به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجتالاسلام محمدتقی سهرابیفر عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه به گفتوگویی با رسا با محوریت آسیبشناسی وضعیت آموزشی حوزههای علمیه پرداختهاند که متن این گفتوگو در ادامه تقدیم میشود:
به عنوان سؤال اول شما در ارزیابی نظام آموزشی حوزههای علمیه چه امتیازاتی را میتوانید برای آن بشمارید؟
به عقیده من برای نظام آموزشیِ اصیل حوزه امتیازاتی چند می توان شمرد از جمله:
اول: انتخاب استاد توسطِ طلبه که در کمتر نظام آموزشی در جهان این بحث به این صورت وجود دارد، یعنی طلاب از همان ابتدایی که وارد حوزه می شوند در انتخاب استاد خود از مدرسه آزاد هستند، بعد از ورود به سطوح عالی و خارج نیز این آزادی در انتخاب استاد به اوج خود می رسد.
دوم: برنامه پیش مطالعه دروس یعنی طلبه قبل از حضور در کلاس درس، بحثی که استاد قرار است مطرح کند را مطالعه می کند تا اندکی با درس مورد نظر آشنا شود، زیرا پیش مطالعه در فهمیدن درس، خیلی موثر است، سپس متن درس را نگاه کرده و آنجایی که متوجه نمیشود کاملاً دقت می کند تا مطلبی که نامفهوم بوده توسط استاد روشن شود.
سوم: برنامه مباحثه دروس در میان طلاب؛ مباحثه معمولاً پس از درس برگزار میشود. بین دو تا چند نفر در هر مباحثه شرکت میکنند. اساتید توصیه میکنند که مباحثات سه نفره باشد تا نه شلوغ باشد و نه در صورت غیبت یکی تعطیل شود. در هر جلسه یک نفر عهدهدار بازگویی درس پیشین میشود و دیگران به نقد و اشکال و تصحیح میپردازند. متکلم مباحثه یا به ترتیب خاصی مشخص میشود یا با قرعه. گاهی با خود کتاب قرعه میزنند و آنکه عدد فرد صفحهاش بیشتر باشد، گوینده میشود. مباحثه در سالهای دروس مقدمات و سطح، کتابمحور است و غالباً پس از چندین ساعت پس از اخذ درس از استاد انجام میشود، اما در دورهٔ خارج بیشتر پیش از درس است، که به آن پیشمباحثه گفته میشود.
چهارم: رابطه صمیمی و پدر و فرزندی میان استاد و شاگرد؛ یعنی روابط بین طلبه و استاد محدود به کلاس درس و در امور علمی نبود، بلکه استاد و شاگرد بعد از کلاس هم با هم در ارتباط بودند، تا جایی که استاد از طلبه تفقد می کرد و در سختی ها و شدائد او را رها نمی کرد، به نظر می رسد این جنبه های یاد شده کمی در حوزه ضعیف شده است.
همه ما کم و بیش میدانیم که امروزه این رابطه بین استاد و شاگرد در حوزه کمرنگ شده است، شما در این مورد چه پیشنهادی دارید؟
بنده این مسأله را قبول دارم که دیگر مثل گذشته این سنتها در حوزه جایگاهی ندارد از این رو در این رابطه مطالبی چند تقدیم میکنم:
بدیهی است که تربیت در یک رابطه صمیمی، دوطرفه به بهترین وجه شکل میگیرد این نوع رابطه یک نوع زندگی کردنِ استاد و شاگرد در کنار هم است.
رابطه صمیمی اساتید حوزه با طلاب در قدیم
خدا رحمت کند آیتالله میرزا علیاکبر محدّث از علمای تبریز، نقل میکردند که به هنگام تحصیل در قم پدرشان از دنیا میرود؛ قبل از اطلاع مرحوم محدث، استادشان مرحوم آیتالله العظمی حجت مطلع میشود و استاد بعد از درس به همراه دیگر شاگردان بر حجره مرحوم محدث وارد میشوند تا ایشان را از فوت پدرش آگاه سازند.
یعنی ارتباط آنقدر نزدیک بوده است که استاد قبل از شاگرد فوتِ پدرِ شاگرد را متوجه میشود، چه بسیار ماجراها از بزرگان حوزه نقل شده که در امور مختلف زندگی شاگردان ورود پیدا میکردند و در همین حضورها بطور نامحسوس تربیت صحیح شکل می گرفت.
متاسفانه امروزه رابطه، یک طرفه و محدود به تدریس شده است و تربیت، محصور در دروس اخلاق به شکل سخنرانی شده است در حالی که درس اخلاق و ارائه یکسری مطالب کلی کجا و حضور در مسائل ریز و درشت زندگی طلبه کجا؟
شما مهمترین آسیب نظام آموزشی فعلی حوزه را در چه میدانید؟
به عقیده من کم رنگ شدن رابطه دروس رسمی حوزه با واقعیتهای جامعه ای که در آن زندگی میکنیم، یکی دیگر از مشکلات سیستم آموزشی است. طلبه ای که ولو به بهترین نحو دروس رسمی حوزه را بخواند و ده سال از بهترین ایام عمر خودش را در تحصیل این دروس سپری می کند، این توقع بجا را دارد که با حضور در جامعه، جایگاه علمی و تأثیرگذاری مناسب داشته باشد.
طلاب میان آنچه خواندهاند با واقعیتهای جامعه فاصله میبینند
اما غالب اوقات میبینیم، طلبه ها بعد از حضور در جامعه تازه متوجه می شوند که میان آنچه خوانده اند و آنچه در متن جامعه می گذرد فاصله بسیار است؛ آنها به فهم مکاسب و رسائل و کفایه دلخوش کرده بودند اما می بینند که از حل مسائلی همچون بانک، چک، پول و ….. درمی مانند.
آنها باید بخشی از عمر تحصیلی خود را در آشنا شدن با قرآن و حدیث و نیز شناخت انسان ها، فرهنگ ها و امثال آن سپری می کردند؛ حوزه در قبال لحظه لحظه عمر بهترین نوجوان ها و جوان هایی که با نیت پاک وارد حوزه می شوند و بهترین ایام عمر خود را در اختیار حوزه می گذارند، مسئول است. معمولا خسارت های مالی و اقتصادی در جامعه به سرعت دیده می شود اما متاسفانه خسارت های انسانی و هدر رفتن عمر انسان ها چندان به چشم نمی آید.
چرا حوزه و محصولات علمی و کتب درسی آن با واقعیتهای جامعه منطبق نیستند؟
دلیل این مطلب این است که شکل گیری مباحث حوزه در فضایی متفاوت بوده است؛ به عبارت بهتر مباحث و کتب حوزه در فضایی نوشته شده است که نه از جامعه جهانی خبری بود و نه از حکومت دینی.
در نتیجه در آن فضای قبلی نظراتی همچون عدم طهارت اهل کتاب تقریبا جزء مسلّمات محسوب می شد یا در باب مصرف خمس که باید در اختیار امام باشد با بیش از ده قول در میان فقها اختلاف واقع می شود؛ ما امروز در فضایی کاملا متفاوت از قبل قرار داریم اما متاسفانه تعلیمات ما با همان فضای قبلی تنظیم شده است بدیهی است که خروجی این حوزه در حد نیازهای جامعه و نظام اسلامی نخواهد بود.
تسلط طلاب به زبانهای خارجی ضرورتی غیر قابل انکار است
بسیار مایه تأسف است که طلبه بعد از سالها حضور در حوزه هنوز به زبان عربی روز (مکالمه – تخصصی) مسلط نیست در نتیجه طلبه ما ارتباط مؤثر حتی با دیگر مراکز علمی مسلمانان که به زبان دیگر صحبت می کنند ندارد و همین امر یکی از علل افزایش فاصله میان پیروان ادیان و مذاهب می شود تا حدی که یک مسلمان در دو راهی کشتن شیعه یا کشتن صهیونیست، شیعه کشی را در اولویت قرار می دهد.
بدیهی است که اگر ما در طول چند دهه گذشته با وهابیت ارتباط علمی داشتیم، امروزه از یک سو ضدّیت آنان با ما در این حد نبود و از سوی دیگر گروه های افراطیِ درونی تا حدّی تعدیل شده بود.
به عقیده شما تکنولوژیهای جدید چقدر در کمرنگ شدن معنویت در جامعه حوزوی مؤثر بوده است؟
بدون شک نقش ویژهای دارد چراکه حرکت بسوی فرد در قبال جمع، یکی از نتایج زندگی مدرن است؛ مدرنتیه گرچه خاستگاهش غرب است اما واقعیت آن است که دیگر جوامع نیز از آن متاثرند که یکی از نتایج آن فردگرایی و دور شدن از جمعِ خانواده است.
با توجه به این مطالب است که رفت و آمدهای فامیلی، دور هم جمع شدنهای دوستانه و مسائلی از این دست کم رنگ شده و این موضوع در همه جوامع اعم از حوزه و غیر حوزه خود را نشان می دهد و از جمله ارتباط میان استاد و شاگرد را کم رنگ می کند.
مشکلات جامعه ریشهدار است
اگر اشکالاتی در جوامعِ دانشگاهی، حوزوی، پزشکان، بازاریان و غیره می بینیم، اساس اشکالات یکسان است و تنها نحوه ظهور و بروز آنها متفاوت است؛ ریشه مشکلات جامعه ما، اموری مشترک است و مختص صنف و گروه خاصی نیست. ریشه مشکلات اموری همچون دنیاگرایی، کمکاری و امثال آن است.
این امور ریشهای متاسفانه در جامعه جاخوش کرده است و آحاد جامعه به آن مبتلا شده اند و در هر شغل و صنفی که وارد می شوند، آن عوامل ریشه ای در آن صنف نمود خاص پیدا میکنند.
اگر در پایان نکتهای را برای بیان لازم میدانید بفرمایید.
در رابطه با موضوع آموزش عرض بنده این است که اولا تاجایی که امکان دارد تحول اساسی در کتب حوزوی پیدا شود ولی اگر بناست برخلاف نظر بسیاری از بزرگان حوزه، همین کتب فعلی تدریس شود، لااقل با استفاده از ابزار روز، زمان انتقالِ محتوای دروس به طلبهها را کاهش دهیم.
تدریس کتب حوزوی نموداری و با سرعت صورت بگیرد
به عنوان مثال میتوان با استفاده از اساتید مبرّز این کتابها، آنها را در قالب نمودار ارائه کرد به گونهای که ضمن انتقال محتوای کتاب، طلبهها برای فهم عبارت وقت خود را از دست ندهند و فرصتی برای پرداختن به دیگر ضرورتها پیدا کنند. والسلامعلیکم.