توسط گروه اخلاق پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه، کرسی علمی ترویجی “اخلاق پژوهش در مرحله دستیابی به نتیجه” با همکاری دانشگاه باقرالعلوم(ع) یکشنبه مورخ ۲۲ دیماه جاری در قم برگزار شد.
در ادامه گزارش محتوایی این نشست علمی ارائه میگردد:
حجت الاسلام دکتر محمدرضا جباران
عضو هیات علمی گروه اخلاق پژوهشکده نظام های اسلامی و ارائه دهنده کرسی
یکی از مراحل مهم در فرایند پژوهش، مرحله دستیابی محقق به نتیجه است. این مرحله با همه مراحل پژوهش متفاوت است و به همین دلیل اصول اخلاقی متفاوتی دارد. در این مرحله از چگونگی پژوهش سخنی در میان نیست؛ بلکه در باره چگونگی ابراز یا کتمان حاصل پژوهش و مسئولیت صاحبان نتیجه پژوهش در قبال آثار آن سخن گفته میشود. سؤال اخلاقی در این مرحله این است که از نظر اخلاقی چه کسی و در چه صورتی میتواند نتیجه پژوهش را منتشر یا پنهان کند و چه کسی باید در برابر آثاری که نتیجه پژوهش بر زندگی انسان، محیط زیست و … دارد، پاسخگو باشد. پر واضح است که با تکیه بر اصول نظری و اصول اخلاقیِ مراحل دیگر پژوهش، نمیتوان به این پرسشها پاسخ داد. پاسخ به این سؤالات از راه تکیه بر اصول نظری ناظر به مرحله دستیابی به نتیجه از یک سو و تحلیل موقعیت پژوهشگر از سوی دیگر ممکن است. بر این اساس ما مجبوریم برای کشف و تدوین اصول اخلاقی در این مرحله پیش از هر چیز به تبیین اصول نظری آن بپردازیم و به همین دلیل مباحث این مقاله در دو بخش تنظیم شده است: یک. تبیین اصول نظری، دو. تدوین اصول اخلاقی.
بخش اول، صورتبندی اصول نظری
اصول نظری اخلاق در هر موقعیتی از راه تحلیل و بررسی شرایط در ذیل مبانی فرانظری و پارادایمی کنشگر اخلاقی به دست میآید. با با صرف نظر از مبانی فرانظری محقق مسلمان که در این تحقیق به صورت پیشفرض تلقی میشوند، شرایط مرحله دستیابی به نتیجه، را می توان ذیل دو امر بهرهوری و مسئئولیتپذیری تنظیم کرد. در این مرحله پیش از هر چیز انسانها به بهره هایی توجّه دارند که از حاصل پژوهش انتظار دارند. به همین دلیل گروههای مختلف به سهم خواهی برمیخیزند و گروهی هم به دست اندازی و انتحال میپردازند. در کنار بحث از بهرهوری این سؤال نیز مطرح است که مسئولیت پیآمدهای پژوهش به عهده کیست. چرا که جامعه انسانی و محیط زیست در معرض تماس با محصول پژوهش قرار می گیرد و از این تماس ممکن است به سود یا زیانی برسند. به همین دلیل لازم است حدود مسئولیت پژوهشگر در قبال تأثیر حاصل تحقیقش بر دیگران شناخته شود. بر این اساس برای آن که بدانیم اخلاقیات پژوهش در مرحله نتیجهگیری از نظرگاه اسلامی بر چه پایههایی استوار است، باید به چند سؤال پاسخ دهیم.
سؤال۱٫ با صرف نظر از نسبتی که انسانها میتوانند با آثار علمی و نتایج تحقیقات داشته باشند (مثل نسبت مالکیت یا اولویت) اگر اثر فکری را یک طرف رابطه قرار دهیم، طرف دیگر آن کیست پژوهشگر یا جامعه؟
سؤال۲٫ در صورتی که بپذیریم مالک، یا اولای به نتیجه تحقیق، شخص محقق است، شعاع این اولویت یا مالکیت تا کجاست؟
سؤال۳٫ در صورتی که شخص یا مؤسسهای، پژوهشگر را در ضمن فرایند تحقیق پشتیبانی کند، آیا در نتیجه تحقیق سهمی پیدا میکند و آن سهم چیست؟
سؤال۴٫ آیا پژوهشگر نسبت به آثار و تبعات نتیجه تحقیق خود وظیفه یا مسئولیتی دارد؟
یک. اصول نظری ناشی از مالکیت و بهرهوری
مالکیت نتیجه تحقیق
مراجعه به تاریخ علم و هنر و ادبیات نشان میدهد انسانها از دیرباز به پدیدآورنده اثر حق میدهند که اثر به نام او شناخته شده، از بهرههای مادی و معنوی اثرش برخوردار باشد. همچنین به او حق میدهند دیگران را از تصاحب و تصرف در اثر خویش بازدارد. تقبیح و نکوهشِ انتحال که به درازای عمر علمی و ادبی بشر قدمت دارد و نیز به رسمیت شناخته شدن حقوق مالکیت فکری در جامعه جهانی، برخاسته از این تلقی است. به همین دلیل «نظامهای حقوقی مهم در اصل شناسایی حق پدیدآورنده اختلاف چندانی ندارند و همه بر حمایت از آن تأکید میکنند» انتساب نتیجه کار علمی به پدیدآورنده در نظر جامعه و عرف دانشوران چنان مسلم است که حتی خود پدیدآورنده را نیز محدود میکند؛ به طوری که از واگذاری آن به دیگری بازش میدارد. طبق گزارشهای تاریخی، «هرمودور» از شاگردان افلاطون پس از استفاده از محضر استاد یادداشتهایش را با خود به سیسیل برد و در آنجا فروخت. این عمل نه تنها مورد شماتت اهل علم و ادب قرار گرفت؛ بلکه خشم مردم را نیز برانگیخت. امروزه در حوزه تعامل علمی وانهادن نتیجه تلاش علمی خود به دیگری با نام «سایه نویسی» شناخته شده و به عنوان جرمی دوسویه تلقی میشود.
از منظر اسلامی هرچند این عنوان نوپدید است و به صراحت در منابع یاد نشده، ممنوعیت انتساب اثر علمی به غیرپژوهنده به وسیله ادله عام قرآنی (نگ. نجم، آیه ۳۹) پشتیبانی میشود. در فقه مذاهب اسلامی نیز دیدگاههای کلینگر با نظریه منطقهالفراغ (حلیمی، ۱۳۸۴، ص ۷۸) و نظریه دین حداقلی (همان، ص ۷۹) و دیدگاههای جزئینگر از راه توسعه در مفهوم مالکیت یا به وسیله قاعده حفظ نظام و دلیل عقل مستقل (همان، ص ۸۰) به اثبات مالکیت فکری پژوهنده پرداختهاند. با صرفنظر از انتقاداتی که ممکن است از بعد فنی به بعضی از این دیدگاهها و نظریات داشته باشیم، اصل توجّه دین به حق مالکیت فکری را از مجموعه آنها استفاده میکنیم. بنابراین، یکی از اصول نظری اخلاق در این مرحله «اصل مالکیت پژوهنده نسبت به نتیجه پژوهش» است.
تأثیر پشتیبانی مالی در ایجاد سلطه بر نتیجه تحقیق
پدیدآورنده یک اثر دو نوع حق در اثر خود دارد: حقوق مادی و حقوق معنوی، چنانکه پیشتر گفتیم همه نظامهای حقوقی این دو گونه حق را برای پدیدآورنده به رسمیت میشناسند. اکنون سخن بر سر این است که اگر کسی از پدیدآورنده حمایت کرد و زمینه ایجاد اثر را برای او فراهم ساخت آیا در این دو نوع حق با او شریک میشود؟ برخی محققان این بحث را از راه توجّه به شخصیت حقیقی و شخصیت حقوقی آغاز کرده و نوشتهاند: «آیا یک مؤسسه تحقیقاتی میتواند دارای حقوق معنوی و اقتصادی گردد» طرح بحث به این صورت موجب میشود بحث بر صلاحیت شخص حقوقی برای دارا شدن حقوق متمرکز شود. بر این اساس اگر یک شخص حقیقی از پژوهنده حمایت کند، با توجه به صلاحیت او برای دارا شدن حقوق باید بپذیریم که میتواند با محقق حتی در حقوق معنوی شریک شود، اگر چه خودش حتی مفاد پژوهش را هم نداند؛ ولی به نظر میرسد نقطه مرکزی بحث این است که حقوق مادی و معنوی اثر میتوانند به غیر پدیدآورنده – اعم از حقیقی و حقوقی- اعطا شوند یا نه؟ به عبارت دیگر بحث از صلاحیت حمایت کننده برای دارا شدن نیست؛ بلکه بحث از صلاحیت محقق و پدیدآورنده برای واگذار کردن است و اگر عمیقتر بنگریم، بحث اصلی این است که آیا حقوق معنوی اثر، قابل واگذاری هستند یا نه. بنابراین، هنگامی که میپرسیم آیا مؤلف میتواند حقوق خود را به دیگری واگذارکند یا نه، منشأ این سؤال این است که حقوق یک اثر قابل واگذاری است یا نه. این سؤال از منظر حقوقی بر اصول نظری مختلف از جمله بر مبنای «نظریه کار» جان لاک و «نظریه شخصیت» کانت، پاسخ داده شده است. طبق هر دو مبنا حقوق معنوی اثر، غیر قابل واگذاری و حقوق مادی و اقتصادی قابل واگذاری است. تنها تفاوت بین این دو مبنا این است که طبق نظریه شخصیت، اثر فکری مظهر و ادامه شخصیت پدیدآورنده و جزئی از وجود اوست و به همین دلیل قابل انفکاک از او و انتقال به شخص دیگر اعم از حقیقی و حقوقی نیست. بنابراین، ناشر یا مؤسسه یا شخص دیگر، تنها ابزار بیان اثر را در اختیار میگیرد. ولی طبق نظریه کار، حقوق اقتصادی اثر به شخص دیگر منتقل شده و او مالک حقوق اقتصادی اثر میشود. چون طبق این نظریه، اثر فکری، کارِ پدیدآورنده است و هر کس مالک کار خویش است و میتواند کار خود را به دیگری واگذار کند. بر این مبنا اگر کسی به پدیدآورنده اجرتی داده که کاری ادبی یا هنری انجام دهد در حقیقت او را اجاره کرده و کار او را خریده است پس مالک حقوق اثر اوست. حقوق معنوی با استناد به «حق حرمت نام و عنوان» از شمول این قرارداد خارج میشود؛ ولی حقوق مادی همچنان مشمول قرارداد است.
از منظر اخلاق نیز واگذاری حق معنوی، هم به لحاظ آثار و پیامدها ممنوع است و هم به لحاظ اخلاق فضیلت؛ چرا که هم آثار نامطلوبی در جامعه بشری دارد و هم به لحاظ اشتمال بر نوعی دروغ، تدلیس و فریب بر خلاف وظیفه اخلاقی دو طرف معامله است. کسی که به استناد حمایت مالی پژوهنده، تمام یا بخشی از اثر او را به نام خود ثبت میکند، مانند کسی است که برای او سایه نویسی میشود، و مشمول همان حکم اخلاقی است و جامعه نیز از قِبل اعتماد به این شخص از یک سو و از دست دادن نیروی علمی خود، از سوی دیگر زیان میکند. پژوهشگر هم با رضایت دادن به شرکت دیگری در نتیجه تلاش خود، جامعه را فریب میدهد و به انسانها زیان میرساند. نتیجه این که اثر معنوی پژوهش از منظر اخلاقی نیز قابل واگذاری نیست.
شعاع سلطه محقق بر نتیجه تحقیق
از میان انواع امتیازاتی که عقلا برای پدیدآورنده اثر به رسمیت شناختهاند تنها اصل «سلطه بر عدم نشر و افشای اثر» مورد استفهام جدی قرار میگیرد. آیا پدید آورنده میتواند از نشر و افشای نتیجه پژوهش و اثر علمی، خودداری کند؟ این پرسش از منظر اخلاقی و حقوقی پاسخهای متفاوتی دریافت میکند. از منظر اخلاقی نتیجه پژوهش حق عمومی جامعه به شمار میرود؛ به همین دلیل پژوهشگر موظف است پژوهشهایی را که اولا از کیفیت پژوهشی کافی برخوردارند و ثانیا دارای مزایای علمی هستند، در دسترس عموم قرار دهد. در برابر این وظیفه اخلاقی، نظامهای حقوقی موجود، برای پدیدآورنده حق افشای اثر را به عنوان یک حق معنوی میشناسند. «حق افشای اثر حقی است که نویسنده بر اساس آن در باره زمان، مکان و چگونگی افشای اثر خود به شخص یا اشخاصی تصمیم میگیرد. وجود این حق برای پدیدآورنده، دیگران را از اجبار او به افشای اثر خود باز میدارد و هیچ کس نمیتواند پدیدآورنده را به افشای اثر خود مجبور سازد». (حکمت نیا، محمود، ۱۳۸۴، ص ۴۴) بنابر این، از منظر حقوقی پژوهنده حق دارد از افشای نتیجه پژوهش، خودداری کند؛ ولی از منظر اخلاق، این حق با مسئولیتهای محقق و فواید گزارش نتیجه پژوهش، در تعارض است و به همین دلیل توصیه میشود در صورتی که انتشار نتیجه تحقیق سودی به جامعه انسانی میرساند یا رنجی را تخفیف میدهد یا مانع زیانی به انسانها میشود، محقق از حق سلطه بر نتیجه تحقیق استفاده نکند و اجازه دهد جامعه از نتایج تحقیقش بهرهمند شود. در آینده در باره مسئولیتهای محقق و فواید انتشار اثر بحث میکنیم. بر این اساس دومین اصل از اصول نظری این حوزه «اصل تسلط حقوقی پژوهنده بر جلوگیری از افشای اثر» است.
دو. اصول نظری ناشی از مسئولیتپذیری
در شرایط عادی جامعه بشری از حاصل تلاش دانشوران و پژوهندگان سود میبرد؛ ولی همیشه میتوان شرایطی را تصور کرد که استفاده نادرست از حاصل یک پژوهش، انسانها را گرفتار رنج کند؛ با این وصف آیا پژوهنده نسبت به نتیجه پژوهش خود مسئولیتی دارد و لازم است در باره نیک و بد آن دغدغه داشته باشد یا نه؟ در پاسخ به این پرسش، دانشمندان دو موضع روشن و علنی دارند:
برخی از دانشمندان با استناد به پارهای گزارههای اثبات نشده و نوعی مصادره به مطلوب مسئولیت محقق را انکار کردهاند. گزارههایی مثل «علم برای علم»، «مرزناشناسی تحقیق علمی»، «بیطرفی علم» و «عدم ارتباط علم و سیاست» که هرگز در یک فرایند صحیح انتقادی به اثبات نرسیده، شعارهایی هستند که برای توجیه عدم مسئولیت دانشمند، ساخته شده است. طرفداران این رویکرد عمدتا با اتکا بر منطق تمایز بین علم محض و کاربردی، از سیاست آزادی مطلق علم و «نظریه عدم مسئولیتِ محقق» طرفداری میکنند. به نظر آنها تنها کاربرد علم است که میتواند زیانبار باشد و تا آنجا که به علم محض مربوط میشود یگانه وظیفه دانشمند آگاه ساختن مردم از نتایج پژوهشهای خویش است. این که دیگران از نتایج مذکور چه استفادهای میکنند، ربطی به او دیگری ندارد. فاینمن فیزیکدان آمریکایی در توجیه این رویکرد نوشته است: «کسانی که اصرار میورزند دانشمندان و علمای علوم دنیوی موظفاند در باره اثر دانش خود بر جامعه، تشویش و دغدغه خاطر داشته باشند، لذت اندیشیدن و پی بردن را در نظر نمیگیرند. آیا این لذّت و حظّ شخصی که دانشمند میبرد برای کل جامعه ارزشمند است؟ پاسخ منفی است. اما باید به یاد آورد که ارزش خود جامعه چیست. اگر به ژرفای مطلب برسیم، خواهیم دید که ارزش بنیادی جامعه در این است که افراد از زندگی خود لذت ببرند. در این حال حظ و لذّتی که دانشمند میبرد، دست کم به اندازه هر لذّت و حظّ دیگری باید ارزشمند باشد.
در برابر این رویکرد، بسیاری از دانشمندان حتی از افشای اسرار طبیعت که در مطالعات خود کشف کرده بودند، خودداری میکردند. مثلا ارشمیدس ریاضیدان و فیزیکدان یونانی حاضر نبود رساله خود راجع به ریاضیات را منتشر کند؛ زیرا احتمال میداد یافتههای وی کاربردهای مهندسی خطرناکی داشته باشد. همچنین لئوناردو داوینچیمدل زیردریایی خود را منتشر نکرد؛ چون فکر میکرد طبیعت شرّ بشر میتواند آن را به عنوان ابزاری برای تخریب بستر دریا به کار میگیرد. افسانههایی که از دستیابی برخی دانشمندان به اسرار طبیعت و خودداری از افشای آنها بر زبانها جاری است نیز مستند به این امر ارتکازی است که دانشمند نمیتواند نسبت به نتیجه تحقیقات خود بیدغدغه باشد.
طرفداران این نظریه اعلام میکنند که مرادشان از مسئولیتپذیری دانشمندان نسبت به علم خود در جامعه، همان تأثیرات کاربردی علم است؛ ولی تفکیک علم محض از کاربردی، – با توجه به ماهیت پژوهش علمی – دور از واقعیت است و هیچ دانشمندی نمیتواند ادعا کند کارش ربطی به رفاه افراد یا سیاست دولتها ندارد. بر این اساس هر دانشمندی باید بداند دانشی که تولید میکند چه آثاری میتواند در طبیعت و جامعه بشری به همراه داشته باشد. مطابق این نظریه پژوهشگری که در کار خود موفق بوده و به نتیجهای علمی دست یافته هم نسبت سودی که در صورت کتمان نتیجه تحقیق از دست جامعه میرود، مسئول است و نسبت به زیانی که در صورت نشر و افشای آن ممکن است گریبان انسانها را بگیرد. ما برای تدوین اصول نظری ناشی از مسئولیت دانشمندان به دو دسته اطلاعات نیازمندیم: نخست اطلاع از فواید و زیانهای نشر و کتمان نتایج تحقیقات علمی و دیگر جایگاه دانشمند در جامعه انسانی.
بخش دوم، تدوین اصول اخلاقی
محقق در ارتباط با نتیجه پژوهش خود در دو موقعیت قرار میگیرد: یا نتیجه تحقیق خود را برای جامعه بشری مفید میداند و تصمیم میگیرد آن را منتشر کند و یا به دلیل زیانی که در آن میبیند، تصمیم میگیرد آن را مخفی کند و در هر یک از این دو موضع از منظر اخلاق، وظایفی پیدا میکند. وظایفی که محقق در این مرحله پیدا میکند، – چه بر محور ابراز و چه بر مدار کتمان نتیجه- همه از مصادیق ادای حق و ایفای وظایف و مسئولیتهای دانشوری و انسانی است. ما در ادامه وظایف عمده محقق را در این دو موقعیت با نظر به آموزههای اخلاقی اسلامی و اصول نظری پیشگفته بررسی و تبیین میکنیم:
موقعیت کتمان نتیجه تحقیق
در باره موقعیت کتمان یعنی موقعیتی که نتیجه تحقیق برای بشریت زیانبار است، به دو تبیین نیازمندیم: نخست این که مرجع تشخیص کیست و دیگر این که مراد از دانش زیانآور چیست؟
تبیین نخست؛ اگر میتوانستیم تشخیص دانش زیانآور را حداقل به جمعی از اهل دانش واگذار کنیم، حتما ضریب خطا در این مسئله به حداقل میرسید؛ ولی اطلاع هر کس جز شخص پژوهنده تقریبا مساوی با ابراز و نشر نتیجه است و با این وصف نمیتوان از اخلاقی بودن کتمان که دیگر در اختیار پژوهشگر نیست، سخن گفت. بنابراین، علاوه بر این که در فضای اخلاق و امور معنوی اطمینان شخص کنشگر معتبر است، در این مسئله واگذاری تشخیص به دیگری مساوی با امحای صورت مسئله است.
تبیین دوم؛ دانش به معنی آگاهی از روابط موجودات، به خودی خود نمیتواند زیانبار باشد. بزرگترین زیانی که از ناحیه یک دانسته ممکن است گریبان انسان را بگیرد، بیفایده بودن است. اطلاق عنوان زیانبار بر این قبیل دانستهها از این روی صحیح است که انسان برای رسیدن به هر دانستهای بخشی از عمر و امکانات خود را مصرف میکند و اگر نتیجه این تلاش و هزینه گرهی از کار او نگشاید آن تلاش و هزینه به هدر رفته است. بر این اساس وقتی از یک علم زیانآور سخن میگوییم در حقیقت به کاربردهای آن نظر داریم و منظورمان دانشی است که میتوان آن را به زیان انسانها به کار برد. کاربرد هر چیز در زندگی انسان هیچ وقت در یک نقطه قابل توصیف متمرکز نیست تا به آسانی برچسب مفید یا مضر برآن بزنیم؛ هر چیز قابل کاربردی در یک مدار فازی به کار میرود، در طیفی از فایدهرسانی محض تا زیانآوری مطلق. به عبارت دیگر ضرر و فایده از مفاهیم تشکیکی است. بنابراین، توصیف نتیجه یک تحقیق به زیانباری با دو مشکل مواجه است: نخست این که همیشه باید به تشخیص یک نفر (شخص محقق) واگذار شود که ممکن است بر شرایط گوناگون جوامع انسانی احاطه نداشته باشد و دیگر این که هر چیز زیانباری از نگاهی دیگر و با وجههای دیگر میتواند مفید باشد. به عبارت دیگز سود و زیان دانستنیها با ملاحظه شرایط زمانی و میزان رشدیافتگی انسانها صورتهای مختلفی پیدا میکند. با این ملاحظه هر چند ممکن است از برخی عبارات احادیث، مثل «علمی که سودی نرساند» و «علمی که دانستنش سودی ندارد»دانش بدون فایده به ذهن تبادر کند و بنابر آنچه در باره مسئولیت دانشمند گفته میشود نویسندگان اخلاق، پژوهنده را موظّف به کتمان آن بدانند؛ ولی حقیقت این است که وجود دانشی که یکسره زیانبار بوده، هیچ منفعتی حتی برای افراد خاص و در زمانهای آینده هم برای آن تصور نشود، یک فرض محقق نشدنی است. چیزی که در عالم واقع وجود دارد و میتوان به آن اشاره کرد این است که دانشهایی با صبغه زیانباری میتوانند از جهات مختلفی مفید باشند. مثلا گاهی یک دانش اگر چه برای عموم مردمان زیانآور است برای گروهی خاص که توانایی حفظ آن را دارند، نه تنها سودمند، بلکه ممکن است ضروری تلقی شود. در این صورت اظهار آن برای همان دسته از مردم، به اندازه کتمانش از دیگران، لازم و اخلاقی است. این اصل را میتوان از سفارشهایی مثل «بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ، (لیثی، ۱۳۷۶، ص ۲۷۵) بخشیدن به کسی که شایسته آن است» و «أَنْ یُعَلِّمَهُ أَهْلَهُ (حرانی، ۱۳۶۳، ص ۳۶۴) آن را به افراد شایسته بیاموزد » استنباط کرد. جابر بن یزید میگوید هفتاد سخن از امام باقر(ع) شنیدهام که به کسی نگفته و نخواهم گفت. پس از وفات آن حضرت خدمت امام صادق(ع) رسیدم و عرض کردم پدرت هفتاد سخن به من سپرده که چیزی از آن را به کسی نگفته و نخواهم گفت؛ ولی این بار بر گردنم سنگینی میکند و سینهام را فشار میدهد، چه کنم؟ فرمود: هر وقت به سینهات فشار آمد، به صحرا برو چالهای بکن، سر در چاله کن و آنها را باز گو و سپس آن را بپوشان. از این روایت استفاده میشود جابر بن یزید صلاحیت آگاهی از معارفی را داشته که مردمان معاصر او تاب تحمل آن را نداشتهاند. و این سفارش عجیب که معلوم نیست فرمانی نمادین است یا فرمانی واقعی راهکاری است برای پرهیز مطلق از افشای یک دانش.
گاهی یک دانش اگرچه در زمان حال زیانبار شناخته میشود، میتواند در زمانهای دیگر و شرایط دیگر و در دست افرادی با توانایی بیشتر سودمند باشد. رسول خدا(ص) فرمود: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی، فَوَعَاهَا و حَفِظَهَا و بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا؛ فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ و رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْه،(کلینی، ۱۳۴۸، ج ۱، ص ۴۰۳) خرم بندهای که گفته مرا بشنود، حفظ کند و بی تغییری به آن که نشنیده برساند؛ بسا کسی که خود دانشمند نیست؛ ولی دانشی را به دیگری میرساند و بسا کسی که دانشی را به داناتر از خود میرساند». شاید یکی از فلسفههای تشکیل اصحاب سِرّ در حوزه امامت همین بود که برخی از معارف باید به دست دیگران میرسید و تنها راهش شاید سپردن آن معارف به افراد موجود بود. به همین دلیل است که برخی از معارفی که پیشوایان معصوم در دورههای میانی امامت به اصحاب سِرّ خود آموخته و آنها را از افشای آن برحذر داشتهاند، در دورههای پایانی در ضمن ادعیه و زیارات در دسترس دیگران هم قرار گرفته است. به هر حال اعتقاد به مسئولیت دانشمند نسبت به پیآمدهای آنچه کشف و تبیین میکند، مقتضی این قبیل دغدغهها و بررسیهاست.
موقعیت اظهار نتیجه تحقیق
منظور از موقعیت اظهار نتیجه، موقعیتی است که پژوهنده تصمیم میگیرد نتیجه پژوهش خود را اعلام کند. این تصمیم گاهی مستند به فوایدی است که او برای خود تصور میکند؛ با صرف نظر از فوایدی که ممکن است برای جامعه در پی داشته باشد و گاهی ناشی از این است که او حاصل پژوهش را برای جامعه بشری مفید میداند. در صورت اول اعلام نتیجه از نظر ماهوی یک معامله است که انجام دهنده آن به طور طبیعی به دنبال سود بیشتر خواهد بود. دانشمندی که سود مادی را هدف قرار میدهد از نظر حقوقی مجرم نیست؛ ولی بر خلاف اخلاق دانشوری رفتارکرده و احتمال این که مرزهای اخلاقی دیگری را در پی سود بیشتر درنورد، منتفی نیست. در صورت دوم نیز با آن که نمیتوان به پژوهشگر نسبت سودجویی داد و او را به منفعتطلبی متهم کرد، نیروهای درونی و بیرونی (نفسانی و اجتماعی) زیادی با گرایشهای ضداخلاقی او را احاطه میکند. بنابراین، در هر دو صورت اگر محقق مصادیق رفتارهای غیراخلاقی را نشناسد و از پیش برای مقابله با آنها آموزش ندیده و تمرین نکرده باشد، هرگز موفق به انجام وظایف اخلاقی خود نمیشود.
به عنوان جمع بندی مبحث باید گفت، از آنچه گذشت استفاده میشود که اخلاق در مرحله سوم پژوهش یعنی آنجا که محقق به نتیجه دست پیدا میکند، بر چند اصل نظری استوار است. اصولی که یا از مالکیت نتیجه تحقیق ناشی میشوند و یا از مسئولیتپذیری محقق. مالک نتیجه تحقیق شخص محقق است و پشتیبانی مالی از محقق موجب میشود کسی که محقق را پشتیبانی کرده است، در منافع اقتصادی اثر با او شریک میشود؛ ولی شعاع مالکیت محقق به قدری نیست که محقق از نظر اخلاقی مجاز به کتمان اثر پژوهش باشد. اصولی که از مسئولیتپذیری ناشی میشوند در حقیقت برآمده از ترکیب بینشهای محقق از خویشتن با فواید نشر دانش است. نشر دانش حتی بدون کاربرد برای جامعه انسانی مفید است به این معنی موجب اصلاح و توسعه دانش، حفظ و انباشت سرمایه علمی و تشکیل جامعه علمی میشود. و محقق به عنوان یک انسان موظف به خیرخواهی، رنجزدایی و سودرسانی به سایر انسانهاست. در مقام یک دانشمند به خداوند متعال و بندگان او متعهد است و به عنوان انسانِ برخوردار خود را موظف به شکرگزاری از خداوند صاحب نعمت و قدردانی از مردم به عنوان مجاری و مقدمات نعمت میداند. پس نسبت به نتایج و پیآمدهای تحقیقش مسئول است و با این که از منظر حقوق میتواند از افشای نتیجه کار خویش جلوگیری کند، از منظر اخلاق موظف است در صورتی که نتیجه تحقیقش را برای جامعه مفید میداند به نشر آن اقدام کند. بر مبنای این اصول نظر در موقعیتی که نتیجه پژوهش خود را برای جامعه یا عصر و نسل خاصی زیانآور میداند باید با محدود ساختن گزارش اثرش راه زیان به آنها را ببندد. و در صورتی که نتیجه تلاشش را برای جامعه مفید میداند. با مراعات اصول ذیل به نشر و گزارش آن اقدام نماید: در گزارش خود صادق باشد و از جعل و تحریف بپرهیزد. با شجاعت در برابر خواستههای ارباب نفوذ و ثروت و قدرت ایستادگی کند. حقوق کسانی را که به هر صورتی در موفقیت او دخیل بودهاند در گزارش خود یادآوری کند. در گزارش خود به اصطلاح اهل فن سخن بگوید و از استخدام زبانی که به تفاهم ارباب دانش زیان میرساند بپرهیزد و نقد ناقدان را با روی گشاده بپذیرد.
حجت الاسلام دکتر علیرضا آل بویه
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و ناقد کرسی
نکته اول ابهام در موضوع این کرسی است، وقتی می گوییم اخلاق پژوهش در مرحله دست یافتن به نتیجه، یعنی می خواهیم به یک نتیجه دست پیدا کنیم و بدانیم اخلاق پژوهش در آن چگونه است. به نظر می رسد دست یافتن دست ما نیست، یک مسئله قهری است، در مقدمات آن می توانیم اموری را مراعات کرده و در نهایت به یک نتیجه دست پیدا میکنیم؛ لذا در آن لحظه نتیجه به دست آمده و نظریه به ذهن متبادر میشود و در نهایت این نظریه را ارائه میکنیم. لذا عنوان در مرحله دستیابی مهم است و مطالبی که در صحبت های جناب آقای دکتر جباران و در متن مقاله بود و هم در مرحلهای که در این کرسی ارائه کردند در ارتباط با انتشار نتایج تحقیق است. هر تحقیق فرآیندی دارد: یک مرحله پیش از آغاز شروع به پژوهش، مرحله دیگر در فرایند پژوهش که باید امور اخلاقی را رعایت کنیم و مرحله سوم آنجاست که نتیجه ای حاصل شده و میخواهیم آن را منتشر کنیم، در این مرحله چه اصول اخلاقی باید مد نظر قرار گیرد؟
به عنوان مثال نتیجه ای که به آن دست یافتهایم آیا مالکیت بردار است یا خیر؟ اگر کسی در ارتباط با پژوهش سرمایه گذاری کرده او چه حق و حقوقی دارد؟ آیا هم مالکیت معنوی دارد و هم مالکیت مادی یا هر دو؟ در ارتباط با شعاع سلطه محقق بر نتیجه تحقیق آیا نتیجه این پژوهش که به دست آمده را می توان منتشر نکرد یا باید منتشر کنیم؟ لذا همه این موارد در ارتباط با پس از دستیابی به نتیجه است و می توان گفت عنوان، دقیق و گویا نیست و باید اصلاح شود!
نکته دوم این است، اگرچه جناب جباران در مقاله مکتوب خود متذکر شدهاند، ولی اگر میخواهیم تحقیق به روز و کارآمدی داشته باشیم و بخشهای مختلف بتوانند از آن استفاده کنند، به دو روش باید بحث را پیش ببریم، یک بخش مباحث عقلانی و دوم مباحث اسلامی. به عنوان مثال اگر این سوال مطرح شد که آیا پژوهشگر مالک نتیجه پژوهش خود هست یا خیر، استدلالات عقلانی که در این زمینه وجود دارد را مطرح کنیم بعد آیات قرآن و آموزههای دینی را نیز در کنار آن ذکر کنیم. اگر همه بحث را به صورت اسلامی پیش ببریم – نمیخواهم بگویم اشکالی دارد – مخاطب، مخاطب خاصی میشود. ولی اگه به صورت عقلانی پیش برویم مخاطب شما به صورت عام خواهند بود.
نکته دیگر این است که شما دو مورد را مطرح کرده اید یک اصول نظریه انتشار نتایج تحقیق و دو اصول اخلاقی. این مساله قدری برای بنده ابهام دارد و نیاز به توضیحات بیشتری از سوی شما وجود دارد. یعنی اصول اخلاقی را در مقابل اصول نظری قرار داده اید در حالی که در همان مبحاثی که به عنوان اصول نظری پیش می رویم، بحث مالکیت نتیجه تحقیق هم بحث کاملا اخلاقی است یعنی می خواهیم بگوییم آیا پژوهشگر مالک نتیجه تحقیق خود هست یا خیر؟ اگر مالک باشد خودش می داند چگونه آنها را خرج کند اگر مالک نباشد بحث استفاده از آنان می شود و تمام افراد می توانند از نتایج تحقیقات او استفاده کنند. در هر صورت کلمه اصول نظریه را دقیق متوجه نشدم یعنی چه؟
نکته دیگر این است، در مباحثی که در زمینه آیات و روایات مطرح میکنید بحث فرا نظریه مطرح است. یک بحث جدی که امروزه مطرح می شود این است، مطالبی که به عنوان اصول اخلاقی گفته می شود ربط و نسبتی پیدا می کند با نظریات معروف و مشهوری که در زمینه فلسفه اخلاق وجود دارد، آیا نگاه شما نگاه وظیفه گرایانه است؟ نگاه پیامدگرایانه است یا اخلاق فضیلت؟ البته شما متذکر به اخلاق پیامدگرایی شده اید ولی یک جمله آورده و حتی مبحث وظیفه گرایی مطرح هم نشده است. یک سوال جدی برای کسانی که این بحث را دنبال میکنند این است که این مباحث چه ربط و نسبتی با نظریات اخلاقی که امروزه در مجامع علمی مطرح است پیدا می کند؟
در قسمت اصول اخلاقی نشر پژوهش، به بحث آیات و روایات اشاره کرده اید ولی در بحث اول پررنگ ورود پیدا نکرده اید و ای کاش در بیان مطلبی که داشتید با توجه به اینکه ما مقاله را داشته ایم ولی مقاله در اختیار حضار نبوده حداقل برای حضار محترم و مخاطبان نقل می کردید چراکه مسلماً دوست دارند بدانند در این مباحث که مطرح کرده اید به چه آیات و روایاتی مستند هستند.
نکته آخر این است بحثی که مطرح شد اگر در رابطه با انتشار پژوهش باشد -که تمام بیان و مطلب شما در این وادی است -آن وقت در این بحث علاوه بر بحث انتشار خود پژوهش انتشار نگارش هم بوجود می آید، چون پژوهش را نمی توانیم در خلاء ارائه بدهیم باید در یک سخنرانی بیان شده و یا در قالب نوشتار بیاید که غالباً در قالب نوشتار پژوهش ها منتشر می شوند و لذا اخلاق نگارش پژوهش نیز حتماً باید مد نظر قرار گیرد که شما در این بحث اصلاً ورود پیدا نکردهاید و لذا باید ضلع مهمی از مباحث شما به این بحث اختصاص گیرد. سپس در نگارش پژوهش نیز شش، هفت اصل مهم هست که باید مد نظر قرار بگیرد که در قسمت دیگری از سخنان خود در این کرسی به آنها اشاره خواهم کرد.
دکتر محمود حکمت نیا
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و ناقد کرسی
از آنجا که بنده بیش از بیست سال در زمینه مباحث مالکیت فکری کار کردهام، ادبیات تحقیق را از این منظر مورد اشاره قرار خواهم داد. وقتی در بحث پژوهش صحبت میکنیم باید نخست سه جهت را از یکدیگر جدا کنیم چون در متن مقاله این خلط مبحث صورت گرفته و حل مساله با مشکل مواجه شده است.
در واقع بدانیم موضوع مساله دقیقاً چیست؟ در پژوهش، گاه بحث از کشف واقع یا صورت دادن به واقع است یعنی همان چیزی که در تحقیق دنبال میکنیم میخواهیم کشف واقع کنیم. البته من وارد جزئیات این مسئله نمیشوم چرا که این خود اول کلام است که چرا باید کشف واقع کنیم و مکاتب فلسفی را باید جستجو کرد.
دو اینکه پژوهش متضمن یک کشف هست، ممکن است منجر به یک محصول شود. سومین مورد، قالب گفتاری که نتیجه پژوهش درآن قالب بیان می شود. به عنوان مثال شما کشف کرده اید که رابطه ای بین دانایی و توانایی بر قرار است، یعنی تحقیق شما به این نتیجه رسیده است که هر جامعهای داناتر باشد تواناتر است. الان رابطه شرطیه برقرار شده است. اگر این خروجی تحقیق را به یک شاعر بدهند میگوید: توانا بود هرکه دانا بود، اگر به ادیب بدهند میگوید هرکه دانایی اش بیش توانایی اش بیشتر. به یک انگلیسی بدهند میگویدThe Knowledge is power بحث بر سر این است که این لفظ، این بیان، این قالبی که نتیجه پژوهش را در آن بیان کنیم آیا اهمیتی دارد؟ اگر اهمیت دارد در چه جایگاهی قرار میگیرد؟ حال اگر اهمیت دارد، یک اهمیت برای شخص گوینده است و یک اهمیت برای شنونده. مثلاً فرض کنید مقام معظم رهبری می فرمایند از محیط زیست محافظت کنید. یعنی تا قبل از آن نباید از محیط زیست محافظت می کردیم که مقام معظم رهبری فرمودند؟این نه به جهت این است که ما در این گزارش مشکل داریم یعنی بحث ما بر سر این نیست که از محیط زیست محافظت کنیم یا خیر! بحث این است که گوینده این سخن رهبر یک کشور است و گفته او مبنای سیاست واقع می شود. پس گفته اش با گفته من متفاوت است. وقتی بنده میگویم از محیط زیست باید محافظت کنیم من یک حرفی می زنم ولی او که رهبر جامعه است حرف دیگری میزند به ظاهر هر دو یک حرف را زده و یک هدف داریم و صورتبندی هم واحد است؛ منتها مخاطب از صحبتهای بنده یک برداشت میکند و از آن صحبتها ایشان برداشت دیگر. آنجا میگوید این سیاست نظام است ولی مخاطب من از لحاظ حقوقی یا از جهت اخلاقی بحث را استنباط می کند. این نسبت صرف نظر از این که گفته برای کیست و این قالب برای کیست مهم است.
در مباحث این را مفروض گرفته ایم که وقتی کشف واقع میکنیم، ماهیت کشف از آنِ هیچ کسی نیست؛ یعنی اگر چیزی را کشف کردیم تا زمانی که از باب دانستن و ندانستن است، یعنی تا زمانی که من می دانم و شما نمی دانید من استفاده انحصاری میکنم. آیا میتوانیم مانع دانستن شما شوم؟ چون من می دانم، بگویم شما ندانید؟ این را کسی قبول نمی کند چون دلیلی بر این نیست که من بتوانم شما را منع کنم. این بحث از جهت مالکیت نیست که بتوانم شما را منع کنم. مثلاً فرض کنید نیوتون یک فرمول جدید کشف کرده است میتواند این فرمول را در مرحله اول به کسی نگوید ولی نمی تواند اجبار کند که دیگر کسی نباید بفهمد. اگر دیگری فهمید آیا میتواند مانع استفاده شود؟خیر چون موضوع کشف است یعنی اگر من فهمیدم در ادامه شما هم فهمیدید هردو می توانیم استفاده کنیم. یک مانع نمیتوانیم بشویم دو اگر طرف مقابل کشف کرد باز هم نمیتوانیم مانع استفاده او شویم. سوم اینکه من فهمیدم دیگری نفهمید ولی موضوع فهم موضوعی است که همه می توانند بفهمند، آیا شما میتوانید من را الزام و اجبار کنید به اینکه نتیجه پژوهش را در اختیار عموم قرار دهم؟
بحث اخلاقی شما در این منظر قرار میگیرد که اگر من چیزی را کشف کردم و جامعه نمی داند با چه عنوان اخلاقی می توانم الزام کنم یا با چه عنوان اخلاقی میتوانم مانع شوم و با چه عنوان اخلاقی می توانم کتمان کنم؟ سه بحث وجود دارد: الزام به افشا، الزام به عدم افشا و کتمان. کتمان بحث شخصی موضوع است یعنی به لحاظ اخلاقی مجاز هستم کتمان کنم؟ دولت به لحاظ اخلاقی مجاز است من را الزام کند؟ دولت مجاز است مرا الزام به عدم افشا کند؟ باید در بحث کشف به این سوالات پاسخ دهیم که آیا در بحث کشف اگر ممکن است دیگران از آثار پژوهش سو استفاده کنند مبنایی برای کتمان یا الزام به عدم افشا خواهد بود یا خیر؟ اینکه خود احساس میکنم که این علم منتشر شود علم مضری است پس آن را کتمان می کنم، دیگران فکر می کنند اگر من بگویم مضر است مرا الزام به عدم افشا می کنند یا من نمیخواهم بگویم؟ یا اینکه می دانم این علم خیلی مفید است الزام به عدم افشا می کنید، این اخلاقی هست یا خیر؟ وجه اخلاقی بودن آن کجاست؟ شما در مقاله خود در بخشی آورده اید ولی ادامه نداده اید. سه نظریه مهم است که اساساً این کتمان یک امر شخصی است که می توانم ملاحظه کنم و نسبت به سوء استفاده دیگران، احساس وظیفه اخلاقی داشته باشم. سوال این است آیا ما در امر دانش مسئول سوء استفاده دیگران هستیم یا خیر یا آنها مسئولیت کار خود را به عهده دارند؟
دیدگاه دوم، نظریه آزاد بودن نتیجه دانش است که میگویند شما که نظریه پرداز هستید و کشف حقیقت می کنید با آنکه استفاده می کند دو مسئولیت اخلاقی دارید او مسئولیت اخلاقی خود را دارد و شما هم مسئولیت خودتان را. به عبارت دیگر من نسبت به راست و درست گفتن دیگران هیچ وظیفه ای ندارم. دیدگاه سوم این است که موضوع را میدانیم و میدانیم که ممکن است مضر باشد ولی تجربه نشان داده است که علوم مضر با توسعه اصلاح میشوند یعنی مردم که از ضرر خوششان نمیآید و دنبال ضرر نمی روند پس در صدد استفاده درست و صحیح بر می آیند. به عنوان مثال در زمینه انرژی هستهای ابتدا بیشتر بر جنبه مضر بودن تکیه داشتند و آن را منع می کردند سپس کم کم تحقیق کرده و دیدند که میتوان ضررهای آن را کم کرد این با افشا صورت گرفت. یا در سلاحهای کشتار جمعی گفتند این سلاح ها ممنوع است چون انسان های زیادی را می کشد در نتیجه سلاح ها را نقطه زن کردند و این اقدام در مقابل آن اندیشه است. یعنی این ادبیات جا به جا شد. علم افشاء شد تا به نتایج خوبی دست یافت و دیگران آن را اصلاح کردند. به عبارت دیگر میگویند اصلاح علم با افشا صورت می گیرد. اگر بپرسند این قضیه را از کجا ثابت می کنید میگوییم این قضیه تاریخی اثبات شده است یعنی خودش را نمی شود اثبات کرد. البته زیرساختهایی دارد و زیرساخت آن هم این است که انسان ها دنبال ضرر نیستند؛ بنابراین اگر علمی افشاء شود در درازمدت نظام اصلاحی خود را خواهد داشت.
سوال سوم این است که میگوید علم را افشا و مضار علم را نیز بیان کنید؛ امروزه در بحث تراریخته بحث سر این است که چون ممکن است تراریخته ضرر داشته باشد در محصولات اطلاع دهید تا افراد با آگاهی نسبت به زیان اقدام کنند یعنی هشدار بدهید. پس سه گونه وجود دارد: علم متضمن هشدار؛ علم آزاد؛ علمی که مدیریتش به دست ماست، ما باید یکی از این سه راه را انتخاب کنیم. راه های جدید اینگونه هستند که همه علم مبتنی بر هشدار را پذیرفتند می گویند اگر اگر دیدید دیگران از اطلاعات شما ممکن است خود استفاده کنند مسئولیت را بر عهده خود فرد بگذارید. در فقه نیز اینگونه است. بحثی را مطرح میکنند که اگر دکتری دوایی تجویز و بگوید که برای بیمار خوب است و برای او خوب هم نباشد دیگری برود استفاده کند آنجا بحث میکنند که پزشک آیا مسئولیتی دارد یا خیر! این از همان بحث است یعنی اگر دانشی را مطرح و گفتیم که مفید است و بعداً کشف شد که مفید نیست آیا مسئولیتی داریم یا خیر؟ چقدر مسئولیت دارند اظهار این مطلب را در زمینه پزشکی مطرح کنند؟
این بخش اول راجع به این است که نتیجه پژوهش را داریم؛ یعنی آنچه که کشف است نه آنچه که محصول است نه آنچه که خلق است. پژوهش این را بحث کرده و از این گفتگو میکند لذا این کلام از بحث مالکیت فکری کلاً خارج است. در مقاله شما نسبت به بحث مالکیت فکری که دنبال کردید خلط مبحث صورت گرفته است. برای اینکه بحث مالکیت فکری را تبیین کنم شما را توجه می دهم به همان مثال دانایی و توانایی که در ابتدای بحث گفتیم، هر کس دانایی اش بیش تواناییاش بیشتر. قالبی که برای این مساله می سازیم به آن میگویند خلق، نمی گویند پژوهش. لذا از قسمت خیال ذهن می آید نه از قسمت علم ذهن. من می آفرینم، آفرینش دارم. قالب امور ادبی و هنری آفرینش هستند البته قالب آنها نه محتوایشان. شما یک وقتی در گزاره ها کشف واقع می کنید، این ربطی به مالکیت فکری ندارد آن عبارتی که شما این واقع کشف شده و نتیجه گرفته شده را در آن قالب بیان میکنید میشود خلق ذهن شما، این خلق ذهن شما با خلق ذهن من متفاوت است. بحث این است که این خلق ابراز بشود یا خیر؟ خلق در اختیار شخص است چون کشف، موضوع خارجی است همه نسبت به موضوع علی السویه هستند ولی در خلق، امر شخصی حاکم است. خلق در اختیار شخص است. اینجا بحث بر سر این است که خلق را می توان الزام به افشاء کرد یا خیر؟ چون خلقِ شخص است، اولویتِ مالکیت در اینجا مطرح می شود حال اگر کسی خواست از این خلق استفاده کند آیا می تواند بدون اجازه او استفاده کند یا نمی تواند؟ اینجا بحث مالکیت فکری مطرح میشود.
به عنوان مثال در حوزه فناوری و محصولات وقتی خصوصیات مواد را میگویید این کشف است، وقتی میگوید اگر این مواد را با هم ترکیب کنم. بحث بر سر این است که ساخت محصول با کیست این دیگر به خلق باز میگردد و به کشف ربطی ندارد. به عنوان مثال میگویند این لیوان ضد آب است آب از آن عبور نمیکند و مواد تشکیل دهنده این با آب واکنش نشان نداده و ضرر نمی رساند این کشف است همه می توانند از آن استفاده کنند اما من ادعا کرده ام که این مواد را در قالب خاص به گونه ای در میآورم که از آن استفاده صنعتی کنم یعنی قابلیت آن را دارد که بتوانم آن را تکثیر کنم، اینجا بحث مالکیت به وجود میآید و دیگر بحث پژوهش نیست.
پس سه بحث داریم یک بحث خلق ذهنی، یک بحث محصول که می شود فناوری این فناوری را هم بحث نمی کنیم، یک بحث بر سر این است که امر از باب کشف است حال می خواهیم از باب کشف این را حل کنیم. یکی از بحثهای مهم این است که اخلاق باید در محیط اجتماع قرار گیرد یعنی امر برای اجتماع مفید است، همانطور که فرمودید امر اجتماعی است یا فردی که هزینه آن را چه کسی می دهد دیگران باید چگونه استفاده کنند مباحث اینگونه را بتوانیم از این طریق حل کنیم.
بهعنوان جمعبندی عرض می کنم وقتی از پژوهش صحبت می کنیم نباید خلق ذهنی را با آن خلط کنیم لذا بعضی از مباحث شما خارج از موضوع است. وقتی از پژوهش صحبت می کنیم نباید از محصول(فناوری) صحبت کنیم. پژوهش یعنی کشف حقیقت. حال این دستگاه کشف حقیقت را می خواهید مطرح کنید که این کشف ممکن است در استفادهای که شما هم به خوبی به آن اشاره کرده اید متضمن ضرر هایی باشد، ما خود پژوهش را بحث میکنیم. این پژوهش منتشر شود یا خیر؟ جامعه ممکن است نسبت به پژوهش به اشخاص آثاری را بار کند. آثار اجتماعی را در نسبت سنجی به این پژوهش و شخص بار می کنیم این هم اخلاق پژوهش نیست، پژوهش را به لحاظ ذات پژوهش بحث میکنیم نه به لحاظ اسناد پژوهش. سرقت های علمی در این بخش آثار جای میگیرند. پس در بحث کشف واقع، در پژوهش باید ببینیم دستگاه های اخلاقی بر اساس دیدگاه فلسفی و دیدگاه واقعگرایانه است، دیدگاه معرفت شناسایانه یا کدام دیدگاه است؟ نظریه های گفتمان را در پژوهش می پذیرید؟ اگر آنها را بپذیرید تازه حقیقت روشن می شود که حقیقت چیست؟ نسبت ما با حقیقت کدام است؟ اصول اخلاقی رابطه ها را مشخص و تعیین می کند که در این مباحث ورود پیدا کنید یا خیر؟ اینگونه تحقیق شما سر و سامان بهتری میگیرد.
حجت الاسلام دکتر محمدرضا جباران
عضو هیات علمی گروه اخلاق پژوهشکده نظام های اسلامی و ارائه دهنده کرسی
در ابتدا توضیحاتی میدهم که ناظر به فرمایشات جناب حجتالاسلام آل بویه است. من در صدد تفکیک پژوهش نبوده و صرفاً اخلاقیات شخص محقق را در یک موقعیت خاص بررسی می کنم. تعریف پژوهش و کشف و خلق آن را جناب آقای دکتر حکمت نیا به خوبی تبیین فرمودند، من در صدد این نیستم که بیان کنم پژوهش چه اخلاقیاتی دارد یا اینکه اخلاقاً می توانیم دیگران را در استفاده کردن یا نکردن از پژوهش الزام کنیم یا خیر؟! می خواهیم بدانیم فرد پژوهشگر که به نتیجه پژوهش و به یک محصول رسیده و چیز جدیدی فهمیده است در این موقعیت آیا این شخص اخلاقیاتی دارد یا خیر و اگر اخلاقیاتی دارد، آیا باید از مضرات کاربرد آن نتیجه بترسد؟ آیا این فقط ناظر به کشف است یا کاربرد آن هم مد نظر قرار دارد؟ اگر زیانی به انسان ها برساند باز هم مسئولیت دارد یا خیر؟ اگر بخواهیم ملاحظات جناب حکمت نیا را مد نظر قرار دهیم دیگر مسئله از محور بحث خارج می شود و مسئله ما نیست. کاملاً عوض می شود و چیز دیگری می شود. حقیقتاً در این زمینه مسائل زیادی با زوایای گوناگون می توان مطرح و به مباحث ورود پیدا کرد. مسئله من این بوده که فرایند پژوهش را به سه بخش تقسیم کرده ایم: یک، وقتی که برای شخص پژوهشگر سوالی مطرح شده و میخواهد وارد یک پروژه تحقیقی بشود مسئله خود را مطرح می کند اینجا چه اخلاقیاتی دارد؟ اگر سوالی برای او مطرح میشود آیا وارد شود یا نه؟ در چه صورتی ورود او اخلاقی است در چه صورت غیر اخلاقی؟ دوم، وقتی که محقق میخواهد به این سوال که مطرح شده پاسخ دهد، اینجا چه مراحلی وجود دارد؟ چه الزاماتی هست و چه اقداماتی باید انجام دهد؟
سوم، وقتی است که محقق به پاسخ میرسد. حال پاسخ در دستان اوست، در این موقعیت چه کند. این کشف را به دیگران بگوید یا خیر؟ در چه صورت گفته و در چه صورتی نگویند؟ این محورها اصولی می خواهد و باید پشت آن اعتقاداتی باشد.
اینکه استاد آل بویه فرمودند این اصول نظری با اصول اخلاقی فرق دارند یا خیر؟ بله فرق دارند و فرق آن این است که اصول نظری به منزله اعتقاد میانی است. البته من اینجا مبانی فرانظریه محقق را بحث نکرده ام که آیا مسلمان است یا به خدا اعتقاد دارد، قیامت را قبول دارد یا خیر؟ جای این بحث اینجا نیست ولی همین انسانی که با آن پشتوانههای اعتقادی به او می گویند این مالکیت تو هست یا نیست؛ اصول نظری به این بازمیگردد یک چیز میانی مستند به آن مبانی فرانظری است و از اینکه بگوییم این ملک تو هست یا نیست اصول اخلاقی از این تراوش میکند. درخصوص ارتباط با مکاتب هنجاری که فرمودند آیا نوشته های ما حتماً باید مستند به یک مکتب هنجاری باشد یا خیر؟ من معتقد هستم وقتی اخلاق اسلامی بحث می کنیم موضع خود را در این رشته روشن کرده و تبیین کرده ایم که به کدام مکتب هنجاری تکیه داریم. معتقد هستم مکتب هنجاری اسلام تک مکتبی نیست، اسلام بنا بر موقعیت های مختلف هم فایده گرایی را قبول دارد، هم نتیجهگرایی، هم وظیفه گرایی و هم اخلاق فضیلت. به نظر می رسد مکتب هنجاری اخلاق اسلامی چیزی است مرکب از این سه که بنا به اقتضا جایی مستند به فضیلت گرایی میشود یکجا به وظیفه گرایی وجای دیگر به نتیجه گرایی.
موضوع دیگر این بود که وقتی قصد داریم اخلاق ابراز نتیجه را بگوییم قالب و نوشتار آن را نیز باید بحث کنیم. دو مورد از اصول اخلاقی که در پایان تحقیق آوردهام ناظر به این بحث است. یکی اصل دقت در گزارش و دیگری اصل استخدام ادبیات آشنا. آنجا گفته ام اگر کسی در نتیجه گزارش در حوزه هر علمی چه علوم انسانی و چه علوم پایه مثل فیزیک، ریاضی، شیمی و … ادبیاتی را که برای گزارش به کار میبرد خیلی با ادبیات اهل آن علم متفاوت باشد اصلاً نظریه به عنوان یک نظریه علمی شناخته نمی شود.
حجت الاسلام دکتر علیرضا آل بویه
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و ناقد کرسی
مجدداً عرض میکنم این که گفتم بهتر است نظریه هنجاری بحث شود و مباحث عقلانی آن ذکر شود به این دلیل بود که وقتی تحقیقی مینویسیم باید طوری باشد که مخاطب را جذب نوشتههای خود کنیم. اگر فقط بر اساس آیات و روایات پیش بروید مخاطب شما هم افراد خاصی می شوند لذا اگر مباحث عقلانی را نیز دخیل کنید در مباحث اخلاق کاربردی به شیوههای گوناگونی پرداخته میشود. یک وقت ممکن است براساس نظریه پیش بروید وقتی هم ممکن است نظریه خاصی را مطرح نکنید و برای هر مورداستدلال عقلی بیاورید؛ که زمینههای مختلف آن در منابع هست. وقتی استدلال عقلی ذکر می شود مخاطب شما عام می شود و دیگران هم میتوانند از آن استفاده کنند. با توجه به اینکه استدلال عقلانی امروزه مطرح میشود و آیات قرآن برای ۱۴۰۰ سال پیش هستند، این نکتهها آن زمان در مباحث اخلاقی مورد نظر اسلام بوده که در آیات و روایات داریم و بسیار هم غنی هستند ولی نمیتوانیم گاهی آنها را به صورت امروزی خوب بیان کنیم؛ لذا این بحث برای عام کردن مخاطب بود و الا ممکن است کسی بگوید صرفاً از نظر اخلاق اسلامی میخواهم بحث کنم.
نکته دیگر این است که شما در برخی موارد به منابع ارجاع داده اید، یکی از مباحث مهم را به یک مقاله ارجاع داده اید در حالی که دلیل آن مهم است نه ارجاع. مسئلهای که در تحقیقات نداریم و از اخلاق پژوهش نیز به دور است فکر می کنیم هر چه را مستند کردیم معقول و منطقی می شود مثلاً میگویند چرا هر پژوهش مالکیت فکری دارد؟ پاسخ می دهند چون در فلان مقاله ذکر شده است، خوب آن مقاله که معصوم نیست! دلیل مهم است که در آن مقاله آمده است و لذا استدلالات خیلی میتواند مخاطب را قانع کند و ارجاعاتی که به این سنخ در اصول نظری دادهاید صرف اینکه در فلان مقاله گفته شده پذیرفته نیست.
نکته دیگر هم که در خصوص اخلاق نگارش پژوهش عرض کردم و شما هم پاسخ دادید اگر این را مد نظر قرار دارید باید به لحاظ منطقی در دو وادی باشد. یک سری مباحث ناظر به خود پژوهش است شما میخواهید پژوهش را منتشر کنید که اصول اخلاقی را باید رعایت کنید منظورم همان محتواست ولی پژوهش را که بدون نگارش نمیتوان منتشر کرد باید در قالب نگارش باشد وقتی میخواهیم در قالب نگارش باشد استخدام ادبیات آشنا، رعایت حقوق مادی و معنوی دیگران، استناد به منابع دست اول و بروز، وضوح در نگارش، اختصار در نگارش بسیار مهم هستند؛ ممکن است فرد به یک نظریه برسد که میتواند در ۵ صفحه آن را جمع کند ولی میبینیم که برای نوشتن یک کتاب وقت صرف میکند ما باید با محوریت اخلاق پژوهش اختصار را الگوی خود قرار دهیم. البته ممکن است در اینجا مباحث مالی نیز مطرح شود که از اخلاق پژوهش به دور است. یکی از معضلات ما در امر پژوهش زیاده نویسی است، بازنگری پیش از چاپ یکی دیگر از موارد است، لذا در بحث نگارش، معضلات مختلفی وجود دارد که باید مورد متوجه قرار گیرد. بحث دیگر تواضع علمی و ادب نقد است که باید مراعات شود. بازنگری قبل از چاپ نیز از اخلاق پژوهش است. محقق یکبار از اول تا آخر کتاب را بخواند و مشکلات ویرایشی آن را برطرف کند. شما روحیه نقدپیذیری را نیز در پژوهش خود در این بخش آورده اید این مطلب اصلاً مربوط به انتشار پژوهش نیست چون اگر مراد ارزیابی قبل از انتشار است درست است کسی کتاب ما را ارزیابی کرد باید نقد پذیر باشیم ولی اگر مراد این است که وقتی اثر منتشر شد خودمان را در معرض نقدهای دیگران قرار دهیم و دیگران حق دارند وقتی کتاب ما را می خوانند ما را نیز نقد کنند. حال اگر نقد کردند باید با ناقد چگونه مواجه شویم این جا است که بحث جدی مطرح میشود که باید نقد پذیر بود لذا در جایی که انتشار حاصل پژوهش است جایگاه نقد اینجا نیست و برای پس از انتشار است. نکته دیگر بحث بخل است اگر ما به نتایجی دست پیدا کردیم حال بخل می ورزیم و نتایج آن را منتشر نمیکنیم، برای انتشار پژوهش از این هم میتوانید در جای مناسبی استفاده کنید.
دکتر محمود حکمت نیا
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و ناقد کرسی
ضمن تاکید بر فرمایشات جناب آقای دکتر آل بویه باید عرض کنم در بحث اخلاق وقتی در سطح حکمت و عقلانیت بحث می کند باید به مناطات توجه داشته باشید، وقتی میخواهید کاربردی بحث کنید میشود عناوین. تا مناط به دست نیاید هیچ چیزی نمی توانیم بگوییم. مناط اخلاقی ما در پژوهش کجاست؟ این میشود قِسم فلسفی. حال می خواهید این مناطات را بر عناوین رفتاری تطبیق بدهید آن میشود اِعمال و کار برد. تا شما به مناطات پژوهش دست پیدا نکنید در مرحله اخلاقیات، محسنات و آداب مانده اید. اگر برسیم به جایی که مثلاً آیا پژوهشگر به لحاظ مناطی نسبت به خواننده چه وظیفه ای به عهده دار؟ مثلاً بگویند زیاد نوشته است اگر زیاد نوشته شما نخوانید. تا مناط را بررسی نکنید نمیتوانید بگویید نسبت من با خواننده اثر من چیست؟ آیا اگر خودش این کتاب را خرید و من زیاده نویس هستم و دوست دارم زیاد بنویسم این چه تعهد اخلاقی برای من ایجاد میکند وقتی مخاطب اثر را خواند احساس ضجر کند یا خیر؟ به عبارت دیگر آنچه در مناطات اخلاقی پیرامون آن گفته می شود آنچه مسلم است شما حق تعدی به دیگران را ندارید. آنچه مورد گفتگو هست اگر کاری کنم که موجب ایضاء دیگری بشود این هم تا حدودی به لحاظ مباحث فلسفی اخلاق و حقوق قابل پذیرش است اما اینکه من چه کار کنم که در زندگی وی صرفهجویی شود. آیا من وظیفه اخلاقی صرفهجویی در زندگی دیگران را دارم؟ کاری کنم که به دیگری نفعی برسد؟ همین مباحثی که در احسان مطرح است پایه های مهم اخلاقی است که آیا من وظیفه ای دارم که به دیگران نفعی برسانم؟ وظیفه دارم که بحث اغراء به جهل یکی از مباحث مهم است بحث اضلال که فقها در کتب ضاله مطرح میکنند از مباحث مهم اخلاقی است که نسبت من با اعتقادات دینی دیگران چه می شود؟
در جایی که شما فرمودید در مالکیت یک پژوهش بحث می کنم اتفاقا اینطور نیست شما اصول نظریه مالکیت و بهره برداری که می گویید مربوط به مالکیت حقوقی است و ربطی به نتیجه پژوهش ندارد شما نمی توانید مطرح کنید. تا جایی که من با ۲۰ سال تحقیق در این زمینه دارم میگویم هیچ قائل به این بحث نیست آن قائل به مالکیت برای کشف نیست ولی قسمت خلق و قسمت محصول قائل دارد و این اساس مبانی دیگری است. مشکل امروز جامعه ما همین است چون مناطات را گفتگو نکرده و روی یک سری عناوین گفتگو میکنیم این عناوین همیشه با مشکلاتی از قبیل تزاحمات روبرو میشوند. اساساً اصول اخلاقی تا نتوانند مسئله تزاحم را حل کنند هیچ فایده ای ندارند. وقتی شما درگیر در تزاحم می شوید چگونه می توانید مسئله را حل کنید؟ تزاحمات باید سر و سامان پیدا کنند. اسلام تزاحمات را حل می کند. در نگاه نقلی گزاره های حِکمی حِکمتی باید توجیه شوند. گزارههای حِکمی را می توانیم تبیین عقلایی کنیم. تعبدی که نمیخواهیم بحث کنیم! بنده در کار جدیدی که دارم بحث حِکمی را از حُکمی جدا کرده و گفته ام برخی موارد گزارههای حِکمی است و اخلاقیات را بحث میکند و باید براساس اصول گفت و گو کنیم. در مباحث علمی تا وقتی ادبیات دینی را مطرح میکنیم فکرمی کنند مباحث تعبدی مطرح کرده ایم که اینگونه نیست. برخی روایاتی که شما آورده اید گزارههای حِکمی ائمه علیهمالسلام هستند و اتفاقاً خیلی خوب می توان بر اساس آنها نظام سازی کرد ولی باید از آنها تحلیل عقلانی شود. خیلی از گزاره هایی که در روایات و مبانی دینی وارد شده حِکمی و قابل تحلیل هستند؛ یعنی تحلیل های عقلانی که نشان دهد آیات و روایات به چه مطلبی ارشاد عقلانی دارند.