به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی «ذاتگرایی جدید» توسط گروه معرفتشناسی پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه با ارائه دکتر ابراهیم دادجو، صبح روز یکشنبه مورخ ۲ دیماه جاری در سازمان مرکزی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در تهران برگزار شد.
در این کرسی ترویجی دکتر ابراهیم دادجو عضو هیات علمی گروه معرفت شناسی پژوهشگاه با بیان اینکه دو جریان ضد ذات گرایی و ذات گرایی در در عرصه «فلسفۀ علم معاصر» قابل تشخیص است، گفت: جریان ضد ذات گرایی از زمان بارکلی و هیوم تا پیش از چهل سال اخیر یکهتاز میدان بود و در چهل سال اخیر از طریق پوزیتیویستها و فلسفههای تحلیلی و زبانی منشأ فراموشی جریان ذات گرایی شده است. جریان دوم در چهل سال اخیر به ظهور رسیده و در تقابل با مابعدالطبیعۀ هیومی بهشدت به گسترش و تقویت مابعدالطبیعۀ ذاتگرایانه همت گماشته است.
وی گفت: متأسفانه ایران معاصر از جریان دوم تا حدود زیادی بیاطلاع است. در نوشتار پیش رو کوشیدهایم نشان دهیم ما و فلسفۀ اسلامی ما که در بنیاد خود، ذاتگرا و واقعگراست، بهشدت به جریان دوم نیازمندیم و با أخذ و نقادی جریان دوم بهخوبی میتوانیم در عرصههای گوناگون علم و عمل، در عرصههایی همچون فلسفۀ اسلامی، فلسفۀ علم، علوم انسانی اسلامی، علم دینی، الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، اسناد بالادستی علمی و مدیریتی و در عرصههای دیگری، در مسیرهایی واقعبینانه قرار گیریم.
دکتر دادجو ادامه داد: ایران، از حدود چهل سال پیش، عمدتاً از طریق ترجمهها شاهد انتقال و نفوذ «فلسفهعلم»هایی بوده است که تحت تأثیر هیوم، کانت، فلسفههای تحلیلی و زبانی، نسبت به فلسفه علوم طبیعی، و بعدها نسبت به فلسفه علومانسانی، در عرصه هستیشناشی، دارای دیدگاههای غیرذاتگرایانه و بهتبع آن، در عرصه معرفتشناسی و روششناسی، دارای دیدگاههایی غیرواقعگرایانه بودهاند. ابزارگرایی، انسجامگرایی، کلگرایی، عملگرایی؛ نیز تجربهگرایی منطقی پوزیتیویستها، ابطالگرایی پوپر، ساختارگرایی مبتنی بر برنامههای پژوهشی لاکاتوش، ساختارگرایی مبتنی بر پارادایمگرایی کوهن، و هرج و مرجگرایی فایرابند از جمله فلسفهعلمهای غیرذاتگرایانه و غیرواقعگرایانهاند.
عضو هیات علمی گروه معرفت شناسی پژوهشگاه در ادامه تصریح داشت: برخی اندیشمندانی که در ایرانزمین نیمنگاهی به فلسفۀ علم دارند، با این تصور که آنچه هست، همین فلسفۀ علمهاست، درحوزۀ علم، علم و دین، علم دینی و حوزههای متأثر از آنها بیشتر تأثیرپذیرفته از همین فلسفههای غیر ذاتگرایانه و غیرواقعگرایانه هستند. برایند آن میتواند بسیار زیانبار باشد. در چهل سال اخیر، حاصل آن سیطرۀ دیدگاههایی نسبیگرایانه بر مجامع علمی و آکادمیک است.
وی ادامه داد: ما در صدد آن هستیم نشان دهیم که در عرصۀ فلسفۀ علم جریان دیگری وجود دارد که ذاتگرایانه و واقعگرایانه است و هرچند دیرهنگام است، اما میتواند بر سیطرۀ نسبی غیر ذاتگرایی و غیر واقعگرایی بر مجامع علمی ما غلبه یافته و این مجامع را به سمت و سویی واقعگرایانهتر سوق دهد. این جریان عبارت از جریان «ذاتگرایی جدید» است. نوشتار پیش رو میتواند «مقدمهای» بر آشنایی با این جریان باشد.
این استاد دانشگاه در بیان تعریف ذات گرایی جدید گفت: «ذاتگرایی جدید» جریان جدیدی است که به تعبیر امثال سنکی (Sankey) و الیس(Ellis) خود را در تقابل با جریانی میداند که آن را مابعدالطبیعۀ غالب فلسفۀ انگلیسی- آمریکایی معاصر مینامند و آن را با اوصاف مکانیستی و هیومی توصیف میکنند. ذاتگرایی، همانگونه که الکساندر برد تصریح داشت، به لطف غلبۀ فلسفههای تحلیلی قائم به تجربهگرایی منطقی ضد مابعدالطبیعی و به لطف غلبۀ فلسفههای زبان به فراموشی سپرده شده بود؛ اما در دهههای آخر قرن بیستم با الهامگرفتن از برخی مباحث پاتنم، در کتاب معنای «معنا» و کریپکی، در کتاب نامگذاری و ضرورت در قالب «ذاتگرایی جدید» احیا شد.
وی افزود: ذاتگرایی جدید در علومی چون فیزیک و شیمی دربارۀ افراد و انواع ذرات بنیادی و در علومی همچون زیستشناسی دربارۀ افراد و انواع جانداران و در ارتباط با نظریۀ تکامل انواع است. مباحثاتی که کریپکی دربارۀ ذاتگرایی در افراد و ذاتگرایی در انواع طبیعی داشت و با کارهای پاتنم شدت یافت، بر وسعت اهمیت فلسفی ذاتگرایی افزود.
وی در پایان تصریح داشت: ذاتگرایی در مورد انواع طبیعی بر این ادعاست که انواع طبیعی دارای خواص ذاتیاند و این سخن که نوع طبیعی خاصیتی دارد که جزئی از ذات آن نوع طبیعی است، حکایت از این دارد که تکتک افراد یک نوع بالضروره دارای آن خاصیت ذاتیاند. ذاتگرایی در خصوص افراد دربارۀ ذاتگرایی در مورد انواع است و بر این ادعاست که هر خاصیت ذاتی فرد عبارت است از همان خاصیتی که به نوعی فرد به آن تعلق دارد، متعلق است.