واژه سياست به معناى اقدام به چيزى طبق مصلحت آن است. بر اساس مبانى اسلام، مى توان گفت سياست در معناى عام، تجلى ولايت و رهبرى خلق براى حركت به سوى خالق، و زمينه سازى تحقق هدف خلقت انسان است. تعريف سياست در معناى خاص آن نيز چنين است: تدبير و اداره امور جامعه در مسير تحقق ولايت الهى.
نگاه على(ع)به سياست، نگاهى توحيدى و الهى است. سياست به دليل نقش اساسى در شكل گرفتن رفتار و اخلاق جامعه، و تأثير ساختار و رفتار حكومت در سرشت و سرنوشت معنوى مردمان، جايگاه برجسته اى دارد. رويكرد بنيادين در حكمت سياسى على(ع)عبارت است از سياست آن گونه كه بايد باشد؛ ولى برخى از سخنان حضرت نيز ناظر به وضعيت موجود و قدرت هاى سياسى است. تلاش سياسى در نگاه امام، تنها به قصد احراز قدرت نيست. درفلسفه سياسى على(ع)، توجه به آخرت و اصالت آن، اخلاص، پرهيز از دنياگرايى و رعايت اصول اخلاقى و سياسى مطلوب شمرده مى شود.
بحث از اهداف سياست، عنصرى بنيادين در انديشه هاى سياسى است. ازديدگاه على(ع)، جهاد با دشمنان و تأمين امنيت جامعه اسلامى، به سامان آوردن اوضاع اجتماعى و فرهنگى و تربيتى مردمان و رونق اقتصادى و آبادانى سرزمين ها، غايت حكومت اسلامى به شمار مى آيد.
ولايت و حكومت حقى است كه تنها برخى كسان مى توانند آن را عهده دار شوند. حكومت پيمانى است سه جانبه ميان خدا و مردم و حاكم. رعايت دين خدا و حقوق خلق، در حكومت علوى در هم مى آميزد. قدرت تنها از راه هاى مشروع و ارزشى استقرار مى يابد، و استبداد، در بينش علوى جايى ندارد. وظيفه امام نيز فرمان بردن از خدا و رعايت حدود الهى است. در اين ديدگاه، هم والى و هم مردم، حقوقى متقابل دارند. پايبندى به قرآن و سنت، عدالت محورى و حق مدارى، توجه به محرومان، مشورت، نقدپذيرى، برنامه ريزى، مهرورزى با مردمان و برابرى در حقوق، مهم ترينِ اركان و قواعد حكومت علوى به شمار مى آيند.