به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه بوده که از سال ۱۳۸۹ همکاری خود را با این مجموعه آغاز کرده است. از ایشان تا کنون مقالات و کتب متعددی منتشر شده است که می توان یکی از فاخرترین این تحقیقات را ” نظریهی فرهنگیِ استاد مطهری” دانست.
از این رو از ایشان خواستیم تا در یادداشتی کوتاه به معرفی این اثر ارزشمند بپردازند. متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
آیت الله شهید، علامه مرتضی مطهری(رحمه الله علیه) در مقام یک اسلام شناس ژرف اندیش و متفکری که اندیشه اش ناظر به اساسی ترین پرسش های حوزه های مختلف علوم انسانی بوده، اگرچه اثر مستقلی دربارة «فرهنگ» از خود بهجا نگذاشته است، اما در متن و حواشی برخی از آثار ایشان، می توان به مطالب و مباحثی که از جنس مقولة فرهنگ و یا مرتبط با آن هستند، دست یافت. نگارندة این اثر، گزارهها و تأمّلاتی از این دست را، به طور کلّی، «نظریة فرهنگی» علامه مطهری به شمار آورده است. در این راستا، پژوهش حاضر معطوف به عرضة روایتی «ساختارمند» و «مبسوط» از نظریة فرهنگی علامه مطهری است.
عمل «ساختاربندی» یعنی از جهت صورت و قالب، اجزاء و مقولات مختلف نظریة ایشان که «پراکنده» و «نظام نایافته» هستند، در درون یک ساختار دقیق و منطقی قرار گیرند؛ و عمل «بسطدهی» یعنی از جهت محتوا و مضمون، پاره هایی از نظریة آیت الله شهید که «ناقص»، «موجز» یا «مبهم» بیان شده اند، با تکیه بر سایر گفته ها و نوشته های ایشان، گسترش و تفصیل یابند. باید اضافه نمود که این پژوهش، فراتر و دشوارتر از آن سنت معرفتی ای است که در گذشته، حاشیه(تعلیقه) نویسی یا شرح نویسی خوانده می شد؛ چراکه در اینجا، نظریۀفرهنگی علامۀشهید در یک اثر واحد، موجود و مجتمع نبوده است. از این رو، تلاش وافری در راستای گردآوری اجزاء و پاره های این نظریه، و سپس ابداع چارچوب و شیوۀبیانی منطقی و قاعده مندی برای عرضۀاین مضمون و محتوا صورت گرفته است. همچنین باید اشاره نمود که این پژوهش، در چارچوب رویکرد رجوع به میراث معرفتی سلف صالح، به منظور بازخوانی و بازآرایی آن، معنا و موضوعیّت یافته است.
به طور کلّی، بحث و گفتگوی علمی دربارة «فرهنگ» و احکام و عوارض آن، از چند جهت برای جامعۀاسلامی و انقلابی ما، اصالت و اهمّیت دارد: یکی اینکه، «انقلاب اسلامی ایران» در درجة نخست یک «انقلاب فرهنگی» بود که نظم معنایی و ارزشی پیشین را درهم شکست و یک نظم معنایی و ارزشی برآمده از فرهنگ اسلامی را پیش روی جامعة ایران نهاد. بنابراین، از آنجا که انقلاب ایران، اولاً و بالذات، ریشه در «تحولی فرهنگی» داشت، سرنوشت این انقلاب و امکان وصول آن به آرمان هایش، وابسته به تحقق و تداوم «هویت فرهنگی» اش است. شناخت هرچه بیشتر و عمیق تر فرهنگ در قالب نظریة فرهنگی و با رویکرد دینی برخاسته از ایدئولوژی اسلامی، ما را به قدرت معرفتی و علمی لازم برای صیانت از هویت فرهنگی انقلاب اسلامی-که مقوّم اصلی آن، اسلام شیعی است- مجهز می سازد. دیگر اینکه، غرب پس از ناکامی در تقابل های سخت افزاری با انقلاب اسلامی(از قبیل کودتا و جنگ نظامی)، حدود دو دهه است که به شدّت بر روی گزینة فرهنگی متمرکز گشته و یک جنگ تمام عیار فرهنگی را –که رهبر معظم انقلاب از آن به «تهاجم فرهنگی» تعبیر کردهاند –صورت بندی کرده است. نمی توان از این واقعیت تلخ و گزنده روی برتافت که چنانچه غرب در ساحت این «ستیز نرم» از عهدۀرویارویی با انقلاب اسلامی برآید و بر آن غالب گردد، در خوشبینانه ترین پنداشت، تنها پوسته و صورتیِ محض از انقلاب اسلامی بر جا می ماند و در اثر استحاله، ماهیت و مضمون آن از دست می رود.
جامعۀعلمی ما در حوزة علوم اجتماعی، یا می باید در امتداد «علوم اجتماعی سکولار» ، تأمّل و نظریه پردازی کند و یا می باید دست به تولید «علوم اجتماعی اسلامی» بزند. روشن است که نخستین نتیجة مترتّب بر انتخاب گزینة اول، طرد و نفی گردیدن جهان بینی اسلامی در قلمرو علوم اجتماعی- به مثابه یکی از شاخه های مهم قلمرو علوم انسانی – است که هیچ گاه، مطلوب یک متفکر مسلمان و متناسب با غایات انقلاب اسلامی نیست. از سوی دیگر، معنای تولید علوم اجتماعی اسلامی، صورت بندی یک «انگاره» و «رهیافت» متفاوت است؛ چراکه لازمة متّصف شدن «علوم اجتماعی» به صفت «اسلامی»، برآمدن و برگرفتن مبانی و مبادی و روش ها و غایات و پاسخ های علوم اجتماعی از متن معارف نظری و تفکر اسلامی است. این روند، علوم اجتماعی اسلامی را واجد هویت مستقل و متفاوتی از علوم اجتماعی سکولار می کند. یکی از گام های اولیه و اساسی در زمینة تولید علوم اجتماعی اسلامی، رجوع به «میراث علمی» به جامانده از متفکرین اسلامی متقدّم و متأخّر در حوزة علوم اجتماعی است؛ یعنی باید دریافت که پروژۀتولید علوم اجتماعی اسلامی، در سنت معرفتی گذشتة ما، تا چه نقطه ای پیش رفته و چه نتایج و دستاوردهایی را به دنبال داشته است. در واقع، زمانی که بخشی از مسیر، پیموده شده، نباید از «نقطۀصفر» آغاز کرد و مجال محدود تولید علم را در دنیای پرشتاب کنونی، صرف گشودن «گره های گشوده شده» و پاسخ دادن به «پرسش های پاسخ دادهشده» نمود. خوانش مبسوط و ساختارمند نظریة فرهنگی علامۀمطهری، در این چارچوب و تلقی، معنا و ضرورت می یابد. در مقام احتجاج بیرونی باید اشاره کنم که غربی ها، دقیقاً همین نوع تلاش علمی را بر روی تفکر و اندیشۀنظریه پردازان کلاسیک خود در حوزة علوم اجتماعی انجام داده اند؛ اگرچه کسانی همچون امیل دورکیم و ماکس وبر دربارة فرهنگ، مطالب ساخت یافته و مستقلی از خود به جا نگذاشته اند، اما وجود اشارات و گزاره هایی فرهنگی در پاره هایی از تفکر آنها، به شکل گیری «نظریة فرهنگی کلاسیک» در عرصة نظریة فرهنگی انجامیده است.
نوآوری ها و مزیّت های این پژوهش عبارتند از: بدیع و بی پیشینه بودن موضوع، نقادی و ابطال مبانی و پایه های فلسفی علوم اجتماعی سکولار، کشف و ارائة منطق علامه مطهری در قلمرو فلسفة علوم اجتماعی، تکیه بر تکثرگرایی روش شناختی و خروج از چارچوب روش شناختی علوم اجتماعی سکولار (به واسطة عبور از دو انگارة تفسیرگرایی و تجربه گرایی و همچنین بهرهگیری از نقل دینی)، تکیة بر رهیافت تلفیقی در مقام تحلیل اجتماعی (به واسطة عبور از دو انگارة ساختارگرایی و عاملیتگرایی)، مفهوم سازی و اصطلاح پردازی علمی برای رویکردهای نظری و اندیشه های علامه مطهری، صورت بندی گزاره ها و نظریه های علامه مطهری در قالب استدلال های برهانی، ابتناء بر ادبیات و اصطلاحات رایج در موضوع پژوهش که تصادّم و اصطکاکی با ایدئولوژی اسلامی ندارند، طراحی یک ساختار و چیدمان منطقی(مبتنی بر تقدّم و تأخّر مباحث و موضوعات نسبت به یکدیگر) برای ارائۀنظریة علامه مطهری، برخورداری از جامعیّت نسبی به دلیل گردآوری حجم زیادی از اطلاعات موجود در موضوع پژوهش، استناد به منابع اصلی و دستِ اول(که در این پژوهش، آثار علامه مطهری است)، و نه تفاسیر و تحلیل ها و منابع دست دوّم در موضوع پژوهش، وجود رویکرد و رویّۀانتقادی در اغلب فصلها نسبت به انگاره ها و نظریه های رقیب یا معارض، پاسخگویی منطقی به پاره ای از معضلات و مناقشات نظری معاصر و امروزی در قلمرو نظریة فرهنگی، بسنده نکردن به مطالب بالفعلِ ارائه شده از جانب علامه مطهری و تلاش در امتداد عرضۀاستنتاجات تحلیلی و استنباطات منطقی از نظریۀایشان.
لازم به یادآوری است کتاب” نظریه های فرهنگی استاد مطهری” اثر مهدی جمشیدی در چهاردهمین جشنواره پژوهشِ فرهنگی سال، رتبه دوم را به خود اختصاص داد.