به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی با عنوان «نظریه تکامل و خداناباوری» توسط گروه کلام پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه و با همکاری قطب علمی فلسفه دین، با ارائه دکتر قاسم اخوان نبوی عضو هیات علمی گروه کلام پژوهشگاه برگزار شد.
دکتر قاسم اخوان نبوی در ابتدای این کرسی علمی گفت: نظريه تکامل از مهمترين و اساسيترين نظرياتي است که در زيستشناسي مطرح است؛ اين نظريه در واقع در پاسخ به اين سؤال ارائه شده است که آيا موجودات داراي خلقت ويژهايي و دفعي هستند و به واسطه اراده خداوند به وجود آمدهاند؟ يا به وجود آمدن موجودات تدريجي بوده و همه موجودات داراي نژادی واحد هستند و سپس به تدريج تغيير پيدا کردهاند؟ نظريه تکامل داروين بر اساس انتخاب طبيعي نظريه دوم را تأييد ميکند و معتقد است تمام موجودات دارای نژاد واحدی هستند و به واسطه تغييراتي که در حيات به وجود آمده بر اساس انتخابطبيعي؛
وی افزود: تغییراتی در آنها صورت گرفته است بدون اينکه عامل و علتي بيرون از طبيعت در به وجود آمدن اين تغييرات نقشي داشته باشد اما در مقابل گروهي از دانشمندان بر اين موضوع تأکيد دارند که فرايند اين تغييرات محصول طراحي هوشمندي بوده است.
عضو هیات علمی گروه کلام پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه گفت: در دوران معاصر نيز اين دو ديدگاه داراي طرفداراني هستند از يک سو طبيعتگراياني مانند داکينز و دِنِت قرار دارند و معتقدند تکامل با خداباوری ناسازگار است و خداناباور هستند. و از سوي ديگر طرفداران طراحي هوشمندي مانند مايکل بيهي، دمبسکي، کالینز و… و از میان الهی دانان معاصر متفکرانی مانند مکگراث، پلنتینگا، کریگ و… وجود دارند، که تکامل را با خداباوری ناسازگار نمیدانند.
وی اشاره نمود: خداباوران مدلها و الگوهای مختلفی را برای تبیین عدم ناسازگاری نظریه تکامل با خداباوری ارائه دادهاند؛ در این مقاله سعی شده است مروری اجمالی بر این مدلها شود و در ضمن مدلی بر اساس تفکر اسلامی ارائه شود.
اخوان تصریح کرد: پرسشی که در اینجا به دنبال پاسخ آن هستیم این است که آیا ضرورت منطقی میان نظریه تکامل و نفی خداباوری وجود دارد از اینرو برای تبیین مسئله ابتداء تعریفی از خداناباوری بیان میشود و سپس نظریه تکامل بیان میشود و بطور اجمالی نقدهایی که براین نظریه وارد است بیان میگردد و در ادامه مدلهای مختلفی که خداباوران بر اساس آن به تبیین نسبت نظریه تکامل و خداباوری پرداختهاند دستهبندی میشود و در پایان مدلی بر مبنای حکمت متعالیه ارائه میگردد.
نویسنده کتاب جامعه شناسی دین با اشاره به بحث خداناباوری گفت: به نظر میرسد در مقام تعریف خداناباوری لازم است، به این نکته توجه شود؛ که دو اصطلاح «آتئیسم (Atheism)» و «اگنوئیسم(Agnosticism )» در زبان انگلیسی وجود دارد؛ که هر دو به معنای خداناباوری ترجمه میشود. خداناباوری با توجه به وضعیت دینی و فرهنگی و ساختار اجتماعی خویش در طول تاریخ معانی گوناگونی در برداشته است. این مفهوم در بستر ادیان توحیدی بالیده و هنوز نیز در این قلمرو کاربرد دارد؛ خداناباوری حتی در ظرف ادیان توحیدی معانی متنوعی به خود گرفته است. ممکن است شخص خداناباور از لحاظ تصورات گوناگونی که از مفهوم خدا دارد، مواضع خداناباورانه گوناگونی اتخاذ کند؛ به همین دلیل تعاریف متعددی از این مفهوم وجود دارد. (Martin, 2007, pp. 2-4) بطور کلی شاید بتوان گفت خداناباوری عبارت است از «عدم باور به خدا»، نه به معنای «باور به عدم وجود خدا» بر این اساس به نظر میرسد میتوان گفت «عدم باور به خدا» ممکن است ریشه در عدم باور به نوعی تصور یا تفسیر خاصی از خدا باشد و شخص خدا ناباور به عنوان مثال خدای شخصوار را قبول نداشته باشد. اما مستلزم این نیست که بطور کلی منکر خدا باشد برخلاف اصطلاح«Agnosticism» که نه تنها باور به خدا ندارد بلکه معتقد است خدایی نیست.
وی در ادامه به مبحث تکامل و انتخاب طبيعي پرداخت و افزود: در حقيقت تئوري تکامل مبتني بر انتخاب طبيعي ريشه در نگرش طبيعتگرايي قرون ۱۸ و۱۹ اروپا دارد بر اين مبنا انتخاب طبيعي مکانيسم خود بسندهايي است براي تبيين حيات بدون اينکه نيازي باشد از خدا ، طرح و نقشه و غايتي صحبت کنيم.
اخوان ادامه داد: محور اصلي در نظريه تکامل اصل انتخاب طبيعي ميباشد؛ این اصل در حقیقت بیان کننده تغییرات مطلوب و مورد التفاتی است که با توجه به شرایط محیطی در تعداد زیادی به وجود میآید و تکثیر و تولید مثل این تغییرات به وسیله افرادی که این تغییرات و اصلاحات در آنها صورت گرفته را انتخاب طبیعی میگویند. (SCOtt, 2004, p. 60)به عبارت ديگر انتخاب طبيعي در بين همه چيزهايي وجود دارد که توليد مثل ميکنند، وخصوصياتشان از يک نسل به ديگري توارث پيدا ميکند، و از نظر شايستگي و بر مبناي صفات خود با يکديگر فرق داشته باشند؛ (مارکریدلی/عبدالحسینوهابزاده, ۱۳۹۱, ص. ۱۰۴) دليلي كه موجب شد داروين اين اصل را براي به وجود آمدن تغييرات و دگرگونيهاي تكاملي ارائه دهد اين بود كه با توجه به رويكرد ذاتگرايي يا ماهيتگرايي نميتوان تبيين مناسبي براي اينگونه تغييرات ارائه داد از اينرو داروين براي اين منظور اصل انتخاب طبيعي را مطرح كرد.
عضو هیات علمی گروه کلام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: برخي از نويسندگان بر اين نکته تأکيد مينمايند که « انتخاب طبيعي» به اشتباه مفاهيمي مانند انتخاب، ميل، اراده و باور را در تلقيهاي مذهبي، از سازشها دخالت ميدهد؛ از اينرو عنوان مناسبي براي اين نظريه نميباشد، اين عنوان تصور فاعلي را به ذهن متبادر ميسازد؛ که دست به انتخاب ميزند، و احتمالاً در حضور طبيعت مادر که جايگزيني براي خداوند است، بهترين فرزند را براي خود برميگزيند؛ اما فرايند انتخاب بسيار منفعلتر از اين تصورات است، شايد «پالايش محيطي» عنوان بهتري از انتخاب طبيعي باشد، طبيعت انتخاب نميکند؛ بلکه پالايش ميکند و مانع تداوم و بقاي ناسازگاريها ميشود؛ علاوه بر اينکه طبيعت در طول زمان تغيير ميکند و آن چيزي که با يک محيط سازش مييابد ممکن است در محيط ديگر ناسازگار عمل کند.
وی افزود: علاوه برآنچه بيان شد نکته ديگري که اين نويسندگان بر آن تأکيد ميکنند اين است که هيچ چيز در سازوکار انتخاب طبيعي غيرموجبيتي نيست؛ شايد واژه «کور» براي آن نوع تغييري که انتخاب طبيعي به دنبال دارد، بهتر از واژه تصادفي معنايي است؛ که مورد نظر داروين است، را انتقال ميدهد؛ به اين معنا که در انتخاب طبيعي هيچگونه بينش و دورانديشي در طبيعت وجود ندارد.
دکتر قاسم اخوان نبوی در پایان تصریح کرد: به عبارت ديگر انتخاب طبيعي ظاهر سازشهاي هدفمند را تبيين ميکند و يک فرايند فعال يا واقعي نيست بلکه فرايندي منفعل است که در آن سازش ناپذيرها يا داراي سازش کمتر پالايش ميشوند؛ به ديگر سخن فرايند انتخاب طبيعي بالذات فرايندي تصادفي نيست اما تغيير تصادفي معلول انتخاب طبيعي است زيرا انتخاب طبيعي تغييرهاي موجود را براي حصول راه حلهاي سريع اما نامناسب پالايش ميکند تا مشکلات موجود در طراحي ارگانيسمها را مرتفع سازد.