به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مهدی جمشیدی عضو هیات علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی در جدیدترین یادداشت خود پیرامون اخلاق مصرف و حمایت از کالای ایرانی نکاتی را به قلم نگاشته اند که از منظرتان خواهد گذشت:
مقدّمه:
آیتالله خامنهای در گفتارِ اخیرِ خویش، به مسألۀ حمایت از کالای ایرانی اشاره کردند و از دو خُردهمسألۀ معطوف به آن نام برند: یکی اینکه باید کالای باکیفیّت تولید کرد تا مصرفکنندۀ ایرانی، انگیزه و تمایل برای خرید داشته باشد، و دیگر اینکه باید در اندیشۀ بازاریابی در داخل و خارج برای کالاهای ایرانی باشیم. به این ترتیب، دو پرسش در اینجا موضوعیّت دارد: اینکه موانعِ تولیدِ کالای ایرانیِ باکیفیّت چیست؟ و اینکه چگونه باید مصرفکننده را به مصرفِ کالای ایرانی سوق داد؟ آنگاه آیتالله خامنهای به مصرفکنندۀ ایرانی اشاره کردند و گفتند آنچه که نقشِ بازدارندگی و مانعیّت در برابرِ مصرف ایجاد میکند، مقولهای «ذهنی» و «فرهنگی» است، و از اینرو، باید عالمانِ علومِ جامعهشناختی و روانشناختی در اینباره مطالعه کنند و دریابند علّتِ اینکه قشرهایی از مردم، رغبتِ بیشتری نسبت به کالای خارجی دارند چیست و راه علاجِ آن چیست(در دیدارِ جمعی از استادانِ دانشگاهها و پژوهشگران، ۲۰ خرداد ۱۳۹۷). اینکه ایشان به مسألۀ یاد شده از منظرِ «ذهنی» و «فرهنگی» مینگرند و میخواهند گذشته از سازوکارهای اقتصادی و در کنارِ آنها، از «اهرم و ابزارهای فرهنگی» نیز استفاده کنند، بسیار درخورِ مداقّه و تأمّل است. در واقع، مبنای معرفتیِ این رویکرد را باید شناخت و دربارهاش بیشتر درنگ کرد. این فکر که رفتارِ اقتصادی، فقط معلولِ «محاسباتِ اقتصادی» نیست و برای تغییر دادنِ آن میتوان از از اهرمها و «محاسباتِ فرهنگی» نیز استفاده کرد، لایۀ پنهان و نظریِ این سخن است.
در اینجا، فعالیّتِ فرهنگی به معنیِ:
[۱]. کارِ شناختی/ آگاهیمَدار/ بینشی
[۲]. کارِ عاطفی/ احساسی/ روانی
است و باید کوشید از این طریق، مصرفِ کالای ایرانی به «گفتمان» (که همان سخن و گفتارِ غالب و مسلّط است) تبدیل کرد.
بهطورِ کلّی، علل و دلایلی که پارهای از مصرفکنندگانِ ایرانی برای اجتنابِ خویش از خریدِ کالاهای ایرانی ارائه میکنند، عبارتند از:
[۱]. قیمتِ زیاد
[۲]. کیفیّتِ کم.
روشن است که این دو مقوله، مقولاتی اقتصادی هستند و اما در عینِ حال، میتوان از مسیرِ فرهنگی، در آنها تغییر ایجاد کرد؛ یعنی حتّی با فرضِ اینکه کالای ایرانی در برخی موارد، قیمتش زیادتر از نمونۀ خارجی و کیفیّتش کمتر از آن است، باید از متغیرها و معادلاتِ فرهنگی بهمنظورِ توجیه و تئوریزه کردنِ قیمتِ زیاد و کیفیّتِ کم استفاده کرد.
از طرفِ دیگر، برخی ضرورتها و شرایطِ ناخواسته، بیشتر ما را وادار میکننند که به منطقِ فرهنگی روآوریم و ذائقۀ مصرفکنندگانِ ایرانی را تغییر دهیم، از جمله چون در زمینۀ اقتصاد، مزیّتِ نسبی نداریم و این ناشی از عقبافتادگیِ تاریخیِ ما در حوزۀ اقتصاد است، نمیتوانیم فقط بر منطقِ اقتصادی و محاسباتِ مادّی تکیه کنیم و توقعِ مصرفِ کالای ایرانی داشته باشیم.
بر این اساس، راهبردهای فرهنگی و ذهنیِ تبدیل کردنِ مصرفِ کالای ایرانی به یک هنجار/ ارزش/ فضیلت/ خواستِ جمعی، عبارت خواهد بود از:
[۱]. تظاهرِ گروههای مرجع به مصرفِ کالای ایرانی
رفتارهای عمومِ مردم، تا حدّ زیادی، متأثّر از رفتارهای «گروههای مرجع» است و گروههای مرجع از این لحاظ، فضای جامعه را در دست دارند و جامعهگردانی میکنند. از اینرو، باید برای تغییرِ رفتارهای مصرفیِ گروههای مرجع، چاره اندیشید و آنها را متقاعد کرد که کالاهای ایرانی مصرف کنند. حتّی دعوتِ تهی از عمل و متناقض با آن نیز سودی نخواهد بخشید و فرهنگِ مصرف را تغییر نخواهد داد، بلکه مردم باید به چشمِ خویش ببیند که خواص و نخبگانِ اجتماعی، مشتاقانه و از سرِ اختیار و میلِ خویش، کالای ایرانی مصرف میکنند.
[۲]. اعتباربخشی و تأییدِ حاکمیّتیِ کالای ایرانی
حاکمیّتِ سیاسی نباید بیطرف و بیتفاوت، نظارهگر باشد یا خطابهخوابی و توصیه کند، بلکه باید در عمل، اعتبارِ خودش را برای حمایتِ از کالای ایرانی، هزینه کند. به بیانِ دیگر، تأییدِ رسمی و حاکمیّتیِ کالاهای ایرانی برای اصلاحِ ذهنیّتِ جمعی، لازم است و دولت باید مناسباتِ میانِ تولیدکنندۀ ایرانی و مصرفکنندۀ ایرانی را بازسازی و اصلاح کند.
[۳]. تحریکِ انگیزههای ملّی/ وطنی
باید به مصرفکنندۀ ایرانی تفهیم شود که دیگران نسبت به کالای وطنیِ خود، تعصّب و جدّیّت دارند و مصرانه و غیورانه، کالاهای غیرِ خودی و غیرِ بومی را مصرف نمیکنند، تا به این واسطه، اقتصادِ ملّیشان رونق یابد. همچنین باید گفته شود ما در متنِ یک «جنگِ اقتصادیِ تمامعیار» قرار داریم، بهطوریکه هدفِ دشمن، «فروپاشی و نابودیِ اقتصادِ ملّیِ ما» است و ما با مصرفِ کالاهای خارجی، در واقع، آب به آسیابِ دشمن میریزیم و در جبهۀ او قرار گرفتیم. تقویتِ دولت- ملّت در مقابلِ موجِ تحمیلیِ جهانیسازیِ سرمایهسالارانه، راهکارِ در امان ماندن از این چالشِ بزرگ است و این میسّر نیست، مگر از طریقِ مصرفِ کالاهای ایرانی. شعارِ «ایرانی، ایرانی بخر»، شعاریست که اکنون به یک «ضرورتِ ملّی و وطنی» تبدیل شده است و مردم باید به خوبی، از این حقیقت مطلع شوند.
[۴]. تحریکِ انگیزههای انسانی/ احساسی
مصرفکنندۀ ایرانی باید بداند که مصرفِ کالای خارجی، «ضدّ انصاف/ مروّت/ مردانگی» است؛ زیرا با چنین اقدامی، چرخِ اقتصادِ ملّی، متوقف میشود و کارخانهها و کارگاهها، یکی پس از دیگری از حرکت و تولید بازمیایستند و در نهایت، جوانانِ ایرانی «بیکار» میشوند. و بیکاری و دشواریِ معیشتی نیز، چیزیست که هزارویک مفسده را میپروراند و جامعه را به آسیبها و آفتهای گوناگونی، مبتلا میکند. بیکاری، امّالفساد است و احتیاج به نانِ شب، مبدأ امراضِ اجتماعیِ دیگری. پس نباید با خریدِ کالای خارجی، جوانانِ خود را بیکار و زندگیشان را با بحران روبرو کنیم.
[۵]. تحریکِ انگیزههای دینی/ اسلامی
اگر ما در متنِ جنگِ اقتصادی با دشمن بهسرمیبریم و اگر دشمنِ ما، جزء «جنودِ شیطان» و «مظهرِ کفر و شرک و طغیان» است، باید خریدِ کالاهای خارجی را بر خود تحریم کنیم. از این گذشته، قاعدۀ «نفیِ سبیل» و اجتناب از استیلای اجانب بر مسلمانان و جامعۀ اسلامی نیز از سوی دیگر، ما را بهعنوانِ «مسلمان» برمیانگیزاند که دیگران و بیگانگان را بر اقتصادِ ملّیمان حاکم نکنیم، بلکه از طریقِ خریدِ کالای ایرانی، به «ایرانیِ مسلمان و همکیشِ خود»، کمک کنیم.
[۶]. تلازمِ پیشرفت و ارتقای کیفیّت با روندِ عملیِ مصرف
دیگر اینکه باید در برابرِ این فکرِ غلط که افکارِ عمومی القاء و تحمیل شده که «شرطِ مصرف، کیفیّت است»، تفهیم شود که یا باید ریاضتِ اقتصادی را تحمّل کنیم و پارهای کاستیها و نقایص را بپذیریم تا در بسترِ یک «روندِ عملی و توأم با مصرف»، برطرف شوند، و یا اینکه باید همچنان در درونِ چرخۀ باطلِ کنونی، غوطهور و سرگردان باشیم. به بیانِ دیگر، کیفیّت در «جریان/ روندِ مصرف»، پیشرفت میکند و راه پیشرفتِ اقتصادی، همین است و این فرایندی است که تجربۀ تاریخیِ کشورهای پیشرفته، آن را تأیید میکند. اما «روزمرهاندیشی/ نگاه کوتاهمدّت/ بسندگی به مطالباتِ کنونی» و «شخصیاندیشی/ تقدّم منافعِ شخصی بر منافعِ جمعی»، همچون دیواری بُتونی در برابرِ مصرفِ کالای ایرانی، قدم افراشته و اقتصادِ ملّیِ ما را دچارِ اختلال کرده است. باید در عقلِ معاشِ خویش، تجدیدِ نظر کنیم و به این حقیقت بیندیشیم که منافعِ مترتّب مصرفِ کالای ایرانی، در بلندمدّت به خودِ ما بازخواهد گشت.
[۷]. تحدیدِ تبلیغاتِ کالاهای خارجی در رسانههای رسمی
باید سیاستِ فرهنگی ِانقباضی را در پیش بگیریم، اما نسبت به اغیارِ فرهنگی. اینکه رسانههای مختلفِ ما، به جولانگاهِ محصولات و کالاهای خارجی تبدیل شوند و مصرفکنندۀ ایرانی، به هر سو که نظر کند، اثری از توصیه و ترغیب به مصرفِ کالاهای خارجی را ببیند، به هیچرو، معقول و موجّه نیست. مگر میتوان پذیرفت که اینهمه تحریص و تحریک، بیاثر و عقیم است و «ذهن و دلِ مصرفکنندۀ ایرانی» را به تصرّفِ خویش درنخواهد آورد؟! پس باید به سلطنتِ تبلیغِ کالاهای خارجی در رسانههای بومی و وطنی خاتمه دهیم.
[۸]. زدودنِ حسِ خودباختگی و خودکمتربینیِ ملّی
جامعه و مردمانِ ما در طولِ حاکمیّتِ سلسلۀ قاجار و پهلوی، چه از سوی زمامدارانِ دستنشاندۀ مستبد، و چه از سوی روشنفکرانِ غربزده، همواره «تحقیر» و «تمسخر» شده است. «عزّت و غرورِ ملّیِ» ما ایرانیان، زخمخورده است و ما همچنان گرفتارِ بیماریِ تاریخی و ریشهدارِ «غربزدگی» هستیم. فکرِ ویرانگرِ «ما نمیتوانیم»، جرأت و شهامتِ اقدام را از ما ستانده و ما را به برتریِ قهری و اجتنابناپذیرِ غرب، مؤمن و معتقد کرده است. همچنان که اشاره شد، این وضع، ریشههای عمیقِ تاریخی دارد اما هنوز هم در جریان است و کسانی میکوشند از طریقِ تخریب و تضعیفِ غرورِ ملّی، ما را به دنبالۀ غرب تبدیل کنند. در مقابل، ما باید «روحیّۀ اعتمادبهنفسِ ملّی» را در مردم بازسازی کنیم و «بازگشتِ به خویشتنِ فرهنگی» را بهعنوانِ یک راهبردِ کلان و اساسی، در پیش گیریم.