آیتالله خامنهای؛ امامِ دورۀ تاریخیِ «انتقال»
نوشتاری از دکتر مهدی جمشیدی عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
کدام تنهایی؟!
[۱]. «تنهایی»؟! هرگز! در داخلِ حسینیّه، «شهدا» نشسته بودند! حاجقاسم، کنارِ ایشان نشسته بود! با همانِ هیبت و عظمت! دست به روی دیدگان گرفته بود و گریه میکرد! به آقا نگاه نمیکرد، امّا حواسش به ایشان هم بود! سرباز، در هیئت هم سرباز است و باید مراقبِ فرمانده باشد! آنسو، حججی نشسته و زانوی غم، بغل گرفته بود! سخت، اشک میریخت! شهیدانِ دیگری هم بودند … جای سوزن انداختن نبود! افسوس که دوربینها، فقطِ اجسام را میگیرند.
[۲]. عزای حسینبنعلی، تعطیلی ندارد! تغییرِ شکل و صورت آری، امّا تعطیلی، هرگز! حسین و مجلسِ حسین، «خطّ قرمزِ» ماست! رزق و روزیِ مملکت، وابسته به همین مجلس است! بدونِ «حسینبنعلی»، ما هیچیم!
[۳]. کیست که بتواند در کارنامۀ خامنهای، لکۀ تیرهای بیابد؟! حتّی نقطهای و ذرّهای! اینجا نیز که پای «قانون» در میان است، خود را «استثناء» نمیشمارد و خود را بیش از دیگران، موظّف به تبعیّت میداند! «قانون»، برای همه قانون است!
[۴]. حالِ ایشان در تمامِ مدّت، حالِ «اتّصال» و «توجّه» و «حضور» بود؛ چنانکه گویا در نماز بودند! اینهمه «اهتمام» و «عنایت»؟! اینهمه «مراقبه» و «تحفّظ»؟! آری، دلِ ایشان، رهسپارِ کربلا شده بود. دلِ سوخته، سبکبار است و زود، روانه میشود …
???????????
آیتالله خامنهای؛ امامِ دورۀ تاریخیِ «انتقال»
[۱]. در اردیبهشتماهِ سالِ هفتادونُه، درحالیکه روزنامههای زنجیرهای جریانِ فاسدِ اصلاحات، قارچگونه سربرآورده و تمامِ ارزشهای اسلامی و انقلابی را آماجِ تهاجمِ مطبوعاتیِ خویش قرار دادند، آیتالله خامنهای در دیدارِ غیرمعمولِ خود با جوانان، این مسأله را با آنها در میان نهاد و آن را پارهای از برنامۀ «فشارِ دشمن» معرفی کرد و گفت حتّی اگر دشمن، فشارِ فراوانی بر ما وارد آورد، حادثۀ کربلای امام حسین (علیهالسلام) رخ خواهد داد، نه حادثۀ صلحِ امام حسن (علیهالسلام)! امّا چرا باید تاریخِ انقلاب، حسینی باشد و بماند؟!
[۲]. این هشدارِ بیسابقۀ استعارگونه، آنگاه تکمیل و نمادین شد که ایشان چندی پس از آن، «چفیه» بر شانۀ خویش انداختند و در هیچ دیدارِ رسمی و غیررسمی و داخلی و خارجی، آن را از خود جدا نکردند! «چفیه»، نمادِ دفاعِ مقدّس است؛ نمادی که گویا همۀ ارزشهای دفاعِ مقدّس را در درونِ خویش، نهفته است! کسیکه «چفیه» به گردن میاندازد، در حقیقت، با زبانِ نمادین میگوید که از «جنگ» و «شهادت» نمیهراسد، بلکه آماده است و آن را میطلبد! امّا اینهمه اصرار و تأکید، به چه سبب است؟!
[۳]. در مرحلۀ پایانیِ «فتنۀ سالِ هشتادوهشت»، نیروهای میدانیِ فتنه به خیمههای عزاداریِ امام حسین (علیهالسلام) حمله کردند و در مقابل، مردم نیز به خیابانها ریختند و طومارِ فتنه را در هم پیچیدند، آیتالله خامنهای تصریح کرد که «روحِ حسینبنعلی» (علیهالسلام)، به یاریِ انقلاب آمد! امّا چه نسبتی است میانِ روحِ آن بزرگوار و انقلاب؟! مگر جز این است که باید روحِ حسینبنعلی، رهاییبخشِ تاریخِ حسینی باشد؟!
[۴]. حسینبنعلی(علیهالسلام)، نقطۀ آغازِ مبارزۀ عینی و بیرونی برای بازگرداندنِ تاریخ به محمل و بسترِ اصلیاش بود که به شهادت انجامید، امّا همین مبارزه، بهدستِ حجّتبنحسن (علیهالسلام)، با همان منطق، آغاز خواهد شد! «امامِ غائب»، تمامکنندۀ گامی خواهد بود که «حسینبنعلی» برداشت، و اگر فرجامِ حسینبنعلی، «شهادت» بود، فرجامِ کارِ مهدیِ موعود، «حکومتِ جهانی» خواهد بود. آری، دو مبارزه با یک منطق و با دو نتیجه. و انقلابِ ایران، «الگوگرفته» از اوّلی و «مقدّمهساز» برای دوّمی! دراینحال، زبان و منطقِ آیتالله خامنهای، باید حسینی باشد! او امامِ دورۀ تاریخیِ «گذار» و «انتقال» است! «آیتالله خامنهای» را میگویم!
[۵]. «ما ملّتِ امام حسینیم»، یعنی روش و منطقِ حسینی را بهکار میبندیم و پیش میرویم، چون در برههای از تاریخ قرار گرفتهایم که عهدِ «گشایش» و «انفتاحِ» است و تقدیر، اینگونه رقم خورده که در، بر پاشنۀ دیگری بچرخد. تاریخِ مهجوریّتِ امام، تمام شده و اینبار، بناست که امام، به «مدارِ تدبیرِ عالَم»، بازگردد و در عالَمِ عین، «ولایتِ کلّیِ» خویش را محقّق سازد. علامه مصباحیزدی تصریح کرد که از نظر، آیتالله خامنهای، «سیّد خراسانی» نیست، بلکه مقام و مرتبهاش، بیش از اوست! این یعنی در این معبرِ تاریخی، کسی نقشآفرین است که شاید نامی از او به میان نیامده باشد!
???????????
در عالَمِ باطنیِ ولیّ، چه میگذرد؟!
[۱]. آیتالله خامنهای از آغازِ دورانِ جوانی، در مسیرِ سیروسلوک قرار داشت و برنامههای عبادیِ خاصی را به اجر میگذاشت. درگیرشدن در روندِ نهضتِ اسلامی، نیازِ او را به مقاومتِ برخاسته از عرفان و معنویّت، افزایش داد. در مرحلۀ پس از پیروزیِ انقلاب و در جریانِ قرارگرفتنِ ایشان در جایگاهِ ریاستِ جمهوری، آیتالله خامنهای احساس کرد که بهعنوانِ یک مدیرِ عالیرتبه در حکومتِ اسلامی، باید گامهای معنویِ بسیار جدّیتر را بردارد. دراینباره، ما نمیدانیم که میانِ ایشان و امام خمینی، چه گذشته است، امّا این اندازه روشن است که اسراری را از شخصِ امام خمینی آموخته است، بهخصوص در سالهای پایانیِ حیاتِ امام خمینی.
[۲]. با استقرارِ ایشان در جایگاهِ ولیّفقیه، مسأله بهطورِ کلّی فرق کرد. آیتالله خامنهای، بیدرنگ بهسراغِ آیتالله بهجت رفت و از ایشان، چندین دستورالعمل گرفت و حتّی، به این اندازه نیز بسنده نکرد و در ضمنِ سفر به مسجدِ جمکران و در تاریکیِ سحرگاهی، چه خلوتها که با آیتالله بهجت نداشته است. در آن خلوتها، چها گفته شده و چها نشان داده شده، ما بیخبریم!
[۳]. مرحوم میرزا اسماعیل گفته بود که آقا، بسیار نورانی شده و مراتبِ کمالی و روحی را با سرعتِ فراوان، طی میکند. همو گفته بود که خدایمتعال، کمالاتِ معنوی را یکجا به امام خمینی داده بود، امّا دربارۀ آیتالله خامنهای، ارادۀ خدایمتعال این بوده که ابتدا، دشواری و تنگنایی پیش آورد و آنگاه از رهگذرِ تضرّع و تعبّدِ ایشان، مرتبهای از مراتبِ سلوک را نصیبِ وی کند. این یعنی سیرِ ایشان، تدریجی است و در بسترِ رویدادهای تلخ، رخ میدهد. در کورانِ حجمِ انبوهِ حوادثِ ناگوار، مدارج و مراتبِ معنویِ آیتالله خامنهای، بسیار افزوده شده است؛ او، گوی سبقت را از دیگران ربوده است.
[۴]. اکنون آیتالله خامنهای در چه مرتبهای قرار دارد؟! مشاهدات و مکاشفاتش چیست؟ چه واقعیّتهایی در عالَمِ رؤیا یا خواب، به ایشان الهام میشود؟! لطفِ حضرتِ ولیّعصر، چگونه نصیبِ ایشان میشود؟! ارتباطِ امام خمینی با ایشان چگونه است؟! ما ظواهر را میبینیم و بر اساسِ همین پوستهها و ظهورات، قضاوت میکنیم، امّا اتّفاقاتِ اصلی، باطنی و درونی هستند.
[۵]. اینهمه را گفتیم برای اینکه بدانیم ایشان، واسطۀ فیض هستند و باید کوشید از طریقِ مجلسِ ایشان، تقرّبإلیالله یافت.
➡️
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi