به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت الاسلام مهدی عباسی آغوی، مدیر گروه اخلاق، تربیت و روانشناسی مرکز پژوهشهای جوان پژوهشگاه در مورد جایگاه و تاثیر شادی در زندگی انسان، اظهار کرد: شادی و شادکامی دارای مفاهیم مختلفی است که از دیرباز مورد توجه همه انسانها به خصوص متفکران قرار گرفته و مطالعات متعددی از زمان یونان باستان تاکنون در مورد آن انجام شده است.
وی ادامه داد: ارسطو معتقد است انسان سه نوع شادمانی دارد: یک نوع شادی که در پایین ترین سطح قرار دارد و همان لذت است، سطح دوم موفقیت و کامیابی است و شادی سطح سوم که شادی ناشی از معنویت است و شادمانی حقیقی به معنای کسب فضایل اخلاقی در این سطح تعریف میشود. در میان روانشناسان غربی از سال ۱۹۵۰ به بعد تحقیقاتی در مورد شادی آغاز و بتدریج شدت گرفت به طوری که طبق آمار بیش از سه هزار مطالعه با موضوع شادی انجام شده است.
عباسی آغوی گفت: در این میان اسلام نیز در مورد شادی نکات بسیاری را ارایه کرده است. البته ممکن است در این مسیر برخی راه افراط را طی و گمان کنند که نظر اسلام این است که انسان فقط باید شاد باشد و اصلا حزن و اندوه در زندگی جایگاهی ندارد که این دیدگاه به دلیل ختم شدن به غفلت قاعدتا درست نیست.
وی اظهار کرد: دیگاهی که اسلام و تشیع درباره مساله شادی ارایه کردهاند نگرشی یگانه و معتدل است، برخی دین اسلام را به عنوان دینی میشناسند که به شادی توجه ندارد و فقط از حزن و اندوه صحبت میکند، در حالی که دیدگاه اسلام این است که انسان باید شادی و حزن را در زندگی خود به صورت توامان و متعادل داشته باشد ولی به تناسب حالات مختلف.
مدیر گروه اخلاق، تربیت و روانشناسی مرکز پژوهشهای جوان پژوهشگاه با بیان اینکه شادمانی صفت ثابت شخصیتی است که اسلام آن را تایید میکند، افزود: اینکه شادی ناشی از چه امری باشد برای اسلام مهم است. اینکه شادی منجر به چه اموری میشود نیز برای اسلام اهمیت دارد، به عبارت دیگر، در دین ما اهمیت دارد که شادی انسان ناشی از امور مورد پسند خداوند متعال باشد و منجر به فراموشی خدا نشود لذا غفلت ابدا به معنای شادی نیست.
عباسی آغوی در پایان تصریح کرد: ریشه شادی و میوه شادی برای خدا مهم است، ریشهای که دل در ناپاکیها داشته باشد میوه آلوده میدهد، اینکه امیرالمومنین(ع) فرمودند: «چه بسا لذتی که ناراحتی و حزن طولانی به دنبال داشته باشد!» معنایش همین است. «کم مِن شَهوَهِ ساعَهٍ اَورَثَت حُزناً طَویلاً»