به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی ترویجی تخصصگرایی پژوهش در علوم انسانی، توسط گروه معرفتشناسی پژوهشگاه و انجمن علمی تحول علوم انسانی با حضور اساتید و صاحبنظران این حوزه در پژوهشگاه دفتر تهران و قم (از طریق ویدئو کنفرانس) برگزار شد.
دکتر ابراهیم دادجو در ابتدای این نشست گفت: طرح تمحضگرایی که در قالب طرح تخصصگرایی مطرح شده است و به نظر میرسد که باید در قالب طرح جامعنگری مورد بحث قرار گیرد دارای مبانی معرفتی، راهبردی، کاربردی و مدیریتی است که بنده در اینجا به مبانی معرفتی آن میپردازم.
وی تاکید کرد: در مکاتب فلسفی معاصر غایت از علوم را یکی از چهار چیز دانستهاند؛ امثال عقلگرایان انتقادی همچون پوپر مارکوزه و هابرماس غایت از علوم انسانی را نقد و نقادی امور انسانی دانستهاند امثال پدیدارگرایان و هرمنوتیکیها و ساختارگرایان غایت از علوم انسانی را تفسیر و معنابخشی به امور انسانی دانستهاند. امثال پساساختارگرایان غایت از علوم انسانی را تاویل و روایت امور انسانی و امثال واقعگرایان غایت را کشف حقایق مربوط به علوم انسانی دانستهاند.
دادجو ادامه داد: دیدگاه نخست که دغدغه کشف واقع ندارد ضروریتی نمیبیند که اندیشمند علوم انسانی دارای نوعی جامعیت باشد و از این رو نیازی به جامعنگری نمیبیند و میتوانند علوم تکرشتهای و میانرشتهای را در وصول به غایتی که در نظر دارند کافی بدانند.
وی تصریح کرد: اما دیدگاه چهارم که به دنبال کشف حقایق مربوط به امور انسانی است کشف واقعبینانه آنها را بر اموری متوقف میداند، که مقدمات کشف را به دست میرسانند و از آنجا که این مقدمات بدون میانرشتگی، فرارشتگی و بلکه جامعنگری امکانپذیر نیست. لاجرم نظریهپردازی راجع به امور انسانی را نیازمند نوعی جامعهنگری میدانند.
عضو هیات علمی گروه معرفتشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی خاطر نشان کرد: این جامعه نگری میتواند دارای مراتب باشد اما به نظر میرسد نظریهپرداز علوم انسانی دستکم باید بر مابعدالطبیعه علوم انسانی یا لااقل علم انسانی که موضوع تحقیق او است اشراف داشته باشدبه نظر میرسد غفلت محققان علوم انسانی از مابعدالطبیعهی علمی که موضوع تحقیق آنها است و به خصوص مابعدالطبیعه رئالیستی و واقعگرایانه آن میتواند مانع رسیدن آنان به ایدهها و نظریههای واقعبینانه باشد.
در ادامه این نشست دکتر مهدی عباسزاده معاون امور پژوهشی و آموزش و همچنین عضو هیات علمی گروه معرفتشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به تعریف حوزه تخصص گفت: در تعریف این حوزه باید گفت حوزه تخصص به آن حوزه معرفتی یا گرایش خاصی گفته میشود که مشتمل بر مجموعه مسائل نظاممند است که نقشه راه فعالیت پژوهشی اعضای هیات علمی و پژوهشگران را در بازه زمانی طولانی مشخص میکند و نتیجه آن منتهی میشود به تولید دانش انباشته و رسیدن به نظریههای جدید در آن حوزه علمی، و عضو هیات علمی و محقق را به شخص مرجع در جامعه علمی تبدیل میکند
وی افزود: این طرح در واقع صورت ارتقایافته طرح تمحض است که چند سالی است در پژوهشگاه مطرح است. همه اعضای هیات علمی پژوهشگاه یک حوزه تمحض دارند که در آن حوزه چند سال مشغول به فعالیتاند و همین تمرکز باعث شده که محققان ما بتوانند در برخی از حوزهها صاحبنظر یا مرجع باشند. لذا قصد بر این شد که همین مدل با تغییراتی ارتقا یابد و برای سایر دستگاههای پژوهشی و دانشگاهها متناسبسازی شود که آنها هم بتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین در این طرح، از یک افق بالاتری به موضوع گریسته شد، به نحوی که قابلیت اعمال و اجرا در دستگاههای دیگر را هم داشته باشد
عباسزاده تصریح کرد: به لحاظ تاریخی، با گسترش علوم مختلف در جهان، این امر که دانشمندان بتوانند در تمامی حوزهها و علوم تحقیق کنند عملا منتفی شد. در ادوار قدیم مثلا در یونان یا ایران یا مصر یا … دانش آنقدر وسیع نشده بود که از دست یک دانشمند خارج شود. لذا ما افرادی مثل ارسطو ، ابن سینا و فارابی را داریم که به عمده علوم زمان خود احاطه داشتند. برای مثال ابن سینا در بسیاری از رشتهها از جمله منطق، ریاضیات، طبیعیات، مابعدالطبیعه، طب و… سرآمد و صاحب نظر بوده است. به این نوع دانشمندان اصطلاحا دانشمندان متضلع یا جامع الاطراف یا دائره المعارفی گفته میشود، یعنی دانشمندانی که به همه یا اکثر علوم رایج زمان خود احاطه داشته اند. اما با گسترش علوم و ناتوانی دانشمندان در تحقیق در تمامی قلمروهای همه علوم، حوزههای تخصصی تعریف شد و هریک از دانشمندان در یک علم متمرکز شدند، بلکه به این هم اکتفا نکردند و در خود دانش هم خرد شدند. مثلاً در علم پزشکی شاهد تخصصهای گوناگون هستیم، مانند گوش و حلق و بینی، اعصاب و روان، قلب و عروق و … (این تخصصها به منزله تکههای یک پازل هستند و لذا اگر همه آنها به لحاظ کار علمی و کار پژوهشی پوشش داده شوند، در واقع پازل کامل شده و کل این علم پوشش داده شده است). علت این است که آنقدر یافتههای علمی در علم پزشکی زیاد شده است که فرد نمیتواند در همه تخصصهای فوق وارد شود و اگر فقط در یک حوزه هم تخصص پیدا کند، کار مهمی انجام داده است. این است که روند علم، به سمت تخصصگرایی پیش رفت.
عضو هیات علمی گروه معرفتشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: اما تخصص گرایی در علوم انسانی دیرتر شروع شد. شاید هنوز هم در بین دانشمندان علوم انسانی این برداشت و تصور وجود داشته باشد که آنها به اکثر حوزهها اِشراف دارند و میتوانند در آنها تحقیق کنند. ولی حقیقت این است که اگر بخواهیم در عرصه علوم انسانی مرز دانش را توسعه دهیم، باید در یک گرایش خاص متمرکز و متمحض شویم، چون مباحث بسیار گسترده است و در تمامی حوزهها امکان کار پژوهشی توسط یک نفر وجود ندارد.
وی خاطرنشان کرد: ظاهرا در علوم انسانی نیز باید شبیه علوم تجربی مثلا علم پزشکی به پژوهش پرداخته شود؛ یعنی هر علم ابتدا به اجزای آن خرد شود؛ هر جز میشود یک تخصص و هر محقق یک تخصص را پوشش دهد و آنگاه که این اجزا و تخصصها را در کنار یکدیگر قرار بگیرند، در واقع گویی کل دانش مورد پژوهش واقع شده است. همانطور که در پزشکی گفته شد که اگر تمام تخصصها کار خود را به درستی انجام دهند کل بدن انسان پوشش داده میشود، در علوم انسانی نیز وضع تا حدودی به همین منوال است.