کرسی آزاد اندیشی «بحران عراق؛ ریشهها و پیامدها» توسط گروه سیاست پژوهشگاه روز سهشنبه ۲۱ آبان ماه جاری برگزار شد.
در ادامه گزارش محتوایی از این کرسی خدمتتان ارائه میگردد:
حجتالاسلام (دبیر علمی): به دلیل موضوع و اهمیت آن، تصمیم بر آن گرفتیم که این موضوع را که درباره با بحران عراق است برگزار کنیم. عوامل زیادی در بحران عراق تأثیرگذار است که قرار است در این جلسه این موضوع را در گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مورد بحث قرار دهیم. نکتهای که مورد اهمیت است این است که گروه سیاست به دلیل ویژگی ذاتیاش (یعنی موضوع سیاست)، یکی از ضرورتهای این گروه این باشد که مسایل روز جامعه و جهان را رصد کرده و نشستهایی مرتبط را برگزار کنند. ارایهکنندگان امروز حضرات آقایان دکتر عبدالوهاب فراتی و سیدکاظم سیدباقری هستیم که داوری این جلسه با حضرات آقایان دکتر سیدکاظم سیدباقری و سیدسجاد ایزدهی هستند.
آقای دکتر پورفرد (ارائهدهنده): موضوع بحث ما در چهار محور مورد بررسی قرار میگیرد:
- نقش عوامل داخلی (اقتصادی و سیاسی)؛
- نقش عوامل بیرونی (سیاسی)؛
- بررسی احتمالات بحران عراق (رفع سه معضل بیکاری، توسعه خدمات عمومی و فساد؛ تضعیف جایگاه ایران در عراق و مسله اربعین و فرهنگ تمدنسازی آن؛ ناامنی و بیثباتی سیاسی در عراق، به منظور متوقفساختن پیشرفت و توسعه)؛
- راهکارها و پیشنهادهای حل بحران عراق.
اما در ابتدا باید مقدمهای را مطرح کنم و سپس به چهار محور بپردازم:
کشور عراق که به لحاظ ژئوپلتیک جایگاه مهمی در منطقه غرب آسیا دارد، به لحاظ بافت انسانی و اشتراکات دینی و فرهنگی، برای ایران از اهمیت فراوانی برخوردار است، به طوری که استقرار یا عدم استقرار اوضاع سیاسی، امنیتی و اقتصادی این کشور میتواند در ایران تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم داشته باشد. حوادث اخیر عراق و اعتراضات برخی گروهها به اوضاع سیاسی و اقتصادی، به ویژه هم زمانی این اعتراضات با مراسم عظیم و میلیونی اربعین، اهمیت و بررسی بحران عراق را دوچندان میکند.
عراق کشوری که چهارمین ذخیره نفت جهان را در اختیار دارد، ۲۲ و نیم درصد از جمعیت ۴۰ میلیونیاش، فقیر هستند. طبق اعلام بانک مرکزی عراق، این کشور با ۷۱ میلیارد دلار بدهی (۴۲ میلیارد بدهی داخلی و ۲۹ میلیارد بدهی خارجی) روبرو است.
اقتصاد دولتی، دولت رانتیر عراق، صادرات انرژی ۹۹ درصد و ۸۴ درصد درآمدهای دولت از نفت و گاز است. در نتیجه، بخش خصوصی ضعیف شده و مردم عراق برای شغل و درآمد بهشدت به بخش دولتی وابستهاند.
عراق انباشتی از ناکامیهای سیاسی را تجربه کرده است؛ از کودتا، استبداد، ایدئولوژیهای تمامیتخواه و حکومتهای ناکارآمد تا جنگ با همسایگان، شکستهای تحقیرآمیز بینالمللی، تحریمهای سخت، اشغال، جنگ داخلی و حتی افتادن به دام یک گروه اسلامگرای مسلح قدرتمند چون داعش؛ و نتیجه مشترک تمامی این رویدادها و ناکامیها، بدترشدن وضعیت حیات و معاش مردم عراق بوده است.
شورشهایی که از سنخ عراق، برای یک آغاز نو صورت نمیگیرد بیشتر با قصد ناممکن کردن تداوم وضع موجود اتفاق میافتد این تنها صلاح کسانی است که هیچ دستاویزی برای برساختن فردای خود ندارند؛ بدتر از همه، پیداشدن فرصتطلبان داخلی و خارجی است که قاعده بازی را به هم میزنند.
بررسی موضوع بحران عراق، در چهار محور زیر قابل بررسی است:
- نقش عوامل داخلی (اقتصادی و سیاسی)
قبل از اینکه به نقش عوامل داخلی (اقتصادی و سیاسی) بپردازیم، دو موضوع مهم را مورد بحث قرار میدهیم:
الف. نیروهای تظاهرکننده (تظاهراتکنندگان) و تحلیل محتوای شعارها
شامل: نیروهای جوان از بیکاران و افراد مستاصل و حاشیهنشینان تا حضوردانشآموختگان دانشگاهها که دیگر امیدی به یافتن کار ندارند؛ و افرادی که به جبهههای مبارزه با داعش رفتهاند و الان بیکارند .
تظاهرکنندگان به سه گروه قابل تقسیم هستند: ۱. رهبران پیشین و جدید حزب منحله «بعث» که معترضین را «نسل قادسیه» خواندند؛ ۲. گروه «الصرخیه»: که وظیفه آنان، توزیع اعلامیه و نوشتن شعارهایی علیه مرجعیت نجف و ایران است؛ ۳. گروهی که از طریق شبکههای مجازی سازماندهی شده و با قطع اینترنت از طریق شبکههای ماهوارهای به پشتیبانی عربستان، امریکا و اسرائیل اطلاعرسانی میکنند.
پیشینه: این اعتراضها، مانند اعتراضهای سالهای ۲۰۱۱، ۲۰۱۷، و ۲۰۱۸، به بهبود خدمات عمومی، افزایش فرصتهای اقتصادی و شغلی، و ریشهکن کردن فساد گسترده در سطح کشور تأکید دارند.
دور جدید اعتراضات کشور عراق از گردهمآمدن چند جوان فارغالتحصیل بیکار در میدان تحریر بغداد در اول اکتبر ۲۰۱۹ (نهم مهر ۱۳۹۸) آغاز شد و سپس از طریق شبکههای مجازی، استانهای بغداد، نجف، کربلا، ذیقار (ناصریه) و میسان (عماره)، بابل (حله) و … را در برگرفت.
در دور دوم اعتراضات که به بعد از مراسم اربعین در ۲۵ اکتبر (۳ آبان) کلید خورد. ورود مقتدی صدر (ائتلاف سائرون) به جرگه حامیان معترضان، گروهی که ابتدا حمایت نسبی از عادل عبدالمهدی کرد و اکنون خواستار استعفای دولت عادل عبدالمهدی است؛ صدر اعتراضات را انقلاب نامیده است.
ب. تحلیل محتوای شعار معترضین: این شعارها از حیث اهمیت و دارای بسامد انتخاب شدهاند:
* أنا أحتج على حقوقي
* لا شیعیه، لا سنییه، علمانیه علمانیه (بحث سکولاریسم مطرح میشود)
* محاربة الفساد بالأفعال لا بالأقوال
* الشعب يريد إسقاط النظام
* المشي إلى كربلاء (في الأربعين) غير مسموح به حتى يتم إزالة الظلم
از جمع این شعارها، میتوان به این نتیجه رسید که:
در عراق مشکل اقتصادی وجود دارد؛
مبارزه بافساد از ناحیه مردم تقاضا شده است؛
گرایش به علمانیت و سکولاریسم وجود دارد (که ناشی از بیتدبیری نیروهای مذهبی عراق است)؛
اگر بخواهیم عوامل داخلی بحران عراق را بررسی کنیم، باید به عوامل اقتصادی و عوامل سیاسی بپردازیم:
الف. عوامل اقتصادی
* انتظاردر افزایش فرصتهای اقتصادی و شغلی، و ریشهکن کردن فساد گسترده در سطح کشور
* سیاستهای غلط اقتصادی و گسترش فساد در عراق
* وجود شکافهای طبقاتی شدید و پیدایش فقرو حاشیه نشینی
* سخنان عامری مبنی بر فساد گسترده در عراق
ب. سیاسی
* ناکارآمدی نظام سیاسی وضعف احزاب سیاسی: از نظر سیاسی، عراق در وضعیت شکنندهای قرار دارد و زیرساختهای کشور ویران و گامهای اساسی برای بازسازی این زیرساختها انجام نگرفته است؛
* سیستم پارلمانی عراق و احزاب سیاسی به شدت درگیر کسب قدرت ناکارآمدی سیستم سیاسی کشور است؛
* عدم نمایندگی مطالبات معترضان؛
* فقدان روش پایداری برای حل مشکلات
* قدرت بیش ازحد شبکههای مجازی و ماهوارهای در شروع تظاهرات و اطلاعرسانی
ب. نقش احزاب سیاسی در تحولات اخیر
۲۰۴ حزب برای رقابت در انتخابات ۲۰۱۸ شرکت کردند و مجموعاً ۲۷ ائتلاف شکل گرفت، که شامل ۱۴۳ حزب سیاسی میشود؛ تعدادی از احزاب نیز خارج از ائتلاف به رقابت پرداختند. شایان ذکر است از۳۲۹ کرسی برای مجلس عراق، حزبی که ۱۶۵ کرسی بهدستآوردن اکثریت لازم را دارد.
وضعیت حزبهایی که نفوذ داشتند در سه پارلمان به شرح زیر مورد ترسیم است:
حزب اول | پارلمان(۲۰۱۰)- ۱۳۸۸-العراقیه-۹۱ رای- به رهبری ایاد علاوی | پارلمان(۲۰۱۴)- ۱۳۹۳-دولت قانون- ۹۲ رای- به رهبری نوری مالکی | پارلمان(۲۰۱۸)- ۱۳۹۷-سائرون-۵۴ رای -به رهبری مقتدی صدر |
حزب دوم | پارلمان(۲۰۱۰)- ۱۳۸۸- دولت قانون -۸۹ رای- به رهبری نوری مالکی | پارلمان(۲۰۱۴)- ۱۳۹۳-ائتلاف مواطن- ۴۱ رای- به رهبری عمارحکیم | پارلمان(۲۰۱۸)- ۱۳۹۷- فتح-۵۳ رای -به رهبری هادی عامری |
حزب سوم |
پارلمان(۲۰۱۰)- ۱۳۸۸- ائتلاف ملی عراق-۷۰ رای- به رهبری ابراهیم جعفری | پارلمان(۲۰۱۴)- ۱۳۹۳-ائتلاف احرار- ۳۹ رای- به رهبری جریان صدر | پارلمان(۲۰۱۸)- ۱۳۹۷- نصر -۵۲ رای -به رهبری حیدر عبادی |
نقش ائتلاف سائرون (به لحاظ اهمیت در بحران کنونی)
رهبر جریان نظامی «جیش المهدی»- بعد از حدود ۵ سال از مبارزه مسلحانه، مقتدی صدر سلاح را بر زمین گذاشت و در سال ۲۰۰۸ برابر با (۱۳۶۸) انحلال جیش المهدی را اعلام کرد. سپس نیروهای نظامی وابسته به خود یعنی «سرایای السلام» را در میان نیروهای «حشد الشعبی» مجددا سازماندهی کرد. اما موفقیت بزرگ صدر در انتخابات پارلمانی مارس ۲۰۱۰ برابر با (۱۳۷۰) محقق شد. ائتلاف ملی عراق با رهبری عمار الحکیم، ابراهیم جعفری و مقتدی صدر۴۰ رای، در سال ۲۰۱۴ برابر با ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۳ رای گروه مقتدی صدر با عنوان ائتلاف مستقل احرار ومستقل از ائتلاف ملی عراق۳۹ رای؛ انتخابات پارلمانی عراق در ۱۲ می۲۰۱۸ (برابر با ۱۳۹۷) رقم خورد که ائتلاف سائرون با ۵۴ رای بالاتراز همه قرار گرفت.
نکاتی که پیرامون نقش ائتلاف سائرون به که به عنوان تأثیرگزار کلیدی میتوان مطرح کرد به شرح زیر است:
- تلاش برای کسب قدرت (که بحث مبارزه با فساد و استقرار دولت تکنوکرات را بهعنوان مبنایی جدی حل مشکلات مطرح میکند)؛
- تلاش برای هژمونی بر مساله مرجعیت مذهبی (گرایش به مرجعیت عربی نسبت به مرجعیت عام)
- تعیین جایگاه و نقش رهبریت سیاسی در کانون توجهات عراق؛
- عدم ثبات رفتاری در مسائل و موضوعات مختلف سیاسی و اجتماعی عراق (خود را غیرقابل پیشبینی نشان میدهد)؛
- گرایش به سمت نهادینهکردن روح ناسیونالیسم عربی و رهبری گفتمان ملیگرایی در عراق.
بنابراین، این گروه (باوجود ضعف نیروهای مذهبی) به دنبال سواستفاده از این اغتشاشات و آشوبها هستند.
- نقش عوامل بیرونی (خارجی)
در بین کشورها که بیشترین تأثیرگذاری را دارند به چهار کشور مهم میتوان تأکید کرد: ایران؛ عربستان؛ آمریکا و اسرائیل؛ کشورهای قطر، کویت، امارات.
کشور ایران از طریق حشد شعبی و حزب فتح (هادی عامری) و مساله اربعین نفوذ شدیدی در عراق دارد. عربستان از طریق احزاب سنی مخالف وحدت عراق مثل اسامه نجیفی، ائتلاف متحدون و حزب اسلامی عراق که رهبر آن، سلیم الجبوری است و نیز ارتش سایبری عربستان و کاربران به اصطلاح فیک مجازی نام این اعتراضات را «العراق ینتفض» (عراق به پا خیز) گذاشتهاند، تأثیر زیادی در عراق دارد. امریکا و اسرائیل از طریق برنامهریزی استراتژیک ضربههای پنهانی و نفوذ در سایر بخشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی عراق و نفوذ (به ویژه از طریق ایاد علاوی و صلاح عمر العلی، حزب الوطنیه که ۲۱رای در۱۳۹۷ کسب کرد که رأی بسیار پایینی در پارلمان عراق بود) تأثیر زیادی در کشور عراق گذاشته است و جنبش وفاق ملی عراق یکی از حزبهای سیاسی دیگرعراق است که ارتباط نزدیک با امریکا دارد.
سه کشور کویت، قطر و امارات ظاهراً کمک مالی و فعالیتهای اقتصادی انجام میدهند ولی قطرو امارات نفوذ از طریق اقتصادی را در پیش گرفتهاند.
- بررسی سه سناریوی پیامدهای بحران عراق
اول. رفع سه معضل بیکاری، توسعه خدمات عمومی و فساد
دلیل سناریوی اول: ۱. سابقه تظاهرات در سالهای ۲۰۱۱، ۲۰۱۵، ۲۰۱۶، ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ که نشاندهنده تقاضای رفع مشکل اقتصادی و معضل بیکاری از سوی تظاهرکنندگان وجود داشته است؛ ۲. تحلیل محتوای شعارهای تظاهرکنندگان نشاندهنده تقاضای رفع مشکل اقتصادی و معضل بیکاری از سوی آنهااست.
دوم. تضعیف جایگاه ایران در عراق و مسله اربعین و فرهنگ تمدنسازی آن
دلیل سناریوی دوم: ۱. رابطه صلح آمیز بین مردم عراق و ایران به ویژه در حوزه اقتصادی، در مناطق جنوبی ایران مانند آبادان و خرمشهر که نشاندهنده فعالیت دشمن برای از بین بردن این رابطه صلحآمیز است؛ ۲. بررسی مطبوعات و روزنامهها، شبکههای ماهوارهای کشورهای عربستان، بحرین، امارات و … درخصوص از بین بردن رابطه صلحآمیز مردم ایران و عراق؛ ۳. نقش فرهنگسازی اربعین بین شیعیان جهان به ویژه بین شیعیان ایران و عراق که نشاندهنده ارتباط فرهنگی بین دو کشور است درکانون توجه تخریبکنندگان ماهوارهای و روزنامهها، شبکههای مجازی کشورهای ضد این دو کشور است تا نقش اربعین را کمرنگ کنند.
سوم. ناامنی و بیثباتی سیاسی در عراق به منظور متوقف ساختن پیشرفت و توسعه
دلیل سناریوی سوم: تنها کشوری که از این اغتشاشات و آشوبها سود میبرد کشور عربستان سعودی است تا بتواند دولت دستنشاندهای از سوی خود بر روی کار بیاورد.
- راهکارها و پیشنهادها
- تغییر نظام پارلمانی به ریاستی
- رفع سه معضل بیکاری، توسعه خدمات عمومی و امنیت با تعیین زمان و مهلت معین و مرحلهبندیشده با همکاری کشورهای موردوثوق
- مبارزه شدید با فساد و رشوه
- تغییر مواضع مراجع دینی از عدم دخالت به حوزه سیاست بدون حمایت از هیچ گروهی (حداقل مثل بیانیه اخیر آیتالله سیستانی)
- درک و پذیرش تغییرات در نسل جوان عراق و گرایش آنان به علمانیت و هشدار به این بیتوجهی نحبگان عراق
- جمهوری اسلامی نسبت به بعضی از سیاستهای عملی و اعلامی که در ارتباط با عراق دارد، باید تجدیدنظر کند و فعالیت فرهنگی را شدت بخشد.
***
آقای دکتر فراتی (ارائهدهنده):
به نظرم علت اصلی شورشهای اخیر در عراق و احتمالا تکرار آن در آینده به دو عامل برمیگردد: ۱. ساختار اشتباه در دولت عراق و ۲. دیگر دولت ضعیف در عراق. مستحضر هستید که از سال ۲۰۰۵ آمریکا با رهبری پل برمر، ساختار کشور عراق را عامدانه اشتباه بستهاند؛ شبیه ساختار اشتباهی که سال ۱۹۶۹ در کشور لبنان انجام دادند و ساختار دولت لبنان، را در کنفرانس طائف که توسط اتحادیه عرب بسته شد، صورت گرفت. یعنی ساختار براساس قومیتها بسته شد و دولت در عراق و لبنان، محصول توافقات سیاسی شد (نه محصول اکثریت آرا). مثلاً در کشور عراق حدود ۶۰ درصد مردم شیعه هستند و ۱۷ درصد کُرد و ۱۸ درصد سنیهای عرب و ۵ درصد هم ترکمن هستند. ریاست جمهوری را براساس قانوون اساسی ۲۰۰۵ عراق را به کُردها، نخستوزیری را به شیعه و رئیس پارلمان را به سنیها واگذار کردهاند و دولتی که در عراق شکل میگیرد محصول توافقاتی است که در پرلمان اتفاق میافتد و دولت در کشور عراق به نوعی گوشت قربانی توافقات سیاسی در پارلمان است. در پارلمان، یا فراکسیونها یا احزاب سیاسی متعددی وجود دارد که برحسب نقشی که در خلق این دولت دارند وزارتخانه میگیرند و برای خودشان بودجه جذب میکنند. به عنوان مثل، کُردها که ۱۷ درصد جمعیت عراق را دارند اما بیست درصد بودجه عراق را به خود اختصاص میدهند و روزانه بین ۷۰۰ الی ۹۰۰ هزار بشکه نفت، فارغ از نظارت وزارت نفت عراق میفروشند. اگر شما سری به اربیل یا سلیمانیه زده باشید، یا تصاویری از این شهرها دیده باشید به شدت در حال توسعهیافتگی است و خدمات عمومی به شدت در حال گسترش است و شرکتهای چندملیتی حضور جدی پیدا کردهاند اما وقتی وارد شهرهایی مثل بغداد، نجف یا کربلا میشوید فقر و بیکاری مشهود است.
شیعیان جمعیت اکثریت دارند اما ازطرفی مشکلات آنها حل نشده است. بسیاری از مردم عراق اعتقاد دارند که سطح خدمات عمومی در بخش شیعهنشین وخیم است و به مراتب بدتر و وخیمتر از زمان بعثیها است. به همین دلیل شیعیان در عراق، اولین بازندگان و قربانیان تغییر ساختار دولت در عراق هستند و اگر توجه کنیم میبینیم که عربهای سنی و کُردهای عراق هیچ اعتراضی نسبت به تغییر ساختار دولت ندارند. به همین خاطر بیشتر اغتشاشات عراق در مناطق شیعهنشین (بغداد، کربلا و نجف) است.
اما چرا پای ایران به برخی این مناقشات کشیده شده است؟ عراقیها یک ایده دارند که به نظرم در ایران باید به آن توجه کنیم و آن این است که میگویند دولتی که محصول توافقات سیاسی است یا کتلها یا احزاب سیاسی درون مجلس است به نوعی محصول توافق کل یا اغلب گروههای شیعی با ایران است و چون این دولت ضعیف است، ایران به جای اینکه دنبال حمایت از یک دولت قدرتمند در عراق باشد که کارآمد باشد بیشتر دنبال توافقات خود با احزاب شیعی در بغداد و عراق است. هرچند بنده معتقدم که در مخالفتهایی مثل الصرخی و دیگران، این تحلیل و ایده را ندارند و از زاویه دیگری به بحث نگاه میکنند.
عراق روزانه حدود سه میلیون و پانصد هزار بشکه نفت در روز میفروشد که چیزی حدود ۷۴ میلیارد دلار در سال میشود. از طرف دیگر، ساختار بروکراسی عجیب و عریض و طویلی با حدود هفت میلیون کارمند دارند. تمام درآمد نفت حدوداً باید به این کارمندها پرداخت شود. میانگین درآمد و حقوق یک کارمند جز در عراق حدود ۱۰۰۰ تا ۱۸۰۰ دلار است. یا حقوق اساتید را بخواهیم محاسبه کنیم و سایر بخشها، از درآمد نفت چیزی در خزانه دولت باقی نمیماند. از طرف دیگر، بخشی از جریانهای سیاسی یا جریانهای حوزوی در عراق به خاطر ارتباط بخشی از کتلهها در پارلمان دارند درآمدهای نفت را بدون اجازه دولت تصرف میکنند و به حامیان خود در مناطق میرسانند. به همین خاطر فساد مالی زیاد است. عراقیها قبول دارند که در ایران هم فساد مالی وجود دارد اختلاس میشود، پولشویی و … هست اما فرق عراق با ایران است که هر جناحی که در ایران و دولت ایران روی کار میآید ولو اینکه بخشی از کارگزاران آن فساد مالی و اداری هم داشته باشند دولتی که روی کار میآید کار میکند. اما احزابی که در عراق روی کار میآیند کاری انجام نمیدهد. دولت ضعیف است. مثلا رییس جمهور عراق نه حزب قدرتمندی از بیرون از پارلمان از او حمایت میکند و نه گروه قدرتمندی در داخل پارلمان حامی او است. به همین دلیل ابزار قدرت ندارد که کاری در عراق انجام دهد. بنابراین، تصورم این است که مشکلات کنونی در عراق محصول ساختار اشتباه دولت و دولت ضعیف است. اگر بخواهند این مشکل هم در لبنان و هم در عراق حل بشود باید مشکلات ساختاری اشتباه را به گونهای حل کنند و به سمت ملاک اکثریت که دموکراسی است بروند تا مشکلات و اغتشاشات ریشهکن شود.
در این فضا، طبیعی است که گروههای سیاسی داخلی شیعه، از فرصت میتوانند سواسفتاده کنند همانطور که دولتهای خارج از عراق هم به خوبی از این فضا به نفع خود سواستفاده کردند. یکی از این جریانها، جریان الصرخی است که نقش او در آتش زدن کنسولگری ایران در کربلا بسیار بارز بود و از این طریق نام او برزبانها جاری شد و نقش او برجسته شد.
بعد از حمله برخی از معترضین عراقی به کنسولگری ایران در کربلا که متهم بودند آنان از طرفداران سید الصرخی هستند دوباره نام او در زبانها جاری شد و یادداشتهای پراکندهای در شبکههای اجتماعی در باره او منتشر گردید. او پیش از این نیز در سال۲۰۱۸ م نیز متهم به حمله کنسولگری ایران در بصره بود. فارغ از اینکه آیا او و طرفدارانش در بصره و منطقه طویریج بانی این دو رخداد بودهاند؟ باید پرسید او کسیت؟ و چه اهدافی در سر دارد؟ در پاسخ به این پرسشها چندان نمیتوان به دادههای موجود در برخی شبکههای اجتماعی داخل ایران اعتماد کرد و باید چنین پاسخی را در میان حوزویان نجف و برخی آثارش جستجو کرد. بسیاری از عراقیها او را فردی ناشناخته و دارای اهدافی مبهم میدانند. گرچه او از جمله شاگردان آیتالله سید محمد صادق صدر معروف به صدر دوم است اما تا پیش از سقوط صدام در سال ۲۰۰۳م خبری از او وجود نداشت و یکباره از این سال به بعد ظاهر شد و خود را به عنوان یکی از مراجع تقلید در عراق معرفی کرد. گفته میشود که نام الصرخی ابتدا «محمود عبدالرضا البهادلی» بود و سپس به «شیخ محمود التمیمی» تغییر پیدا کرد. وی زمانی که شیخ محمود التمیمی نام داشت لباس و عمامه سفید به تن داشت و از وی به عنوان عنصر پلیس امنیت عراق یاد میشد. وی پس از مدتی نام خود را به سید محمود الصرخی تغییر داد و سپس با عمامه مشکی در انظار عمومی ظاهر شد. درباره سیادت او شک و تردید بسیاری وجود دارد و خود او در کتاب «مسایل و ردود» قرائنی بر سیادت خود برپا میکند که صحت یکایک آنها محل تردید است[۱]. الصرخی در سال ۱۹۶۴ در شهر کاظمین به دنیا آمد و در سال ۱۹۸۷ نیز از دانشکده مهندسی بغداد فارغ التحصیل و پس از خواندن مقدمات حوزه، به درس کفایة الاصول صدر دوم و سپس به دعوت خود صدر دوم به درس خارج فقه و اصول او رفت. کتاب «مبحث الضد» به گفته او تقریرات بخشی از درس اصول صدر دوم است. با این همه، در میان حوزویان نجف این چنین شایع است که او تنها در جلساتی از درس خارج صدر شرکت کرده طلبه او نبوده است.[۲] یا اینکه هیچ کس از هم درسیهای او در دروس خارج صدر دوم اقرار به دانایی او نکردهاند و حتی نگفتهاند که در درس استادشان برجسته باشد.[۳] این در حالی است که به نظر میرسد او نزد صدر دوم، آیات عظام اسحاق فیاض، شیخ بروجردی، سید حمامی، سید علی سیستانی درس خوانده و البته صدر دوم را بارزترین آنها میداند.[۴] اما آنچه به اندیشه و عمل او برجستگی میبخشد و آن را مورد توجه کانونهای خبری قرار میدهد، ساختارشکنیهای او در تعامل با حوزه و مرجعیت است. او نه تنها خود را مرجع میانگارد بلکه مدعی است که اعلم از همگان است و البته جهت اثبات برتری اش، به قدح سایر مراجع تقلید میپردازد. مرجعیت اعلم از نظر او دارای مناصبی است که شامل افتاء، قضاوت، ولایت بر امور قاصرین و ولایت عامه مومنان میشود. او به جهت اعلم به همگان واجد همه این مناصب است. طبیعی است پیگیری این دو ایده، نیازمند شکستن ساختارهای سنتی حوزه نجف و مناقشه بر اقتدار سیاسی فقیه در ایران است تا بتواند نظر همگان را به خود جلب نماید و بدین گونه راهی به سوی بسط مرجعیت خود در عراق بیابد. او که به خوبی میداند از مسیرهای عادی به مرجعیت نمیرسد میکوشد «حاشیهها» در عراق را از طریق «ضدیت» با برخی سمبل ها مثل ایران، اسرائیل، احترام نهادن به سکولارها و نقد مجموعه مراجع تقلید، دور خود جمع کند و بدینگونه منتقدین حضور ایران در عراق، سکولارها و حتی بعثیهای مذهبی و مخالفین مراجع را مقلد خود سازد. در واقع او تاکتیکی برگزیده که میتواند مرجعیت او را در اذهان برجسته و همه را متوجه خود سازد. بیتردید این تاکتیک برای دولتهایی مثل امارات و سعودی که خواهان تفرقه در جمع شیعیان عراقاند جذابیت دارد و میتواند او را مستظهر به حمایتهای مالی آنان نماید.
الصرخی در اقدامی عجیب با همکاری تعدادی از طرفدارانش، منازل خیابانی در منطقه «سیف سعد» کربلا خریده و خود با تاسیس سیطره و گماشتن مسلحینی، رفت و آمد به مکتب او را کنترل میکردند تا بدینگونه ثابت کنند او نیز همانند سایر مراجع نیازمند حراست است.
در ذیل به بررسی مهمترین ایدههای او میپردازم:
- طرح مرجعیت
شاید مهمترین نقطه درگیری او با حوزه نجف، طرح مرجعیت و اعلمیت اوست که نه تنها از سوی طرفدارانش مطرح میشود بلکه خود او نیز بر آن اصرار دارد. ناگفته نماند امروزه، دعوی مرجعیت در میان بازماندگان صدر دوم در نجف امری طبیعی است و به رغم وصایت آن شهید بر رجوع به برخی از مراجع کنونی، برخی از شاگردانش همچنان مدعی تداوم مرجعیت صدر دوماند. ظاهرا آیتالله سیدمحمدصادق صدر، دو توصیه در این باره دارد: یک توصیه به آیتالله سیدکاظم حائری و آیتالله محمداسحاق فیاض که چهارسال پیش از شهادتش بیان شده است و دوم توصیه به آیتالله شیخ محمدیعقوبی که در ایامی نزدیک به شهادتش در سال ۱۹۹۹م بیان شده است. این در حالی است که در حوزه نجف، مراجع دیگری نیز وجود دارد که عبارتند از آیتالله سیدعلی سیستانی، سیدمحمدسعید حکیم و شیخ بشیر نجفی که بیتردید مرجعیت اعلی نجف در اختیار آیتالله سیستانی قرار دارد. در چنین شرایطی، ادعای مرجعیت الصرخی به چه معناست و او چگونه میتواند مرجعیت خود را به اثبات رساند؟ به ویژه آنکه نه صدر دوم بر اجتهادش تاکید نموده و نه هم در مناظرهای اعلمیت خویش را ثابت کرده است؟
مرروی بر اثر تفضیلی او یعنی «مسایل و ردود» نشان میدهد که وی بر خلاف سنتهای جاری در حوزههای شیعه به صراحت خود را «اعلم» از علمای عراق و خارج از عراق میداند[۵]. این بدین معناست که او خود را اعلم از آیتالله حائری در قم و آیتالله سیستانی در عراق میداند. با این تفاوت که او حائری را بر سیستانی ترجیح داده و از مقلدین خود میخواهد که در فتاوی احتیاط واجب او، به آیتالله حائری رجوع کنند.[۶] جالب آن است که خود حائری، اجتهاد الصرخی را رد میکند و دعوی او در این باره قبول ندارد. رساله عملیه الصرخی «المنهاج الواضح» نام دارد که سیاقی جدید دارد و برخلاف رسالههای موجود، دربرگیرنده برخی مستندات قرآنی و روایی در ذیل فتاوی است. الصرخی که تائیدات مراجع قبلی و کنونی نجف را پشت سر ندارد، ناچار است اولا جهت اثبات مرجعیت و اعلمیت خود، اعلمیت و حتی اجتهاد مراجع کنونی را زیر سوال ببرد و در ثانی ثابت کند که احراز اعلمیت بسته به دانش و فضلیت یک مجتهد است که این اوصاف در آثارش حضور جدی دارند. به همین دلیل او بی نیاز از تایید دیگران است.
از آنجا که خود الصرخی توصیه استادش صدر دوم در رجوع به آیتالله فیاض و آیتالله حائری را قبول دارد و توصیه به آیتالله شیخ محمد یعقوبی که اتفاقا باجناق او به شمار میآید، را کذب میانگارد ناچار است که نسبت به مرجعیت این دو احترام نهد اما اعلمیت آنها را زیر سوال برد. او در یک جا، اجتهاد مراجع اربعه نجف را نمیپذیرد اما بلافاصله یادش میآید که آیتالله فیاض مورد احترام صدر دوم بوده میگوید: «فارغ از اینکه فیاض مجتهد است یا نه؛ او بر بسیاری از کسانی که ادعای اجتهاد و مرجعیت دارند برتر است».[۷] از نظر او، آیتالله سیستانی، نه تنها اعلم نیست بلکه آثاری که دلالت کنند بر اجتهاد او نیز وجود ندارد.[۸] و مروجین مرجعیت او را کسانی میداند که بنده درهم و دینارند؛ چرا که درهم و دینار نزد او بسیار است.[۹] ظاهرا او فقط استادش صدر دوم را اعلم از احیاء و اموات از علماء میداند اما نکته مهم آن است که او اکنون خود را از نظر فقه و اصول اعلم از موجوین نجف میداند.[۱۰] و تاکید میکند که «من بر همه یا اغلب بحوث آیتالله خویی، صدر اول و صدر دوم مطلع هستم و بسیاری از مبانی آیتالله خویی را رد یا باطل کردهام و خودم برخی مطالب را افزودهام. از این رو من با مبانی آیتالله سید محمدصادق صدر به نقد آیتالله خویی نپرداختهام بلکه خود به اجتهاد عمل کردهام».[۱۱] او حتی آیتالله حائری را اعلم نمیداند و تنها بر اجتهادش تاکید دارد و طبیعتا خود را اعلم از حائری میداند و پیروان صدر دوم نه دعوت به حائری و فیاض بلکه دعوت به خود میکند. از نظر او توصیه صدر دوم در رجوع به آیتالله حائری مطلق نبوده و اکنون با وجود او دلیلی بر رجوع به ایشان در قم وجود ندارد.[۱۲] البته او فتوی میدهد که بقاء بر تقلید صدر دوم جایز است اما در مسایل مستحدثه باید به او مراجعه کنند.[۱۳] و کسانی که در آغاز تقلیدند نباید به صدر دوم بازگردند و نباید به مراجع کنونی ایران و عراق مراجعه کنند؛ چرا که تقلید از غیر خودش را بری الذمه نمیداند.[۱۴] اما مهمتر از همه، مرجعیت آیتالله شیخ محمد یعقوبی است (که توصیه صدر دوم در رجوع به او هم به صورت مکتوب وجود دارد و هم به صورت شفاهی ضبط شده) الصرخی را به شدت برآشفته و سخن منقول از آیتالله صدر را قبول ندارد. او حتی سخنان آیتالله محمدعلی گرامی و نیز آیتالله محمدصادقی تهرانی در تایید آیتالله یعقوبی را دلیلی بر اجتهاد او نمیداند و معقتد است عبارات آنها فقط توانایی او در صدور فتوی را تایید میکند نه اجتهاد او را. چه رسد به اینکه او اعلم باشد. ضمن اینکه آیتالله حائری نیز اجتهاد شیخ محمد یعقوبی را قبول ندارد و حتی مقتدی صدر نیز از او رویگردان است. [۱۵]و در نهایت او ادعا میکند که با دلیل علمی، شرعی و اخلاقی ثابت کرده است که شیخ محمد یعقوبی مجتهد نیست.[۱۶] و در نهایت، الصرخی، نیز سید حسین بحر العلوم از اجتهاد به دور میداند و خود را ارحج بر او میانگارد.[۱۷]
- ولایت فقیه
به غیر از دعوی اعلمیت و مرجعیت، الصرخی داعیه بزرگتری نیز دارد و آن دعوی «ولایت سیاسی» است. برخی از مقلدینش نیز او را «ولیامر مسلمین» میخوانند.[۱۸] مهمترین اثر او در باره ولایت فقیه رساله عملیه او یعنی «منهاج الواضح» است که فصلی درباره آن اختصاص داده است. البته معلوم نیست که این اثر را در چه تاریخی نوشته است؟ ابهامی که برخی مقلدینش نیز دارند و از او درباره تاریخ نگارش این اثر پرسیدهاند و او تاریخ نشر آن را عندالله میداند.[۱۹] او در این اثر بدون اینکه سند و دلایت روایات وارده در این باب را مورد بررسی فقهی قرار دهد همه آنها را موید ولایت عامه فقیهان میداند. «فقیه اعلم» از نظر او باید بر اساس مصالح عامه در امور عمومی مردم دخالت میکند و بر همگان نیز واجب است از او اطاعت نمایند. الصرخی در «منهاج الواضح»[۲۰] ولایت شرعی عامه را برای مجتهد مطلقی که مرجع تقلید نیز بوده باشد ثابت میداند. مراد او از این ولایت همان امر به معروف و نهی از منکر است که ممکن است بنا به مصلحت عامه، مستلزم تصرف در انفس و اموال مردم شود. در واقع او برای مرجع تقلید علاوه بر منصب افتاء مناصب دیگری برمیشمارد که یکی از آنها ولایت عامه است. ولایت قضاء، ولایت بر شوون قاصرین مثل ایتام و مجانین نیز از جمله ولایات ثابت شده برای مراجعاند. ولایت فقیه نیز از ضروریات مذهب است و هر گاه مجتهد اعلم وجود داشته باشد چنین ولایتی نیز دارد.[۲۱]
«اذا توفرت فی المجتهد الشروط الشرعیه فی مرجع التقلید السابقه ( البلوغ، العقل، الایمان، العداله، الذکوره، طهاره المولد، الاجتهاد المطلق، الحیاه، الاعلمیه) فانه یثبت له اربع صلاحیات وظایف هی: الاولی: الفتاء، الثانیه: ولایه القضاء، الثالثه: ولایه رعایه شوون القاصرین، الرابع: ولایه العامه».[۲۲]
از نظر او ولایت عامه، امری است که در جوامع غیردینی و نیز نزد بزرگان اهل سنت پذیرفته شده و تشیع نیز در غیاب امام زمان (ع) آن را برای «مرجع اعلم» ثابت میداند. الصرخی جهت اثبات چنین ولایتی، بیست و دو دلیل اقامه میکند که فاقد هرگونه تحلیل رجالی و فقهیاند. به ویژه ادله غیرنقلی او مثل سیره عقلائیه، فطرت انسانیه و فطرت حیوانیه که توانایی لازم در اعطاء ولایت عامه به فقیه را ندارند و تنها در پی اثبات ضرورت تاسیس دولتاند. او در حالی، ولایت را از شوون «مرجع اعلم» میداند که ادله وارده در باب ولایت فقیه هیچ دلالتی در این باره ندارند. در ادلهای که خود الصرخی نیز به آنها اشاره میکند شرط لازم برای تصدی منصب ولایت سیاسی، اجتهاد است و اعلمیت در فقه از شروط آن به شمار نمیآید. در واقع، صلاحيت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه کافی است و هیچ ضرورتی ندارد که فقیه حاکم اعلم از فقهاء معاصر خویش باشد. از این رو به نظر میرسد که اعلم بودن شرط مرجعیت است اما شرط تصدی ولایت نیست. ضمن اینکه مرجعیت نیز یک شأن اجتماعى است و الزاما نمیتواند از شروط ولی فقیه به شمار آید. از این رو، به نظر میرسد که الصرخی معتقد است؛
* فقیه آنگاه به مقام مرجعیت میرسد که اعلم از دیگران باشد.
* مرجع اعلم دارای مناصب متعددی از جمله ولایت عامه است.
* من از همه فقهیان عراق و قم عالم ترم.
* پس من مرجع اعلی هستم و بر همه مومنان ولایت عامه دارم
* بر همگان واجب است که از من تقلید و اطاعت کنند.
مجموعه این گزارهها، ایدههای جاهطلبانه الصرخی است که سوگمندانه دستیابی به آنها را از طریق تفرقه در جمع شیعیان مظلوم عراق دنبال میکند و بدینگونه به آمال دشمنان عراق تحقق میبخشد.
***
حجتالاسلام دکتر ایزدهی (داور): به واقع نمیخواهم مطالب ارایهدهندگان را نقد کنم؛ چرا که آمارها و رویکردهایی ارایه شد که بحث را مدیریت کردند. بنده از زوایه دیگری بحث میکنم که تمام و کمال نیست و بخشی از ماجرا است. اگر قرار باشد وضعیت عراق را تحلیل کنیم و درخصوص ماجراهای اخیر و جریان اغتشاشات در این ایام بپردازیم، در هر بستر نمیتوانیم علل، زمینه، بستر و احزاب و بازیگران راه دور را ندید. برخی از گراهایی که میبینیم ولو اینکه مشکلات عدیده در عراق وجود دارد اما مشکلات با همه شدتش، بنا بر این است که موقع اربعین قطع شود، مشکلات مطرح نمیشود، تظاهرات قطع میشود و اربعین برگزار میشود؛ اگر قرار باشد مدیریتشده نباشد این اتفاق نمیافتد هرچند اگر با دولت عراق اغتشاشگران توافق کرده باشند و توافقی است که بین احزاب و جناحها شکل گرفته است. در این بین لابیها مشهود است. مثلاً بعد از اینکه مقتدا صدر با احزاب گفتگو کرد و به ایران سفر کرد، به نوعی اغتشاشات کاسته شد و نمیخواهیم بگوییم که مقتدا صدر در عراق تمام و کمال است اما به گونهای مدیریت شده است و نگاههای تأثیرگذار غیرقابل انکار هستند. اما اینکه در اینها نفوذی وجود دارد هم غیرقابل انکار است.
فضای موجود عراق فضایی است که نمیتوان تحلیل کرد و «مقاومت» را ندید. حتماً نکته درستی است که عراق بعد از حدود چند دهه از جنگ، همچنان از زمان صدام هم عقبتر است. مشکلات عدیده وجود دارد. خدمات عمومی در عراق در سطح پایینی است. بهداشت مطلوب وجود ندارد، کشاوزی با وجود آب بسیار زیاد، رونق چندانی ندارد. در عراق وحدت ملی وجود ندارد جز در بحثهایی مثل ورزش که یک تیم ملی از آنها میبینیم. عراق، کشوری است که دو پرچم دارد و این دو پرچم، مشکلات و درگیریهایی بین کُردها و اعراب هم به وجود میآورد. این را نمیتوان نادیده گرفت که به محض اینکه حتی داعش از عراق بیرون نرفته، کُردها اعلام استقلال میکنند که با کردهای سوریه و ترکیه و ایران کردستان واحد را تشکیل دهند. از طرفی کُردها پرچم مستقلی دارند و از طرف دیگر، شیعهها و سنیها که از دعوایی که از زمان بعثیها وجود داشته است هنوز دعوای بین این دو وجود دارد.
یکی از نکات جالب در عراق این است که عراق هنوز تلویزیون ملی ندارد، چون وجود وحدت ملی ندارد. بحث مرجعیت هم یکی از مشکلات دیگری در عراق است که البته اگر هم بحث مرجعیت مطرح است به خاطر رویکرد سیاسیاش است نه رویکرد مذهبی. عملاً وفاق بین مردم عراق وجود ندارد. بعد از جنگ، در ایران تمرکز براساس وحدت، ملیت و ولایت فقیه است. همه ایران با هر قومیت و هر مذهبی یک رییس جمهور و رهبر دارند. در عراق چنین چیزی وجود ندارد و وقتی چنین چیزی وجود ندارد هیچ سازمانی وجود ندارد بنابراین تظاهرات میشود.
باید دید تظاهرات بهانه است یا علت؟ حتماً مشکلی وجود دارد. در تونس، وقتی انقلاب و بیداری اسلامی اتفاق افتاد، با آتشزدن یک دستفروش اتفاق افتاد اما بعدها توسعه پیدا کرد. قطعاً بستر ناآرامی در عراق فراهم است چون خدمات عمومی در عراق، در سطح بسیار پایینی است؛ هوا گرم است؛ برق ندارند؛ تمرکز قدرت و وحدت در عراق وجود ندارد اما حتما بعثی و داعش (بعثی یا داعشی با اسلحه یا بیاسلحه) وجود دارد و اینها در ساختار قدرت و حکومت هستند و وجود دارند و تأثیرگذار هستند. در این وضعیت، میبینیم که بحثهای مسایل اقتصادی به سمت مسایل سیاسی میرود. البته این اختصاص به عراق ندارد. چون نظارت کافی در عراق وجود ندارد و تشدد بین احزاب و مردم زیاد است لذا اغتشاش و آشوب به پا میشود. در عراق، اسلحه آزاد است. دولت مرکزی وجود ندارد، مشکلات اقتصادی هم وجود دارد، فساد مالی و اداری زیاد است، نهاد کنترلشده و کنترلکننده وجود ندارد و کشورهایی مثل عربستان و امارات به صورت خاص، برای محور مقاومت، چالش به وجود میآورند و بودجه میگذارند و از این اغتشاشات حمایت میکنند. چون وحدت ملی ندارند، آمریکا در امور داخلی و خارجی آنها مداخله میکند و اداره کشور را برای مدتی به دست میگیرد. از طرفی وقتی رییسجمهور با چین میخواهد به توافق گسترده اقتصادی برسد، آمریکا داعیه خود را مطرح میکند که باید در این توافقات آنها هم سود ببرند، خود مقتدی صدر که روی ماندن عادل المهدی به عنوان رییس جمهور توافق دارد بعد از این جریانات میخواهد که رییس جمهور نباشد. لذا مقتدی صدر در اداوار مختلف، رویکرد مختلف داشته است و جریان به کارآمدن و برکنارشدن عادلالمهدی هم جای مناقشه است. به نظر اینها هدایتشده و جهتدار است و چون فضا شفاف و مشخص نیست، هیجان و درگیری به وجود میآید و داعشیها و بعثیها هم سواستفاده میکنند و خرابکاری انجام میدهند، بمبگذاری میکنند و بعد احزاب مخالف و کشورهای معاند، انگشت اتهام را به سوی ایران میچرخانند و … . آمریکا هم در این بین سواستفاده میکند و به بهانه هزینههایی که در کشور عراق داشته است، یک چهارم پول نفت عراق را رایگان میبرد اما ایران که در جنگ عراق، در قطعنامه باید از عراق غرامت بگیرد، میبینیم که عملاً ایران هیچ غرامتی از عراق دریافت نمیکند.
فضای عمومی غیر از فضایی غالب است. رییس مفتیان و سنیهای عراق اقرار کرده است که در جریان اعتراض به کنارگذاشتن ایران از سوی مخالفین، ایران نقش پررنگی در کمک به عراق در حل بحرانهای اخیر از جمله داعش داشته است در زمانی که عراق تا مرز متلاشی شدن هم رفت، از عراق حمایت کرد. چرا این اتفاقات و فضا فقط برای شیعه فقط اتفاق میافتد؟ از یک طرف، فضای کُردها از همه لحاظ (امکانات، توریستی، تجارتی، اقتصادی و …) شرایط خوبی دارند و آمریکا و اسراییل هم در آنجا به دلیل نزدیکی به ایران، سرمایهگذاری کرده است. البته این فضا، برای سنّیها هم وجود دارد. اگر شیعه پای کار نیاید، این مشکلات وجود دارد؛ فضایی مثل صرخیها، شیعیان انگلیسی، مثل جریان احمد بن الحسن، مثل سکولارها وجود دارد و شعارهای اقتصادی به سمت سیاسی و علمانیت میرود به خاطر اینکه که جواب نداده است به خاطر این است که قرار نیست که مدل دیگری مثل ایران اتفاق بیفتد. البته آنجا، مدل ایران نیست؛ چون ایران، مدلش مدل قومیتی نیست و مدلش براساس سهگانه تفکیک جمعیتی نیست اما در عین حال، تأثیر جدی ایران در عراق این بوده است که آمریکا را از عراق بیرون کرده است و عملاً خاورمیانه جدید را از بین برده است. با این تفاسیر، طبیعی است که شعارها، علیه ایران باشد. وقتی میگویم شعار غالب نیست (علیرغم اینکه مشکلات وجود دارد) و خواستههای برخی از تظاهرکنندگان به حق است کمااینکه مرجعیت عراق هم این را تأیید میکند مسأله مهم این است که وقتی هیچ رسانهای راهپیمایی بیستمیلیونی شیعیان در اربعین را در عراق پوشش نمیدهد اما تظاهرات چند صدنفری را به صورت شبانهروزی پوشش میدهد قطعا جریانی پشت این موضوع است. نمیخواهم بحث توهم توطئه را مطرح کنم اما این واقعیتهای موجود است که راهپیمایی عظیم اربعین پوشش داده نمیشود اما تظاهرات اغتشاشگران پوشش داده میشود. البته درحال حاضر اخبار حاکی از این است که این اغتشاشات در حال فروکش کردن است اما میبینیم که از طرف دیگری آمریکا بحث انتخابات زودهنگام را مطرح میکند. البته مقتدی صدر هم موضع میگیرد که اگر آمریکا در این باره دخالت کند، مقابله خواهند کرد. بخش عمدهای از این فضا، سواری بر اعتراضاتی است که این اعتراضات و این سنگ بنای خلاف ایجاد شده است که همواره بین شیعه و سنی و کرد اختلاف وجود داشته باشد، وحدت ملی وجود نداشته باشد، تشدد وجود داشته باشد. طبیعی است که اینها بستری میشود تا این اختلافات و آشوبها به وجود بیاید. اگر میخواهیم که این اختلافات برطرف شود باید وحدت ملی، حکومت مقتدر و عدالت و توسعه در بین مردم و شهرهای عراق شکل بگیرد اگر این اتفاقات بیفتد یعنی شعار مرگ بر امریکا. توسعه در عراق یعنی خروج آمریکا و اسرائیل از عراق و شکلگیری وحدت ملی در عراق.
***
حجتالاسلام دکتر سیدباقری (داور): بنده چند نکته به طور مشخص عرض میکنم. نکته اول بنده ناظر به فرمایشات آقای دکتر فراتی است. بنده اگر جای آقای دکتر فراتی بود و درحالی که جریان الصرخی را هم توضیح میدادم، همه بحث و یا بیشتر این بحثم را روی بحث جریان الصرخی قرار نمی دادم. هرچند الصرخی نفوذکی دارد اما چندان نیست که اغتشاشات و چالشهایی که در کل عراق وجود دارد را بتواند مدیریت و راهبری کند. دوم اینکه، شکی نیست و به نظر میرسد که دولتی که در عراق است دولت ضعیفی است؛ اختیاراتش کم است، پول و درآمد نفت پاسخگو نیست و و برای حقوق کارگزاران دولتی و نظامی کفاف نمیدهد؛ اما این امور نمیتواند ناکارآمدی دولت را پوشش دهد. البته ناکارآمدی دولت و ضعفی که دولت وجود دارد فاکتورهای مهم و اساسی است. هرچند اشاره شد که بخشی از ضعف و بحران عراق به دلیل نبود وحدت ملی، نبود قدرت مرکزی، نحوه تقسیم قدرت است، اگرچه همه اینها دخیل هستند اما مدیر کلان اجرایی کشور، دولت است و این دولت اگرچه ضعیف شده است اما کلیت قدرت و امور اجرایی کشور درست اوست، بنابراین، اگر ناکارآمدی کرد و درصدی از مشکلات را حل نکرد، انگشت اتهام، اول به سمت خودش است و بعد به سوی گزارهها و عوامل دیگر.
نکته دوم این است که آنچه که در عراق میگذرد، برخی از ویژگیهای «جنبشهای جدید» را دارد. آنچه که در عراق میگذرد نشانهایی از این جنبشها است. ویژگی این جنبشها این است که رهبر و اهداف اعلامشده مشخصی ندارند و دایرهای اداره و مدیریت میشوند؛ یعنی اگر در جنبشهای گذشته، فردی در رأس مینشست و دستور میداد، افراد جنبشهای جدید، انگار دور یک میز نشستهاند و از جایگاه مساوی صحبت میکنند؛ بنابراین، رهبری در کار نیست. مشخص نیست که در این جنبش چه کسی، چگونه و چه حزبی این جنبشها را هدایتگری و رهبری میکنند. در جنبشهای قبلی میتوانستید بگویید که فلانی هدایتگری میکند، اما در جنبشهای جدید ولو اینکه بگوییم از بیرون از کشور یا از داخل کشور هدایت میشوند، اما رهبر مشخصی ندارند. غالب این جنبشها، جنبشهای خطرناکی هستند و شورشهایی که اتفاق میافتد «شورشهای کور» است و به نتایج مشخصی هم نمیرسند. این جنبشها، به طور مشخص، از فضای مجازی بسیار تأثیر میپذیرند. مثلا در جریان شورشها و آشوبهای عراق، اینترنت داخلی این کشور قطع شده بود اما اینترنت ماهوارهای کمکحال شورشکنندگان است. به هرحال، بسیاری از دادهها که دادههای غلط و نادرستی است، در فضای مجازی جابجا میشود و بسیاری از رهبریها از همین طریق انجام میشود و مشخص نیست که چه کسی یا چه گروهی هستند. آن چنان که این گروهها اهداف مشخص، دقیق و اعلام شده ندارند و لذا هر آینه امکان انحراف آنها نیز وجود دارد.
ویژگی بعدی این شرایط این است که یک نوع آشفتگی در رفتار، دادهها و افکار وجود دارد و اصلاً مشخص نیست که این جنبشها از کجا هدایت میشوند و یا از چه منبعی این دادهها را میگیرند که البته این دادهها دادههای غلط است و به دنبال آن، تحلیلهای نادرستی را به همراه دارد که این تحلیلها، رفتار، گفتارها و روابط ناشایستی را در جامعه به وجود میآورد و تخریبهای زیاد به همراه دارد. آنچه که این روزها در عراق، در جریان اغتشاشات اتفاق افتاده و در حال اتفاقافتادن است، برخی از این ویژگیهای جنبشهای جدید را میتوان به چشم دید.
نکته دیگر؛ اشاره شد که فضایی ناکارآمد و آشفته از حیث اقتصادی وجود دارد که قابل انکار نیست؛ فساد مدیران و کارگزاران سیاسی هم وجود دارد، لذا زمینه و فضای بسیار مساعدی فراهم شده است که شورشها ایجاد شود و این شورش باعث شود که بسیاری از آن و موقعیت ایجاد شده، سواستفاده کنند تا منافع خود را در جریان به دست بیاورند؛ مانند بعثیها، باقیماندههای داعش، بیگانگان، افراطیون شیعی و اهل سنت و مخالفان دولت. همه این گروهها دور هم جمع میشوند برای اینکه دولت مرکزی عراق را به زمین زده و فروبپاشانند . وقتی دولت ناکارآمد باشد و زمینه شورش فراهم شد، طبیعتاً دیگران هم زمینه حضور پیدا میکنند؛ اگرچه شورش مردمی است اما گروه ها، کشورها و حزبهای دیگر از این اغتشاشات، سواستفاده میکنند و برای تأمین منابع خود، وارد عرصه میشوند.
نکته دیگر؛ در عدم انسجامی که اشاره شد یکی از زوایای عدم انسجام در مسوولان معترض است. یعنی در درون کابینه و در درون نظام سیاسی، میبینیم که گروهی از مسوولان وجود دارند که همگام، همراه و همزبان با شورشیان هستند که همین مسوولان معترض هم میتوانند مشکلات عدیدهای را برای ساختار سیاسی به وجود میآورند که این هم باید مورد توجه قرار بگیرد.
نکته آخر؛ شکی نیست که دخالت خارجیها وجود دارد، مثلاً سعودیها، از آنچه در عراق اتفاق افتاده است و از همگرایی که بین ایران و عراق وجود دارد، از تبادلات سیاسی و اقتصادی که بین دو کشور وجود دارد، نگران هستند؛ وقتی عراق، گذرگاه القائم-البوکمال را باز کرد، انگار که یک بزرگراه را بین جبهۀ مقاومت؛ ایران، عراق، سوریه و لبنان؛ باز کرده است؛ این تبادلی است که به این سادگی امکان رد و بدل امکانات، اطلاعات، تجارت و … خواهد یافت و برای دشمنان به ویژه کسی که در انتهای این مسیر نشسته است که صهیونیستها هستند، قابل تحمل نیست و به دنبال هستند که این مسیر گسسته شود. با این همه، اما به صرف یک دخالت یا استناد دخالت شورشها به خارجیها، مشکلات حل نمیشود و مسأله هم درست تحلیل نمیشود. ناکارآمدی دولت را نباید انکار کرد. مردم فضای آشفته اقتصادی، فساد مالی و سیاسی را در ساختار دولت میبینند و این عوامل، باعث شورشهای متعدد میشود. عرض کردم نمیتوان دخالت کشورهای بیگانه را نادیده انگاشت، قابل انکار نیست اما مشکل ناکارآمدی دولت عراق، پیش چشم ملت و مردم است و نقطه اول و اصلی بیشتر مشکلات به دلیل «ناکارآمدی دولت عراق» است.
حجتالاسلام دکتر مهاجرنیا (دبیر علمی): درخصوص ناکارآمدی دولت عراق، هم ارایهدهندگان و هم داوران صحبت کردند، اما برخیها اعتقاد دارند که دولت فعلی، و شخص عادل المهدی، فوقالعاده فعال است و دقیقاً کسی است که کارش را بلد است. مثلاً دورزدن امریکا از طریق انعقاد قرارداد بزرگ نفتی با کشور چین، یکی از این موارد است؛ قرارداد با چین که یکی از رقبای جدی تجاری آمریکا محسوب میشود و آمریکا به این خاطر به شدت از دست او و کشور عراق عصبانی شد. وقتی که آمریکا، تحریمها را علیه ایران اعلام کرد، دولت عراق و عادلالمهدی، با ترامپ مذاکره کرد تا دولت عراق را از این قاعده مستثنا کنند در غیر اینصورت از معاهده آمریکا بیرون خواهند رفت و به همین خاطر عراق استثنا شد و ایران بسیاری از کالاهای خود را از طریق عراق رد و بدل میکند.
نکته بعدی این است که آمریکاییها به دنبال انحلال حشدالشعبی (بزرگترین بسیج مردمی عراق) بودند که این گروه، هم داعش را و هم بعثیها را سرکوب کرد. عادل المهدی، با یک برنامهریزی حسابشده و دقیق، حشدالشعبی را بخشی از دولت کرد و نه تنها حذف نشدند، بلکه بودجه به آن اختصاص یافته است؛ تا جایی که امروزه حشدالشعبی آمریکا را با پهباد رصد میکنند.
اشاره شد که دولت عراق رانتیر است و از طریق نفت، بودجه خود را تأمین میکند و بخش زیادی از پول نفت را به کارکنان و کارگزاران خود پرداخت میکند و یکچهارم پول نفت این کشور را هم آمریکا مصادره میکند و از طرفی هم جنبشهای جسته و گریخته کُردهای عراق، قابل مشاهده است؛ همه اینها را که کنار هم جمع کنیم میبینیم که عادل المهدی کار سختی برای اداره کشور عراق دارد. بازگشایی گذرگاه القائم، یعنی وصل کردن جریان مقاومت در کل منطقه؛ یعنی هدفی که ایده انقلاب اسلامی است و عادل المهدی در همین راستا کار زیادی انجام داد. خود آمریکاییها هم اذعان کردند که بازکردن گذرگاه قائم، توسط دولت فعلی عراق، یعنی اینکه این دولت سعی دارد که نقشه فعلی ایران را در منطقه پیاده کند.
فضای عراق نامساعد است، اوضاع وخیم است، دولت فعلی، وارث سیستم معیوب و پراشکالی است که کارکردن در آن خیلی سخت است اما عادل المهدی در کنار همه این نواقص و کمبودها و بحرانها، به کار خود ادامه داد. ادارهکردن بیست میلیون زایر که بستر ناامنی در آن موج میزند، کار بسیار سختی است که دولت فعلی به خوبی از عهده اداره آن برآمدند. همه این کارها، در بستر همین ناآرامیها و اغتشاشات انجام شده است که کارهای بسیار مهمی محسوب میشوند. ناکارآمدی دولت به معنای کلی است؛ یعنی سیستم اداری، سیاسی و تشکیلاتی کشور عراق مشکل دارد و فقط مربوط به دولت موجود نیست.
از طرفی هم فشارهای سنگینی روی استعفای عادل المهدی وجود داشت و برای او زمان تعیین پیشنهاد دادند، اما میبینیم که او نه تنها استعفا نمیکند بلکه قدرتمندانه روی ایدههایش پافشاری میکند.
***
نظرات حاضران:
حجتالاسلام فتحی: همه ما میدانیم وقتی شورشی در این حد وسیع در منطقه اتفاق میافتد، محصول علتهای متعددی است. این تحولی که اتفاق میافتد و وقتی جریان ورود داعش به کشور عراق و حضور در شهرهایی مثل موصل اتفاق میافتد، انسجام ملی بین شیعیان و مردم عراق اتفاق میافتد و سیلی ایجاد میکند که داعش را نابود میکند اما همین سیلی که به نفع جریان مقاومت و به نفع حاکمیت برای نابودی داعش ایجاد شده است، برگشته و خود دولت را قرار داده است. آیا اینها گزینۀ بدیلی (باتوجه اشکالاتی که در ساختار دارند)، برای خود تعریف کردهاند یا خیر؟ راهکارهای حکومت و نظام برای اینکه بتواند این نظام و جو متشنج و اغتشاشات را آرام کند چیست؟ رویکرد دولت باید به چه نحوی باشد که موجب تسکین و آرامش مردم شود؟
[۱] . مسائل و ردود فی موضوعات مختلفه، الجزء الاول، طبقا لفتاوی لسماحه المرجع الدینی الاعلی آیه الله العظمی السید الحسنی، اعداد الشیخ عباس الکعبی، ۱۴۲۷ه، ص۶.
[۲] . همان، سوال ۴۲.
[۳] .همان، سوال ۶۶.
[۴] . همان، سوال ۷۱۴.
[۵] . همان، سوال ۷۷.
[۶] .همان، سوال ۱۱۳.
[۷] .همان، سوال ۵۴
[۸] . همان، سوال ۱۱۲.
[۹] . همان سوال ۱۰۶.
[۱۰] . همان، سوال۶۰.
[۱۱] . همان، سوال ۶۲.
[۱۲] . همان، سوال ۱۲۰.
[۱۳] . همان، سوال ۱۸.
[۱۴] . همان، سوال ۳۳و ۳۶.
[۱۵] . همان، سوال ۷۴۳.
[۱۶] . همان، سوال ۵۰.
[۱۷] . همان، سوال ۵۳.
[۱۸] . همان، سوال ۵۶.
[۱۹] . همان، سوال ۷۱۵
[۲۰] . منهاج الواضح، فتاوی المرجع الدینی الاعلی السید الصرخی الحسنی، بحوث اخلاقیه و تمهیدیه، ص۳۵.
[۲۱] . مسایل و ردود، پیشین، سوال ۱۴۹.
[۲۲] . منهاج الواضح، ص ۲۸-۲۹.