یادداشتی از حجتالاسلام والمسلمین محمد عابدی، عضو هیات علمی گروه قرآنپژوهی پژوهشگاه به نقل از ایکنا
۱. از روزی که ویروس کرونا سایه خود را بر پهنه عالم گسترد، ماهها میگذرد. شیوع بیسابقه این ویروس منحوس، دست کم از دو منظر شایسته توجه است:
الف. شیوع جهانی ویروس کرونا دغدغهها، ابهامات و پرسشهای مهمی را در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، و حتی اعتقادی برای شهروندان تمام جهان به وجود آورد که لازم است به آنها پاسخ داده شود و در میانه میدان، پاسخگویی مکاتب و مذاهب به این پرسشهاست که میزان حقانیت ادعاهای آنها برای بشریت مشخص خواهد شد. نابراین دنیای پساکرونا فرصتی بزرگ برای اثبات حقانیت آموزههای مکتب شیعه فراهم آورده است و اندیشمندان متفکر حوزه و دانشگاه مسئولیت بزرگی در این عرصه عهده دارند تا به پرسشهای مهم پیش روی بشریت که اعتقادات آنها را به چالش میکشد پاسخ بدهند.
ب. پیامدهای شیوع ویروس منحوس، اما از پنجره دیگری هم شایسته بررسی است، پنجرهای که امروزه بسیاری از سیاستمداران غربی از گشوده شدن آن بیمناک هستند و فلاسفه سیاسی آنها نیز ترجیح میدهند کمتر در این ایام خود را نشان دهند تا مجبور نشوند از پاسخ های چند صد ساله خود به پرسش مهم( چیستی رسالت حکومت و هدف دولت) دفاع کنند.
۲. این مسئله بیگمان از مهمترین پرسشهایی است که هر فلسفه سیاسی موظف به تمهید پاسخ آن است و آنچه تا به امروز به عنوان هدف حکومت معرفی شده عدالت؛ امنیت؛ و رفاه است. این سه از مهمترین اهدافیاند که دولتها بر مبنای تأمین آن، بر ملتها حکومت مییابند. ملتها نیز آزادی خدادادی خود را به دست حکومتها محدود میسازند و تن به الزامات آنها میدهند تا شاید به عدالت، امنیت یا رفاه در زندگی اجتماعی خود برسند. البته دایره هدف حکومت در نظام مبتنی بر مکتب قرآن فراتر از عدالت با مشخصات غربی آن است و در آن به رسالتهایی مانند به کمال رساندن بشر از طریق تربیت او تا مرحله رسیدن به رضایت و قرب الهی باید اندیشید که چنین گفتمانی در هیاهوی پاسخهای غرب محور میدان فریاد نیافته است و فلاسفه سیاسی اسلامی نتوانستهاند رسالت کمال بخشی نظام سیاسی اسلامی را تبیین و ترویج کنند و این غربت البته در نظام آموزشی و پژوهی ما نیز به روشنی احساس میشود. ما در کتاب «مبانی سیاست از منظر قرآن» به نمونههایی از اهداف قرآن برای نظام سیاسی اشاره کردهایم که میتواند در این عرصه راهگشا باشد.
۳. اخباری که در این ایام از نحوه تعامل نظامهای بهداشتی و درمانی نظامهای سیاسی غربی در رسانهها منعکس میشود، بسیار تلخ است و کمتر کسی است که این روزها اخباری از این دست نشنیده باشد: به دستور مقامات، پرستاران با چشمانی اشک بار امکانات پزشکی را از بیماران بالای ۶۵ سال دریغ میکنند؛ رسانهها مصاحبه با خانمی را پخش میکنند که با تأثر میگوید پزشکان و پرستاران خدا نیستند که دستگاههای تنفسی را از بیماران پیر جدا کنند تا بمیرند؛ اما واقعیت این است که نظام سیاسی در بخش درمان تصمیم گرفته است که آنها بمیرند، پس باید بمیرند؛ سیاهپوستان به مراتب و به نحو محسوس بیشتر از سفید پوستان کشته میدهند؛ امکان آزمایش برای تودههای میلیونی فراهم نیست؛ مرگ و میرهای مربوط به خانههای سالمندان در آمار کشتههای کرونا به حساب نمیآید.
اخبار رسانهای انگلیس به جای تمرکز بر مرگ هزاران انسان بر اثر کرونا و چارهاندیشی برای دیده شدن فقرا در صحنه بهداشت و درمان، تولد فرزند نخستوزیر را تیتر اول رسانه خود میکنند؛ ثروتمندان امکان آزمایش کرونا مییابند، ولی فقرا چنین فرصتی برای حیات ندارند؛ صفهای طولانی کارتنخوابهای بی دفاع در برابر کرونا و مرگ و میرهای دهشتناک آنها به تصویر کشده میشود؛ مسئولان آمریکایی تاکید میکنند که مردم تلخترین رنجهای عمر خود را میگذرانند اما ترامپ در حال خدمت به ثروتمندان است ... و این همه نشانههایی دردناک و هشدارهایی تلخ نسبت به نبود عدالت اجتماعی در نظام بهداشت و درمان است که شیوع کرونا فرصت لازم برای عیان شدن این بی رحمیهای پنهان در نظامهای ضد انسانی غربی را به نمایش گذاشت.
۴. اخبار مورد اشاره نشان از این دارد که اهداف حکومت(امنیت؛ عدالت؛ رفاه) در عرصه عمل، بسیار دور از دسترس است. اصولاً جوهره اصلی فلسفه سیاست غربی، نگاه «سودمحور» به انسان است. انسان در فلسفه سیاسی غربی تا جایی ارزش دارد که بتواند در چرخه تولید؛ تثبیت؛ گسترش؛ و کاربرد قدرت مفید باشد و گرنه باید فدای کسانی شود که همچنان در این چرخه به برکت نزدیکی به قدرت (از طریق برخورداری از مولفههای قدرت مانند پول، موقعیت، مقام و… ) میتوانند حضور داشته باشد.
بنابر این کسانی که از محور قدرت (به هر جهت) فاصله میگیرند،حق حیات و رفاه و عدالت و امنیت جانی را به طور نظاممند و سیستمی از دست میدهند. پس به صورت سیستمی پیرها باید بمیرند چون دیگر توان دویدن در میدان را ندارند و جوانها باید زنده بمانند چون همچنان میتوانند برای اهل قدرت بدوند. زندگی در تمدن غرب، زندگی خشن، و به این معناست که شهروندان به اجبار میپذیرند در مسابقه بی رحمانه حیات شرکت کنند و مرز زنده ماندن نیز توان دویدن است. پاسخ فلسفه سیاسی غربی به مرز زندگی شهروندان، این است: تا جایی که وجودش برای قدرت سیاسی سود دارد.
۵. در این میان چگونگی رویارویی نظام اسلامی با مسئله کرونا، متفاوت از نظامهای غربی سرمایهسالار و سودمحور است. در ایران: همه به صورت یکسان از امکانات بهداشتی و درمانی برخوردار میشوند؛ فرقی معنادار و فاحش بین فقیر و غنی و بالاشهری و پایین شهری نیست؛ در ایران پیرمردها و پیرزنها و زنان و کودکان و عموم نیازمندان دست کم در مسئله کرونا از شانس بیشتری هم برای درمان برخوردارند چون فلسفه قرآنی (مبنای نظام حکومتی ایران)، به مسئولان تاکید میکند که انسان فارغ از رنگ و سن و ملیت و نزاد و… برخوردار از کرامت و ارزشمندی است. در ایران نابرابریها در بحرانها و مشکلات سیستمی نیست.
قطعاً این بدان معنا نیست که در ایران فقر و تبعیض بهداشتی وجود ندارد، دقیقاً تأکید بر وجود تبعیض بهداشتی و درمانی داریم و تمهیداتی چون «رزمایش مواسات» کمکهای مردمی؛ حضور پررنگ بسیج و…. نیز برای جبران این گروه از شکافهای غیر سیستمی است که البته دلایل خاص آن( تعهد ناقص و ناپایداری مسئولان بر توصیهها و الزامات سیاست قرآنی؛ سوء استفادهها از قدرت در حوزه بهداشت و درمان؛ تخلفات فردی و صنفی صاحبان مشاغل مرتبط با بهداشت و درمان و….. ) باید در مجالی دیگر بررسی شود.