به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و به نقل از خبرگزاری شبستان، فعالیت و شکل گیری فرقه های انحرافی از موضوعات چشمگیر و مهمی است که در دوره حیات امام موسی کاظم علیه السلام در برابر حقیقت جویی ناب و منطبق بر آموزه های اهل بیت علیهم السلام صف آرایی می کنند. آنچه در ادامه می آید بخش اول گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم ترخان، مدیر گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه در رابطه با چگونگی و چرایی شکل گیری این فرقه هاست. در بخش دوم این گفتگو به شیوه مواجهه امام موسی کاظم در برابر فرقه های ضاله پرداخته می شود.
ما در ادیان و مذاهب مختلف از جمله در اسلام و تشیع، شاهد شکل گیری فرقه های انحرافی هستیم و نمونه این قضیه در حیات مبارک امام موسی کاظم علیه السلام به شکل چشمگیری وجود دارد. اساسا چرا فرقه های انحرافی به وجود می آیند؟
مقدمتا به این نکته اشاره ای کنم که یکی از شیوه های مبارزه با حق و حقیقت در طول تاریخ، طرح بدیل ها و نسخه های کاذب و دروغین است تا حواس مردم از حقیقت به سمت بدیل های کاذب سوق یابد و در حقیقت مخاطبان حق به مقصد نرسند. این طور بگوییم کسانی که جذب فرقه های ضاله و انحرافی می شوند در جاده ای قرار می گیرند که عملا آن ها را به مقصد نمی رساند. مثل این است که نوزادی به غذایی مناسب او که شیر است نمی رسد و غذای کاذب در اختیار او قرار می گیرد و کودک از مدار رشد خود خارج می شود. در محتوای اعتقادی و اندیشه ای هم در طول تاریخ این باز ماندن از رشد دیده می شود. عده ای مترصد بوده اند و بدیل های کاذب معنایی و اعتقادی را به وجود آورده اند که سد حقیقت جویی باشد.
آیا می توان ظهور این مکاتب کاذب و انحرافی را صرفا در غرض ورزی و عناد صورت بندی کرد؟
ببینید عوامل مختلفی در این زمینه دخیل است. گاهی ما این فرقه های انحرافی را در میان دشمنان اهل بیت علیهم السلام می بینیم و گاهی حتی در میان دوستان و طرفداران اهل بیت که خب این موضوع تکان دهنده و هشداردهنده ای برای ما شیعیان است که نباید به صرف این که معتقد به اهل بیت هستیم خود را مصون از دام فرقه های انحرافی به حساب بیاوریم. گاهی می بینید افراد به خاطر نان و گاهی به خاطر نام، راه حقیقت و اهل بیت را فرو می گذارند و سر از فرقه های انحرافی درمی آورند. گاهی جهل مردم یک عامل تعیین کننده است. گاهی می بینید حکومت هایی که در زمان ائمه و البته بعد از آن ها بودند برای خاموش کردن صدای ائمه اطهار (ع) و شناخت صحیح اسلام و نشر معارف، عملا از فرقه های انحرافی در برابر اهل بیت حمایت می کردند. از طرف دیگر توجه کنیم که ائمه ما تا چه اندازه با عوامل بیرونی محدود شده بودند مثل تقیه ای که اهل بیت درگیر آن شدند تا این چراغ خاموش نشود، حصر و محاصره ای که امام موسی کاظم علیه السلام در آن قرار داشت و همه این عوامل در حدوث و بقا یا ایجاد و توسعه این فرقه ها نقش بازی می کرد.
شاید به نوعی بتوان گفت دوران امام موسی کاظم (ع) دوران اوج فعالیت فرقه های انجرافی در زمان ائمه است. درباره جزئیات و دسته بندی این فرقه ها چه می توان گفت؟
نکته این جاست که اهل بیت (ع) در دوره های مختلف حیات خود درگیر این مساله بوده اند اما فرقه های ظاله و انحرافی در دوران امام صادق، پس از شهادت امام صادق (ع) و دوران امامت امام موسی کاظم علیه السلام نمود بیشتر به خود می گیرد. در واقع امام با دو طیف و در حقیقت در دو جبهه مبارزه می کنند اولی طیف درون مذهبی هاست و دومی طیف برون مذهبی ها. خوارج، قدریه، قرامطه تا جبریه و اشاعره و … امام موسی کاظم علیه السلام در دوره حیات خود به ادعای برخی با ده فرقه درون مذهبی انحرافی روبرو می شوند. طبیعی است که امامان ما در برابر این فرقه ها که در حقیقت بدلی و تقلبی هستند موضع می گیرند و امام موسی کاظم هم موضع می گیرند و البته این که فرقه های درون مذهبی تا چه اندازه می توانند خطرناک باشند و بدل راه حق برای ما بسیار هشداربخش است که حواس مان باشد به صرف این که در جامعه اسلامی قرار داریم و عنوان شیعه را یدک می کشیم کافی نیست و ایمن از خطر نیستیم .
ادعای این فرقه ها که در زمان امام موسی کاظم علیه السلام اوج گرفتند دقیقا چه بود؟
ببینید مثلا یکی از فرقه ها ناووسیه بود که از سوی فردی به نام مرجان ابن ناووس بنیان گذاشته و اداره می شد. این شخص ادعا می کرد که امام صادق علیه السلام از دنیا نرفته و در حقیقت امام صادق (ع) همان مهدی موعود است. در واقع پیچیدگی مواجه شدن با این فرقه ها از این روی بود که آن ها از مفاهیم درون دینی و مقدس مثل مهدویت استفاده می کردند. البته بحث مهدویت و ظهور منجی پیش از اسلام در ادیان دیگر هم طرح شده بود اما در اسلام این بحث روشن تر شد بنابراین یک شخص منحرف فرقه ای را شکل می دهد که مدعی است امام صادق از دنیا نرفته بنابراین اعضای این فرقه بر امامت امام صادق توقف کردند و قائل به امامت امام موسی کاظم علیه السلام نشدند.
آیا صرفا فرقه ناووسیه از مهدویت سوء استفاده می کند یا نه فرقه های انجرافی درگیر هم درگیر این کج اندیشی ها هستند؟
فرقه های دیگر هم کمابیش گرفتار و دستخوش این موضوع شدند به عنوان مثال می توان از خطائیه یا اسماعیلیه نام برد که آن ها هم از عنصر مهدویت سوء استفاده کردند. در حقیقت اسماعیلیه خود را منتسب به اسماعیل، فرزند امام صادق علیه السلام می دانند. اسماعیل با این که در زمان امام صادق (ع) از دنیا رفت و برای اسماعیل تشییع جنازه برگزار شد و امام در مراسم خاکسپاری فرزند خود چند بار فرمودند که تابوت اسماعیل را زمین بگذارند و کفن را از روی اسماعیل کنار بزنند تا گروه های مختلف مردم چهره اسماعیل را ببینند با این حال باز عده ای راه را به بیراهه رفتند و اعلام کردند که اسماعیل از دنیا نرفته و همان مهدی موعود است و امروز هم می بینیم که اسماعیلیه همچنان وجود دارد و متاسفانه طرفداران زیادی هم دارد.
آیا اسماعیل شخصیت موجهی در زمان خود بود؟
بله، مرد بافضیلت و عالمی بود با این حال ادعای امامت نداشت اما عده ای دور ایشان جمع و بعد هم قائل به امام زمان بودن اسماعیل شدند. همچنان که بعد از شهادت امام صادق علیه السلام عده ای ادعا کردند که عبدالله ابن جعفر فرزند بزرگ امام صادق، معروف به عبدالله افطح، جانشین امام صادق (ع) و امام بعد از ایشان است. فرقه فطحیه بعدها به همین عنوان مشهور شد. آن ها هم عبدالله ابن جعفر را به عنوان مهدی موعود تلقی کردند.