توحید عرفانی در قول قبله هفتم(مشهد رضوی)

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت سالروز باسعادت ولادت علی بن موسی‌الرضا المرتضی(ع)، یادداشتی از حجت الاسلام دکتر محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان پژوهشگاه خدمتتان ارائه می گردد:

در مجموعه معارف اسلامی و درخصوص شخصیت شناسی امام رضا (ع) آمده است که آن امام همام، دارای دو لقب هستند یکی از آنها “عالم آل محمد(ص)” است که بر مقام علمی و مرجعیت فکری- اعتقادی ایشان دلالت دارد و دیگری “قبله هفتم”( چون زمین هفت قبله دارد (منظور از قبله محلی است که به آن اقبال و روی می آورند و الا قبله فقهی و شرعی یکی است و آن کعبه است. پس منظور معنای لغوی آن است نه معنای اصطلاحی رایج در فقه. قبله های هفتگانه عبارتند از: مکه، مدینه، نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهدو عرفا معتقدند که سیر وسلوک هفت مقام است: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و در نهایت رضا که امام رضا(ع) فرموده اند: «الرضا السرور بمر القضا» یعنی مقام رضا خوشحال شدن بر تلخی قضا است رضا همان مقامی است که امام حسین(ع) در قتلگاه به آن رسید (الهی رضا بقضائک). مقام رضا مقام واصلان است نه منزل سالکان که از جنبه عرفانی شخصیت آن حضرت حکایت دارد و نشان دهنده آن است که آن حضرت تمامی مراتب “قرب” را پیموده است. ما در این مختصر به بیان و تبیین توحید عرفانی اهل بیتی و فهم دقیق و عمیق رابطه خدا و خلق که یکی از مسائل بنیادین و بسیار سرنوشت ساز عرفان نظری اسلامی است از منظر ثامن الحجج(ع) اشاره می کنیم:

امام علی بن موسی الرضا(عليه السلام) در باب معنای حقیقی توحید و معرفت توحیدی فرمود: ‌«أوّل عبادة الله معرفته، و أصل معرفة الله جلّ اسمه توحيده، و نظام توحيده نفي التحديد عنه لشهادة العقول أنّ كلّ محدود مخلوق، و شهادة كلّ مخلوق أنّه له خالقاً ليس بمخلوق، الممتنع من الحدوث، هو القديم في الأزل‌»؛ نخستين مرتبه عبادت خداوند شناخت اوست، و اساس معرفت او توحيد اوست، و مبناي توحيد، نفي محدوديت از خداوند است. چون عقل آدمي گواه است كه هر موجود محدودي آفريدگاري دارد كه حدود آن را تعيين مي‌كند و هر موجود مخلوقي گواه است كه خالقي دارد غير مخلوق و حادث بودن آن ممتنع است، او پديدآوري است كه همواره موجود بوده است”. استاد جوادی آملی در توضیح فرمایش امام رضا(ع) فرمود:”مراد حضرت(عليه السلام) از نفي صفات از ذات خداوند سبحان همان صفات زائد بر ذات است، زيرا چنين صفتي گواه تغاير خود با موصوفش است، چنان‌كه موصوف داراي چنين صفتي نيز بر تغاير با صفت خود شهادت مي‌دهد. اين صفت زائد بر ذات و آن موصوف، هر دو بر جدايي شهادت مي‌دهند، ولي اين جدايي ذات با صفات از ازل نسبت به ساحت كبريايي خداوند سبحان ممتنع بوده است. زيرا موجود ازلي يكي بيش نيست. او يگانه‌اي مطلق و نامحدود است. از اين رو غيري جز او نمي‌ماند تا ذات يگانه او با آن غير، تباين داشته باشد. زيرا در عرصه‌اي كه همه هستي همان يگانه ازلي است، جايگاهي براي غير او نمي‌ماند تا بتواند در برابر هستي مطلق خود نمايي كند؛ اما در حقيقت اثبات صفات كمالي كه عين ذات لا يتناهي الهي هستند، براي ذات خداوند مرتبه والاي توحيد اوست. زيرا ذاتي كه فاقد آن صفات كمال باشد، ذاتي محدود است، چون آن صفات كمال را در ذات خود ندارم ، در حالي است كه هيچ موجود محدودي، واجب الوجود يا خالق نبوده است. از اين رو هر كس خداوند را به صفت كمالي بستايد كه عين ذات خداوند باشد، حقيقت توحيد را باز گفته است و هر كه به حقيقت وحدانيت الهي معتقد باشد، خداوند را از كثرت پيراسته است و هر كس بدين گونه خداوند را تقديس كند، ازليت و قدمت خداوند را ثابت كرده است. اين، همان توصيف برحق خداي متعالي است كه صفات او را عين ذات مقدس او دانسته، تعدد و تكثر را در ذات او روا نداشته، او را موجودي ازلي و نامتناهي بدانيم”. همچنین حضرت رضا(عليه السلام) با اشاره به وحدت اطلاقي خداوند كه از هر گونه عدد و كميتي پيراسته است، چنين مي‌فرمايند: ‌«لا يتغيّر الله بتغاير المخلوق ولا يتحدّد بتحدد المحدود، واحد لا بتأويل عدد‌»؛ خداوند با دگرگوني‌هاي مخلوقات تغييري نمي‌كند، و محدوديت موجودات محدوديتي در او پديد نمي‌آورد. خداوندي است يگانه، ولي وحدانيت او عددي نيست. [وحدانيت خداوند از نوع وحدانيت عدد يك نيست كه به دنبال آن عدد دو مي‌آيد، بلكه وحدانيت او به معناي وحدت وجود در مقابل عدم است، نه وحدت در مقابل كثرت]. و از امام رضا(ع) درجریان پرسش عمران صابی(هنگام مناظره رهبران ادیان و مذاهب)  بیان و تبیین گویایی از توحید وجودی و وحدت شخصی و نه سنخی متعالیه است، آنجا که از رابطه خلق و خالق پرسیده و امام مطرح فرمودند:”يَا سَيِّدِي أَ هُوَ فِي الْخَلْقِ أَمِ الْخَلْقُ فِيهِ قَالَ الرِّضَا ع أَجَلُ يَا عِمْرَانُ عَنْ ذَلِكَ لَيْسَ هُوَ فِي الْخَلْقِ وَ لَا الْخَلْقُ فِيهِ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ وَ سَاءَ عِلْمُكَ مَا تَعْرِفُهُ‏ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ أَخْبِرْنِي عَنِ الْمِرْآةِ أَنْتَ فِيهَا أَمْ هِيَ فِيكَ فَإِنْ كَانَ لَيْسَ وَاحِدٌ مِنْكُمَا فِي صَاحِبِهِ فَبِأَيِّ شَيْ‏ءٍ اسْتَدْلَلْتَ بِهَا عَلَى نَفْسِكَ يَا عِمْرَانُ قَالَ بِضَوْءٍ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا قَالَ الرِّضَا ع هَلْ تَرَى مِنْ ذَلِكَ الضَّوْءِ فِي الْمِرْآةِ أَكْثَرَ مِمَّا تَرَاهُ فِي عَيْنِكَ قَالَ نَعَمْ قَالَ الرِّضَا ع فَأَرِنَاهُ فَلَمْ يُحِرْ جَوَاباً قَالَ فَلَا أَرَى النُّورَ إِلَّا وَ قَدْ دَلَّكَ وَ دَلَّ الْمِرْآةَ عَلَى أَنْفُسِكُمَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ فِي وَاحِدٍ مِنْكُمَا وَ لِهَذَا أَمْثَالٌ كَثِيرَةٌ غَيْرُ هَذَا لَا يَجِدُ الْجَاهِلُ فِيهَا مَقَالًا وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‏”که بر توحید، وحدت اطلاقی و سعی حق تعالی دلالت دارد چنانکه از حضرت رضا(عليه السلام) درباره توحيد پرسيده شد، حضرت(عليه السلام) فرمود: ‌«كلّ من قرأ قل هو الله احد و آمن بها، فقد عرف التوحيد‌»؛ هر كس سوره توحيد را بخواند و به آن ايمان آورد، قطعاً يگانگي خداوند را شناخته است. راوي از ايشان پرسيد: چگونه بايد اين سوره خوانده شود؟ حضرت رضا(عليه السلام) پاسخ داد: ‌«كما يقرأها الناس، و زاد فيه كذلك الله ربّي، كذلك الله ربّي، كذلك الله ربي‌”؛ همان‌گونه كه مردم آن را مي‌خوانند، اين سوره خوانده شود. پس از آن سه بار بگويد: كذلك الله ربي؛ پروردگار من چنين است. در اين سوره به هويت مطلقه و الوهيت، واحديت و صمديت محض اشاره شده است. شايد تكرار سه مرتبه‌اي ‌«‌كذلك الله ربي» از جانب حضرت رضا(عليه السلام) معادل تكرار سه مرتبه‌اي ‌«‌لا إله الاّ الله وحده وحده وحده» باشد كه تكرار هر مرتبه ناظر به يكي از مراتب توحيد است: توحيد ذات و صفات و افعال؛ يعني ذات همه اشيا، در ذات خداي والا و همه اوصاف در وصف او و همه افعال در فعل او فاني گشته است. علامه طباطبائی نیز در خصوص سوره توحید می نویسند:” اين سوره خداوند را توصيف مى‏نمايد كه او أحَدىُّ الذّات است و جميع ما سواى وى در جميع حوائج وجوديّه خودشان بدو بازگشت مى‏كنند، بدون آنكه چيزى با او مشاركت نمايد، نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال. و اين همان توحيد قرآنى است كه از اختصاصات قرآن كريم است وهمگى معارف اسلاميّه بر آن مبتنى مى‏گردد”. و درنسبت شناسی رابطه حق و خلق، امام رضا (ع) در جای دیگری فرموده اند: «بَاطِنٌ لَا بِمُزَايَلَةٍ مُبَايِنٌ لَا بِمَسَافَة»( در باطن است، نه اين كه داخل چيزى برود. جداست، نه اينكه جدايى در مسافت باشد). چنانکه در سجده نمازش اینگونه مناجات می­نمود: «يَا مَنْ عَلَا فَلَا شَيْ‏ءَ فَوْقَهُ يَا مَنْ دَنَا فَلَا شَيْ‏ءَ دُونَه»( اى كه برتر است و چيزى برتر از او نيست، و نزديك است، و چيزى نزديكتر از او نمى باشد )‏.