به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، یادداشت دکتر محسن ردادی عضو هیأت علمی گروه انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه در شماره ۵۴۷ روزنامه صبح نو در ادامه از منظرتان عبور خواهد کرد:
در علوم اجتماعی اصطلاحی بهنام «پیشگویی خودانجام» (Self-fulfilling prophesy) وجود دارد و به معنای پیشگوییای است که بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم باعث تحقق خود میگردد. بهعنوان مثال در سال ۱۹۲۹ در ایالات متحده آمریکا که بحران مالی بهوجود آمده بود شایعه شد که که بانکها در حال ورشکستگیاند. در پی این شایعه مردم به بانکها هجوم بردند و پولهای خود رابیرون کشیدند. همین موضوع باعث شد که بانکها موجودی و سرمایه خود را از دست بدهند و واقعاً دچار ورشکستگی شوند.
در چند ماه اخیر این نوع پیشگوییای خودانجام به شدت در کشور رواج پیدا کرده است. یعنی با شنیدن اندک شایعهای در مورد کاهش تولید یک کالا، مردم به بازار حمله میکنند و با خرید بیش از نیاز خود، تعادل عرضه و تقاضا را به هم میزنند و خود، باعث میشوند که کالا در بازار کمیاب شود. شایعه میشود دلار در حال گران شدن است و مردم تحتتأثیر پدیده رفتار گلهای (Herd behavior) به بازار دلار هجوم میبرند و تمام سرمایه خود را تبدیل به دلار میکنند بهطوریکه عرضه فوقالعاده دلار توسط دولت نیز نمیتواند عطش خریداران حریص و هراسان را فرو نشاند.
این در حالی است که در شرایط نیاز مبرم کشور به ارز، چند ده میلیارد دلار در خانه مردم دپو شده است. روزی دیگر شایعهپراکنان از احتمال گرانی سکه و طلا خبر میدهند و مردم زندگی خود را میفروشند تا سکه بخرند. در کشوری که بر اساس آمار بهازای هر خانوار ایرانی ۲/۱ خودرو وجود دارد، ناگهان عطش به خرید خودرو به قدری زیاد میشود که با باز شدن سایت فروش خودرو، در مدت چند ثانیه تمام موجودی قابل عرضه، خریداری میشود. پوشک و مواد سلولزی نیز تحتتأثیر همین شایعات ناگهان در کشور نایاب میشود و مردم قفسههای فروشگاهها را جارو میکنند. چه صحنه تحقیرآمیز و ترحمبرانگیزی است که یک خودروی چندصد میلیونی جلوی در فروشگاهی میایستد و صاحب آن به اندازه چند ماه مصرف خود دستمال کاغذی و… خریداری میکند و به سراغ فروشگاه بعدی میرود…
هرچند مدیریت ضعیف دولت در این زمینه قابل انکار نیست، اما واقعاً قابل فهم نیست که چرا مردم به رفتاری دست میزنند که باعث وخیمتر شدن اوضاع کشورشان میشود و مصداق شعر «یکی بر سر شاخ بن میبرید» قرار بگیرند؟ آیا نباید اندکی عقلانیت بر رفتار و تعاملات ما مردم حاکم باشد؟ مگر نه اینکه در متون اسلامی و معارف شیعه بر ایثار و از خودگذشتگی و دوری از زیان رساندن به دیگران تأکید شده است؟ آیا متوجه نیستیم که ولع در خرید بیش از مایحتاج در واقع دزدیدن لقمه از دهان یکدیگر است؟ اگر به جای دلار و سکه و پوشک، دچار کمبود نان و خوراکی در بازار شده بودیم، با یکدیگر چگونه رفتار
میکردیم؟
در دادگاه روز واپسین، خداوند فقرا و نیازمندان را حاضر میکند و از مردم میخواهد بگویند برای رفع نیاز آنها چه کردند؟ آن روز احتمالاً عدهای هستند که به خداوند متعال پاسخ میدهند ما به اندازهای قدرت اقتصادی نداشتیم که بتوانیم به این افراد کمک کنیم اما حداقل کاری که از دست ما بر میآمد این بود که بهعنوان مصرفکننده با «نخریدن» و «احتکار نکردن کالا در خانه» اندکی از گران شدن مایحتاج مردم جلوگیری کردیم.
یادداشت را با نقل روایتی از امام صادق (ع) که در کتاب داستان راستان (جلد دوم) آمده به پایان میرسانم:
«زمانی نرخ گندم و نان روز به روز در مدینه بالا میرفت و نگرانی و وحشت بر همه مردم مستولی شده بود. آن کس که آذوقه سال را تهیه نکرده بود در تلاش بود که تهیه کند و آن کس که تهیه کرده بود مواظب بود آن را حفظ کند. در این میان مردمی هم بودند که بهواسطه تنگدستی محبور بودند روز به روز آذوقه خود را از
بازار بخرند.
امام صادق ؟ع؟ به «متعب» وکیل خرج خانه خود دستور داد تمام ذخیره گندم خانه را به بازار ببرد و در اختیار مردم بگذارد و بفروشد و نان خانه را روز به روز تهیه کند. بهعلاوه چون در نتیجه گرانی گندم تهیه نان از گندم برای اغلب مردم سخت شده بود امام دستور دادند که نان تهیه شده برای خانه نیمی از جو و نیمی از گندم باشد. امام در ادامه فرمودند: «من بحمدالله توانایی دارم که تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترین وجهی اداره کنم. ولی این کار را نمیکنم تا در پیشگاه الهی مسأله اندازهگیری معیشت را رعایت کرده باشم(احب یرانی الله قد احسنت تقدیر المعیشه).»