کرسی علمی ترویجی «الگوی پیشرفت اقتصادی از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی» توسط مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه، روز چهارشنبه مورخ ۲۳ بهمن ماه ۹۸ برگزار شد.
در ادامه گزارش محتوایی این کرسی علمی- ترویجی خدمتتان ارائه میگردد:
دکتر مجتبی غفاری
محقق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و ارائه دهنده کرسی
سوال اصلی ما در این تحقیق این است که الگوی پیشرفت اقتصادی از منظر مقام معظم رهبری چیست؟ البته در این میان سوالات فردی نیز وجود دارد از جمله بحث مبانی، وضعیت مطلوب، وضعیت موجود، آسیب شناسی و اصول راهبردی در موضوع پیشرفت و در نهایت مقایسه الگوی استخراجی با الگوهای متعارف توسعه را خواهیم داشت. در پسِ این سوال اصلی سوال دیگری نیز داشتیم و آن این است که آیا میتوان از بیانات مقام معظم رهبری نظریه اقتصادی استخراج کرد یا خیر؟
پیشرفت برای همه کشورها مهم است و اگر کشورها بخواهند یک زندگی مطلوب برای مردم خود فراهم کنند راه آن پیشرفت است. یکی از مهمترین مولفه ها و ابعاد پیشرفت نیز پیشرفت در حوزه اقتصاد است؛ مقام معظم رهبری نیز با همین عنوان روی پیشرفت اقتصادی تاکید داشته و فرموده اند: یکی از اهداف مهم پیشرفت است، البته اقتصاد جزء ابزار است و در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی نیز روی آن تاکید شده بود.
بدون شک پیشرفت نیازمند الگو است. زیرا همانطور که در تعریف پیشرفت ذکر خواهد شد، پیشرفت حرکتی است از وضع موجود به سمت وضع مطلوب و این حرکت نیازمند الگو است. از نظر رهبر معظم انقلاب به دو دلیل الگوهای غربی برای پیشرفت جمهوری اسلامی ایران مناسب نیستند. اول اینکه الگوهای غربی با شرایط، اصول و مبانی تمدن غرب شکل پیدا کردهاند. در حالی که کشور ایران دارای شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی و تاریخی متفاوت با کشورهای غربی است. همچنین مبانی اسلامی متفاوت با مبانی غربی است. دوم اینکه این الگوها برای کشورهای دیگر و حتی خود کشورهای پیشرفته هم فاجعه بار بوده است. پیشرفت غربی برای کشورهای دیگر اسارت، تحقیر، استعمار، جنگ و تحمیل حکومت را به همراه داشته است. نمونههای بسیاری از این موارد در تاریخ وجود دارد. برای کشورهای پیشرفته هم نه تنها اخلاق فاسد، دوری از معنویت، فساد، ویرانی خانواده و … را رواج داده، بلکه حتی از لحاظ وضع زندگی هم به آنها خدمتی نکرده است. زیرا فقر را نابود نکرده است، بلکه گروههای معدود و انگشت شماری را به ثروت رسانده است. از همین رو است که رهبر معظم انقلاب تصریح میکنند الگوهای توسعه غربی مورد پذیرش ما نیست و میفرمایند کلمه پیشرفت را با دقت انتخاب کردهایم و تعمداً کلمه توسعه را به کار نبردهایم.
بنابراین جمهوری اسلامی ایران ناگزیر است برای پیشرفت، الگویی مبتنی بر مبانی اسلامی و شرایط خود طراحی نماید. پس از طراحی، این الگو در برنامهریزیها، تعیین اولویتها، سرمایهگذاریها و حتی تعیین صادرات و واردات اثر گذار خواهد بود.
بدون شک پیشرفت ابعاد مختلفی دارد و یکی از این ابعاد، پیشرفت اقتصادی است. از نظر رهبر معظم انقلاب نیز پیشرفت اقتصادی از جمله اهداف اسلامی است.
مطابق آنچه ذکر شد، پیشرفت اقتصادی نیز ضروری و نیازمند الگو است. با عنایت به اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی مطرح کننده الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بودهاند و با توجه به اهمیت پیشرفت اقتصادی در نظر معظم له، شایسته است الگوی پیشرفت اقتصادی از منظر ایشان طراحی شود. هدف این مقاله طراحی الگوی پیشرفت اقتصادی از منظر ایشان است. در ادامه پیشرفت و الگوی پیشرفت اقتصادی تعریف و اجزای الگوی پیشرفت اقتصادی از منظر رهبری بررسی میشوند. مطابق نظر رهبری، پیشرفت حرکتی است دائمی و ضروری ، مبتنی بر مبانی اسلامی در مسیر تعالی انسانیت در ابعاد مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی.
در این کرسی به مجموع مبانی، ترسیم وضع مطلوب، تحلیل وضع موجود و اصول راهبردی که مطابق با تعریف پیشرفت تنظیم شدهاند، الگوی پیشرفت اطلاق میشود. رهبری نیز در نخستین نشست اندیشههای راهبردی با موضوع اندیشههای راهبردی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، به این موضوع تصریح داشتهاند. بنابراین الگوی پیشرفت دارای چهار جزء است که با یکدیگر مرتبط هستند. همچنین در این پژوهش به مجموعه مبانی، ترسیم وضع مطلوب، تحلیل وضع موجود و اصول راهبردی در چارچوب نظام اقتصادی، الگوی پیشرفت اقتصادی اطلاق میشود.
اثرگذارترین جزء الگوی پیشرفت که اجزاء دیگر نیز بر اساس آن طراحی میشوند، مبانی است. رهبری در دو موضوعِ الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و علوم انسامی تاکید زیادی به توجه به مبانی داشتهاند. همانطور که ذکر شد، ایشان یکی از ضرورتهای تولید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را تفاوت مبانی الگوهای غربی با مبانی اسلامی میدانند. زیرا مبانی در نوع پیشرفت اثر گذار است و ممکن است بعضاً مبانی غربی مورد تایید اسلام نباشد. از نظر ایشان کسانی که نابخردانه شعار دادند که ما باید سرتاپا فرنگی شویم، به مبانی غربی توجهی نداشتهاند. همچنین دلیل اسلامی بودن الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را مبتنی بر مبانی اسلامی بودن میدانند و یکی از بزرگترین کارهای حوزه، دانشگاه و نخبههای کشور را تنظیم الگوی پیشرفت بر اساس مبانی اسلامی میدانند.
از نظر معظم له مبانی معرفتی، مبانی فلسفی و مبانی اخلاقی تاثیر فوقالعادهای بر نوع پیشرفت دارند. شایان ذکر است، رهبری در بیانی، ضمن اشاره به بحران در غرب، این بحران را ناشی از خطا در نگاه فلسفی و جهانبینی غلط غرب میدانند و تاکید میکنند اثرات این خطا در بلندمدت و طی دو یا سه قرن خود را نشان میدهد و تمدن غرب را نابود میکند.
بنابراین با توجه به اهمیت مبانی، لازم است در استخراج الگوی پیشرفت اقتصادی از منظر رهبری، مبانی ذکر شده بررسی شود. با توجه به محدودیت حجم این پژوهش، به توضیح مبانی مذکور در اندیشه رهبری نمیپردازم و به ذکر چند نکته بسنده میکنم.
از نظر رهبری تمدن غرب به خوبی توانسته است مبانی مادی خود را در تمام وجوه زندگی امتداد دهد و بر اساس مبانی، تکلیف سیستم اجتماعی، سیستم سیاسی، وضع حکومت، کیفیت تعامل مردم با یکدیگر و … را مشخص کند.
بر این اساس، الگویهای اسلامی باید مبانی اسلامی را در وجوه مختلف زندگی مردم امتداد دهند. مبانی در دو سطح فردی و اجتماعی امتداد مییابد. به طور خلاصه در سطح فردی در درجه اول، مبانی هدف انسان را در زندگی مشخص میکند. بنابراین انسان میتواند متوجه شود به سمت کدام هدف در حال حرکت است و کجای راه است. بعد انسان را برای رسیدن به آن هدف به تلاش وا میدارد. در نهایت نیز وظایفی به گردن انسان معتقد به مبانی گذاشته میشود. البته برای تحقق امتداد مبانی، تربیت شرط لازم است ولی کافی نیست. در کنار تربیت، تقوا نیز لازم است. در سطح اجتماعی نیز از نظر رهبری اصلیترین عنصر تشکیل دهنده نظام، مبانی است و باید تعیین اهداف، سیاستگذاری، برنامهریزی، واژه سازی و نهادسازی هم بر اساس مبانی صورت گیرد. همچنین در مقیاس جامعه نیز، همچون فرد، تقوا از اهمیت زیادی برخوردار است.
دومین قدم برای رسیدن به الگوی پیشرفت اقتصادی، ترسیم وضعیت مطلوب است. برای ترسیم وضعیت مطلوب، میتوانیم به تبیین اهداف بپردازیم. زیرا وضعیت مطلوب زمانی ایجاد خواهد شد که اهداف محقق شوند. هدف در عربی و فارسی با تعابیر مختلفی چون غرض، مقصد، مقصود، منظور و انگیزه آمده است و می توان گفت مترادف با غایت به معنای انگیزه حرکت است. البته در اصطلاح فلسفی به معنای منتهی الیه حرکت نیز می باشد. برخی نیز در تعریف هدف گفته اند: هدف یعنی آنچه انسان برای رسیدن به آن بکوشد. مطابق تعریف پیشرفت، اگر پیشرفت را به عنوان یک حرکت در نظر بگیریم؛ از یک نقطه آغاز و به نقطه دیگر منتهی می شود. نقطه آغاز این حرکت وضع موجود است و نقطه انتهایی این حرکت، همان هدف یا وضع مطلوبی است که این حرکت برای آن انجام شده است.
از نظر رهبری نیز اهداف وآمانها مهم هستند. از نظر معظم له، بزرگترین خطر این نیست که ما از رفتن باز بمانیم یا خسته شویم؛ بلکه بزرگترین خطر این است که چشمانداز ترسیم شده و اهداف تعریف شده را گم کنیم. مطابق آنچه در قسمت مبانی ذکر شد، اهداف باید از مبانی استخراج شوند.
مسالهای که در تحلیل اهداف و آرمانها مهم است، استخراج نظامی منسجم از آرمانها، مطابق با بیانات رهبری است. در این قسمت به این موضوع پرداخته میشود.
مطابق نظر رهبر معظم انقلاب، وظایف حکومت، وظایف مردم، سیاستهای عمومی و کلی، برنامهریزیها و خطوط کلی برنامهها یک مبنای فکری دارد. این مبنای فکری همان جهانبینی اسلامی یا تلقی و بینش اسلام از کائنات، عالم و انسان است. جهانبینی اسلامی و یا به تعبیر دیگر مبانی هستیشناختی تاثیر اساسی در تعیین اهداف دارد. از نظر رهبری، بر اساس مبانی دو نوع جهانبینی مادی و الهی وجود دارد و مرز این دو نوع جهانبینی، ایمان به غیب است. از نظر ایشان، اعتقاد به غیب که از مبانی سرچشمه میگیرد در بینش و عمل انسان بسیار اثر گذار است. حال این ایمان به غیب چطور در رفتار انسان اثر میگذارد؟ از نظر رهبر معظم انقلاب، ایمان به غیب در درجه اول، هدف انسان را تعیین میکند.
شهید مطهری نیز در نوشتههای خود، همین نگاه را نسبت به مبانی داشتهاند. از نظر ایشان طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه میدارد، زیرساز و تکیهگاه فکری آن مکتب است. لذا هدفهایى که یک مکتب به تعقیب آنها دعوت مىکند و راه و روشهایى که تعیین مىکند و باید و نبایدهایى که انشا مىکند و مسئولیتهایى که به وجود مىآورد، همه به منزله، نتایج لازم و ضرورى جهانبینى است که عرضه داشته است.
در ادامه مهمترین دلالتهای مبانی هستی شناسی در بیانات رهبری که شکلدهنده نظام آرمانها هستند را بررسی میکنیم.
مطابق با مبانی جامعهشناسی در اندیشه رهبر معظم انقلاب، در اسلام دو نوع نگاه به انسان وجود دارد؛ نگاه فردی و نگاه جمعی. رهبری در موارد مختلف مثل: تقوای فردی و تقوای جمعی، سعادت فردی و سعادت، خلقیات فردی و خلقیات جمعی، عمل فردی و عمل اجتماعی و … به این موضوع توجه داشتهاند. در یک بیان نیز رهبری اهداف را به دو سطح فردی و اجتماعی تقسیم میکنند. بنابراین باید در تنظیم آرمانها به سطح فردی و اجتماعی توجه نمود.
مطابق مبانی انسان شناسی، انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است. رهبری هم در بیانات خود، اهداف مادی و اهداف معنوی را بیان فرمودهاند. بنابراین باید در ترسیم اهداف به این دو بعد توجه داشته باشیم. مطابق مبانی جهانشناسی، پس از مرگ، انسان وارد دنیای آخرت میشود و پس از زندگی دنیا، حساب و کتاب در کار است. مطابق این اصل، انسان باید در سرتاسر زندگی خود و در انتخابهای خود در مسیر رسیدن به اهداف به این موضوع توجه داشته باشد. بنابراین آرمانها باید طوری تعیین شوند که سعادت دنیوی و اخروی را تعیین کنند. قابل ذکر است که مهمترین مبنای هستیشناختی، خداشناسی است و دیگر مبانی بر اساس آن تبیین و توصیف میشوند. مطابق آنچه ذکر شد، در ترسیم اهداف و آرمانها باید سطوح فرد و جامعه، ابعاد مادی و معنوی و دنیا و آخرت مورد توجه قرار گیرد.
از جمله اهداف مقدمی برای تشکیل حیات طیبه، عدالت است. مطابق تصریح رهبر معظم انقلاب، عدالت به عنوان یک هدف نهایی مطرح نیست. زیرا همان طور که ذکر شد، هدف نهایی رستگاری انسان است. از نظر ایشان هدف بعثت نبی اکرم (ص) در قلمرو حیات اجتماعی و مهمترین عنصر در اداره امور زندگی مردم که بیشترین تاکید در قرآن و حدیث به آن شده و چیزی که جامعه اسلامی با آن قوام پیدا میکند و میتواند به عنوان شاهد، مبشر، هدایتگر، الگو و نمونه، براى ملتهاى عالم مطرح شود ، عدالت است. این اهمیت تا جایی است که بدون عدالت اجتماعی، جامعه اسلامی نخواهد بود؛ بنابراین اولین ارزش در نظام اسلامی از لحاظ عملى، باید تأمین عدالت اجتماعى باشد.
قبل از تعریف عدالت باید به این نکته توجه کرد که در اسلام عدل یک نظام اجتماعی است و باید جامعه قائم به قسط باشد. در واقع باید قانون، اجرا، نظارت، قضاوت و تقسیم، عادلانه باشد.
در اندیشه رهبری و مطابق با آموزههای اسلامی، عدالت یعنى هر چیزى را در جاى خود قرار دادن؛ برطبق حق عمل کردن و حقِ هر چیز و هر کسى را به او دادن. بنابراین مولفههای عدالت اجتماعی از منظر رهبری عبارتند از:
– نبود فاصله طبقاتی ژرف
– نبود برخورداریهای نابحق
– از بین رفتن محرومیتها
– امنیت قضایی
سه مولفه اول دارای ابعاد اقتصادی هستند. بنابراین به تبیین بیشتر آنها میپردازیم. در مورد مولفه اول باید اضافه کرد که عدالت به معنای برابری نیست. چون تلاشها، همتها و قوتها مختلف است. بلکه باید هر کس بتواند به قدر همت و قوتش تلاش کند و به اندازه تلاشش عایدی داشته باشد.
مولفه دوم مربوط است به برخورداری از فرصتها و امکانات کشور. از نظر رهبری نباید تبعیضی در بهرهمندی از امکانات کشور و فرصتها وجود داشته باشد؛ بلکه باید همه آحاد کشور بتوانند از امکانات و فرصتهای کشور به صورت برابر بهرهمند شوند.
در مورد مولفه سوم، از نظر رهبری بخش مهمی از عدالت و برترین گام در راه استقرار عدالت ، برطرف کردن فقر و محرومیت است. مطابق نظر رهبری، در نظام اسلامی همه برکات و نعمات متعلق به همه مردم است. بنابراین اگر کسانی در محرومیت به سر میبرند، مسلماً حق آنان تضییع شده است. رهبری در سالهای مختلف به مسئولین تذکر دادهاند که راس همه برنامهریزیها و هدف اصلی سیاستها باید از بین بردن محرومیتها باشد و همچنین صحت هر سیاست و برنامه اقتصادى، باید با چگونگى و اندازه پیشرفت در این هدف، در کوتاهمدت یا بلندمدت، سنجیده شود. البته دلیل این اهمیت نیز روشن است. مطابق روایت کادَ الفَقرُ ان یکُونَ کُفرا و بنا به فرمایش رهبری، فقر انسانها را به فساد و کفر میکشاند و لذا جامعهای که در آن فقر و مشکلات معیشتی وجود داشته باشد، حالت آرامش ایمانی پیدا نمیکند و بنابراین بهبود معیشت، مردم را به بهشت نزدیک میکند.
رشد اقتصادی، بدون شک یکی از هدفهای اسلامی و یکی از مولفههای پیشرفت است. نظام اسلامی معتقد به یک جامعه ثروتمند است؛ نه یک جامعه فقیر و عقب مانده. تولید ثروت در جامعه، باعث ایجاد اقتدار حقیقی و آبروی بینالمللی میشود و اگر ثروت در جامعه تولید نشود، حیات و بقای جامعه به خطر خواهد افتاد. رهبری برای توضیح اینکه تولید ثروت در جامعه اسلامی امر ممدوحی است، اوقاف زیاد امیرالمومنین (ع) را که از طریق کار و تلاش ایجاد کرده بودند را مثل میزنند. لذا در سیره معصومین تولید ثروت فی نفسه امری پسندیده است. از نظر رهبری اگر قصد صرف این تولید ثروت، کار خیر یا پیشرفت کشور باشد، حسنه هم هست و ثواب دارد.
اهمیت رشد اقتصادی و تولید ثروت در نظام اسلامی به قدری است که از نظر رهبری هر توصیه و نسخه اقتصادی اگر علی الظاهر مستند به منابع دینی باشد، ولی تولید ثروت نکند، اسلامی نیست. البته در قسمت قبل همین بیان از رهبری در مورد عدالت هم مطرح شد. در واقع از نظر رهبری هر الگو، توصیه و نسخه اقتصادی باید تولید ثروت و توزیع عادلانه و رفع محرومیت را تامین کند، در غیر این صورت اسلامی نیست. همانطور که ذکر شد، از نظر رهبری نظام اسلامی معتقد به جامعه ثروتمند است، بنابراین معتقد به رشد اقتصادی است، ولی رشد اقتصادی باید برای عدالت و رفاه عمومی باشد؛ بنابراین مساله اول نظام اسلامی رشد اقتصادی نیست. این موضوع نیاز به تبیین بیشتری دارد. رهبری به صراحت دو الگوی اقتصادی در مورد نسبت عدالت و رشد را رد میکنند. ایشان الگوی اقتصادیای که رشد و عدالت را ناسازگار میداند و معتقد است باید بین این دو یکی را انتخاب کرد، رد میکنند.
در اندیشه ایشان نه تنها عدالت و رشد ناسازگار نیستند، بلکه عدالت باعث افزایش ثروت در جامعه خواهد شد. زیرا در جامعهای که قانون، قضاوت، اجرا و نظر به آحاد ملت، عادلانه باشد، تلاش اجتماعى و اقدام سازنده اقتصادى هم در آن جامعه بهتر خواهد شد و ثروت هم بیشتر به آن جامعه رو خواهد آورد. همچنین اگر در جامعهای که عدالت حاکم است، ثروت زیاد شود این ثروت درست تقسیم خواهد شد. در اندیشه اقتصادی رهبر معظم انقلاب رشد در مرتبه دوم نسبت به عدالت قرار دارد. از نظر ایشان هدف، زیاد داشتن نیست، بلکه اگر کم داشته باشیم، اما عادلانه عمل کنیم، به مراتب ترجیح دارد بر اینکه زیاد داشته باشیم و غیر عادلانه عمل کنیم. بنابراین عدالت نسبت به رشد اقتصادی در اولویت است.
یکی دیگر از مولفههای اقتصادی حیات طیبه، رفاه مادی است ، بنابراین تامین رفاه مادی یکی از اهداف اقتصادی است. همانطور که در قسمت عدالت ذکر شد، در نظام اسلامی، برکات و نعمات متعلق به همه مردم است، لذا در نظام اسلامی همه باید از رفاه برخوردار باشند. زیرا رسیدن به هدف نهایی نیازمند ابزارهای مادی و معنوی است. از این رو زندگی راحت برای انسان لازم و ضروری است. رفاه عمومی آنچنان مهم است که اگر نظام جمهوری اسلامی نتواند آن را تامین کند، مطمئناً نخواهد توانست الگو و تجربه مطلوب را به دنیا ارایه کند. البته رفاه مادی به تنهایی هدف نیست.
از دیگر ابعاد حیات طیبه امنیت است. طبق تصریح رهبر معظم انقلاب، امنیت جزء اهداف مقدمی است که برای رسیدن به سعادت لازم است. امنیت اقتصادی یکی از وجوه امنیت است. در اندیشه رهبر معظم انقلاب، عمل به تکلیف حائز اهمیت است. ایشان بارها از قول امام خمینی (ره) نقل کردهاند که ما کار را برای رسیدن به نتیجه نمیکنیم؛ بلکه مامور به انجام تکلیف هستیم. ایشان نقطه اساسی کار امام را محو شدن در تکلیف شرعی میدانند. البته تکلیفگرایی به معنای بیتوجهی به نتیجه نیست. بلکه معنای تکلیفگرایی این است که انسان در راه رسیدن به نتیجه مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند. کسی که به تکلیف عمل میکند، پیروزیش این نیست که به مقصود خود دست پیدا کند، بلکه پیروزی او عمل به تکلیف است. از نظر رهبری هیچ جا تکلیف مبهم نیست. در شریعتِ «سمحهى سهله»، اگر تکلیفها ناپیدا، مبهم و معضل باشد، خلاف حکمت است. یا «بیّن الرشد» است که باید انجام داد و یا «بیّن الغىّ» است که باید اجتناب کرد و یا «مشتبه» است که میدان باز است. در موارد مشتبه، گاهى جاىِ آن است که انسان بگوید من تکلیف ندارم. گاهى به خاطر اهمیت قضیه، جاى آن است که انسان هرچند تکلیف را نمىداند، ولى مثل مکلّف عمل کند.
سومین قدم در طراحی الگوی پیشرفت اقتصادی، تحلیل وضعیت موجود است. از نظر رهبری بصیرت نسبت به وضعیت موجود مهم است. برای تحلیل وضع موجود باید وضعیت موجود در اهداف پیشگفته (عدالت، رشد، رفاه، امنیت اقتصادی و استقلال اقتصادی)، از طریق آمار بررسی شود. برای این منظور باید به مراکز آماری و گزارشها رجوع شود که جزء رسالت این نوشته نیست. به منظور تحلیل وضع موجود از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی، به تحلیل وضع موجود از دیدگاه تمدنی میپردازیم؛ سپس یک آسیبشناسی از منظر ایشان ارایه میدهیم و در نهایت مسیر طی شده توسط انقلاب اسلامی را از دیدگاه پیشرفت از منظر ایشان بررسی میکنیم. گفتنی است رهبری در مورد مسائل و مشکلات اقتصادی از قبیل دولتی بودن اقتصاد ، نفتی بودن اقتصاد ، قاچاق ، بیعدالتی ، فساد اقتصادی ، بیاعتنایی به سیاستهای کلی و عدم ثبات در سیاستها و قوانین ، دلبستگی به مدلهای غربی ، اشرافیگری ، مصرفگرایی و تجملگرایی و … نیز بیانات ارزشمندی دارند.
آخرین قدم در تقسیم بندی تحقیق ما اصول راهبردی حرکت از وضع موجود به سمت وضع مطلوب است. منظور از اصول راهبردی در الگوی پیشرفت اقتصادی، رویکردهای حاکم و جهتدهنده به فعالیتهای اقتصادی هستند (یوسفی، ۱۳۹۵: ۳۶۹) که لازم است برای حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب، در نظر گرفته شوند. اصول راهبردی را در اندیشه رهبری، میتوان مترادف با خطوط اصلی و اساسی در نظر گرفت. آنچه مهم است این است که اصول راهبردی و یا خطوط اساسی باید مبتنی بر مبانی اسلامی تعریف شوند. رهبری هم به این موضوع تصریح نمودهاند. از نظر ایشان اساس حرکت به سمت اهداف، پایبندی به مبانی است و حفظ اصول و خطوط اساسی نظام اسلامی در این راه، یک اصل است. اگر این اصل در مسیر حرکت رعایت شد، دست یافتن به اهداف قطعی است. البته روشن است که روشها در رسیدن به اهداف متغیر و قابل اصلاح است. برخی اصول راهبردی پیشرفت اقتصادی از منظر رهبر معظم انقلاب عبارتند از: استفاده از ظرفیت اسلام برای پیشرفت، پیشرفت علم و دانش، استفاده از ظرفیتهای داخلی، جهاد اقتصادی و مشارکت مردم.
رهبر معظم انقلاب بارها بر پیشرفت علم و نقش آن در پیشرفت کشور صحبت کردهاند. از نظر ایشان کلید پیشرفت، علم است و همه راههای پیشرفت، منتهی به پیشرفت علم میشود و لذا پیشرفت مادی کشور در درجه اول متوقف بر عنصر علم است. بنابراین باید توجه به علم را به عنوان یکی از اصول راهبردی پیشرفت در نظر بگیریم. البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر در کشور علم باشد ولی بر اساس این علم، تولید در کشور تحول و تکامل پیدا نکند، نتیجه مطلوب حاصل نمیشود. در واقع علم مجرد کافی نیست. باید علم وصل به فناوری و فناوری وصل به صنعت و صنعت وصل به توسعه کشور باشد. بر همین اساس رهبری بارها بر تکمیل زنجیره ایده تا ثروت (علم، فناوری، تولید محصول و تجاری سازی) تاکید کردهاند. با توجه به اهمیت این موضوع، اقتصاد دانشبنیان به عنوان یکی از محورهای اصلی اقتصاد مقاومتی مطرح شد و در بند دوم سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی مورد تاکید قرار گرفت.
به عنوان نتیجه گیری باید عرض کنیم پیشرفت برای جمهوری اسلامی ایران ضروی است و پیشرفت نیز نیاز به الگو دارد. بنابراین تدوین الگوی پیشرفت ضروری است. یکی از بهترین منابع برای تدوین الگوی پیشرفت، بیانات رهبر معظم انقلاب است. بر اساس بیانات ایشان، پیشرفت عبارت است از حرکت دائمی و ضروری، مبتنی بر مبانی اسلامی در مسیر تعالی انسانیت در ابعاد مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی. یکی از وجوه مهم پیشرفت، پیشرفت اقتصادی است. بدون شک پیشرفت اقتصادی هم نیازمند الگو است. به مجموعه مبانی، ترسیم وضع مطلوب، تحلیل وضع موجود و اصول راهبردی در چارچوب نظام اقتصادی، الگوی پیشرفت اقتصادی اطلاق میشود. مبانی مهمترین جزء الگو است و سایر اجزاء بر اساس آن طراحی میشوند. نکته مهمی را که رهبری به آن اشاره میکنند، امتداد مبانی است. در واقع الگوهای اسلامی باید مبانی اسلامی را در زندگی فردی و اجتماعی امتداد دهند. اولین قدم در امتداد مبانی، تعیین اهداف است. دومین جزء الگوی پیشرفت ترسیم وضعیت مطلوب است. هنگامی وضعیت مطلوب محقق میشود که اهداف محقق شده باشد. بنابراین برای ترسیم وضعیت مطلوب، میتوان به ترسیم اهداف پرداخت. تعیین ساختار و تبیین اهداف دو کارکرد مبانی در تعیین اهداف است. مطابق کارکرد اول اهداف در سه سطح هدف نهایی، هدف میانی و اهداف مقدمی و با توجه به سه دوگانِ فردی و جمعی، مادی و معنوی و دنیوی و اخروی سامان مییابند. هدف نهایی سعادت، و هدف میانی تشکیل حیات طیبه است. اهداف مقدمی جمعی عبارتند از عدالت، رشد، رفاه، امنیت و استقلال. در مورد اهداف فردی نیز، چون در نگاه اسلامی انسان موجودی است مکلف، مختار و مواجه با هدایت الهی، باید تکالیف انسان را در عرصه اقتصادی در نقشهای مختلف تدوین نمود. سومین جزء الگوی پیشرفت اقتصادی، تحلیل وضع موجود است. از نظر رهبری سیر پیشرفت جمهوری اسلامی تندی و کندی داشته، ولی در مجموع صعودی بوده است. بعلاوه اینکه مشکل اساسی برای پیشرفت وجود ندارد. برای پیشرفت اراده نخبگان سیاسی، دانشگاهی و حوزوی نیاز است. چهارمین جزء الگوی پیشرفت نیز اصول راهبردی است. این اصول رویکردهای حاکم و جهتدهنده به فعالیتهای اقتصادی هستند. استفاده از ظرفیت اسلام برای پیشرفت، استحکام ساخت درونی نظام، پیشرفت علم و دانش، استفاده از ظرفیتهای داخلی، جهاد اقتصادی، آزادی اقتصادی و مشارکت مردم به عنوان اصول راهبردی پیشرفت اقتصادی در اندیشه رهبری مطرح هستند.
بنابراین الگوی پیشرفت اقتصادی دارای چهار جزء است، این اجزا از طریق مبانی به هم مرتبط هستند و رهبری به هر چهار جزء و ارتباط آنها توجه داشتهاند.
دکتر محمد نقی نظریان مفید
محقق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دبیر علمی کرسی
به عنوان خلاصه بخش اول ارائه جناب آقای دکتر غفاری مطالبی عرض می کنم. ایشان ابتدا تعریفی از پیشرفت و الگوی پیشرفت ارائه داده و سپس سعی داشتند در چهار بخش مبانی، توصیف وضعیت موجود و مطلوب و اصول و راهبردها بحث را ادامه دهند. در بحث مبانی ایشان ارائه مبانی معرفتی، اخلاقی و فلسفی را بیان داشتند و اهمیت و کاربرد آنها از منظر حضرت آقا را تبیین کردند. در ترسیم وضعیت موجود و سپس وضعیت مطلوب نیز تعریفی را ارائه دادند که وضعیت مطلوب یعنی تحقق و عینیت یافتن اهداف و تأثیر مبانی در تعیین اهداف و این مقوله را در دو حوزه ساختار اهداف و توصیف اهداف ارائه داشته و در ادامه آرمان ها را ترسیم کردند و همچنین در پایان مقایسه ای بین الگوها و مدل های مختلف توسعه داشتند.
دکتر محمدجواد توکلی
عضو هیات علمی موسسه امام خمینی(ره) و ناقد کرسی
قبل از اینکه نکات ابهام خود را نسبت به تحقیق جناب آقای غفاری عرض کنم باید بگویم که هم موضوع، موضوع بسیار خوبی است هم ورود بسیار خوبی نسبت به مقوله صورت گرفته است؛ شاید یکی از نکات مثبت مقاله این باشد که ایشان به فرمایشات مقام معظم رهبری در این حوزه پایبند مانده اند و از خودشان مباحث را وارد نکرده اند و سعی کردند که بحث را عیناً بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری سامان دهند؛ این مساله واقعاً قابل تقدیر است و این نکته را باید عرض کنم که به این بحث کمتر ورود شده و از این جهت بسیار موضوع متمایزی است؛ علی رغم اینکه مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تأسیس شد و افراد زیادی قلم زده اند در این حوزه ها کمتر قلم فرسایی شده و بیشتر مباحث پایه ای در حوزه الگوی پیشرفت مورد توجه قرار گرفته است.
شاید از این جهت ادبیات ما بیشتر ادبیات اقتباسی باشد، در هر حال این کارها قابل تقدیر است و انشالله در نگارش های آتی گسترش پیدا کند. اگر از ابتدای تحقیق شروع کنیم، باید عرض کنم شاید از چکیده انتظار می رفت که محتوای بیشتری در آن منعکس شود الان چکیده بیشتر حالت صوری دارد که الگو مشتمل بر چند جز است، مثلا مبانی ترسیم وضعیت موجود و تحلیل وضع موجود، اصول راهبردی و … قاعدتاً خواننده انتظار دارد که چکیده به یافته های شما بپردازد که این الگو از منظر مقام معظم رهبری چیست؟ متن بیشتر ساختار الگو را ترسیم کرده است حال گرچه سخت است که محتوا در چکیده گنجانده شود. نکته دوم راجع به تعریف پیشرفت است. به نظر تعریف خوبی به عنوان حرکت دائمی و ضروری مبتنی بر مبانی در مسیر تعالی و انسانیت در ابعاد مادی و معنوی فردی و جمعی، دنیوی و اخروی شده است.
اما یک تامل نیز بنده دارم راجع به اینکه باید به این سوال در تعریف پیشرفت جواب دهیم که آیا پیشرفت یک مفهوم بسیط است یا یک مفهوم مرکب؟ همانطور که این سوال راجع به توسعه هم مطرح است یعنی آیا این گونه است که توسعه و پیشرفت به توسعه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تجزیه میشود و الگوی اقتصادی هم یکی از اجزاء توسعه و پیشرفت است یا خیر؟ پیشرفت یک مفهوم مرکب است؛ این ها ممکن است به عنوان مولفه ها یا عوامل اثرگذار بر آن ترسیم شده باشند. شما در ارائه خود نیز این گونه بیان کردید که وقتی میگوییم الگوی پیشرفت اقتصادی، مفهوم این است که چهار جزئی که فرمودید مبانی و ترسیم وضعیت موجود و غیره این ها به عنوان نظام اقتصادی در نظر گرفته میشوند و این خیلی واضح نیست به نظر میرسد وقتی ادبیات توسعه را می بینیم ظاهراً این ها از یک نوع تفکیک به یک نوع تجمیع مفهوم میرسند؛ یعنی ابتدا مفاهیم توسعه فرهنگی، سیاسی اجتماعی و اقتصادی از هم جدا شدهاند ولی وقتی کتاب آمارتیاسن -توسعه به مثابه آزادی- را می بینید ، گویا توسعه اقتصادی را با توسعه سیاسی با هم در نظر گرفته است. منتها توسعه یعنی افزایش آزادیها و بحث توانمندی که می گوید به نظر میرسد به سمت یک مفهوم بسیط میرود. به نظر میرسد ما تکلیف خود را در تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خیلی مشخص نکردهایم. وقتی مرکز الگوی ایجاد شد عملاً گروههای مختلفی ایجاد شد و ظاهراً هدفشان این بوده که یک گروه راجع به توسعه سیاسی بنویسد یک گروه فرهنگی یکی اقتصادی و از یکدیگر باخبر نیستند. به خصوص گروه مبانی هم داشتند که آن هم از دیگر گروه ها بی خبر بود؛ یعنی مبانی را یک گروه مینوشت توسعه سیاسی را یک گروه دیگر و بعداً در جلساتی این ها را با هم تلفیق میکردند و سوال میشد که حال این مبانی کجا باید خود را ظاهر کند اختلافات که وجود دارد را کجا خود را ظاهر کند؟ به نظر می رسد این به مفهوم به بُعد مفهومی پیشرفت و توسعه باز می گردد.
نکتهای که راجع به اینکه آیا الگوی پیشرفت مجموعهای از مبانی، ترسیم وضعیت مطلوب، تحلیل وضعیت موجود و اصول راهبردی است یا نه؟ به نظر می رسد مشکلی که در بحث الگو داریم ناشی از این باشد که اقتصاددانان الگو را به مفاهیم مختلفی تعریف میکنند. گاهی منظور از الگو، الگوی تحلیلی است. در الگوهای تحلیلی روابط بین متغیرها را ترسیم می کند، گاهی الگوها الگوهای تجویزی و الگوهای هنجاری هستند. به نظر می رسد که الگوی پیشرفت اصالتاً و ابتداعاً یک الگوی هنجاری است؛ یعنی باید طی طریق را به ما نشان دهد که اگر می خواهید از نقطه الف به نقطه ب بروید که نقطه ب کامل تر از نقطه الف نیز هست، چگونه باید بروید؟ این می شود مفهوم الگو. منتها ممکن است در دل این الگوی هنجاری، یک الگوی تحلیلی هم داشته باشیم که این الگو مبتنی بر یک مبانی است و به شکلی تنظیم یافته که می شود یک الگوی تحلیلی. شما عمدتاً سراغ مفهوم الگوی تحلیلی رفتهاید و شاید از آنکه واقعا در الگوی پیشرفت مد نظر است مقداری فاصله گرفته اید، چون الگوی پیشرفت اگر نگاه هنجاری داشته باشیم بیشتر از اصول راهبردی که در مبحث آورده تطبیق میکند و شاید اصول راهبردی هم برای الگو خیلی کم باشد. اصول راهبردی شاید بشود خلاصه سندی که به عنوان الگوی اسلامی پیشرفت ارائه شده است؛ چیزی از آن در نمی آید. در حالی که وقتی شما سراغ ادبیات توسعه می روید الگو بیشتر به استراتژیها و برنامههای توسعه اطلاق میشود مثلاً اینکه استراتژی جایگزین واردات را دارید توسعه صادرات را دارید مدرنیسم دارید؛ که در دسته بندی شما خیلی دیده نمی شود.
نکته دیگر که از جهت روشی قابل بررسی است که به مبنای معرفتی نیز باز میگردد این است که به نظر می رسد باید بین الگوی پیشرفت و نظریه پیشرفت تفکیک قائل شویم. اگر الگوی پیشرفت یک الگوی هنجاری و طی نقشه طریق باشد ما حتماً یک نظریه پیشرفت قبل از آن نیاز داریم که روی عوامل موثر بر پیشرفت حرف بزند. در تحقیق شما این مساله وجود ندارد یعنی نظریه پیشرفت و ادبیاتی که در ادبیات توسعه به عنوان نظریه توسعه وجود دارد که بگوید متغیر های توسعه کدامند در تصویری که شما کرده اید اینها وجود ندارد و یک خلاء وجود دارد. در بخش اصول راهبردی شما باید یک نظریه پیشرفت داشته باشید و بگویید این راهبردها ما را از وضع موجود به وضع مطلوب میرسانند؛ بعد می رسیم به یک نظریه اثباتی که پیشرفت، تابع چه متغیرهایی است یا توسعه تابع چه متغیرهایی است؟ اینجاست که باید روی رابطه نظریه پیشرفت و الگوی پیشرفت هم بحث کرد.
در بحث مبانی علی رغم اینکه شما از فرمایشات مقام معظم رهبری هم استفاده کرده اید که بین مبانی معرفتی، فلسفی و اخلاقی تفکیک قائل شده اید شاید مناسب بود یک تفکیک فلسفه ای پایه پایه ای تری را هم میآوردیم به نظر میرسد مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و ارزش شناختی مناسب تر هستند که شما بحث ارزش شناختی را به عنوان مبنا نیاورده اید.
یک دلیل نیز شاید تاثیرپذیری از نگارش سایر دوستان در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی باشد که خیلی روی مبانی ارزش شناختی ورود پیدا نمیکنند ولی اصطلاحاتی که دوستان آورده اند مثل موانع جامعه شناختی، من گاهی اشکال می کنم چرا نمی گویید مبانی زیست شناختی یا زمین شناختی؟ حتی مبانی انسان شناختی هم در مبانی هستی شناختی می آید و مبانی روانشناختی می آید، البته نکات خوبی را مطرح کرده اید مثل بحث تقوای فردی و جمعی و ابعاد مادی و معنوی خیلی خوب است. مباحث خوبی روی نظریه امتداد مبانی آورده اید ولی اگر به بحث شما از جهت مبنای معرفت شناختی بخواهیم توجه کنیم مبتنی بر رویکرد مبناگرایی در معرفت شناسی است که قاعدتاً مقابل انسجام گرایی قرار میگیرد. مبنا گراها عمدتاً می گویند ما باید از مبانی شروع کنیم و نظریه را بسازیم منتها این مشکلاتی دارد. من در مقالهای که نوشتم آنجا بین ۳ کارکرد مبانی تفکیک کردهام. یکی بحث مولدیت، جهت دهندگی و زمینه سازی. همه مبانی مبانی مولد نیست و من معتقدم حتی اینکه بگوییم ارزشها دقیقاً از مبانی تولید میشوند شاید این را نیز نتوان گفت. به نظر میرسد ارزش ها را ممکن است بگوییم از مبانی مضاف یکسری منابع استخراج میشوند یعنی دقیقاً این گونه نیست که ما ارزش عدالت را حتماً از دل وجود خدا یا اصل اجتماع نقیضین به دست بیاوریم به نظر میرسد برخی مبانی حالت دوِ امدادی دارند؛ یعنی مبنا زمینه را ایجاد میکند که شما در دل وحی بروید و یک سری اصول ارزشی را استمداد کنید الزاماً اینگونه نیست که مبنا زاییده فلسفه هستیشناختی شما باشد! این روش را شهید صدر در کتاب الاسلام یعود الحیاه آورده که ایشان وقتی میگوید الاسلام منهج للحیاه (اسلام روشی برای زندگی است) سراغ مبانی آنتولوژی می رود از جمله خداوند، هدایت تکوینی و غیره ولی به صورت امدادی ایشان این بحث را به ضرورت هدایت تشریعی میرساند و در نهایت پای آن را به فقه می کشاند و از طریق روش کشفی خودش اصول را در می آورد. در واقع شاید بتوان گفت شهید صدر یک نوع رویکرد مبناگرایی را شروع میکند ولی در ادامه با مبناگرایی ادامه نمی دهد و به سراغ فقه می رود و از فقه استفاده میکند.
راجع به تفکیک بین آرمان ها، آرمان های نهایی، میانی و مقدماتی، گرچه تفکیک خوبی است ولی به نظر میرسد منطق آن باید بیشتر مستند شود اینکه شما سعادت را از حیات طیبه جدا می گیرید خیلی روشن نیست، چرا سعادت فردی و جمعی همان حیات طیبه نباشد؟ یا اینکه چرا عدالت و اهداف دیگری که گفته شد مقدمه ای برای حیات طیبه هستند چرا خود حیات طیبه نباشد و اگر شما در این سه تمام کنید حال ابزارهای دیگری که بعداً برای رسیدن به این اهداف می آیند را کجا جای می دهیم؟ مثلاً ابزارهای رسیدن به عدالت کجا قرار میگیرند؟ در اهداف مقدمی هم به نظر برخی قابل خلاصه سازی باشد. من در کتاب اقتصاد مقاومتی سعی کردم روی سه هدف رشد، عدالت و استحکام اقتصادی و امنیت که استقلال هم به نظر در همان امنیت جای می گیرد بمانم. مثلاً خیلی وقت ها رفاه نیز به رشد باز می گردد اگر جمع و جور تر بشود بر اساس اصلی که در معرفت شناختی می گویند هر چه کمتر بسط بدهیم شاید بهتر و مفیدتر باشد.
راجع به ساختارهای نهادی هم بحث خوبی شده که خیلی مختصر است.
به عنوان نکته آخر مطرح می کنم در خصوص اصول راهبردی که حرکت از وضع موجود به مطلوب است باید ما را به استراتژی های پیشرفت بکشاند اینهایی که شما آورده اید عمدتاً اصول سیاستی یا جهتگیریهای برای رسیدن به پیشرفت است، من جمله اینکه میگویید استفاده از ظرفیت اسلام، پیشرفت علم و غیره گویا تحقیق کامل نشده است، اگر شما بر اساس این تفسیر پیش بروید همین سندی که مرکز الگو برای پیشرفت نوشته کافی است در حالی که اگر این سند را جلوی سیاستگذاران و جلوی مجلسی ها بگذارید با آن کاری از پیش نخواهند برد. احساس می کنم چند گام دیگر نیاز دارد مثلاً به قولی برنامههای عملیاتی را نیز به این طرح اضافه کنیم شاید بعد از اصول راهبردی استراتژی ها بعد برنامه های عملیاتی را در نظر بگیریم. فکر میکنم در بیانات مقام معظم رهبری هم به این موارد اشاراتی شده باشد.
نکته دیگری که می خواستم عرض کنم، شما در صفحه ۳۳ مقاله اشاره کردهاید به هدف بودن تعالی خود و تعالی دیگران. در تکمیل صحبت جناب آقای دکتر مقصودی راجع به مفاهیم باید عرض کنم، من این مفهوم را از آیتالله جوادی آملی استفاده کردهام که ایشان در تفسیرشان می فرمودند، هدف از بعثت انبیاء تعالی است، وقتی می گویند: “تعالوا الی کلمه سوا” تعالوا اینجا به معنای جلو آمدن نیست به معنای بالا آمدن است. این را بنده در جایی به عنوان روش شناسی پیشرفت استفاده کردم که به جای توسعه از مفهوم تعالی استفاده کردم. پیشرفت را میتوان به معنای تعالی گرفت که اگر این مفهوم را بگیریم توسعه به معنای ارتقای کیفی میشود نه کمی یا حداقل توسعه به معنای این نیست که از اینجا به اینجا بروید بلکه از اینجا به بالاتر ارتقا پیدا کنید. آن وقت با مفهوم سعادت که شما آورده اید خیلی منطبق است ولی باید نتیجه هم گرفت و احتمالاً شاخصهای توسعه را عوض میکند. مثلاً افزایش جی ان پی که کمّی است یا بهداشت، سواد، در آن مقاله بحث اخلاق را به شاخصهای توسعه انسانی اضافه کردم با این مفهوم که این بیشتر از سنخ تعالی است بقیه می شود پیش زمینه برای اینکه شما پیشرفت معنوی پیدا کنید ولی باز هم این مادی و معنوی خیلی به هم گره نخورده است.
نکته ای هم راجع به صحبت جناب آقای دکتر مقصودی اشاره میکنم به نظر بحث خوبی بود راجع به فلسفه نظری. شاید چیزی که شما فرمودید فقه بشود گفت که مبانی هستی شناختی این کارکرد را دارد مثلاً در بحث نظریه اقتصاد خرد یکی از متفکران غربی می گوید اینها سه مبنا دارند یکی فردگرایی روش شناختی، عقلانیت و دیگری نظم خودجوش بازار. نظم خودجوش بازار فلسفه حرکت است. شما در فلسفه اسلامی، حرکت جوهری ملاصدرا یا در فلسفه های آنها بحث نهادگرایی و تحولات نهادی که مطرح شده آنها به سمت داروینیسم رفته اند و با این روش اقتصاد تکاملی را توضیح می دهند. شاید بتوان گفت که آیا فقه می تواند فلسفه حرکت را به ما بدهد شاید باید فلسفه حرکت را از مبانی هستی شناسی آنتولوژی بگیریم یعنی اینکه وجود چگونه تطور پیدا می کند؟ شاید اینگونه بتوان گفت که فقه از فلسفه تطور هستیشناختی استفاده می کند برای مدیریت تطور و فقه مبتنی بر یک نوع فلسفه حرکت است ولی فلسفه حرکت را باید از خود فقه انتظار داشته باشیم. شاید بتوانیم به عنوان مبنا استخراج و کشف کنیم اما شاید پایگاه و ریشه آن در مبانی هستی شناسی باشد. متاسفانه چیزی که دوستان در سند الگو نوشته اند وقتی سراغ مبانی رفته اند از واژگان متکثر استفاده کردند که منطق تقسیم آن مشخص نیست، اصلاً ناظر به مبانی تطور نیست یعنی شما راجع به الگوی پیشرفت می نویسید ولی عمدتاً بیشتر می گویند دنیا و آخرت و دو ساحت را در نظر می گیرند! اما اینکه چگونه این وجود تفاوت پیدا میکند در هستی شناسی خیلی روی آن کار نشده است غیر از مباحث ملاصدرا دیگر چیزی به عنوان آنچه که در اجتماع وجود دارد به عنوان فلسفه تطور اجتماعی و مکانیسم تطور اجتماع خیلی روی آن بحث نشده است.
دکتر حمیدرضا مقصودی
استاد دانشگاه امام صادق(ع) و ناقد کرسی
تحقیق جناب آقای دکتر غفاری از حیث تتبع و تطور خوبی که در فرمایشات مقام معظم رهبری داشته اند بسیار حائز اهمیت و درخور توجه است. این از وجوه تمایز تحقیقی ایشان است که ما هر چه به کتر غفاری می گوییم ایشان سعی می کنند با فرمایشات مقام معظم رهبری تطبیق داده و آن نکته را با توجه به آن اندیشه مطرح کنند که این یک مزیت بسیار خوبی است که دکتر غفاری پیدا کرده اند و در این نوشتار هم کاملاً مشخص و در شیوه نگارشی ایشان نیز قابل ملاحظه است. برخی افراد در تحقیقات خود صحبت های مقام معظم رهبری را سلسله وار بحث میکنند و این ایجاد کسالت می کند در حالی که جناب آقای غفاری نکات خود را مطرح کرده اند و جاهایی که ناظر به بیانات حضرت آقا بوده نیز ارجاع داده اند. فرمایشات مقام معظم رهبری به راحتی در دسترس است ولی این که نویسنده میخواهد چه بگوید و چگونه فرمایشات ایشان را به هم ربط دهد این برای خواننده مهم است. یکی از مزیتهای این تحقیق این است که متن برای خود آقای دکتر غفاری است و ایشان در ارجاعات به فرمایشات رهبری ارجاع دادند. این تسلط کامل جناب آقای غفاری به بیانات مقام معظم رهبری از جهتی یک جنبه منفی نیز دارد، اینکه ما هرچه از ایشان می پرسیم و نقد می کنیم ایشان با صحبتهای مقام معظم رهبری پاسخ می دهند و این یک حالت اسکات ایجاد می کند در حالی که بحثهایی که ما مطرح میکنیم ممکن است ناظر به شابلونی باشد که ایشان روی اندیشه رهبری گذاشتهاند نه روی کلمات آقا. مثلاً ممکن است شابلونی که من روی کلمات آقا می گذارم متفاوت با چیزی باشد که جناب آقای توکلی یا غفاری یا دیگران می گذارند. چون ممکن است ما تسلط کافی روی بیانات مقام معظم رهبری نداشته باشیم این شیوه مباحثه اسکات ایجاد می کند لذا نگاه بنده ناظر به شابلونی هست که ایشان روی اندیشههای حضرت آقا گذاشته اند. قبل از هر چیز یک نکته روششناسی عرض کنم و آن اینکه مکاتب فکری گاهی اوقات هدفشان ترسیم شیوه حرکت اجتماع است و گاهی تبیین ابعاد مختلف یک جامعه است. مثلاً اگر بنیادین تر نگاه کنیم تفاوت ریاضیات نقطهای و برداری را در نظر بگیرید. ریاضیات نقطهای هیچگاه نمی تواند حرکت را توضیح دهد. دکارت ریاضیات برداری را طراحی کرد که بتواند شیوه حرکت را نیز توضیح داده و از آن برای پیش بینی استفاده کند یعنی تلاش کرد یک منظومه معرفتی ناظر به حرکت را تولید کند بعضی از فلسفه ها اینگونه هستند و میخواهند حرکت را ترسیم کنند. مثلاً هگل اینگونه است. در فلسفههای غربی نظریه ای که میتواند نظریه حرکت را توضیح دهد فلسفه استعمار است، که جنس حرکت را می تواند توضیح دهد. گرفتاری که ما در فضای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت داریم این است که اصولاً با فلسفه هایی که مرادشان توصیف حرکت نیست، می خواهیم حرکت را توضیح دهیم و چون نمیتوانیم گاهی اوقات به برنامهریزی استراتژیک پناه می بریم. رویکرد برنامه ریزی استراتژیک یک رویکرد نظامی و جنگی است و برای موقعیت جنگی به کار برده می شود و این ناشی از فقر نگاه فلسفی است که به این نگاه که راهبرد یا سیاست چه باشد وضعیت فعلی چیست وضعیت مطلوب چیست پناه برده اند.
فلسفه پشتیبانی که شما در تحقیق خود به کار گرفته اید نمیتواند حرکت را توضیح دهد و ناخودآگاه به برنامهریزی استراتژیک پناه میبرد که همین اتفاق در سند پیشرفت نیز اتفاق افتاده است! سند از مبانی شروع میکند، مبانی نمیتواند متصل به اندیشه حرکت شود چون خود از جنس حرکت نیست و از جنس فلسفه تبیینی ارسطویی است؛ بنابراین به برنامهریزی استراتژیک پناه میبرد. لذا به نظر می رسد فلسفه ای که به عنوان پشتیبان، از مبنا می خواهد شروع کند تا به حرکت برسد، این خود دو عنصر نچسب به هم را تشکیل میدهد و مانند گیوتین اثبات و هنجار نمیتواند این وسط مسائل را حل کند. جناب آقای دکتر توکلی با مبانی ارزش شناختی میخواستند خلاء این گیوتین را پرکنند که به نظر میآید این ایراد ناظر به نوع نگاه به عرصه حرکت است. در اندیشه اسلامی فلسفه ای که میتواند حرکت را توضیح دهد که فقه است. فلسفه را به عنوان مبنای فقه نمی دانیم، مبنای فقه است که می تواند اندیشه حرکت را توضیح دهد عناصر و مفاهیمی که در فقه وجود دارد: حلیت و حرمت و غیره از جنس حرکت هستند که شهید صدر نیز توجه ویژه به این مسئله داشته اند و عمده مباحث شهید صدر نیز معطوف به همین مسئله است به نظر میرسد اگر از این زاویه بخواهیم به فرمایشات مقام معظم رهبری نگاه کنیم شاید حرکت را بهتر بتوانیم ببینیم.
دو نکته خیلی نقض در ارائه امروز کرسی شما وجود داشت یکی در مقاله هست و دیگری حتی در مقاله نیز وجود ندارد و به نظر میرسد اگر نظریه حرکت اجتماعی را از دیدگاه رهبری در بیاورید از این دو خیلی خوب می توان وام گرفت یکی جمله ایشان است که بحث فلسفه را میگویند سال ۱۳۵۲ بیانی است که مربوط به دوره ای است که در مشهد هستند و ضد فلسفه هستند اگرآن را اینجا بیاورید خیلی خوب نکات بنده را پوشش می دهد.
نکته دیگر نیز بحث تولید مفهوم را شما صرفاً اشاره کرده و رد شده اید، به نظر میرسد بسیار میتواند راهگشا باشد شهید صدر نیز در بحث مذهب الاقتصادیه به تولید مفهوم که اشاره میکنند به نظر می رسد نقطه ای است که خیلی مغفول واقع شده در نگاه اقتصادیون. این تولید مفهوم که حضرت امام و حضرت آقا با این کار میکنند و با تولید مفهوم جامعه را حرکت میدهند. اگر بگیریم نظریه حرکت حضرت آقا را بررسی کنیم همین تولید مفهوم است که ظهور پیدا میکند مسائلی مثل مستضعفین، پابرهنگان، استعمار، استکبار، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اقتصاد مقاومتی، نظریه پیشرفت و عدالت، دهه پیشرفت و عدالت، عدالت و معنویت، عقلانیت، این جنس تولیدِ مفهوم ها اینگونه نیست که تولید میشود تا تلاش کنیم از آنها منظومه ای ایجاد کنیم که با اجرای آن منظومه جامعه حرکت کند، خیر همین تولید مفهوم جامعه را حرکت میدهد مثل جبهه مستضعفین، مبارزه با استکبار، شیطان بزرگ، نابوی صهیونیست. جنس حرکت حضرت امام با مفهوم اسرائیل ستیزی شروع میشود، مفهومی که تولید میکنند و در پی تولید آن حرکت شکل می گیرد. اگر بتوانید در تحقیق خود در این حوزه تولید مفاهیم و بیانات حضرت آقا و امام بیشتر کار کرده و تفکیک کنید جنس نگاه توأم با حرکت مقام معظم رهبری بهتر دیده می شود.
این کلیاتی بود که نسبت به مقاله به ذهن بنده خطور می کرد اما اگر نسبت به جزئیات بخواهیم صحبت کنیم نکتهای در صحبت های جناب آقای دکتر توکلی بود مبنی بر اینکه چکیده صوری است به نظر میرسد صوری بودن مقاله را هم در بر گرفته است یعنی صور یا نوع تقسیمبندی، احاطه دارد بر آن چیزی که شما میخواهید در کل مقاله بگویید.
دکتر حسین رمضانی
رییس مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن و مدعو کرسی
کاری که جناب آقای دکتر غفاری داشتند خوانشی متناسب با نگاه اقتصادی از اندیشه، آرا و سلوک مقام معظم رهبری است. مقام معظم رهبری ویژگی های خاصی دارند؛ مرد عمل هستند و نظر و عمل را جمع کردهاند. هم حوزوی و مجتهد هستند هم یک سیاستمدار کارکشته و به معنای خاص کلمه روشنگر مسلمان هستند.
با توجه به اینکه ایشان خود مجال علمی و آکادمیک نداشتند تا نظریات خود را در قالب ساختارهای علمی تبیین کنند، سنخ کارهایی که آقای غفاری داشتند در مورد نظریات و آراء ایشان بسیار ارزشمند است. ایشان از کسانی است که سلوک و آراء شان جای مطالعه دارد منتها همانطور که اساتید هم اشاره فرمودند کاری که جناب آقای غفاری کردهاند خوانشی است که ایشان انجام داده است. تحقیقاً هرکسی با بضاعت نظری خود سراغ آراء مقام معظم رهبری می رود. مثلاً اگر حقیر سراغ ایشان بروم هیچ وقت آرمانها را به این شکل متمایز بین فرد و جامعه، دنیا و آخرت و بُعد مادی و معنوی در نظر نمی گیرم. البته این تقسیمات وجود دراد و به تعابیر فلسفی تقسیمات مقولی هستند اما در واقعیت این تقسیمات وحدت عینی دارند و ایشان خود به این نکات توجه دارند. مقام معظم رهبری در جاهایی که مجال پیدا کردهاند تصریح داشتند، ابعاد فردی و جمعی را جمع کردند. مثلاً تفسیری که ایشان در ترجمه فی ظلال القران دارند بین فرد و جمع، جمع میکنند. بنابراین پیشرفتی که تصریح میکنند در چارچوب این نگاه است؛ یا نکته دیگری که در خوانش ایشان خیلی مهم است این است که باید محیط علمی که ایشان در دهه های ۳۰ تا ۵۰ در مشهد در آن تربیت یافته و رشد علمی پیدا کرده خیلی خوب درک کنیم اساتید ایشان از جمله آیات عظام میلانی، شیخ مجتبی تهرانی و میرزا هاشم قزوینی افرادی هستند که خیلی روی اندیشههای ایشان تاثیرگذار بوده اند، با این حال دیدگاه ایشان در چارچوب نگاههای این سه بزرگوار نیست و بین این سه تن جمع کرده است. یعنی بین نگاه های حکمی و اصولی و مدرسه اعتقادی خراسان ایشان جمع کرده و نمی توانید بگویید که مقام معظم رهبری رهرو مکتب تفکیک است و نمیتوانید بگویید متاثر ازفضای عرفانی نجف که آیت الله میلانی در آن فضا بودند است. مقام معظم رهبری یک هویت خاص علمی دارد و این خیلی تاثیر دارد از خوانشی که ممکن است از ایشان ارائه شود. به همین خاطر این کار سادهای نیست.
نکته دیگر این است که دکتر غفاری خیلی ساده از کنار مفاهیم عبور کردند، مثلاً مفهوم آرمان. وقتی ایشان میگویند مفهوم آرمان منظورشان چیست؟ مفهوم تمدن چیست؟ در خصوص تمدن اخیراً فرمایشات مقام معظم رهبری را به جهت نوشته مختصری که می خواستم مقدمه ی کتابی باشد لیست کردم. بیش از ۴۰ صفحه لیست کردم که شاید خیلی بیشتر از این هم بود، در مورد مفهوم تمدن مطالبی دارند که شما در مقاله نیاورده اید، یا مفهوم سعادت، این مفاهیم کار بیشتری می طلبد. نکته دیگر نیز این است که در جایی مقام معظم رهبری تقسیم بندی می کنند و جزء اختصاصات تفکر ایشان نیز این است که مبانی معرفتی، فلسفی و اخلاق را ایشان چرا تفکیک می کنند؟ با نگاه فلسفی اگر نگاه کنیم مبانی معرفتی را نباید از ذیل مبانی فلسفی خارج کنید ولی باید در نگاه ایشان به این دستگاه کنکاش کنیم ببینیم مرادشان از مبانی معرفتی مبانی عقیدتی اعتقادی است؟ در خصوص مبانی فلسفی نیز میخواهند بگویند فلسفه اسلامی برآمده از بنیاد معرفت اسلامی است. معرفت اسلامی ریشه در وحی دارد ولی فلسفه اسلامی ریشه در تاملات، تفکرات و تطورات تاریخی فیلسوفان مسلمان دارد. دقت خاصی مقام معظم رهبری دارند که اگر شما نگاه کنید خیلی از اساتید این دقت را ندارد. مثلاً آن چیزی که به شکل یک بنیاد نظری از اصول کافی می توان استفاده کرد یا شرحی که مرحوم امام بر حدیث جنود عقل و جهل یا چهل حدیث دارند. ایشان تفکری که دقیقاً بر اساس مبنای روایی یا قرآنی برآمده است اگر بتوانیم نظام آن را پیدا کنیم و مبانی معرفتی آن را پیدا کنیم. اما گاهی وقت ها روی اینها کار نظری میکنیم و بر اساس آنها و نه لزوماً مبتنی بر متن آنها، بلکه با لحاظ کار علمی خودمان در قالب مکاتب فلسفی نظریات و قواعد فلسفی به دست میآوریم مثل نظریه حرکت جوهری یا نظریه تشکیک، اصالت وجود، اصالت ماهیت، اصالت نور یا سایر قواعد فلسفی. اینها فلسفه هستند ولی مبانی معرفتی یا مبانی اخلاقی این مبانی را به چه وسیله و ملاکی از مبانی فلسفی متمایز میکند؟ این ها باید خیلی خوب کار شوند چون این دسته بندی ها جزو اختصاصات فکری ایشان بوده و ریشه در چارچوب فکری و نظری ایشان داشته و جای پررنگ کردن و تصح بیشتر دارد. اما کل منظومه ارزشی شما مثل یک قلب تپنده ی هر الگوی توسعه و پیشرفت آن نظام ارزشی مبنایی است که تصدیق میکند باید یک صورت یکپارچه پیدا کند البته با نگاه تشکیکی طولی و عرضی. الان آن ارتباط دقیق منطقی فرآیندی بین آرمان های مقدمه و آرمانهای واسط و نهایی وجود ندارد و ارتباط مفهومی اینها با هم برقرار نشده است! بحث سعادت، حیات طیبه چه تفاوتی دارند؟ تشابه شان چیست؟ ارتباط طولی که بین اینا هست چیست؟ اینها خیلی جای کار دارد و انشاالله امیدواریم که این جلسه باعث تکمیل بحث شود، نگاهی که ناقدین داشتند نیز درست است چون شما باید یک الگوی فرایندی پیدا کنید یعنی بگویید مطالعهای که داشتیم اگر بخواهد یک الگوی محوری و کلان برای توسعه گران و برنامه ریزان اجتماعی و سیاستگزاران و کارگزاران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بدهد این الگوی کلان چیست؟
نسبت به سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برخی نقدها درست است. متاسفانه دید مدیریتی نسبت به نوشتن این سند از ابتدا درست نبود. شاید ذهنیت این بود که این جمع های اندیشه ورزی که در اندیشه کده ها وجود دارند را در کنار هم قرار بدهند مبانی به اندیشه کده ها کمک کند و اندیشکده ها به مبانی کمک کنند و یک فضای رفت و برگشتی شکل بگیرد تا مسائل حل شود؛ اما متاسفانه این مسئله به خوبی اتفاق نیفتاد و مدیریت نشد با این حال سعی شده در متن سند به خصوص در متن جدیدی که در حال تدوین است، ابعاد مختلف نظریات مختلف به متن خورانده شده و متن اصطلاح شود. به تعبیری این متن یک وضعیت استاتیک دارد و الگوی فرآیندی را نمی تواند به ما بدهد و این خلاء وجود دارد. البته آنها به نوعی در تعریفی که از کار دارند خیلی دغدغه میل به الگوی فرایندی ندارند یعنی دارند چشمانداز ۵۰ سال آینده را به همراه اقدامات کلانی که باید انجام شود تسهیل می کنند اما اینکه بر اساس اقتضائات، مزیت ها، شرایط و بسیاری از متغیرها که متناسب با محیطی سرزمینی و بینالمللی هستند چه الگوها، اولویت ها و فرآیندهایی باید طراحی شود؟ این هنوز در دستور کار مرکز الگو نیست یا لااقل در فهمی که آنها از کاری که باید انجام بدهند چنین چیزی قرار ندارد.
دکتر محمد نقی نظریان مفید
محقق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دبیر علمی کرسی
نکتهای که راجع به پژوهش هایی که ناظر به فرمایشات مقام معظم رهبری انجام میشود وجود دارد این است که ایشان از سالیان سال سخنرانی های متعددی داشتند و حجم مباحثی که ایشان ارائه کردهاند حدود بیش از ۶۰ هزار صفحه است و وقتی اندیشه حضرت آقا بناست مورد مطالعه قرار بگیرد لازمه آن این است که اشراف خوبی به تمام سخنرانی ها وجود داشته باشد و چون حجم خیلی بالاست کسانی که در این زمینه پژوهش میکنند اکتفا میکنند به جستجوهای کلید واژه ای یا در بهترین حالت جستجوی پیشرفته سایت مقام معظم رهبری را مورد استفاده قرار می دهند و این باعث می شود که خیلی از مباحثی که در اندیشه آقا بوده و مرتبط با موضوع است و آن واژه و کلمات که در آنها به کار برده نشده مورد غفلت قرار می گیرد و نتیجه و خروج آن این می شود که حضرت آقا مدنظرشان نیست. این موضوع در تحقیقات خیلی به کرات اتفاق میافتد و حتی در سایت آقا نیز عنوان گذاری ها نقص اساسی دارد، اگر در بخش کلید واژه ها رجوع کنید مثلاً کلید واژه دولت اسلامی که یکی از امهات مباحث حضرت آقا است در کلید واژه ها نیست یا جنبش نرم افزاری وجود ندارد این نشان از این دارد که حتی خود عنوان گذاری ها هم نقص اساسی دارند و نمیشود به آن اکتفا کرد مثلاً شما در مواردی که ارائه کردید عدالت را از اهداف مقدمی قرار دادید و هم افق با رفاه و رشد و امنیت گرفته اید و بالاتر از این حیات طیبه و بالاتر سعادت، که اگر به صورت کامل در این زمینه پژوهش می شد می بینید که اصلاً از نگاه آقا عدالت اصلاً هم افق با مسائل دیگر نیست. عبارت های زیادی ایشان دارند که با این محتوا که عدالت در تزاحم با هیچ مقوله ای از اولویت نمیافتد وقتی شما این را هدف مقدمی قرار می دهید معنای آن این است که در تزاحم آنکه خدمت دیگری به هدف بالایی می رساند در اولویت قرار می گیرد ولی در اندیشه های مقام معظم رهبری اصلا اینگونه نیست. ایشان صریحاً در صحبتهای خود میگویند هرکجا عدالت با هر هدف و آرمان دیگری در تزاحم قرار بگیرد آنچه که مقدم خواهد بود عدالت است!
نکته دیگر این است که در ادبیات غرب برای عدالت واژه های متعدد داریم که همه اینها در ادبیات ما به عدالت ترجمه شده اند. اما در غرب اینها بار معنایی و جایگاه متفاوتی دارند و به هیچ وجه این ها را هم سنخ یا هم فرض نمیکنند. در واژه های حضرت آقا این چنین است، اینکه دوستان میگویند بحثهای مفاهیم باید دقت می شد یکی همین بحث عدالت است که وقتی مقام معظم رهبری در جایی بحث عدالت را می گویند همان نگاه سوسیالیستی که غربیها ترسیم می کنند بحث برابری است، جای دیگر مفهوم حُسن مطلق دارد و در تزاحم با آرمان های متعدد از ارجحیت ویژهای برخوردار است. لذا نتیجه بحث این است که با جستجوی کلید واژه ای نمی شود به آن کلام ناب مقام معظم رهبری دست یافت و البته این اشکال بر شما وارد نیست چون حجم صحبتها به قدری زیاد است که دسترسی به همه آنها هم سخت و هم زمان بر است. نتیجه این میشود که اندیشه شما با صحبتهای مقام معظم رهبری موید پیدا می کند و به نوعی اندیشه شماست که تفسیر می شود فقط صحبت های حضرت آقا کنار آن اضافه شده است.
دکتر مجتبی غفاری
محقق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و ارائه دهنده کرسی
در خصوص ایراد اولی که نامزدان محترم به چکیده گرفتند مشکل اصلی در کمبود وقت بریا تلفیق چند متن برای ارائه به این کرسی بود که نتوانستم چکیده خوبی در مجموع بنویسم و نکاتی که در متن اصلی اشاره شده در چکیده نیامده است.
این که جناب آقای دکتر توکلی فرمودند الگو باید تحلیلی یا تجویزی باشد، برخی از این خط کشی ها و این تقسیم بندی ها شاید اگر ابتدا بخواهیم به آنها پایبند باشیم در مطالعات اسلامی خیلی مناسب نیست. در اصل این تقسیم بندیها باید بیشتر فکر کرد. چه اشکالی دارد یک الگو قسمتی از آن تحلیلی و بخشی از آن تجویزی باشد؟ به نظر خوب است روی این بیشتر فکر کنیم که چرا باید یک الگو صرفاً تجویزی یا تحلیلی باشد؟
در خصوص اینکه منطق اهداف باید مستدل باشد کاملاً درست است البته در متن اصلی با جزئیات بیشتری اشاره شده و سعادت، حیات طیبه همه تعریف شده است من فضای مطلوب را از دو طریق ترسیم کردم. از یک طریق نظام آرمانها و اهداف را استخراج کردم و از طریق دوم از راه تمدن ورود پیدا کرده و مباحث تمدنی حضرت آقا را بررسی کرده ام. راجع به اهداف، عدالت و امنیت تقسیم بندی ذهنی قبلی من هم همین بود منتها وقتی برای نگارش مطلب به بیانات مقام معظم رهبری مراجعه کردم دیدم که اتّفاقاً ایشان خیلی تاکید روی این مساله دارند، خصوصاً در مطلبی که به قولی من میگویم بیانیه گام اول است که در چهلمین روز رحلت امام، مقام معظم رهبری بیانیه ای دارند که آنجا چهار هدف اصلی را برای انقلاب ترسیم کردهاند که یک رکن رکین انقلاب را اینگونه ترسیم کردند که اگر محقق نشود انقلاب به هدف خود نرسیده است. یکی رفاه، یکی عدالت، یکی اخلاق و دیگری آرمانهای انقلاب است. مقام معظم رهبری خیلی روی مباحث رفاه صحبت کردند. در جایی می گویند اگر ما بخواهیم برای انقلاب اسلامی تبلیغ کنیم نیاز نیست رسانه داشته باشیم و سروصدا کنیم اگر بتوانیم رفاهی برای ملت ایران فراهم کنیم خود بهترین تبلیغ برای جمهوری اسلامی است.
این ها را با جزئیات بسیار زیادی در تحقیق آورده ام. ایشان تاکید بسیار زیادی روی رفاه دارند به خاطر همین رفاه را در اولویت قرار داده ام. درخصوص اصول راهبردی که جناب آقای توکلی فرمودند بنده هم موافقم اینها مطالب کلی است البته اصول راهبردی که ما آورده ایم منطبق با تعاریفی است که از اصول راهبردی شده است. اصول راهبردی به نوعی یک جهت دهنده است. در مراحل بعدی باید استراتژیها و برنامههای عملیاتی نیز به آن ملحق شود و کاملاً صحیح است. جناب آقای دکتر مقصودی هم نکات خوبی گفتند اینکه چرا باید از مبانی شروع کنیم؟ یک نکته می خواهم عرض کنم که بیایم روی مبانی و ارزشها و مبانی و بایدها بحث کنیم. اینجا نظریات بسیار قابل توجهی وجود دارد که باید به آنها توجه کرد ولی اینکه چرا باید از مبانی شروع کنیم چون یک رقیب تمدنی داریم که با یک نظام یکپارچه کار میکند و ما باید به آن رقیب جواب بدهیم. اینجاست که اهمیت مبانی روشن می شود. چون رقیب ما نیز از اینجا شروع کرده است. یکی از نکات اهمیت این است ترسی وجود دارد همانطور که در مطالعات اقتصاد اسلامی نیز شاهد هستیم یک گسست شدید بین مبانی و نظریه ها وجود دارد یک چیزهایی در ابتدا به عنوان مبانی اسلامی نوشته می شود ولی در ادامه می بینیم که سر می خورد به سمت مباحث نظام سرمایه داری می رود و صرفاً یک پوشش و ظاهر اسلامی دارد و اگر بخواهیم مطالعات دقیق و قوی اقتصاد اسلامی داشته باشیم مجبوریم از مبانی شروع کنیم ولی قطعاً درست است حلقههای واسط و زنجیرها باید بیشتر کار شود. در خصوص مفاهیم ما خیلی روی آرمانها، تمدن، مفاهیم سعادت روی متن اصلی کار کردیم ولی خوب این متنی که به شما ارائه شد خیلی عجله ای آماده شد میخواستم خلاصه تر باشد حجم کمتر باشد که اساتید فرصت کافی برای مطالعه داشته باشند من خیلی از صحبتهای این جلسه کرسی استفاده کردم نکاتی که گفته شد را حتماً اصلاح کرد و به متن اضافه یا از آن کم خواهم کرد.
نکته ای که جناب آقای دکتر نظریان فرمودند کاملاً درست است بنای من اصلاً جستجوی کلیدواژه ای نبود. خود من تقریباً نزدیک به ۱۸ سال بیانات آقا را به صورت کامل یک به یک مطالعه کردم مقام معظم رهبری در سالهای ابتدایی نسبت به الان خیلی سخنرانی های بیشتری داشتند. یک نظام مفهومی بدست آوردهام و البته بعضی جاها هم از روی کلید واژه ها مطالب را جستجو کردم ولی حقیقتاً بنای من جستجوی کلید واژه ای نبوده است. این که جناب آقای نظریان در خصوص عدالت و اولویت بودن آن از منظر رهبری فرمودند حداقل من در دو سه جا از صحبتهای رهبری منبع دارم که فرمودهاند عدالت یک هدف نهایی نیست عدالت یک هدف میانی است. این را باید مد نظر قرار بدهیم کما اینکه در تقسیمبندی که من آوردهام و مباحثی که راجع به عدالت مطرح کردم اولویت عدالت کاملاً در مباحث آقت مشخص است. عدالت اولویت دارد بر سایر اهداف ولی هدف نهایی نیست این مطلبی است که حضرت آقا دقیقاً چندین بار تصریح کردند.
مطلبی هم که فرمودند اینکه شابلون اندیشه من بر دیدگاه مقام معظم رهبری سایه افکنده است به هر حال تا حدی طبیعی است که من می خواهم برای تدوین یک الگوی اقتصادی از جهتی به دیدگاههای مقام معظم رهبری هم اشاره کنم و قرار نیست صرفاً و فقط بیانات ایشان را سلسله وار دنبال هم بیاورم. سعی کرده ام تا جایی که امکان دارد مطالب قدم به قدم با بیانات ایشان پیش برود و این مسئله تا جایی که به نظر می رسد اتفاق افتاده است من زمانی که از مبانی شروع کردم هیچ دیدی نسبت به سایر مراحل نداشتم. قدم به قدم پیش رفتم. زمانی که من در مورد مبانی جستجو می کردم هیچ ذهنیتی نسبت به نظام و آرمانها نداشتم و قدم به قدم طبق بیانات ایشان این مسائل پیش آمد و تدوین شد و من سعی کردم که کمترین دخل و تصرف را در اندیشه خود روی اندیشه های ایشان داشته باشم و قطعاً بضاعت من در این مسئله خیلی اندک بوده است.