به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پنجاه و هشتمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی ذهن منتشر شد.
فصلنامه ذهن با صاحب امتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سر دبیری حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر علیرضا قائمی نیا به شماره پنجاه و هشتم خود رسید.
در این شماره از ذهن مقالات زیر آمده است؛ چکیده مقالات این شماره جهت اطلاع بیشتر خوانندگان ارائه می شود:
بازتعریف معرفت بر اساس کارکرد فضیلت/ غلامحسین جوادپور
چکیده:
پس از طرح نقضهای گتیه بر تعریف رایج از معرفت، تلاشهای فراوانی صورت گرفت تا با دگرگونی این تعریف و افزودن قیود دیگری، تعریفی جامع و مانع ارائه گردد که رویکردهای برونگرایانه و توجیه معرفت بر اساس مؤلفههایی بیرون از آگاهی عامل معرفتی، نمونههایی از این دست است. در چند دهه اخیر رویکرد فضیلتگرایی معرفتی در صدد بازتعریف معرفت برآمده، با تلفیقی از برونگرایی و درونگرایی معرفتی، شرط جدیدی را در تعریف معرفت دخیل میداند و آن تأثیر فعالیت فضایل عقلانی در توجیه و صدق باورهاست. درنتیجه عامل معرفتی باید در فرایند باورگزینی خویش، این فضایل را به کار گیرد تا این ویژگیهایِ هادیِ به صدق، وی را در این امر مدد رسانند. این رویکرد دارای دو قرائت وثاقتمحور و مسئولیتمحور است که هر یک تلقی خاصی از فضایل عقلانی دارد و سازوکار خاصی را برای کسب معرفت توصیه میکند. در این پژوهش با تأکید بر قرائت زگزبسکی، سازوکار تأثیر این فضایل در کسب معرفت و میزان کامیابی آن در گریز از معضلات گتیه بررسی خواهد شد.
مبناگرایی و مسئله معلوم مستقیم/ مهدی عاشوری
چکیده:
مبناگرایی دیدگاهی است که طبق آن ساختار معرفت و توجیه معرفتی دو بخش دارد: ۱. معرفت و توجیه استنتاجی؛ ۲. معرفتهای مبنایی و بینیاز از توجیه. در نظریه معرفت چیزم اصل مربوط به ایده مبناگرایی به خاستگاه «خودنمونبودن حالات ذهنی» و معرفت «معلوم مستقیم» مربوط است. اما «سلرز» مدعی است این اصل برای صورتبندی «معلوم مستقیم» و «داده حسی» ناسازگار است و معلوم غیراستنتاجی ممکن نیست. دلیل نقض سلرز که با عنوان «اسطوره داده» یاد میشود، معرفی دووجهی نامطلوبی است که بر اساس آن اولاً حالت خودنمون نمیتواند بیواسطه باشد، ثانیاً اگر بیواسطه باشد، نمیتواند توجیهکننده مضمون باور مربوط به آن باشد. در این مقاله دو راهحل مورد بررسی قرار میگیرد: راهحل بونجور این است که با معرفی دو عنصر افزون بر خود تجربه حسیِ از وجه مفهومی متضمن آگاهی قضیهای دفاع کند. راهحل فومرتن که بر اساس آن یک باور پایه در صورتی دارای توجیه غیراستنتاجی است که فرد با مجموع عناصری که برای صدق باور مورد نظر کافی هستند به طور مستقیم آشنا باشیم .
تبیین مبانی پایة واقعگرایی بر اساس علم حصولی/ مهدی حاجیان
چکیده:
نادیدهگرفتن بسیاری از مبانی اولیة معرفتی موجب کشیدهشدن معرفتشناسیهای غربی به شکاکیت و ناتوانی از اثبات شده است. مشخصة باورهای پایة معرفتی این است که این باورها نه قابل انکارند نه قابل اثبات و در همة گزارهها حضور دارند. دو اصل مبنایی در معرفت یکی توان اندیشه و دیگری اذهان دیگر است. هر کدام از این دو مبنا خود لازمههایی دارد که با مبانی تجربهگرایی و فطریگرایی در تعارض است. علامه طباطبایی با تبیین مبانی معرفتشناسی و استوارکردن آن بر علم حضوری انسان به خود و تصورات ذهنی خود، پاسخ قاطعی به پرسشهای مطرح در فلسفة غرب ارائه نمود؛ اما میتوان با تحلیل باورهای پایة معرفتی در چارچوب علم حصولی به اشکالات معرفتشناسی جدید پاسخ داد و درستی واقعگرایی را نشان داد؛ زیرا هرگونه شک در این مبانی منجر به زیر سؤالرفتن هر نوع معرفت و شکلگیری شکاکیت می گردد.
تبیین زیبایی به عنوان مفهوم ثانی فلسفی از دیدگاه علامه طباطبایی/ علیرضا قائمینیا، مهدی امینی
چکیده :
جستار حاضر با هدف تبیین مبانی فلسفی زیبایی و پاسخ به یکی از مهمترین مسائل زیباییشناسی یعنی اثبات چیستی زیبایی و مفهوم آن در حوزه فلسفه اسلامی معاصر نگاشته شده است. اندیشههای علامه طباطبایی به عنوان مهمترین میراثدار حکمت و فلسفه اسلامی در عصر حاضر میتواند بستر مناسبی برای کاوشهای فلسفی قرار گرفته، واجد ارزش ذاتی باشد. این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی به کاوش در اظهارات فلسفی علامه راجع به زیبایی در مباحث قرآنی پرداخته، سپس با بهخدمتگرفتن مبانی فلسفی ایشان جایگاه مفهوم زیبایی را در میان اقسام معقولات، تحلیل و تبیین کرده است. تعریف زیبایی و ارائه معیارهای سهگانه در صدور حکم زیباییشناختی، عینی و ذهنیبودن حکم زیباییشناختی و درنهایت اعتباریبودن مفهوم زیبایی به عنوان یک معقول ثانی فلسفی از دستآوردهای این جستار میباشد.
تحلیل منطقی- معناشناختی «برهان»/ مهدی عباسزاده
چکیده:
«برهان» واژهاى است عربى به معناى «حجّت و استدلال» و در منطق صوری معادل واژة یونانی «ἀπόδειξις» (اَپودِئیکسیس) و یکی از اقسام قیاس است؛ یعنی قیاسمرکب از گزارههای یقینی. گزارههای یقینی بر دو قسماند: گزارههای بدیهی و گزارههای غیربدیهی یا نظری که در جریانِ استدلالِ قیاسیِ صحیح درنهایت به یک گزارة بدیهی میانجامند. به باور منطقیّون و فیلسوفان اسلامی، برهان در مرتبة معرفت عقلی، دارای برترین اعتبار معرفتی است. همچنین واژة برهان در هشت مورد از آیات قرآن به کار رفته است؛ لیکن با دو کاربرد مختلف: یکی کاربرد متعارف حجّت و استدلال به مثابه امری ذهنی یا فکری که میتواند به بیان لفظی یا کتبی درآید. برهان به این معنا اعمّ از برهان منطقی است؛ یعنی رابطة برهان قرآنی به این معنا و برهان منطقی، عام و خاص مطلق است. دیگری امور و اشیای واقعی یا خارجی غیر از استدلال متعارف. به نظر میرسد با سه شیوه میتوان به تحلیل و توضیح این کاربرد دوگانة برهان در قرآن پرداخت:
۱. با توجه به تفکیکی که منطقیّون میان «معنای حقیقی» و «معنای مجازی» لحاظ میکنند؛ ۲. با توجه به تفکیکی که معناشناسان میان «معنای اصلی» و «معنای نسبی» قائل میشوند؛ ۳. با توجه به تفکیکی که فلاسفة تحلیلی میان «معنا» و «مصداق» (مدلول) در نظر میگیرند. بنابراین در نوشتار حاضر کوشش شده است از ظرفیت این سه دانش (منطق، معناشناسی و فلسفه) در تبیین دو کاربرد قرآنیِ برهان بهرگیری شود.
پدیدۀ گشودگیِ معنایی و نظریه علّی ارجاع/ هاشم مروارید
چکیده:
پدیدۀ گشودگیِ معنایی در اسمی، مثلا t، آن است که چیزهایی باشند که اطلاق tبر آنها به لحاظ معنایی نامتعیّن باشد؛ برای مثال هنگامی که گونه پلاتیپوس کشف شد، به لحاظ معنایی متعیّن نبود که آیا اسم «پستاندار» بر آن اطلاق میشود یا خیر. از طرف دیگر روایت استاندارد از نظریه علّی ارجاع مستلزم آن است که در هیچ اسمی که با موفقیت وضع شده و وارد زبان شده است، گشودگی معنایی وجود نداشته باشد. درنتیجه اگر پدیدۀ گشودگیِ معنایی را بپذیریم و بخواهیم نظریۀ علی ارجاع را همچنان نگاه داریم، باید این دو را با هم سازگار کنیم. این مقاله تلاشی برای سازگارکردنِ این دو است. در بخش اول، پدیدۀ گشودگیِ معنایی با ارجاع به نخستین فردی که این پدیده را در فلسفۀ معاصر مطرح ساخت، یعنی فردریک وایزمن، توضیح داده میشود. در بخش دوم روایت استاندارد از نظریه علّی ارجاع بهطورخلاصه مرور میشود. در بخش سوم راهی برای سازگارکردنِ نظریه علّی ارجاع با پدیدۀ گشودگیِ معنایی پیشنهاد میشود.
پدیدارشناسی تجارب وحدت و نسبت آن با خداباوری/ مسعود اسماعیلی
چکیده:
پایک پدیدار اساسی حیات معنویِ عارفان را «احوال تأمّل مُلهَم» (احوال وحدت عرفانی) میشمرد که نشان میدهد نوعی از تجربه که از نظر او میتواند موضوع پدیدارشناسی عرفان باشد، تنها تجارب وحدت است. وی با این نگاه تمرکز خود را بر حالات اتحاد عرفانی معطوف میکند و دیگر پدیدارهای عرفانی را کنار مینهد. از نظر وی این احوال شامل سه گونه تجربه است: ۱. نیایش سکوت؛ ۲. نیایش وحدت؛ ۳. جذبه، خلسه یا از خود بیخودشدن. یک تجربه پارادایمی اتحاد، از وضعیت دوگانگی و قرب مدرِک- مدرَک آغاز میشود و به حالت یگانگی محض با فقدان ساختار مدرِک- مدرَک ختم میگردد. تنها تا هنگامی که در وضعیت دوگانگیِ تجربه پارادایمی به سر میبریم، میتوانیم تجربه را خداباورانه تلقی کنیم؛ اما بنا بر طرح ویژه وی میتوان و باید درجه نهایی تجربه پارادایمی وحدت را نیز خداباورانه دانست. آنچه پایک میگوید، به هدفی الهیاتی مربوط میشود؛ اما به نتیجهای معرفتشناختی نیز منجر میشود؛ بنابراین معرفت عرفانیِ وحدت بیتمایز در تجربه الگوی عرفانی، از نظر پدیدارشناختی و معرفتشناختی، دارای سنخی دوگانه است. این دیدگاه قوتها و ضعفهایی دارد که در انتها به آنها پرداخته شده است.
علاقمندان می توانند جهت تهیه این فصلنامه به سایت انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به نشانی http://poiict.org/category/zehn مراجعه کنند.