توحيد

 توحيد، ريشه همه اصول اعتقادى است. على(ع)توحيد را نيمى از دين مى داند و ثمره اعتقاد به آن را دخول به بهشت مى شمارد. توحيد، دستاويز رهايى، ذخيره مواجهه با دشوارى، نشانه استوارى ايمان، مايه خرسندى خداوند و ابزار نبرد با شيطان شمرده شده است. كلمه اخلاص، بهترين راه رسيدن به خدا است. اما ارزش و آثار توحيد بر درك درست از آن استوار است. يگانگى بارى تعالى از جنبه هاى گوناگون شايسته پژوهش است. توحيد ذاتى، نفى شريك از ذات مقدس ربوبى است. پس، توحيد عددى و نوعى نادرست است. در ديدگاه امام، واحد عددى كه مفهومى تكثرپذير است، بر ذات خداوند اطلاق نمى شود؛ زيرا او يگانه است نه به شماره. در واحد نوعى نيز تشابه و تعدد راه دارد؛ زيرا اين يك، مشابه افراد ديگر است. پس، خداوند واحد نوعى نيز نيست. معناى توحيد مقبول، نفى هر گونه تجزيه و تقسيم از ذات اقدس الهى است و اين كه خداوند شبيهى ندارد.

 توحيد صفاتى، يگانگى و يكتايى خداوند در صفات كماليه است. اوصاف خداوند تنها ويژه اويند و كسى در آن ها با او شريك نيست. توحيد افعالى به اين معنا است كه هيچ فعل و انفعالى در دار تحقق صورت نمى گيرد مگر اين كه تحت سلطنت خداوند و به مشيت و اراده و اذن او است. اين امر، هيچ منافاتى با اختيارى بودن افعال انسان ندارد. توحيد عبادى اين است كه تنها خداوند شايسته عبادت – به معناى خضوع و خشوع و افتادگى – و اطاعت و پيروى است. پرستش از شئون استحقاقى مولا و مالك حقيقى است.

 فطرت از ادله توحيد است. امام على(ع)يكى از وظايف پيامبران را بازخواست ميثاق فطرت مى داند و كلمه اخلاص را همان فطرت الهى مى شمارد. هماهنگى و وحدت تدبير، اسرار آفرينش زمين و آسمان و كوه ها، و دقت و استوارى خلقت، دليل ديگر توحيد است. سومين برهان امام بر نفى شريك بارى تعالى، از طريق نفى آثار و نشانه هاى شريك سامان يافته است. وجود آثار و نشانه ها بر پديدآورنده آن ها دلالت مى كند، و هيچ نشانه اى بر وجود خداى ديگر در كار نيست. ارسال رسولان نيز همه از جانب خداوند يكتا است.

 در نظر امام، توحيد راستين سه شرط ضرورى دارد. نخستين شرط تحقق حقيقت توحيد، نفى هرگونه مثل، نظير و شبيه براى ذات خداوند است. او از هر گونه همسانى و شباهت با آفريدگانِ خود منزه است. شرط ديگر اين است كه خداوند از تيررس خردهاى نافذ و تعقل و تفكر دور است. وصف كردن او همسان محدود ساختن او است. انسان نيز محدود است، و محدود، به حقيقت نامحدود راهى ندارد. ذهن آدمى با مفاهيم سر و كار دارد و مفهوم نيازمند حد خاص است، اما خداوند هيچ حد و قيدى ندارد. كمال اخلاص، نفى وصف از او است.

 بينونت و عدم سنخيت، سومين شرط بنيادين توحيد، عبارت است از وجود تباين ذاتى و صفتى ميان خالق و مخلوق. امام از بينونت ذاتى خالق و مخلوق سخن مى گويد، و اين بينونت، ملازم نفى سنخيت است. بر اين اساس، نادرستى نظريه برخى از عارفان در عينيت خالق و خلق روشن مى شود. همچنين آشكار مى گردد كه موجود حقيقى، منحصر در وجود لاشريك است و آن چه متكثر ديده مى شود، ظهور و تجلى، و در حقيقت، عين او است. توحيد از نظر امام به معناى نفى شريك و شبيه است، و اساس همه اين ها نفى سنخيت ميان خالق و مخلوق است، تا چه رسد به وحدت و عينيت خالق و مخلوق.