تحول واقع‌بینانه در علوم انسانی

دکتر ابراهیم دادجو، عضو هیأت علمی گروه معرفت‌شناسی پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی با «تحول واقع‌بینانه در علوم انسانی» به بررسی اهمیت تحول در علوم انسانی پرداخته است:

بحث از تحول در علوم انسانی، در مقام اینکه علوم‌اند، به حوزه فلسفه علوم انسانی تعلق دارد. فلسفه علوم انسانی نیز، در مقام مابعدالطبیعه علوم انسانی، به مابعدالطبیعه عام وابسته است.

در حال حاضر، مابعدالطبیعه عام سه جریان تأثیرگذار را به خود دیده است: ذات‌گرایی قدیم (ارسطوئی و اسلامی ماقبل نیوتنی)، ضدّذات‌گرایی (مابعدنیوتنی تا حال حاضر)، و ذات‌گرایی جدید (مابعدکوانتومی تا حال حاضر). ذات‌گرایی قدیم، به دلیل عدم پویایی و ایستا دیدن جواهر مادی و مجرد، در توضیح امور انسانی پویا، علوم انسانی، و تحول در علوم انسانی معاصر، از توانایی کافی برخوردار نیست. ضدّذات‌گرایی، به دلیل نفی ذوات و خواص ذاتی و واقعی همه چیز و از جمله انسان‌ها، و به دلیل توافقی و قراردادی دانستن همه امور انسانی، در توضیح امور انسانی پویا، علوم انسانی، و تحول در علوم انسانی معاصر، به قراردادگرایی و نسبی‌گرایی رهنمون شده است. ذات‌گرایی جدید، که عمدتاً در بخش اعظم جهان غرب، در جهان اسلام، جهان عرب، و ایران ناشناخته است، و در چهل سال اخیر به بار نشسته است، در پیشروی‌های خود توانسته است ذات‌گرایی قدیم را پویا ساخته و به مابعدالطبیعه جدیدی رهنمون شود که می‌تواند، به یاری رئالیسم قوی فلسفه اسلامی، مابعدالطبیعه‌ای بسیار قوی و واقع‌بینانه بوده و علاوه بر ارتقاء واقع‌بینانه فلسفه، به ارتقاء واقع‌بینانه فلسفه علم و فلسفه علوم انسانی یاری رساند و از این طریق از تحول در علوم انسانی توضیح واقع‌بینانه‌ای به دست دهد.

جریان ذات‌گرایی جدید، که در حال حاضر عمدتاً مورد مغفول است، مابعدالطبیعه جدیدی است. تأثیرگذارترین فیلسوف این جریان برایان الیس  است. تأثیرگذارترین کتاب‌های این جریان در عرصه فلسفه علوم طبیعی ذات‌گرایی علمی برایان الیس، و در عرصه فلسفه علوم انسانی انسان‌گرایی اجتماعی، مابعدالطبیعه جدید برایان الیس است. این کتاب و تئوری موجود در آن تنها کتاب و تئوری‌ای هستند که بر اساس مابعدالطبیعه ذات‌گرایی جدید به تئوریزه‌سازی واقع‌بینانه فلسفه حاکم بر علوم انسانی مبادرت ورزیده‌اند. به نظر می‌رسد بدون درک و دریافت جریان ذات‌گرایی جدید، که مابعدالطبیعه واقع‌گرایانه جدیدی است، و بدون بازسازی آن از منظر رئالیسم قوی فلسفه اسلامی، نمی‌توان از علوم انسانی و تحول در علوم انسانی توضیحات واقع‌بینانه‌ای به دست داد. همگان را به آشنایی با این جریان دعوت می‌کنم.

بر اساس ذات‌گرایی جدید، اگر علوم انسانی را بر بنیان ذات‌گرایی قدیم مورد بحث قرار دهیم، هرچند بتوانیم امور و علوم انسانی را بر اساس ذوات و خواص ذاتی آدمی(که ایستا دیده شده‌اند) مورد بحث قرار دهیم، از امور و علوم انسانی توضیحاتی ایستا و ناپویا به دست خواهیم داد؛ اگر علوم انسانی را بر بنیان ضدّذات‌گرایی (که عموم فلسفه‌ها و فلسفه علم‌های مابعدنیوتنی تا حال حاضر را تشکیل می‌دهد) مورد بحث قرار دهیم از پارادایم‌گرایی‌های غیرقابل‌قیاس، از قراردادگرایی، و از نسبی‌گرایی سر در خواهیم آورد؛ اما اگر علوم انسانی را بر بنیان ذات‌گرایی جدید مورد بحث قرار دهیم می‌توان امور و علوم انسانی را بر اساس ذوات و خواص ذاتی پویا و طبق واقع(de facto) نوع آدمی و ذوات و خواص ذاتی طبق اعتبار و دیکته(de dicto )انسان‌ها مورد بحث قرار داد. و دست‌کم اعتبارات عام در علوم اجتماعی و رفتاری را تابع ذوات و خواص ذاتی نوع آدمی خواهیم دید، و از این طریق از امور و علوم انسانی توضیحی واقع‌بینانه به دست خواهیم داد.

به نظر می‌رسد، بدون این کار زیربنایی، همه سایر تلاش‌هایی که در عرصه تحول در علوم انسانی به عمل می‌آیند غیرواقع‌بینانه خواهند ماند و نخواهیم توانست به تحولی واقع‌بینانه در علوم انسانی راه یابیم.