استادیار گروه قرآن پژوهی پژوهشکده حکمت و دین پژوهی
احساس وجود حاشیه امن نسبت به برخی افراد در مقابل جرایم و منکرات مالی، رسانهای، اجتماعی و حتی اخلاقی از دلایل اصلی مهجور ماندن امر به معروف و نهی از منکر در هر مقطع زمانی بوده است. مردم نیز به طور طبیعی با مشاهده اطرافیان قدرتمند منکرگرایان اعم از امکانات قانونی و فراقانونی، دست از انجام این فریضه میشویند و میکوشند خود را از گزند آنان حفظ کنند.
ماجرای شراب خواری ولید بن عقبه، برادر مادری عثمان که در قرآن با لفظ فاسق «یا ایها الذین امنوا ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا» از وی یاد شده، از این نمونه است. او به رغم ناشایستگیها، چون از منسوبین خلیفه بود به استانداری کوفه منصوب شد. وی چنان فسق و فجوری از خود بروز داد که یک روز ازشدت مستی، نماز صبح را چهار رکعت خواند و به دلیل زیادهروی در مشروبخواری، محراب را آلوده ساخت. او حتی رو به مردم کرد و گفت: اگر بخواهید میتوانم نماز صبح را بیشتر هم بخوانم؛ گروهی از مردم، خشمگین از این فضاحت، خود را به مدینه رساندند و خلیفه را متوجه ساختند، ولی خلیفه مسلمین نه تنها به سخن آنان ترتیب اثر نداد، حتی آنان را تهدید کرد و گفت: مگر شما دیدید که او شراب خورد؟! گفتند: اگر شراب خوردنش را ندیدیم، مستیاش را دیدیم، محرابی را که به خاطر زیادهروی در مستی آلوده کرد، دیدیم. حتی انگشترش را درآوردیم و او نفهمید.
آیا این ها کافی نیست؟ معلوم بود که خلیفه به دلیل ملاحظات خاص حاضر نیست اقدامی کند، به ناچار علی علیه السلام و عایشه را خبردار کردند. عایشه که نفرت عمیقی از عثمان داشت، گفت: عثمان احکام خدا را تعطیل میکند. علی علیه السلام بعد از شنیدن سخنان گواهان و اطمینان به آن چه روی داده بود، نزد عثمان رفت و فرمود: فرزندان امیه را بر مردم مسلط نکن، باید ولید را عزل و حد الهی را بر او جاری سازی. در هر صورت خلیفه به دلیل سیل فشارهای افکار عمومی و اعتراض رهبران مردمی، ناچار شد او را عزل و سعید بن عاص را که او هم از بنی امیه بود به جای او نصب کند. اما عزل او برای فرو نشاندن خشم عمومی کافی نبود و مردم خواستار اجرای حد الهی بودند. خلیفه مسلمانان هم چاره ای اندیشید و ساعتی بعد لباسی فاخر بر ولید پوشاند و او را در اطاقی مجلل نشاند. آن گاه اعلام کرد هر کس می خواهد بیاید و بر ولید حد جاری کند.
شگرد خلیفه کار خودش را کرد و ولید در آن لباس و خانه چنان هیبتی یافت که کسی جرئت حد زدن بر او نیافت و اگر هم کسی وارد میشد به خاطر تهدیدهای ولید بی درنگ برمیگشت. حتی طلحه که از مردان شجاع بود، به ناچار برگشت. در آن لحظات حساس که میرفت حاشیه امنی ولید او را از طعم تلخ اجرای حد الهی برهاند و به تعطیلی حدود الهی بینجامد، تنها امام علی علیه السلام بود که تازیانهای به دست گرفت و با فرزندش حسن علیه السلام وارد اطاق شد. ولید امام را قسم داد که از حد زدن صرف نظر کند ولی امام قبول نکرد و لباس ولید را درآورد و فرمود: «اسکت یا ابا وهب فانما هلک بنواسرائیل بتعطیلهم الحدود; ساکت باش ای ابا وهب! بنی اسرائیل چون حدود را تعطیل کردند، نابود شدند.» آن گاه بی محابا با تازیانه بر پیکرش کوبید و فرمود: «بعد از این قریش مرا شلاق زن [و خشونت گرا ]خواهند نامید.» (بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۹۹; المناقب، ج ۲، ص ۱۴۸) این جمله نیز از آن حضرت است که «انما هلک بنواسرائیل لانهم کانوا یقیمون الحدود علی الوضیع دون الشریف)»(دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۴۲)