پیامبر اکرم(ص) دارای مقام نبوت، رسالت، خاتمیت و شفاعت است

پیامبر اکرم (ص) کسانی را شفاعت خواهد کرد که مومن هستند اما گناه دارند. نه این که منافق باشند.

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت‌الاسلام غلامحسن محرمی عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن پژوهشگاه پیرامون رحلت پیامبر اکرم (ص) در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: درباره رحلت پیامبر (ص) روایاتی وجود دارد از جمله روایتی که در منابع اهل سنت هم هست که ایشان در اثر زهری که یک زن یهودی در جنگ خیبر آورد و نیمی از آن به دهان حضرت رسید به شهادت رسیدند. یک نفر از اصحاب پیامبر گوسفندی را بریان کرده بود و پیش ایشان آورده بود که یکی از اصحاب از آن یک لقمه خورد و فرو برده بود اما حضرت ذراع گوسفند را که به دهان برد گفت ذراع به من خبر داد که مسموم است. یعنی به دهان ایشان رسید. پیامبر (ص) به بازماندگان آن شخص فرمود که من در اثر آن سم از دنیا می روم.

عضو هیأت علمی پژوهشگاه افزود: اما در روایات ما روایاتی است که چندان قوی و مورد اعتماد نیستند مبنی بر اینکه ایشان در اثر سمی که بعضی از زنان داخل خانواده شان به ایشان خورانده اند به شهادت رسیده اند. این روایت آمده اما خیلی قوت ندارد. این که حضرت فرمودند که در جنگ خیبر به ایشان سم دادند و در ایشان اثر کرده را کسی رد نکرده است. یعنی تأثیر آن را کسی انکار نکرده است. بنابراین به این شکل از دنیا رفتن را شهادت نمی گویند. اما این که زنان خود پیامبر (ص) به ایشان سم خورانده باشند ضعیف است.

وی اضافه کرد: پیامبر اکرم (ص) از دنیا رفتن خود را پیش بینی کرده بود و گفته بود که در همین سال در حجة الوداع از دنیا خواهد رفت. یک روایت که مشهور است که ایشان در این روزها فرموده است این است که فتنه ها مانند شب های ظلمانی در راه هستند و می آیند. روایت دیگری نیز ایشان فرمودند که به‌طور مشهور در منابع اهل سنت نقل شده است مبنی بر این که من در قیامت خواهم بود، در کنار حوض کوثر عده‌ای از اصحاب را می‌بینم که دارند به جهنم می‌برند. به ملائکه ای که آن ها را به سوی جهنم می برند می‌گویم این ها از اصحاب من هستند. ملائکه به من می گویند این ها به عقب برگشتند و بازگشت این ها به جاهلیت موجب پدید آمدن چه حوادثی شد.

غلامحسن محرمی سپس گفت: این روایت دلالت بر این دارد که بعد از ایشان شماری از اصحاب پیامبر (ص) به روحیه جاهلی بر می گردند و رفتار جاهلی پیدا می کنند و رفتارشان رفتار مسلمانی نخواهد بود. این هم مربوط به امور جزئی و مسائل جزئی و امور فردی نیست، بلکه امور عمومی و سرنوشت امت است که همان مسئله امامت باشد. این جمله را ایشان در انتهای عمرشان فرمودند. از جمله روایات دیگری که ایشان در اواخر عمر خود فرمودند این است که من در میان شما دو چیز گران بها را به جا می گذارم؛ کتاب خدا و عترت یعنی اهل بیتم. پیامبر اکرم (ص) این روایت را در حجه الوداع در روز غدیر و بعد از آن زمانی که در بستر بیماری بودند که منجر به رحلت ایشان شد فرمودند. قرآن و عترت و اهل بیت من تا قیامت از هم جدا نمی شوند. هرگاه به این ها چنگ بزنید نجات خواهید یافت.

وی همچنین تصریح کرد:روایت دیگری است که حضرت آن را در همان پنجشنبه سیاه فرمودند. گفتند کاغذ و قلمی برای من بیاورید تا کتابی برای شما بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. در این زمان خلیفه دوم گفت: حسبنا کتاب الله. کتاب خدا برای ما کافی است و گفت نعوذبالله پیامبر هذیان می گوید. این روایت در صحیح بخاری هم آمده است. از پیامبر (ص) چندین هزار روایت در کتب شیعه و سنی نقل شده است. بخشی سنت و سیره پیامبر است که عملی است و بخشی از آن نیز قولی است که همان احادیث است.

غلامحسن محرمی خاطرنشان کرد: پیامبر اکرم (ص) اول شخص عالم امکان است و اول ما خلق الله است. روایتی است که می فرماید «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی و نُورَ عَلِیٍّ». روایت دیگری هم است که می فرماید نور ائمه. پیامبر افضلیت دارد و افضل از همه هستند و افضل الناس و اشرف مخلوقات هستند. نه تنها انبیا بلکه از ائمه هم افضل هستند. امیرالمومنین (ع) می فرمودند «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ». من بنده ای از بندگان پیامبر (ص) هستم. ائمه ما که دوازده نور هستند به علاوه حضرت فاطمه (س)، فضیلت شان را از پیامبر (ص) کسب کرده‌اند. جایگاه پیامبر (ص) تا این حد است.

وی سپس اظهار داشت: پیامبر اکرم (ص) بالاخره اشرف انبیا و خاتم پیامبران هستند. پیامبر (ص) می فرماید در میان انبیا اولین مخلوق من هستم اما نبوت در آخر به من ختم شده است. شاید آن حدیثی که امیرالمومنین (ع) می فرمایند و تعبیر اول و آخر را به کار بردند همین باشد که ایشان اولین مخلوق هستند و نبوت به ایشان ختم می شود. از طرفی تا آخر هم حجت خدا بر روی زمین خواهد بود. زمین خالی از حجت نخواهد بود و آخرین کسی که از دنیا می رود حجت خدا خواهد بود و حجت هم از ذریه امیرالمومنین (ع) است. شاید آخر به این معنا نیز باشد.

غلامحسن محرمی افزود: پیامبر اکرم (ص) دارای مقام نبوت، رسالت، خاتمیت و شفاعت هستند و در قیامت امتش را در سطح گسترده ای که کسی این چنین شفاعت نکرده شفاعت خواهد کرد. البته کسانی را شفاعت خواهد کرد که مومن هستند اما گناه دارند. حتی گناه کبیره دارند و روایت است که شفاعت ما بیشتر برای گناهان کبیره است. نه این که منافق باشند. چون حضرت منافقین را شفاعت نمی‌کند. منافقین به جهنم می روند و آن ها شفاعت نخواهند شد.

وی ادامه داد: درباره تحریف روایات پیامبر انگیزه‌های مختلف وجود داشت و کتاب های مختلفی در این باره نوشته شده است که چگونه در طول تاریخ توسط خود اهل سنت احادیث جعل شده است. تحریف به قدری زیاد بود که کسانی مانند بخاری و مسلم آمدند و گفتند ما در کتاب‌های خودمان فقط روایات ” صحیح ” را می آوریم. شروع جعل احادیث از خود عصر پیامبر (ص) بوده است. ایشان در اواخر عمر در یکی از منبرهای ایشان فرمودند که دروغ گفتن علیه من زیاد شده است. هر حدیثی از من به شما رسید به قرآن عرضه کنید تا ببینید که صحیح است یا خیر. خود حضرت این را فرمودند. همچنین ایشان فرمودند هر کسی دروغی را به من نسبت بدهد باید خود را آماده جهنم بکند.

غلامحسن محرمی سپس گفت: بعد از رحلت ایشان نیز در همان روزهای سقیفه یک دروغی به ایشان نسبت داده شد. این که ایشان گفته اند انبیا ارث نمی گذارند. در میان ابوبکر و حضرت زهرا (س) درباره این حدیث بحثی شکل می گیرد. زمانی که حضرت زهرا (س) مطالبه ارث خود را کرد ابوبکر به ایشان گفت پیامبر (ص) گفته است ما ارث نمی گذاریم. حضرت زهرا (س) گفت این حدیث که مخالف قرآن است. خدای تعالی در قرآن می فرماید: «وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ». سلیمان از داوود ارث برد. اگر این جمله از زبان پیامبر (ص) صادر شده چرا ما که همیشه در کنار او بوده ایم این حدیث را نشنیده ایم؟ امیرالمومنین که همیشه در کنار ایشان بود چرا این حدیث را نشنیده است و شما این حدیث را شنیده اید؟ ابوبکر دو نفر از همکاران خود را به عنوان شاهد آورد. اما حضرت زهرا (س) این حدیث را انکار کردند و به صراحت گفتند که شما دروغ می گویید. اگر پیغمبر چنین چیزی را می فرمود به ما این را می گفت.

وی همچنین عنوان کرد: در زمان هارون هم شاهد این مسائل بودیم. هارون که ضد شیعه بود می خواست یکی از متکلمان شیعه را در مخمصه بیندازد و گفت از هشام بن حکم بپرسید وقتی امیرالمومنین و عباس پیش عمر رفتند و درباره میراثی از پیامبر (ص) اختلاف داشتند حق با کدام شان بود؟ گویا این گونه بوده که امیرالمومنین و عباس درباره یک ارثی پیش عمر می روند و عباس می گوید این مال پیامبر (ص) بوده و به من می رسد و امیرالمومنین می گوید به من می رسد. هارون می گوید این را از هشام بن حکم بپرس.

غلامحسن محرمی اضافه کرد: اگر بگوید حق با امیرالمومنین نبوده مذهب خود را زیر سوال برده است. آن ها که می‌گویند امیرالمومنین معصوم است این جا امیرالمومنین ادعای خلاف کرده پس معصوم نیست. پس مذهب خودش را خراب کرده است. اگر بگوید عباس دروغ گفته است چون عباس پدر بزرگ آن ها بوده و روی او تعصب داشتند به این خاطر گردن او را می‌زند. در نتیجه این متکلم شیعه این گونه جواب داد که آن ها پیش عمر رفتند که ثابت کنند پیامبر (ص) از خود ارث باقی گذاشته است. در نهایت عمر به نفع یکی از این ها قضاوت کردم ولی این ها قصدشان این بود که ارث گذاشتن پیامبر را ثابت کنند تا دروغ بودن آن حدیث اثبات شود.

وی افزود: دروغ بستن به پیامبر (ص) و جعل احادیث پیامبر (ص) از زمان پیامبر (ص) آغاز شدتا این که به معاویه رسید و معاویه برای جعل احادیث دستور کار صادر کرد. معاویه گفت در این زمینه ها حدیث بسازید، احادیث در این زمینه ها را حذف کنید. ابتدا گفت در فضیلت عثمان بعد گفت در فضیلت دو خلیفه حدیث بسازید. همچنین در فضیلت رقیبان امیرالمومنین و طرفداران خلفا حدیث بسازید؛ مانند حدیث عشره مبشره. بعد به عایشه گفت فتوا بده. محدثین دروغ گویی که اهل حدیث نبودند را پدید آورد و به حدیث سازی شروع کردند و همین طور ادامه پیدا کرد تا به زمان بنی عباس می‌رسیم و اهل حدیث پدید آمدند. در میان اهل حدیث جعل حدیث با انگیزه های مختلف پدید آمدند و فرقه ها برای خودشان احادیث ساختند.