گزارشی از یک مناظره
یادداشت صوتی حجت الاسلام محمد علی اسدی نسب عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
در جریان سفر به استان البرز برای مناظره با یکی از سرکردگان فرقه بهایئت همراه با یکی از اساتید، عازم شهر کرج شدیم؛ مناظره ای که با حضور نمایندگان برخی از نهادهای رسمی برگزار می شد؛
در این مناظره نکاتی مطرح شد که از جهت اشتراک گذاری تجربه برای سایر اساتید ممکن است مفید باشد. در ابتدای این جلسه ابتدا قاضی پرونده نکاتی را متذکر شد و در ادامه فرد بهایی صحبت های خود را ارائه کرد. از ایشان سوال کردم، شما که اسلام را منسوخ و ناسخ آن را بهائیت می پندارید دلیلتان چیست؟ هر چه اصرار بر گرفتن پاسخ به این سوال کلیدی داشتیم ایشان بدان پاسخ ندادند و در عوض و بطور مکرر به این مسأله میپرداختند که هیچ فرقی بین اسلام و بهائیت نیست و میگفت من به عنوان یک بهائی در جلسات برای ایشان قرآن را تفسیر میکنم و بهایت در اصل همان اسلام است و همه ادیان اسلام دارند و بهائیت هم در واقع امتداد اسلام است!
در ارتباط با مسائل فقهی مهم روح آنها است و این روح باید وجود داشته باشد اگر امروز در بهائیت وجود داشت بهائیت هم اسلامی است. دوباره از ایشان سوال کردم خوب وجود جنبه روحی برای احکام فقهی درست است و ما هم اعتقاد داریم که احکام فقهی دارای روح است و نیز اعتقاد داریم که آنچه که مشترک بین همه ادیان آسمانی است تسلیم در مقابل خداوند است اما سوالی که از شما دارم این است که چگونه شما اسلامی که به عنوان دین آسمانی دارای قرآن و … را منسوخ می دانید و ناسخ آن را بهائیت می پندارید؟ ایشان توضیحات جانبی می داد و مباحث دیگری مطرح می کرد تا اثبات نمایند فرقی بین اسلام و بهائیت نیست. آنچه که برای بند جالب بود این است که چنین فردی برای جذب افراد به بهائیت با مهارت فراوان و با بیان اینکه فرقی بین اسلام و بهائیت نیست مسلمانان ساده اندیش را جذب و سپس او را مسلح می گردند تا یک بهائی متعصب باشد زیرا اگر در ابتدا بخواهند به کسی بگویند اسلام را کنار گذار و بهایی شو مورد پذیرش یک مسلمان بعید است واقع شود؛ اما با طرح اینکه اسلام و بهاییت تفاوتی ندارند و اینکه بگویند ما هم قرآن را قبول داریم آیات قرآن را در جلساتمان تفسیر می کنیم و اینکه اصلاً روح همه ادیان یکی هست و مسائل دیگری که مطرح میکنند افراد را جذب میکنند.
وقتی افراد را جذب کردند به او محبت می کنند اگر فقیر باشد به او کمک می کنند و قلب او را تصاحب می کنند. درواقع آرمانهای خود را روی او پیاده می کنند. وی داستانی نقل می کرد یک پک تصویری ۷ دقیقهای از یکی از سخنرانان نامی کشور به افرادی که میخواهند بهائی بشوند میدهند تحت عنوان «بهائی از منظر یک آخوند» که در آن به تعریف و تمجید از بهائیت پرداخته است و خوبی های فراوانی برای آنان بیان و سپس میگوید: ولی حیف که بهائی است و خود همین CD خیلی از افراد را بهائی کرده است و از سوی دیگر با جلسات مختلط و استخرهای خانگی و شنای مختلط بسیاری را جذب خود کرده اند. علاوه براین فتوای برخی از افراد را بهانه مشروعیت خود قرار داده اند مانند اینکه یک مسلمان باید وکالت یک بهائی را که مظلوم واقع شده بپذیرد و از او دفاع کند و یا دیدار فلان دختر مقام عالی رتبه نظام را برای بهائیان نشان میدهند که ببینید ما مشروع و برحق هستیم. گفتنی است در آخر شماره ۵۲ و ۵۳ فصلنامه کتاب نقد را به ایشان هدیه کردیم تا مطالعه نموده و برای جلسه مناظره بعد مجدد با او صحبت کنیم.