به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در این بخش به معرفی کتاب “مداخله در بافت مجتمعهای زیستی؛ تحلیلی انتقادی بر سند ۲۰۳۰” به قلم دکتر محمود مهام مدیر مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه می پردازیم.
مجتمعهای زیستی در کشورهای کهنفرهنگ مانند ایران، دارای بافت و منشاء فرهنگی هستند. مداخله در بافتهای مجتمعهای زیستی اعم از درون پایه یا برون زا بودن آن، ریشه فرهنگی دارد. آنچه تحت عنوان اسناد و برنامههای توسعهای تدوین و اجرا میشوند، واجد پشتوانههای علمی-فنی هستند که بر ترکیب و نوع روابط قدرت در سطوح مختلف تاثیرگذار است. دستور کار ۲۰۳۰ به عنوان متاخرترین سند، هر چند از انسجام بالایی برخوردار است امّا عملاً انعکاسِ درگیری نیازها و تقاضاها و لذا مواجههی قدرتها با یکدیگر است. با توجه به محوریت «پایداری» در این سند، این پرسش مطرح میشود که: «پایداری» توسعه در سند ۲۰۳۰ دارای چه سازوکار و کدام جهتگیری است؟ برای پاسخ به این سوال، مجموعهی مطالب کتاب در دو فصل سازماندهی شده است.
در فصل اول، کلیات بحث ارائه گردیده که پیریزی زمینههای لازم برای ورود به تحلیل سند میباشد. در این فصل، پس از بیان مساله، مروری بر نمونههای تاریخی صورت گرفته و در واقع، چارچوب نظری تحقیق میباشد که در قالب دو نوع مداخله(مبتنی بر بافت و بدون توجه به بافت) در سطوح محلی، ملّی و بینالمللی ارائه گردیده است. در مورد روش تحقیقِ انتخاب شده برای واکاوی محتوای سند، با توجه به اینکه برای فهم و نقد متنِ مورد بررسی که سندی بینالمللی است میتوان منظرهای متفاوتی چون بررسی زبان دیپلماسی بهکار رفته، کیفیت ترجمه و بومیسازی، تطبیق با ارزشهای فرهنگی، موضعگیری نسبت به مبانی دینی، ضمانت اجرایی و حقوقی، بسامد مفاهیم و تاکیدات سند، حجم و کمیت موضوعات مطرح شده و مواردی از این قبیل را مورد توجه قرار داد امّا به نظر میرسد علیرغم مفید بودن، هیچ یک از این مسیرها نمیتواند چگونگی ساز و کار و فرایند عملیاتِ تغییرات اجتماعی-اقتصادی یعنی مداخله در بافتهای پیچیدهی مجتمعهای زیستی را نشان دهد. باید توجه داشت که تحلیل سند ۲۰۳۰ با تکیه بر درک انتزاعی ارزشها بدون توجه به تاثیرات عینی و کالبدی آنها در طراحی مجتمعهای زیستی، و بیتوجهی به ماهیت فرهنگی مجتمعهای زیستی در ایران نیز نهایتاً میتواند به پذیرش و یا عدم پذیرش منتهی گردد، در حالیکه نیازمند درک و ارتباطی فراتر از این سطح میباشیم تا حضور جهانی و مشارکت در ساختن آینده معنادار گردد. از این رو، «تحلیل محتوای کیفی» دستور کار ۲۰۳۰ برای توسعه پایدار به عنوان روش تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است. از این روش در نقدهای موجود از سند ۲۰۳۰ غفلت شده است. همچنین ضمن توجه به جزئیات سند، شاکلهی آن نیز با عنایت به «زیستبوم ایران» مورد توجه بوده است. بدین ترتیب، «بُعد علمیِ» انقلاب اسلامی و «پیامدهایِ علمی» آن در بافت مجتمعهای زیستی و از جمله کشور ایران اهمیت ویژهای مییابد. زیرا پرهیز از تقلیلگرایی در فهم انقلاب اسلامی در ایران که آن را به انقلابی صرفاً سیاسی فرو میکاهد، ضروری است. با استفاده از این روش در پاسخ به پرسش اصلی تحقیق، فرضیه و گمانه زیر ارائه شده است: سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ در استمرار اسناد و سوابق توسعه در معنای غالب آن، در تلطیف روابط شمال و جنوب و جایگزینی «همکاری» در سطح دادهها و اطلاعات از یک طرف و «رقابت» در سطحِ دانشی و نقش کاربری از طرف دیگر، نگارش و تدوین گردیده است.
فصل دوم کتاب در بر دارندهی تحلیل و یافتههای تحقیق میباشد که در آن، مروری اجمالی بر پیشینهی تدوین اسناد در سازمان ملل و یونسکو صورت گرفته است. چگونگی تدوین سند ۲۰۳۰ و ارتباط درونی مفاد سند که بیانگرِ مختصات مفهومی، جهتگیری و سازمانِ کار پیشبینی شده میباشد، دو بخش باقیمانده از فصل دوم را تشکیل دادهاند. برای کشف ارتباط درونی مفاد سند، پنج محور اصلی در نظر گرفته شده است: اول، سطحِ تحلیلِ محوری در سند، دوم، پیوندِ فقر، غذا، کشاورزی و آب، سوم، مصرفگرایی، چهارم، مساله انرژی، و پنجم، توانمندسازی. گفتنی است در این اثر تلاش شده تا نقد بومپایه ارائه گردد. نقدهای صورت گرفته در مورد توسعه، عمدتاً مبتنی بر تئوریها بوده و ضروری است برای ارزیابی واقعی، زیستبوم نیز به عنوان معیاری کلیدی و واقعی مورد توجه و استناد قرار گیرد. با توجه به شعار این سند مبنی بر «دگرگون ساختن جهان ما»، «الگوی همکاریِ و رقابتِ» تعریف شده در سند ۲۰۳۰ و شیوهی بومگرایی در آن واکاوی گردیده است. در نقدهای کنونی از سند ۲۰۳۰، نکات کلیدیای که در این تحقیق مورد بحث قرار گرفتهاند یعنی «غذا و خاک» و «آب و انرژی» و البته «زمین»، مورد غفلت واقع شدهاند. از اینرو، آیندهنگری برای چگونگیِ حضور و مشارکت جمهوری اسلامی ایران در تدوین اسناد آتیِ توسعه پایدار با چالش مواجه میشود زیرا محورهای کلیدی، چنانکه باید مورد بررسی قرار نمیگیرند. امید است نقدها بهصورت بومپایه و متمرکز بر نحوه مواجهه با مسالهی مداخله در بافت مجتمعهای زیستی، پیگیری علمی شوند.