حجت الاسلام دکتر محمد عرب صالحی استاد حوزه و دانشگاه، عضو هیات علمی گروه منطق فهم دین، رییس پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دبیر علمی همایش ملی نقد اعتزال نو است.
– با سلام. لطفاً اجمالاً جریان اعتزال نو را معرفی کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
قبل از آنکه به پاسخ این سئوال بپردازم تذکر این نکته لازم است که سخن ما درباره جریانی است که امروزه در دنیای اسلام به نام اعتزال نو شناخته شده است صرف نظر از اینکه این نام گذاری شایسته این گروه هست یا خیر؛ بنابراین که برخی معتقدند چون بین افرادی که خود را به اعتزال نو منتسب می کنند برخی هیچ نسبیتی با اعتزال قدیم ندارند اصل نام گذاری رهزن و نادرست است، به نظر ما از نگاه جریان شناسی وارد نیست زیرا کار ما در پیرامون جریانی است که خواه نا خواه به این نام شناخته شده است. اعتزال نو از جریان های کلامی معاصر است؛ این جریان به نحوی خود را به معتزله تاریخی منتسب می کنند. آنها مدعی هستند همانطور که در یک برهه زمانی معتزله قدیم با شعار عقل گرایی در مقابل مسلک اشعری ایستاد و قرائت خاصی از دین ارائه کرده و در روش فهم دین بحث عقل گرایی را مطرح کرد، الان هم جهان اسلام مبتلا به وضعیتی است که احیای آن تفکر می تواند بسیاری از خلاها را پر کند. لذا اینها بشدت خود را عقل گرا می دانند. مستحضر هستید که عقل گرایی معتزله قدیم بسیار نزدیک با مبانی تشیع هست گرچه تمایزاتی هم دارد. اما آیا عقل گرایی در اعتزال نو به همان معناست یا خیر، این یکی از موضوعات مهم است که در این همایش و در قالب مجموعه مقالات به آن پاسخ داده خواهد شد.
– به نظر حضرتعالی پرداختن به این موضوع و تحقیق و تألیف و برگزاری همایش چه ضرورت و اهمیتی دارد؟
ببینید امروزه بسیاری از کرسی های تدریس دین اسلام در دانشگاه های کشورهای اسلامی و حتی کشورهای اروپایی و کلاً جهان مدرن، در دست جریان اعتزال نو است. بنا بر این نفوذ آنها در نسل جوان و تاثیرشان می تواند زیاد باشد. از سوی دیگر گستره جغرافیایی آن اکثر بلاد اسلامی را فراگرفته است و جهت سوم اینکه این جریان خود را نماینده اسلام و پرچمدار معرفی اسلام واقعی می نمایاند. از این رو لازم دانستیم که از این جریان معرفی علمی و روشمند و مطابق با مستندات علمی ارائه دهیم. اینکه اساس شکل گیری این جریان، خاستگاه و علل، حوزه و گستره جغرافیایی، مبانی فکری در موضوعات مختلف مثل فلسفه دین و مسائل آن، اندیشه های حقوقی، علوم قرآنی چیست و بخصوص تبیین و نقد دیدگاه آنها در خصوص کتاب و سنت و نصوص دینی از موضوعات بسیار مهم روز است.
به اعتقاد ما طبقه اول این جریان که با سید جمال الدین اسد آبادی و عَبدُه آغاز می شود، وجوه اشتراک زیادی با معتزله تاریخی دارند، اما طبقه متاخر مانند آرکون، ابوزید، امین الخولی و … هم در تعریف عقل و هم در نوع برخورد با نصوص دینی از اساس با اعتزال تاریخی مخالفند. عقل نو اعتزالی در طبقه متاخر همان عقل خود بنیاد غربی است که امروزه سر از عقل ابزاری و پراگماتیسم(عمل گرایی) در آورده است، در حالی که عقل اعتزال قدیم بسیار با عقل وحیانی و عقل شیعی هم افق است. از این روی، نو اعتزال در برخورد با نصوص دینی به محض اینکه عقل توان فهم آنها را نداشت حکم به تعلیق نصوص دینی می دهند و به عبارت دیگر این گونه نصوص را تاریخ مند می شمارند، در حالی که اعتزال قدیم در قبال نصوص دینی از تواضع علمی خاصی برخوردار بوده است.
این جریان از قرن ۱۹ میلادی با توجه نمودن به اندیشه های معتزله قدیم برخی نظرات متکلمان معتزلی رااحیا کردند و در دو شاخه بطور جداگانه در هند و مصر به وجود آمد که البته بدون تاثیر و تاثر از یکدیگر نبود خصوصا اینکه شخصیتی مانندسید جمال الدین اسد آبادی در هر دو محل به فعالیت علمی پرداختو با اندیشمندان معتزله گرای جدید در هند و مصر آشنا بود. مباحثه او با سید احمدخان درباره طبیعت گرایی مشهور است. حداقل چیزی که می توان از این دو جریان گفت ایناست که نو معتزله در هند و مصر به موازات هم پیش رفته اند. آزادی هند و مصراز یوغ استعمار زمینه را برای معرفی و شناخت این دو جریان از یکدیگر فراهم نمود.این گروه در زبان لاتین به «نئومعتزلیسم» و در زبان عربی بیشتر به «المعتزلةالجدد» و «الاعتزال الحدیث» معروف شده است.
– گستره جغرافیایی بحث اعتزالنو تا کدام کشورها بوده و هست؟
در جهان عرب توجه به آراء معتزله از سید جمالالدین اسدآبادی (متوفی ۱۳۱۵ق ) و پس از او شاگردش،شیخ محمدعبده(متوفی ۱۳۲۳ق ) آغاز شد و پس از او نیزاحمد امین (۱۸۸۶ـ۱۹۵۴ م. )در نوشتههای تاریخی و مقالههایش اهمیت توجه به نظرات معتزله در دوران معاصر را یادآورگردید و به عنوان رئیس «انجمن تالیف، ترجمه و نشر» اقدام به انتشار برخی آثار عمدهمتکلمان معتزلی کرد. اما همزمان و شاید قبل از جهان عرب، شبه قاره نیز دستخوش تحولاتمشابهی شد و برخی اندیشمندان از جملهشاه ولی اللهدهلوی،(۱۱۱۴-۱۱۷۶ق) محمد شبلی نعمانی،(۱۲۷۴-۱۳۳۲ق) سید امیرعلی هندی (۱۲۶۵-۱۳۴۷)، عبید الله سندی (۱۲۸۹-۱۳۶۳ق )،,سید احمد خان هندی (۱۸۱۷ـ ۱۸۹۸م. )و برخی افکار و آراء مکتب اعتزالرا مورد بحث قرار دادند. بنابراین می توان گفت گستره مورد بحث در این پروژه از شخصیتهایی چون اقبال، سیدجمال، عبده، کواکبی و … که تاحدودی میتوان آنها را احیاگر دینی نام نهاد، آغاز و تا امثال ابوزید، (۱۹۴۳-۲۰۱۰) آرکون، (۱۹۲۸-۲۰۱۰) سروش و محمد مجتهد شبستری را که دیدگاههای شاذ و ادعاهای سهمناکی در خصوص نص دینی و قرآن و وحی دارند، شامل میشود.بنابراین میتواند در جهان عرب علاوه بر افراد فوق، افرادی چون شبلی شمیل، (۱۸۵۰-۱۹۱۷م) طه حسین، (۱۸۸۹-۱۹۷۲م) علی عبدالرازق،(۰۱۸۸۸-۱۹۶۶م) احمد لطفی السید، ۰۱۲۸۸-۱۳۸۲ق)، محمدبنعاشور (۱۸۷۹-۱۹۷۳م)، محمود شلتوت (۱۸۹۳-۱۹۶۳م)، امینخولی (۱۸۹۵-۱۹۶۶م)، طیبتیزینی، محمد قطب، محمد احمد خلفالله، (۱۹۰۴-۱۹۸۳م) محمد غزالی، حسن حنفی،(معاصر زنده) و حتی امثال عابد جابری و در ایران افرادی چون عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری و مصطفی ملکیان و در شبه قاره افرادی چون، عبیدالله سندی، امیرعلی، سید احمدخان هندی، اقبال لاهوری، فضلالرحمان (۱۹۱۹-۱۹۸۸م) و… را شامل شود.
مشخص است که این افراد در همه زمینهها نظر واحد ندارند اما نوعا بر عقل گرایی افراطی اصرار و طبقه متأخر آنان بر عقل خودبنیاد غربی و در نتیجه بر تاریخمندی بسیاری از آموزههای دینی تأکید میکنند.
گر چه اعتزال قدیم از نظر مذهبی متعلق به جهان اهلسنت است که با عقاید اشاعره حاکم بر غالب جهان سنیمذهب به مخالفت برخاسته و در نتیجه آرای عقلگرای آنها در بسیاری از زمینهها به مکتب تشیع نزدیک تر است، خاستگاه اعتزال جدید را هم باید در بلاد سنی مذهب جستجو کرد اما احیانا در اعتزال جدید افرادی هم پیدا می شود که پیشزمینه مدهبی آنها تشیع است و خود آنها اعتراف دارند که متعلق به مکتب اعتزالنو هستند؛ به عنوان نمونه عبدالکریم سروش خود میگوید که نومعتزلی است و معتقد است که باز اندیشی آراء معتزلیان و نقد و بررسی آنها میتواند دستاوردهای تازهای به بار آورد؛ او جهان اسلام را نیازمند تجدید تجربۀ اعتزال می داند و به توجه و استفاده از میراث آنان فرا میخواند؛ او معتزلیان قدیم را که به زعم وی عقل مستقل از وحی را بنیان نهادند میستاید.
مجتهد شبستری نیز که به گفته ابوزید همه آرائ او مورد قبول اوست و او هر گونه اختلاف نظری با شبستری را نفی میکند،معتقد است خاستگاه جریان نواندیشی دینی معتزله است.
– چه تفاوتهایی بین عقلگرایی نواعتزال و عقلگرایی معتزله تاریخی وجود دارد؟
مجددا عرض کنم گر چه معتزلیان جدید، در خاستگاه و منشأ پیدایش، عقلگرایی و بسیاری از مبانی کلامی با معتزلۀ قدیم اشتراکات و تشابهات فراوانی دارند و نوع آنها در کتب خود به احیای آثار معتزله اشاره و آن را ضامن احیای دین دانستهاند، اما هم در تعریف عقل با معتزله قدیم متفاوتند و هم حوزۀ مسائلی که درگیر با آن است غیر از مسائل مطرح در معتزله تاریخی است. گر چه طبقه اولیه اعتزالنو همچون سید جمال, عبده، کواکبی و… با عقل خودبنیاد غربی سر سازگاری نداشتند، اما مراد از عقل در طبقه متاخر نومعتزله همان عقل مستقل و خودبنیاد غربی است؛ در حالی که عقل معتزله قدیم بطور کامل منقطع از وحی نبود؛ در معتزله جدید بسیاری از آموزههای دینی تاریخی و تعلیق میشوند و بسیاری از آیات قرآن مختص زمان نزول دانسته میشود؛
یکی از مهمترین وجوه تمایزی که میتوان بین عقلگرایی معتزله و نومعتزله بیان کرد این است که معتزله تعالیم خود را بر مبنا و اساس دین بنا مینمودند اما نومعتزله تعالیم خود را بر اساس عقل صرف تبیین مینماید. به عبارت دیگر معتزله اگر چه گهگاه به تأویل نصوص بر اساس فهم خود دست میزدند اما با این وجود، در تبیین عقائد خود ملتزم به تعالیم دین و شرع مقدس بودند. نومعتزله که احمد امین از آنها به نهضت جدید تعبیر میکند، چنین التزامی به دین ندارند و پیرو عقل صرف هستند هرچند که نتیجه این عقل، مخالف آموزههای دین باشد.
دیگر از مهمترین وجوه تمایز عقلگرایی معتزله و نومعتزله، تفاوت آنان در مبانی عقلی میباشد. نهایت استفادهای که معتزلیان در آن دوران برای تبیین آموزههای خود از فلسفه بردند، بر مبنای فلسفه ارسطو و افلاطون و از این قبیل فلاسفه موحد بود که همه آنها فلسفههایی توحیدی و الهی هستند. لذا معتزله اکثراً به تبیین و استدلال بر تعالیم خود بر اساس مبانی عقلی و فلسفه توحیدی چنین اشخاصی پرداختند.
اما نومعتزله به اقتضای زمانی که در آن زیست میکنند، با مسائل جدیدی در دوران مدرنیته روبرو شدهاند که برای پاسخ به آنها چارهای جز استفاده از مبانی عقلی مهد مدرنیته؛ یعنی غرب نمیبینند. به عبارت دیگر نومعتزله در پی این هستند که علت عقبماندگی مسلمین از پیشرفتهای مدرنیته را با مبانی عقلی و فلسفی مدرنیته پاسخ گویند. قطعاً استفاده از مبانی عقلی و فلسفی غربی برای پاسخ به سؤالات مسلمین عصر مدرنیته نتایجی غیر از تعالیم اصیل اسلام بدست خواهد داد. به عبارت دیگر؛ استفاده از اندیشههای امثال کانت، دکارت، هگل، پوپر، هیدگر، گادامر و … که برای حل مشکلات مسیحیت تحریف شده تلاش میکردند و به کارگیری آن تعالیم در تبیین عقائد مسلمین، طبیعتاً نتیجهای جز تحریف اسلام در پی نخواهد داشت. به عنوان مثال بسیاری از نومعتزلیون افراطی با استفاده از دیدگاههای گادامر و هیدگر در هرمنوتیک، با متن قرآن کریم همان معاملهای را میکنند که با یک متن بشری.
تفاوت دیگری که میتوان بین معتزله و نومعتزله افراطی قائل شد، تفاوت در نتایج عقلگرایی دو گروه است. به تعبیر دیگر معتزله با توجه به نوع عقلگرایی که به آن ملتزم بودند از تعالیم اسلام و اصول آن چندان فاصله نگرفتند. اما نوع عقلگرایی افراطی برخی نومعتزله آنها را بر آن داشته تا به لوازمی ملتزم شوند که با اصول اساسی اسلام سازگاری ندارد. از جمله لوازمی باطلی که بر نوع عقلگرایی نومعتزله غربگرا مترتب شده است میتوان به مواردی همچون ارائه تفسیر غلط از ماهیت وحی، اشتباه در تفسیر خاتمیت، اعتقاد به تاریخمندی دین، بکارگیری اصول هرمنوتیکی در فهم قرآن و التزام به نظریه تعدد قرائتها، اعتقاد به پلورالیسم دینی، نقد و انکار حکومت دینی، نگاه منتقدانه و ستیزهجویانه به فقه، باور به تشابه حقوق زن و مرد و حداقلپنداری قلمرو دین اشاره نمود. در این زمینه به اندازه یک جلد کتاب جای سخن و تحقیق است که فکر کنم در یک مصاحبه همین مقدار کافی است.
– با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
سپاسگزارم.