتری دست به کودتا در ایران بزند. شک نکنید که اگر آلمان و سایر بازیگران رقیب انگلیس حذف نمی‌شدند انگلستان نمی‌توانست چنین اقدامی انجام دهد.

در ادامه مهندس عباس سلیمی نمین به نقد مباحث ارائه شده پرداخت. ایشان با استناد به کتاب سیروس غنی خاطر نشان کرد: در آنجا مکاتبات سفارت انگلیس و اسنادی آمده که دخالت مستقیم انگلیس را تأیید می‌کند. اینکه تصور کنیم پس از آمدن رضاخان، سفارت مطلع شد نه با اسناد تطابق دارد و نه با عقل سازگار است. نکته‌ی دیگر اینکه موافقت و رضایت نیروهای داخلی از پیروزی رضاخان نیز صحیح نیست. حتی نیروهای نظامی همراه نبودند و رشوه‌هایی دریافت کرده بودند تا مقاومت نکنند. از طرف دیگر پس از تصرف تهران، نیروهای سیاسی هم دستگیر شدند و این نشان می‌دهد که مقاومت‌هایی در این زمینه وجود داشت.

استاد تاریخ معاصر ایران به این بخش از سخنان دکتر شفیعی‌فر که مشروطه را تلاشی برای تغییر از سوی مردم و پایین به بالا نیز نقدی را وارد دانست و تأکید کرد: نهضت مشروطه با هدایت و مدیریت مشروطه‌خواهان توسط انگلیسی‌ها پیش رفت و مجلس اول نیز کاملا در اختیار فرماسونر‌های طرفدار انگلیس بود. روسیه مطلع نبود و بعد از پیروزی مشروطه تازه فهمید چگونه انگلستان توانسته جریان طرفدار خود را به قدرت برساند.

وی افزود: نکته‌ی دیگری که در فرمایش‌های دکتر شفیعی‌فر مغفول مانده بود طراحی و دخالت انگلستان در تحولات ایران برای زمینه‌سازی کودتا است. به هم ریختگی ایران و آشفته کردن اوضاع نقشه انگلیسی‌ها بود تا بتوانند کودتا و دولت دیکتاتور طرفدار خود را به قدرت برسانند. همزمان با قرارداد ۱۹۱۹ انگلیسی‌ها برای کودتا برنامه ریزی می‌کردند و زمینه‌چینی می‌کردند.

سلیمی نمین ادامه داد: نکته‌ی آخر اینکه عامل اصلی کودتا یعنی رضاخان تا آخر پنهان نگاه داشته می‌شد. در خاطرات دکتر مصدق هست که وقتی خبر یافت کودتایی رخ داده، اولین سوالش این بود که رضاخان کیست؟ اولین گزارش سفارت آمریکا از کودتا در ایران چهار ماه پس از وقوع کودتاست که به واشنگتن مخابره می‌شود. یعنی کشورهای خارجی هم از نقشه انگلستان بی‌خبر بودند چه برسد به مردم ایران. پس غافلگیری و متحیر ماندن مردم در مقابل کودتا را نباید به حساب رضایت گذاشت. به این مطلب هم باید توجه کرد که به گفته سیروس غنی بسیاری از اسناد مربوط به کودتا هنوز منتشر نشده و البته همین اسناد هم که منتشر شده دخالت و مدیریت تمام قد انگلستان در طراحی کودتا را اثبات می‌کند.

در ادامه این کرسی علمی یکی از حضار سوال کرد که در این چارچوب دیالکتیک عوامل داخلی و نظام بین‌الملل انقلاب اسلامی نیز قابل تحلیل است؟ دکتر شفیعی‌فر در پاسخ گفت که نظام بین‌الملل قدرت فائقه ندارد و در عین حال تمام تلاش خود را کرد تا شاه را حفظ کند. اما وقتی نتوانست تلاش کرد با روش‌های دیگر بهره‌کشی خود از ایران را حفظ کند و از طریق مذاکره و برقراری رابطه و بعد هم از طریق تحریم و جنگ و… ایران را وادار به تأمین منافع خود کند که خوشبختان ایران تا کنون مقاومت کرده است. بنابراین در آنجا هم برهم‌کنش و دیالکتیک نظام بین‌الملل و نیروهای داخلی وجود داشت اما اتفاقات بر خلاف میل و اراده نظام جهانی پیش رفت.

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در پاسخ به این سوال که در این چارچوب نقش انگلستان در آوردن رضاشاه چه بود، تأکید کرد که شواهد بسیاری وجود دارد که رضاخان با حمایت و دخالت مستقیم انگلستان به قدرت رسید. اما بجز اندکی از افراد مانند شهید مدرس، مقاومت جدی در مقابل این فرد وجود نداشت و نیروهای داخلی هم لب به اعتراض نگشودند.

 

گزارش تکمیلی این سلسله جلسات با عنوان کودتا به زودی تنظیم و در قالب کتابی چاپ و در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت.