شماره ۶۴ فصلنامه علمی پژوهشی “ذهن” ویژه زمستان ۱۳۹۴

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی شصت و چهارمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی ذهن منتشر شد.

در ذهن ۶۴ مقالاتی به شرح زیر می خوانیم:

معرفت شهودی به حق تعالی در عرفان وحیانی/ محمدجواد رودگر

چکیده:

معرفت شهودی حاصل سیر و سلوک از رهگذر تزکیه باطن، تذکیه عقل و تضحیه نفس است که با طی مقامات معنوی و منازل سلوکی تا فنای فی الله و مقام قرب وجودی به حق تبارک و تعالی امکان‎پذیر است. مقصود ما در معرفت شهودی به حق تعالی، شهود قلبی وجه‏الله اعم از شهود عین‏الیقینی و شهود حق‏الیقینی- شهود با چشم باطنی نه ظاهری- است. پرسش نوشتار حاضر این است که آیا شهود حق تعالی ممکن است یا ممتنع؟ برونداد مقاله در پاسخ به پرسش یادشده نیز چنین است که آنچه در خداشناسی اعم از خداشناسی حصولی و حضوری محال و ناممکن است، همانا شناخت کنه ذات حق سبحانه و احاطه معرفتی به «الله» تبارک و تعالی است که در حقیقت منطقه ممنوعه تکوینی است و احدی از انسان‏ها حتی انبیا و اولیا بدان راه ندارند؛ چه اینکه هویت غیبیه مطلقه حق سبحانه نه اسمی و نه رسمی برای اوست؛ لکن شناخت «وجه‏الله» از راه شهود باطنی ممکن است. فرضیه مقاله نیز امکان شناخت شهودی وجه‏الله در عرفان وحیانی است. برونداد نوشته پیش روی نیز عبارت است از: ۱. امکان شناخت شهودی وجه‏الله؛ ۲. استحاله شناخت شهودی ذات حق سبحانه با برهان اطلاق ذاتی و بساطت وجودی حق تعالی؛ ۳. راه‎های شناخت حق اعم از شناخت خدا به خدا، شناخت خدا به نورانیت وجودی پیامبر و امام و شناخت شهودی خدا از راه معرفت نفس.

 

مبانی معناشناختی ساخت و ادراک مفاهیم در علوم انسانی/ مرتضی وصالی ناصح

چکیده:

مفاهیم در علوم انسانی، جایگاه مهمی در معرفت‌شناسی دارند؛ ازهمین‏رو فرایند ساخت و ادراک مفاهیم- به‌ویژه مفاهیم انتزاعی صرف- از مباحث مبنایی در علوم انسانی به شمار می‌آید که علاوه برفلسفه، منطق و اصول فقه، دانش زبانشناسی را نیز به بحث می‌کشد. ساخت و ادراک این نوع مفاهیم غیرعینی بر مبنای مفهوم‌سازی با منشأ ذهنی و زبانی صورت می‌گیرد که ریشه در بحث ارتباط «زبان و ذهن» دارد. اگرچه ظاهراً خاستگاه مفهوم‌سازی در فلسفه غرب است و فلسفهتحلیلیوعلممعناشناسی معاصر- تحت عنوان معناشناسی شناختی- عهده‌دار این مباحث شده‌اند، ریشه اصلی آن را آن ‌هم با تقدم زمانی چندقرنی، باید در مبحث «دلالت لفظ بر معنا» در منطق و اصول فقه جستجو نمود؛ مباحثی که عمدتاً اصول فقه و فلسفه اعتباریات عهده‌دار آن هستند. فرایند مفهوم‌سازی در فلسفه تحلیلی بر مبنای «ادراک استعاری» ازانطباق محسوس بر ملموس و در فلسفه اسلامی بر مبنای«ادراک اعتباری» ازانتقال مفهوم عینی به ذهنیصورت می‌گیرد. سعی این نوشتار تحلیل تطبیقی مبانی معناشناسی فرایندساخت و ادراک مفاهیم انتزاعی صرف در فلسفه تحلیلی غرب و فلسفه اسلامی است.

 

ریشه‌یابی درون‏گرایی/ برون‏گرایی در توجیه در دانش اصول فقه/ جعفر مروارید، حمید رضازاده

چکیده:

درون‏گرایی/ برون‏گرایی از مباحث مهم و جدید در حوزه معرفت‏شناسی معاصر غربی به شمار میرود؛ اما رگه‏هایی ازاین‌گونه مباحث را در سنت اندیشه اسلامی و به‌طورخاص در دانش اصول فقه نیز می‏توان جستجو کرد. نوشتار حاضر کوششی است در راستای یافتن این نوع ریشه‏ها. نوشتار ‏ابتدا به معرفی دیدگاه‌های درون‌گرایانه/ برون‌گرایانه پرداخته و با تفکیک درونگرایی/ برونگرایی در معرفت از درونگرایی/ برونگرایی در توجیه، یک معیار برای مرزبندی اولی و سه معیار برای مرزبندی دومی برشمرده است. سپس با مبناقراردادن معیار سوم برای مرزبندی درونگرایی/ برون‌گرایی در توجیه که بر اساس تلقی تکلیفی یا غیرتکلیفی از توجیه این دو دیدگاه را از هم متمایز می‏کند. مباحثی را که به‏نحوی حکایت از تمایلات درون‏گرایانه/ برونگرایانه اندیشمندان مسلمان دارد، گزارش نموده است. در همین راستا، با سیری در اصول فقه و تحلیل مباحثی همچون حجیت ذاتی قطع، حجیت قطع قطاع و بحث تجری، ارتباط آنها را با درونگرایی/ برون‌گرایی در توجیه توضیح داده است.

 

بررسی تطبیقی مبناگرایی خطاناپذیر دکارت و علامه طباطبائی/ یحیی صولتی

چکیده:

«یقینی‏بودن معرفت» و «بداهت آن» دو مؤلفه­ای بنیادی است که دیدگاه معرفت­شناختی دکارت و علامه طباطبائی را در یک افق مشترک قرار می­دهد. بدون شک، هر دو فیلسوف، زمانی «معرفت» را بدیهی می‏دانند که به یقینی‏بودن آن، باور داشته باشند. از این حیث، «یقینی‏بودن معرفت» تنها عاملی است که هر یک از آنان را به سوی «مبناگرایی خطاناپذیر» سوق داده است. با این وصف، مبناگرایی سنتی این دو معرفت­شناس صرفاً درباره «فطریات» همپوشانی و همسویی خود را نشان می­دهد. علامه طباطبائی با رعایت «سلسله‏مراتب معرفت» و تأکید بر «اولیات» قلمرو مبناگرایی خطاناپذیر خویش را به حوزه­های دیگری نیز تسّری می­دهد؛ اما دکارت صرفاً «بداهت» را در قالب «تصورات فطری» می­پذیرد؛ به همین دلیل روش و غایت معرفت­شناختی دکارت، تا حدود زیادی متفاوت از روش و غایت معرفت­شناسی علامه طباطبائی است. عدم انحصارگرایی علامه طباطبائی در باب این تصورات، امتیازی مؤثر در مبناگرایی این فیلسوف مسلمان به شمار می­رود. بدون شک این­گونه نگرش در عرصه «بدیهیات»، استحکام مبانی عقلی و برهانی، پشتوانه­ منطقی‏بودن «اصل امتناع تناقض» و…، چالش­های فراروی مبناگرایی دکارتی را پشت سر گذاشته، از این جهت، کارآمدی خود را در توجیه ساختار معرفت، به‏خوبی نشان می­دهد.

 

مقایسۀ خطا در تجارب عرفانی بر اساس نظریۀ علم حصولی و حضوری علامه طباطبائی و برساخت‌گرایی استیون کتس/ سیدحاتم مهدوی نور

چکیده:

بحث صدق تجربه‌های عرفانی از مهم‏ترین موضوعات عرفان‌پژوهی عصر حاضر است. وقتی تجربه‌ای صادق نباشد، کاذب خواهد بود. صدق و کذب گزاره‌های حاصل از تجارب عرفانی به نظریه‌ای که در باب نحوۀ وقوع تجربه و نیز در باب صدق انتخاب شده است، بستگی دارد. این نوشتار دیدگاه علامه طباطبائی و استیون کتس در مورد خطا در تجارب عرفانی را مقایسه می‌کند و به شیوۀ توصیفی- تحلیلی انجام شده است. علامه طباطبائی در باب صدق نظریۀ مطابقت را پذیرفته‌اند. در تجربه‌هایی که از نوع علم حضوری است، خطا روی نمی‌دهد و در تجربه‌هایی که از نوع علم حصولی است، در خود تجربه خطا روی نمی‌دهد، بلکه خطا به سبب استناد درک یک قوه به قوۀ دیگر روی می‌دهد؛ یعنی خطا در تفسیر تجارب روی می‌‌دهد؛ اما استیون کتس تجارب عرفانی را حاصل پیش‌زمینه‌ها، انتظارات و ساختار وجودی انسان می‌داند و وقوع  تجربۀ خالص را نمی‌پذیرد. چون شبکۀ مفهومی عارف در فرهنگ‌های مختلف متفاوت است، پس افراد مختلف تجارب گوناگون دارند. از لوازم این نظریه آن است که خطا زمانی در تجارب عرفانی روی می‌دهد که یک عارف، تجربه‌‌ای داشته باشد که  فراتر از شبکۀ مفهومی‏اش باشد و البته از نظر کتس چنین تجربه‌ای روی نمی‌دهد. پس خطا در تجربه‌اش روی نمی‌دهد.

 

بررسی و نقد نظام معرفت شناختی جان دویی/ محمد فنایی اشکوری، محمدصادق علی­پور

چکیده:

طبیعت‌گرایی هنجاری کوششی است در جهت تبیین تجربی ماهیت ادراک و روش‌های دسترسی به آن. در این نگرش تقسیم قضایا به تحلیلی و ترکیبی نفی می‌شود و دایره معرفت به حالت تصدیقی تضمین‏شده محدود می‌شود. هدف دویی از ارائه این نظریه یافتن راهی نو برای پاسخ‌گویی به چالش‌ها و مسائل بحث‏انگیز در حوزه معرفت‏شناسی است. لازمه انحصار معرفت در حالت تصدیقی تضمین‏شده این است که همه معرفت‌ها از دیدگاه او باواسطه و غیرمستقیم باشند. به همین دلیل دویی هرچند در حوزه تصورات وجود برخی تصورات بدیهی را  می­پذیرد، در حوزه تصدیقات منکر تصدیقات بدیهی و مستقیم است. همچنین او معرفت­های پیشین را انکار است؛ به‏طوری‏که حتی بر خلاف سایر تجربه‏گرایان اصول منطق و ریاضیات را نیز پسینی می‌داند. با این اوصاف مسئله اصلی ما در این تحقیق این است که آیا با پذیرش وحدت‌گرایی دویی در معرفت- نفی معرفت‌ های پیشین و قضایای تحلیلی- می‌توان سنگ‏بنای معتبری برای توجیه معرفت‌ ها داشت و آیا معرفت‏شناسی هنجاری در این راستا دستاورد جدیدی داشته است یا خیر؟   

 

علاقمندان می توانند جهت تکمیل اطلاعات و تهیه این فصلنامه به سایت http://zehn.iict.ac.ir/و یا سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به نشانیhttp://poiict.ir مراجعه کنند.