به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه، به مناسبت روز معلم، در یادداشتی اختصاصی که در اختیار ایکنا قرار داده، به ارائه نکاتی پیرامون شهید مطهری پرداخته که در ادامه میخوانید؛
مطهری، ما را به احیاء و بازسازی خویشتن اسلامی فرامیخواند و میگوید ما از لحاظ موادّ و مصالح خام فکری و نظری، غَنی و پُرمایه هستیم و حاجت به خوشهچینی از بیگانهها و اَغیار فکری و معرفتی نداریم. مسلمان نباید به اختلاط و هرجومرج و آمیزش فکری با جهانهای فکری بیگانه، تن در دهد و همگان را خودی بشمارد. خدایمتعال نمیپسندد که مسلمانان، در جهانهای فکری غیرخودی، هضم و مستحیل شوند و عزّت و اقتدار و استقلال خود را ببازند و بهاینواسطه، اغیار و بیگانگان بر آنها استیلا و تفوّق یابند.
البتّه از نظر مطهری، استقلال مکتبی و ایدئولوژیک، تعارضی با «بهرهگیریهای منضبط و منطقی» از مکاتب و ایدئولوژیهای دیگر ندارد و هر نوع «اقتباس» و «بهرهگیری»، التقاط نام ندارد و منافی استقلال فرهنگی ما نیست. بهرهگیری از مکاتب و ایدئولوژیهای دیگر، دوگونه است: یکی این است که مضامین و درونمایههای آنها، «بدون تصرّف» و بهصورت «خام» و «محض» استفاده شوند و مکتب ما به صورت مجموعهای مشتمل بر «اضداد و عناصر ناسازگار با یکدیگر» درآید؛ دیگر این است که «پارههای مطلوب» مکاتب دیگر اقتباس شود و سپس به دستگاه هاضمه مکتب و اندیشه ما فرو رود و در نهایت، به پارهای متناسب با کلّیّت و روح آن درآید، همچون یک گیاه که از عناصر محیط خویش استفاده میکند و آنها را در خود، جذب و هضم میکند، امّا درعینحال، یکپارچگی و استقلال وجودی خود را از دست نمیدهد. بنابراین، اقتباس و اکتساب از اندیشههای بیگانه، بهصورت مطلق، مذموم نیست.
مطهری درباره نسبت ما با «غرب» و دستاوردهای فکری و معرفتیاش نیز بر همین مدار سخن میگفت؛ نه «طرد و نفی مطلق» اندیشههای غربی، صواب است و نه «جذب و اقتباس مطلق» آنها، بلکه طریق معقول و مشروع این است که به آنها، نظر متعمّقانه و حکیمانه افکنیم و «اجزاء و عناصر مطلوب و انسانی» آنها را برگیریم و در ساخت جامعه و تمدّن و تفکّر اسلامی بهکار ببندیم. بنابراین، او «مواجهه گزینشگرانه» با غرب را تجویز میکرد و این خود، حاکی از آزاداندیشی و بیتعصّبی وی دارد که با وجود تعلّقخاطر وافر نسبت به ایدئولوژی اسلامی، خود را از نتایج و دستاوردهای ایدئولوژیهای دیگر، محروم و بیبهره نمیساخت.
نظر و عمل فرهنگی مطهری، دلالت بر تجویز «تقابل تئوریک» و «مواجهه معرفتی» دارد. او از سخن «مخالف» و «منتقد» نمیهراسید و معتقد نبود که باید در دهان مخالفان و منتقدان، «سرب داغ» ریخت و همه را «قلعوقمع» کرد و ازآنسو، نمیتوان نسبت به آنچه که از لحاظ فکری و ایدئولوژیک در جامعه میگذرد، «بیتفاوت» بود و تقدیر فکری و فرهنگی جامعه را بهحال خود وانهاد و دخالت و تصرّفی در اوضاع و احوال نکرد. او سخت، قائل به «مناظره» و «مباحثه» با مخالفان و منتقدان فکری بود؛ چنانکه بارهاوبارها، آنها را به «بحث و گفتوگوی علمی» دعوت کرد. وی در محافلی که شبهات و اشکالات دینی مطرح میشد، حضور مییافت و این شبهات و اشکالات را یکبهیک، پاسخ مستدل میگفت و ابطال میکرد.
برای مطهری، «کرسیهای آزاداندیشی» و «تقابلهای معرفتی» و «مباحثه و مناظره در عرصه عمومی»، یک ضرورت انکارناپذیر بود. او قائل نبود که این رویّه، به ترویج شبهات و شکوک میانجامد و یا مخالفان و منتقدان را جسورتر میسازد، یا امری حاشیهای و فرعی است و ضرورتی ندارد. وی تکثّر آراء و فعالیّت مخالفان و منتقدان فکری را در صورتی مطلوب و کمککننده به روشنشدن هرچهبیشتر حقایق و معارف اسلام میدانست که جبهه و جریان خودی و اسلامی، در «غفلت» و «خاموشی» بهسَر نبرد و از «حضور» و «فاعلیّت» و «پاسخدهی»، گریزان نباشد. او در این چارچوب، با مطرحشدن آراء و نظرات مخالفان و منتقدان فکری، موافق بود و گشودهبودن باب مناظره و مباحثه را نافع میانگاشت.