به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت هفته پژوهش نشست نقد و بررسی کتاب «اَبرشهر» توسط مجمع پژوهشگاه های علوم انسانی اسلامی با همکاری معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه، چهارشنبه مورخ ۱۴ آذرماه سال جاری به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.
در این نشست علمی، نویسنده کتاب دکتر محمد رودگر به عنوان ارائه دهنده و حجتالاسلام دکتر علی فضلی و علی اصغر عزتی پاک به عنوان ناقد حضور داشتند.
نخست دبیر جلسه در مقام معرفی کتاب و نویسنده کتاب گفت، رمان ابرشهر نوشته محمد رودگر دانش آموخته حوزه علمیه قم، دکترای ادبیات عرفانی و عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی است که توانست در دومین جشنواره داستان حماسی برگزیده شود. ایشان از جمله از محدود نظریه پردازان حوزه ادبیات داستانی است که علاوه بر تئوری پردازی، به کار خلاقه تولید متن ادبیِ داستانی نیز اشتغال دارند، اساساً ایشان قبل از آن که وارد حوزه نظریه پردازی و گذراندن تحصیلات تکمیلی ادبیات عرفانی شوند به ادبیات خلاقه و خلق داستان و رمان میپرداختند و رمانهایی نظیر دیلمزاد و دخیل هفتم از جمله آثار خلاقه ایشان هستند.
رودگر توانسته بود با این دو کتاب جوایز متعدد ادبی در سطح کشور را از آن خود کند، از این رو ایشان جزو محدود و معدود نویسندگان ادبیات داستانی هستند که در کنار خلق آثار ادبی، دستی در حوزه مباحث نظری نظیر رئالیسم اسلامی، عرفانی و روایت ایرانی دارند. همچنین رمان ابرشهر اولین رمان به سبک امروزی است که به موضوع، تاریخ، محتوا و شخصیتهای شاخص عرفانی پرداخته است.
سپس جناب استاد علی اصغر عزتی پاک که نشان درجه یک هنری دارند و با آثاری همچون باغ کیانوش، زود برمیگردیم، تشریف ، آواز بلند و … توانسته جوایز متعدد ادبی را به خود اختصاص دهد، مباحثی را مطرح کردند. به دیدۀ وی ابرشهر گستردهترین کار در ادبیات داستانی ایران از منظر «جهان داستانی» است. جهان داستانی نویسندگان ایرانی چندان گسترده نبود، اما از میانه های دهه هشتاد امثال مرتضی کربلاییلو، رودگر، دیزگاه و خبوشان نفس تازهای به رمان دادهاند. همچنین ابرشهر حاوی تاریخ عرفان و رمان است. از این منظر، دکتر رودگر در این کار یک مؤسس است و باید ادامه پیدا کند.
دکتر رودگر دارای یک نظریه در ادبیات داستانی است تحت عنوان «نظریه رئالیسم عرفانی». ادوراد مورگان فورستر در کتاب جنبههای رمان، ویژگیهای رمان را برشمرده است. حال باید دید رودگر در ابرشهر چقدر به نظریه خود وفادار بوده و تا چه اندازه به جنبه های رمان فورستر وفادار بوده است. فورستر میگوید که رمان واجد یک طرح و پیرنگ است. یک فانتزی دارد که لزوماً در خارج از رمان نیست و خواننده باید آن را بپذیرد. ماجرا دارد، شخصیت دارد، چون درباره انسان است و باید علایق انسانی داشته باشد. انتظار آفرینی دارد. نقل وقایع به ترتیب توالی زمان است. یعنی عنصر زمان در آن اهمیت دارد. تعلیق دارد. شور و احساس و عاطفه دارد. درک مکان ، زمان حال و هوا (اتمسفر) در آن اولویت دارد مکان و زمان ایجاد اتمسفر میکند.
اما در نظریه رئالیسم عرفانی، دکتر رودگر قائل به پیوند واقعیت با فراواقعیت است قائل به اصالت فراواقعیت است که این خب با آنچه فورستر میگوید در چالش است. رودگر از فانتزی فاصله میگیرد و این هم در تضاد با مبانی فورستر است. در شیوه رئالیسم عرفانی زمینه القای مفاهیم غیبی یعنی طرح فراواقعیت هدفمند است. این در حالی است که فورستر میگوید وقایع رمان وابسته به بستر علی معلولی است و هیچ حادثه تصادفی نداریم در مقابل رودگر میگوید که در رئالیسم عرفانی خیلی جاها تحت شرایط خاص، روابط علّی معلولی از هم میگسلد در ابرشهر طبق آنچه در رئالیسم عرفانی آمده، شاهد تغییر محور کشمکش هستیم. اینجا دیگر محور کشمکش فقط آن سه محور مألوف در داستان کلاسیک (عشق و ثروت و مقام) نیست، بلکه محور کشمکش خرق عادت است. همچنین رودگر قائل به «تقلیل عناصر» است.
این موضوع نیز در ابرشهر رعایت شده است؛ کمرنگ ساختن عناصر به طور هدفمند به نفع درونمایه وحدت مثل کمرنگ ساختن عنصر شخصیت در عین وجود شخصیتهای متعدد تا خواننده حس کند گویا تمام این شخصیتها یک شخصیت اند. رودگر یک شمای روایی خاص دارد. به نظر او لازم نیست یک اتفاق خاص شمای روایی رمان را تشکیل دهد بلکه شمای روایی در اتفاقات متعدد استوار میگردد و نکته مهم دیگری که در این کار مورد توجه بوده است، شگردهای باورپذیری است.
رودگر شگردهایی برای باورپذیری خوارق عادات به عنوان محور کشمکش ارائه داده است که اگر نبود، کارش ناقص بود. این شگردها از جمله عبارتند از اقتدار سخن، عقل ستیزی (به هم ریختن قالبهای ذهنی مخاطب)، زبان جادویی، شاعرانه و خیال انگیز و….
ناقد بعدی کتاب حجت الاسلام دکتر فضلی عضو هیئت علمی و مدیر گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه بود که به بیان نقطه نظرات خویش از منظر دانش عرفان درباره رمان ابرشهر پرداختند. به دیدۀ ایشان نام ابرشهر به نوعی ذهن را به سوی آرمان شهر افلاطون منتقل میکند. به نظر میرسد که اگر نام کتاب «اپرشهر» می بود با اسرارآمیز بودن کتاب بیشتر سازگار بود. به واقع این کتاب یک تاریخ عرفان جذاب و خواندنی است که بر سه عنصر نظریه رئالیسم، ذوق ادبی و تحقیق عرفانی تکیه دارد و سه حس مذهبی، عرفانی و وطنی به ویژه شهر آمل در آن نمایان و تلقین شده است و میتواند زمینۀ تولید فیلم و انیمیشن جذاب را فراهم آورد. دو سه تا پیشنهاد نیز به ذهن رسیده است.
اول این که کتاب فقط در سطح گزارش کرامات که با اصل تکرار جهت باورپذیری تکیه دارد، باقی نماند و مانند تذکره الاولیاء ولی به شیوۀ نمایانسازی معنا، از جملات گرانسنگ عارفان بهره ببرد و دستورهای سلوکی آنان را به ظرافت منعکس سازد که این مایۀ فزونی غنای محتوایی اثر شده و تأثیرگذاری آن بیش از پیش خواهد شد. شاید این قلم دیگری بطلبد و پردازش داستانی دیگری را طلب کند. دوم آن که کتاب تلاش کرده است فراواقعیت را به واقعیت برساند و این اگر از چند منظر پیگیری گردد، داستانهای عارفانه را بیش از پیش از زوایای مختلف به ذهن مخاطب نزدیک میکند و در قالب واقعیت نمایان میسازد.
سوم آن که در جلد سوم که باید عرفان معاصر بیشتر نمایان گردد، از عرفای مکتب نجف و قم کمتر به چشم میآید. در قطعۀ آخر داستان نگاه عرفانی کم شده و بیشتر سیاسی اجتماعی شده است. در پایان این نکته را علاقهمندم بازگو کنم که داستان از آمل شروع شده و از عرفای آمل چون ابوالعباس قصاب آملی گفته شده، اما در پایان داستان به آمل نرسیده و از عرفای به نام معاصر یعنی علامه حسن زادۀ آملی به گونۀ صریح ذکر نام نشده است.
در پایان جلسه نیز جناب آقای دکتر رودگر ضمن تشکر از منتقدین و دبیر جلسه، توضیحاتی نسبت به بیانات و نقطه نظرات آنها ارائه دادد.