به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، یادداشت دکتر محسن ردادی عضو هیأت علمی گروه انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه در شماره ۵۳۲ روزنامه صبح نو چهارشنبه ۲۴ مرداد در ادامه از منظرتان عبور خواهد کرد که خواندن این یادداشت خالی از لطف نیست.
«مادر ترزا» میگوید من در تظاهرات «ضد جنگ» شرکت نمیکنم، اما اگر روزی در دنیا تظاهرات «صلحخواهانه» برپا شود، حتماً حضور پیدا خواهم کرد.
در اینجا نمیخواهم به انگیزه یا هدف گوینده از بیان این جمله بپردازم. آنچه مورد تأکید است، تفاوت و فاصله ظریف و در عین حال بسیار مهمی است که میان «صلحستایی» و «ضدجنگطلبی» وجود دارد. «صلح» مقدس است اما «جنگگریزی» مقدس نیست و گاهی نیز درخور سرزنش و نقد است. صلحطلب بودن مترادف ضدجنگ بودن نیست؛ همانگونه که سویه مخالف متهور و ماجراجو نبودن، ترسو بودن نیست. مثال مشخص آن حضرت علی؟ع؟ است که انسان متهور و جنگطلبی نبودند و در دوران حکومت خود جنگی را آغاز نکردند، اما در عین حال پایبندی به صلح و صلحطلبی ایشان باعث نمیشد که اصولی مانند عدالت و مبارزه با ظلم را قربانی جنگگریزی نماید. بهرغم اینکه امام علی؟ع؟ برای پایداری صلح و مصالح مسلمین حاضر شدند از حق خود در حکومت بگذرند، اما زمانی که پای حق و عدالت در میان بود چنان در جنگ نهروان حاضر شدند که از سپاه دشمن کمتر از ۱۰ نفر جان سالم به در بردند.
راز کار در این است که بهرغم اینکه با دو وضع جنگ و صلح مواجه هستیم، اما انگیزه، هدف و احساس انسانها در برابر وضعیت واقعی جنگ و صلح سهگونه است: جنگطلبی، صلحخواهی و جنگگریزی. متناظر با این سه انگیزه، سه حس بشری میتوان سراغ گرفت: جنگطلبان انسانهایی متهور و ماجراجو هستند؛ صلحخواهان شجاع هستند و افراد جنگگریز ترسوهایی بیش نیستند. حال اگر بر جامعهای ترس حاکم شود و عمده افراد جامعه به جای صلحطلبی، جنگگریز باشند، ذلت و خواری بر این جامعه سایه خواهد انداخت. سرنوشت این جامعه تاریک، دردناک و رقّتآور است. نشانه این قبیل مردمِ بیارزش، ترسیدن از سایه جنگ است. به عبارت دیگر از هر موقعیتی که احتمال کوچکترین نزاع و درگیری و جنگ از آن به مشام برسد، فرار میکنند و البته برای پنهان کردن ترس خود، واژه مقدس صلح را بر سر دست میگیرند.
نداهایی که امروز در برابر عربدههای رییسجمهوری آمریکا، مردم را به دوری از جنگ فرا میخواند، صلحطلبانه نیست، بلکه جنگگریزانه است و به سختی میتوان انگیزههای انسانی و میهندوستانه در آن یافت. منظور این نیست که باید جنگطلب بود و مردم را به جنگ فراخواند و تحریک کرد. قطعاً ما مردم ایران صلحطلب هستیم و انقلاب اسلامی نیز سر جنگ با هیچ ملت و دولتی ندارد، اما در دفاع از حیثیت، اصول و باورهای خود کوتاهی نمیکند. برای فهم این مطلب باید دوگانه کاذب «جنگطلبی» و «صلح طلبی» را پاره پاره کرد و به یک سهگانه حقیقی رسید: «جنگطلبی»، «صلحطلبی» و «جنگگریزی». آنچه مطلوب کشور و شایسته انسانیت است، مخالفت با «جنگطلبی» و «جنگگریزی» به صورت توأمان است.
کسانی که جامعه را از جنگ میترسانند یا کاسبان مکاری هستند که میخواهند با ترساندن مردم بازار جناح خود را داغ کنند تا بتوانند متاع سیاسی خود را به جامعه بفروشند؛ یا خائنانی هستند که کینهتوزانه کشور را به سمت تسلیم و ذلت میکشانند.
در شرایطی که ترامپ با قلدری کشور را تهدید میکند. ترساندن مردم از جنگ، در واقع تسلیم کردن کلید طلایی شهر به دشمن است. اتفاقاً فریاد زدنِ ترس از جنگ، ابراز ترس و تمسخر شجاعت مانع از جنگ نیست. برعکس لازم است در این شرایط نمایش شجاعت دهیم و حتی اگر واقعاً ترسوهایی در میان سیاسیون وجود دارند، نباید بهایی به آنها داد و بلندگوی رسانهها را در اختیارشان قرار داد تا ترس از جنگ و جانپرستی (به جای وطنپرستی) را به رسوایی داد بزنند.
در وضعیتی که کشور قرار دارد، نه جنگطلبی سزاوار است و نه جنگگریزی شایسته است بلکه آنچه میتواند دشمن را از فکر جنگ منصرف کند، احساس این است که در کشور انسجام علیه دشمن و اتحاد در مقاومت و دفاع از کشور وجود دارد.
سیاستهای استعماری انگلستان قابل انکار نیست، اما اگر در زمانی که هیتلر انگلستان را تهدید میکرد جنبش ضد جنگ در این کشور مانع از اعلان جنگ انگلستان به هیتلر میشد، چه اتفاقی برای این کشور میافتاد؟ چرا انگلستان به نام صلح به آلمان هیتلری اعلان جنگ داد؟ چرا راه دور برویم، اگر در زمان حمله رژیم بعث به ایران، حرف جنگگریزان شنیده میشد، وضعیت ایران الان چگونه بود؟
کوتاه سخن اینکه صلح، دفاع از مردم و وطندوستی واژههای بسیار مقدسی هستند. در حالی که جنگگریزی، منفعتطلبی و جاندوستی این تقدس را ندارند. برای پنهان کردن ترس و حفظ منافع فردی نباید پشت واژههای مقدسی مانند صلح و منافع ملی سنگر گرفت.
سیاستمداران منفعتطلب و ترسو! لطفاً مردم شجاع ایران را از شبح و سایه جنگ نترسانید.