به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کتاب «نواندیشی و احیاگری دینی» شامل مناظرههای مکتوب درباره خدا، وحی، اسلام، فرهنگ زمانه و حقوق بشر که به نقد و بررسی دیدگاههای محمدمجتهد شبستری و عبدالکریم سروش است، توسط جناب آقای دکتر محمد محمدرضایی سردبیر نشریه علمی پژوهشی قبسات پژوهشگاه به نگارش درآمده است.
شبستری مدتی قبل مراجع عظام تقلید را به مناظره طلبیده بود و دعاوی درباره مباحث روشنفکری دینی داشت و تصور میکرد مراجع عظام در مسیر اشتباهی در حرکت هستند و ایشان در مسیر درست قرار دارد. مرجع عالی قدر آیتالله العظمی سبحانی پس از آگاهی از این مساله، دکتر محمدرضایی را به عنوان نماینده خودشان در مناظره معرفی کرد. آقای محمدرضایی چند نامه برای آقای شبستری ارسال کرد تا مناظره انجام شود. اما آقای شبستری به مناظره تن نداد و اعلام کرد اگر مطالب مکتوب بیان شود در سایت خودشان قرار میدهد؛ لذا پاسخ مکتوب به برخی از دعاوی ایشان ارائه شد که در کتاب «نواندیشی و احیاگری دینی» آمده است.
با توجه به نگارش کتاب «نواندیشی و احیاگری دینی» توسط آقای دکتر محمد محمدرضایی سردبیر نشریه علمی پژوهشی قبسات، صحبتهای ایشان با خبرگزاری شبستان درباره نواندیشی و روشنفکری دینی و انواع گوناگون آن، در ادامه از نظر میگذرد.
محمدرضایی در تعریف نواندیشی و روشنفکری گفت: نواندیشی و روشنفکری تعابیری هستند که معانی متعددی را در خود دارند و ما باید تعریف خود را از این مقولهها داشته باشیم. هر کس بر حسب زاویه و دید خود تلقی از نواندیشی بر اساس مبانی خاصی دارد. تاریخچه و ریشه نواندیشی و منورالفکری به عصر روشنگری در اروپا در قرن هجدهم باز میگردد. در آن زمان جنبشی در مقابل خرافه پرستیهای کلیسا پدید آمد و ویژگی آن بازگشت به عقل و ستیز با تحریفات بوجود آمده از دین مسیحیت بود.
وی ویژگی نواندیشی دینی را برشمرد و افزود: یکی از ویژگیهای نواندیشی توجه به عقل بود و یکی از سردمداران این تفکر ایمانوئل کانت است که بیان میکند همه خوبیها و بدیها را با عقل میتوان کشف کرد و دین تا جایی پذیرفته میشود که با عقل سازگار باشد یعنی خودمان قانونگذار باشیم نه اینکه دیگران برای ما قانون وضع کنند. چنین تلقی از عقل در عرصه روشنفکری مطرح بود که اصالت به عقل داده میشد. اصولا اصالت عقل با اصالت وحی همراه بود، اما با توجه به مشکلاتی که در جهان مسیحیت بود اصالت عقل بدون وحی رشد پیدا کرد.
محمدرضایی اضافه کرد: در جهان اسلام با توجه به استعمار کشورهای غربی، فرهنگ آنها با چالش مواجهه شد زیرا غرب سعی داشت فرهنگ خود را در این کشورها بگستراند. عدهای از اندیشمندان مسلمان به فکر چاره افتادند و برای مقابله با استعمار و سلطه غرب راه حلهایی را ارائه دادند. برخی از این روشنفکران به هویت ملی تاکید کردند. اما به جای اینکه مذهب و دین نقطه ثقل هویت و جامعه برای پیشرفت باشند، بر هویت ملی تاکید کردند و این مساله مطرح بود که برای خودباختگی در برابر غرب باید بر فرهنگ و هویت ملی خود تاکید کنیم و پان ایرانیسم و پان عربیسم و پان ترکیسم شکل گرفت. عدهای هم به هویت مذهبی تاکید داشتند و معتقد بودند باید بر هویت دینی و مذهبی در برابر استعمار فرهنگی غرب تاکید کنیم.
استاد گروه فلسفه دین پردیس فارابی دانشگاه تهران بیان کرد: در زمینه هویت ملی رویکردهای مختلفی مانند سوسیالیستی و مارکسیستی و لیبرالیستی و روشنفکری دینی شکل گرفت. در جریانهای مذهبی و رویکرد روشنفکران دینی انواع و اقسام مختلفی وجود داشت از جمله رویکرد احیاگرایانه که طرفداران این دیدگاه معتقد به احیای صحیح دین و مذهب بودند. یعنی باید تفسیرهای درست از دین به عمل آورد و اصل دین را به مردم معرفی کرد و اتحاد و پیشرفت حول دین و فرهنگ دینی باید باشد.
وی در ادامه گفت: احیاگران دین در مقابل فرهنگ استعماری قرار داشتند و افرادی مانند سیدجمال اسدآبادی و امام خمینی(ره) و شهید بهشتی و علامه مطهری و مقام معظم رهبری و … در این گروه قرار دارند که جریان احیاگرایانه دینی و روشنفکری را سرلوحه کار خود قرار دادند. برای نمونه وقتی این تصور بوجود آمد که دین از سیاست جداست امام خمینی(ره) احیاگری کردند و عنوان کردند پیامبر و امامان در سیاست دخالت میکردند و این تفکر جدایی دین از سیاست از استعمار بوجود آمده است. این افراد دین اصیل را احیا و معرفی کردند و مردم حول دین آسمانی جمع شدند تا هویت خود را در برابر توطئههای استعماری حفظ کنند.
محمدرضایی اظهار کرد: در رویکرد دسته دوم روشنفکری دینی، گرایشات کمونیستی و سوسیالیستی وجود داشت. این افراد ابتدا دغدغه دینی در برابر سرمایه داری داشتند و با آن مخالفت میکردند و متاثر از کشورهای کمونیستی و شوروی بودند. برخی از متفکران دینی در ایران و کشورهای عربی از مارکسیست متاثر شدند و دین را با گرایش سوسیالیستی و کمونیستی تفسیر کردند و معتقد بودند اسلام در برابر سرمایه داری باید قد علم کند و شعار آنها جامعه بیطبقه توحیدی بود. در کشورهای عربی افرادی مانند حسن حنفی و در کشور ما گروهها و سازمانهای چپگرای اسلامی بودند که تلقی مارکسیستی از دین داشتند و مبانی مارکسیستی یا کمونیستی و سوسیالیستی را بر عقاید دینی تحمیل میکردند.
رئیس کارگروه تخصصی فلسفه دین و کلام جدید شورای تحول و ارتقای علوم انسانی افزود: دسته سوم روشنفکری دینی رویکرد مدرن و تجددگرا داشت که میتوان آن را به دو قسم تقسیم کرد. این گروه تلاش میکردند پیشرفتهای تمدن غرب و علم را با اسلام سازگار کنند. مثلا نظریه تکامل در مسائل علمی را با اسلام تطبیق میدادند لذا سعی میکردند سازگاری با فرهنگ غرب را ایجاد کنند؛ اما مسحور پیشرفتهای علمی غرب قرار گرفته بودند و خودشان را همگام و هماهنگ با غرب نشان میدادند. عدهای هم معتقد بودند که باید اسلام را سازگار با غرب تفسیر کنیم. لذا با توجه به متاثر شدن از غرب آن را اصل قرار میدادند.
سردبیر مجله علمی پژوهشی قبسات بیان کرد: عده دیگری از روشنفکران بعد از انقلاب به گونهای دین را تفسیر کردند که به جای اینکه بر محور دین تاکید شود تفسیری از دین ارائه شد که دین از صحنه خارج شود و حتی عدهای از آنها به صراحت اعلام کردند که دین با فرهنگ زمانه عجین شده و باید دین را کنار نهاده و به حقوق بشر بپردازیم.
محمدرضایی در تشریح گروههای روشنفکری گفت: دیدگاه دیگری هم در حوزه روشنفکری به نام رویکرد سنت گرا و غرب ستیزمطرح شد. این دیدگاه تفسیر خاصی از سنت ارائه دادند و معتقد بودند سنت در زمانهای مختلف ابعاد مختلفی را به خود گرفته است. این افراد شدیدا در مقابل فرهنگ غرب قد علم کردند. جریان سنت گرایی با وجود افرادی مانند شوآن و رنه گنون و سیدحسین نصر رشد پیدا کرد. این افراد معتقد بودند جهان اسلام با اقتباس کورکورانه از تکنولوژی غربی به گونهای شتابان محیط زیست را دگرگون کرده و ما باید در برابر تکنولوژی غرب مقابله کنیم. تکنولوژی غرب فرهنگ خاص خود را وارد کشورها میکند و ما باید در برابر ورود آن به کشور مقابله کنیم.
این استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: این افراد معتقد بودند تکنولوژی غرب حقیقت قدسی را به فراموشی سپرده است. این افراد در حوزه دین معتقد به وحدت متعالیه ادیان هستند که هر چه به سمت بالا بروند به وحدت نایل میشوند و در فرهنگها و کشورهای مختلف نمود متفاوت دارد و همه آنها میتوانند درست باشند. آنها این تفسیر پلورالیستی از حقیقت قدسی را ارائه دادند که مشکلات خاص خود را داشت.
به گفته وی با این تقسیمبندی گاهی نواندیشی به معنای احیاگری دینی و گاهی به معنای روشنفکری مدرن غرب گر و گاهی به معنای روشنفکری سنتگرا و گاهی به معنای روشفکری با گرایش سوسیالیستی و کمونیستی تعبیر میشود.
محمدرضایی درباره اهداف نواندیشی دینی یا احیاگری دینی در جوامع اسلامی، گفت: هر کدام از این رویکردها دارای هدف خاصی هستند. با توجه به مبانی که پذیرفتهاند تصور میکنند جامعه اگر در آن کانال قرار بگیرد به پیشرفت نائل میشود و اگر به آرمانهای آنها عمل شود در مسیر درستی قرار گرفته است. هر کدام از این رویکردها دارای آرمان متفاوتی هستند. مثلا کسی مانند امام خمینی(ره) که روشنفکر احیاگرایانه است دین را برای سعادت دنیا و آخرت انسانها میداند.
وی با بیان اینکه برخی از جریانهای فکری تصور میکنند اگر دین از صحنه اجتماع خارج شود آرامش بیشتری ایجاد میشود، گفت: برخی از روشنفکران و متفکران دینی با توجه به افراط گریهایی مانند داعش که در حوزه دین بوجود آمد تصور میکنند منشا آنها از دین بوده است و دنیایی بدون دین را دنیای بهتری میدانند. زیرا معتقدند دین برنامهای برای زندگی بشر ندارد و نباید در صحنه اجتماع دخالت کند و اصولا بهترین نوع حاکمیت سکولار است.
رئیس کارگروه تخصصی فلسفه دین و کلام جدید شورای تحول و ارتقای علوم انسانی در ادامه گفت: این افراد با توجه به ریشه روشنفکری که بوجود آمد و اصالتی که به عقل داد، تصور میکنند تفکرات شان عقلانی است. اسلام داعیه تفکر و تعقل دارد. ما معتقدیم که اسلام یا عقلانیت محض است یا مستقیما عقلانی و یا مبتنی بر عقلانیت است. سردمداران عرصه روشنفکری مانند کانت که معتقد بودند باید عقلانیت را بر خود حاکم کنیم در نهایت ناگزیر شدند که برای تقویت انگیزه و ترغیب بیشتر، انسانها را به این سمت هدایت کنند که اوامر عقل را فرامین الهی کنیم و خدا و دین میتوانند انسانها را به اخلاق بیشتری ترغیب کنند و در اخلاقی که ارائه دادند حذف خدا را عقلانی ندانستند.
دکتر محمدرضایی سردبیر مجله علمی پژوهشی قبسات در پایان گفت: اینکه عقلانیت ما اقتضا کند که رفتار عقلانی داشته باشیم بسیار خوب است اما عقل ما بیان میکند برای سعادت دنیا و آخرت به دین مراجعه کنید و برخی از دستورات را از طریق وحی و پیامبران دریافت کنید. تعریف ما از عقل، با تعریفی که غرب بیان می کند، متفاوت است. عقل در غرب بریده از وحی است اما در تعریف ما عقل محدود باید از عقل نامتناهی، یعنی خدا و وحی تبعیت کند.