تصورِ جهانِ بدون مجاهدِ شهید”سیدحسن نصرالله“؟!
نوشتاری از حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه
سید حسن نصرالله، عالمی اهلِ درک و درد دین بود. او عالمی شجاع، جهادی، حماسی، ارزش گرا، مظهر ترکیب موزونِ عقلانیت، معنویت و عدالت اجتماعی بود که “تجربه زیسته“ پیش چشم ما و گواه روشن براین مدعاست. شخصیتی که در قول و فعل، در کلام و کردار صادق بود، به گونه ای که حتی دشمن او به صداقت او ایمان داشت. او تجلی یک روحانی تمام عیار بود و تحت تأثیر مکتب و آموزه های آیه الله شهید محمدباقر و امام موسی صدر تولد معنوی یافته، تحت تعلیم سید عباس موسوی (که بعدها دبیرکل حزبالله شد)قرار داشته[۱] و در مکتب امامین انقلاب و نظام اسلامی یعنی خمینی و خامنه ای تکامل پیدا کرد و در حقیقت فرزند معنوی این دو امام و رهبرِ بی نظیر عصر حاضر شد[۲]. تکامل علمی، معنوی، اجتماعی و انقلابی، تکاملی که تار و پود حیات طیبه اش را با عطر ولایت شناسی و ولایت گرایی معطر ساخت. عطری دل انگیز، روح افزا و جان بخش که در آفاق زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی و جهادی اش منتشر شد و از سید حسن نصرالله بوی خمینی و خامنه ای ساطع شد و استشمام می شد. شگرف و شگفت است که سید حسن نصرالله در جوانی از امام خمینی(رض) حکم اخذِ وجوهات شرعیه گرفت[۳]
سید حسن “توحید نظری” را با “توحید عملی” پیوند زد و “توحید فردی” را در “توحید اجتماعی“ متبلور ساخت و منظومه ای از توحید وجودی شهودی را در میدان علمیت و عینیت ظاهر کرد تا سید “مقاومتِ جبهه جهادِ نرم“ و “مقاومتِ جبهه جهادِ سخت“ شود. او شخصیتی جامع، جالب و جاذب داشت، شخصیتی که فطرت پذیر، عقل پذیر و دل پسند بود، به گونه ای که اکنون تصور جهانِ بدون سید حسن نصرالله سخت و دشوار است. هم دوستان و هم دشمنان باورشان نمی شود که آیا واقعا در دنیایی زندگی میکنیم که سید حسن نصرالله در میان ما نیست؟ این واقعیتی انکارناپذیر است که دوستان از یک منظر و دشمنان از منظری دیگر باورشان نمی شود. دوستان احساس میکنند پشتوانه ای محکم مانند کوه راسخ و استوار در میانشان نیست و دشمنان احساس می کنند مگر می شود سید حسن نباشد؟! آنان دچار سردرگمی اند و در ذهن و ضمیر، در دل و جانشان می ترسند که ظاهر و جسم سید را زدیم اما باطن و جانش هست. راه و روش، منطق و مکتب او هست، به تعبیر مقام معظم رهبری:” سیّد مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت.“[۴] که در حقیقت سید مقاومت، سیدی هماره جاری و دارای پویایی و پایایی اش بیشتر شد، بدین جهت ترس تمام وجودِ دشمنانش را فرا گرفت که سید حسن در حال تکثیر شدن است، نه تکثیر در جهان تشیع، بلکه در بین جهان تسنن. نه درمیان مسلمانان بلکه در بین مِلل ونِحَلِ گوناگون و حتی مردم جهان. آری اکنون سید حسن گو اینکه با یک چهره، به هزاران چهره، به میلیونها چهره در جهان تبدیل شده و نسل های جدیدی مانند او در حال تولد و تولیدند. او مانند تصویری در آینه های متنوع و متلون درحال تجلی است. اکنون آیا میتوان جهان بدون سید حسن را تصور و بالاتر تصدیق کرد؟ نظام سلطه، استکبارجهانی، صهیونیسم خونخوار بدانند که تصور و تصدیق جهان بدون سید حسن نصرالله سخت و دشوار است. امروز نه تنها در میان آحاد مسلمانان، آحاد مردم غیر مسلمان از مسیحی و حتی یهودی، بلکه تک تک پیروانِ ادیان و مکانب بشری الحدوث و حتی مردم لائیک اما آزاده و آزاد مرد، طرفدار عدالت و دشمن ظلم و فساد و تبعیض سید حسن شخصیت کاریزماتیک و ماندگاری یافت و جاذبه ای مغناطیسی دارد و رُبایشی باورنکردنی اش همگان را جذب مبارزتِ پایان ناپذیر برای تحقق عدالت اجتماعی و زوالِ نابرابری های نژادپرستانه می کند.
رازِ جاذبه های وجودی سید حسن نصرالله، در صدق و اخلاص او آن هم زیستار جهادی و حماسی اش ظهور یافت. جاذبه های معنوی که او را «عقیله» کرد، عقیلهِ اصحاب جهاد و مجاهدت، یعنی در مرتبه وجودی اش نه تنها «عاقل» بلکه عینِ «عقل» شد. بدین سان عالمی حکیم در مبارزه و ولایت مداری اهلِ درایت بود که توحید اندیشی، توحید منشی و توحید روشی اش، او را مجذوب قلوب پاک و محبوب دلهای دانا و بینا کرد. سید حسن در دنیای مدرن، الگوی مبارزه شرافتمندانه در میدان و جهادِ عزیزانه در نبرد ایمان و کفر، توحید و شرک و عدالت و ظلم شد، او قدرت اجماع سازی غیر قابل وصفی در جبهه مقاومت داشت و تمام اضلاع زندگی و لایه های حیات او دلدادگی به مردم، آزادسازی فلسطین، حمایت از غزه مظلوم، دفاع جانانه و هوشمندانه از لبنان عزیز بود. سید حسن، سیدی بود یگانه دوران و در واقع باید گفت: «السید مالسید و مادرایک مالسید»
بنابراین به حقیقت تصور جهان بدون سید حسن دشوار و تصدیق دنیای منهای سید حسن صَعب و مُستَصعَب است. اما نصرت و یاری خدای سید حسن هماره هست و “نصرالله“ عاملِ خلقِ نصرالله های متعددی است. به واقع زمانِ تجربه همه جانبه:« إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ»(نصر:۱) نیز خواهد رسید و میوه درخت پاک و ریشه دار سید حسن، نابودی کامل اسرائیلِ غاصب است و بزودی جهان منهای اسرائیل را خواهیم دید. بمنه و کرمه.
والحمدلله رب العالمین
محمدجواد رودگر
۱۱/۷/۱۴۰۳
[۱] حجت الاسلام و المسلمین شهید سید حسن نصرالله در ۳۱ اوت ۱۹۶۰ میلادی مطابق با نهم شهریور سال ۱۳۳۹ شمسی در محله فقیرنشین کرنتینا در بخش شرقی بیروت متولد شد. پدرش سید عبدالکریم اهل روستای بازوریه از توابع شهر صور در جنوب لبنان بود که به بیروت مهاجرت کرده بود و در این محله مغازه میوه فروشی داشت.دوران کودکی و نوجوانی سید حسن در حومه بیروت گذشت. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه النجاح در شرق بیروت و بخشی از تحصیلات متوسطه را در دبیرستان التربویه در محله مسیحی نشین سن الفیل گذراند. او در این سالها برای کمک به مغازه پدر میرفت، مغازهای که بر دیوارش عکس امام سید موسی صدر رهبر شیعیان لبنان آویزان بود. سید حسن شیفته امام موسی صدر بود و آرزو داشت روزی مانند او شود. سید مثل سایر بچههای محله اوقاتش را با فوتبال و شنا در دریا نمیگذراند، بلکه برای نماز جماعت به مسجد کرنتینا میرفت و اگر چه هیچیک از افراد خانواده اش روحانی نبودندبه رعایت مسائل دینی بسیار علاقمند بود و این علاقه از محدوده انجام فرایض معمول دینی مانند نماز و روزه هم فراتر رفته بود. او که در سنین نوجوانی تحت تاثیر رفتار و سخنان امام موسی صدر قرار گرفته بود، به محله البرج در مرکز شهر بیروت و میدان شهدای کنونی میرفت تا از دست فروشها کتاب دست دوم خریداری کند.کتابهای اسلامی و سیاسی را میخرید و اگر گاهی کتاب علمی و فکری خاصی به دست میآورد و نمیتوانست محتوایش را درک کند، آن را کنار میگذاشت تا وقتی بزرگ شد، بخواند. در همین سال و با آغاز جنگهای داخلی لبنان، سید حسن پانزده ساله همراه خانواده به روستای بازوریه، زادگاه پدرش در جنوب لبنان کوچ کرد و تحصیلات دبیرستانی را در شهر صور ادامه داد. او در روستای بازوریه به صفوف جنبش افواج المقاومة اللبنانیة (امل) پیوست. این پیوستن براساس میل قلبی او بود، چون مانند همه مردم جنوب لبنان به امام موسی صدر بنیانگذار جنبش امل علاقه فراوان داشت. روستای بازوریه در آن روزها همچون سایر مناطق لبنان، جولانگاه روشنفکران چپگرا، به ویژه هواداران حزب کمونیست لبنان یا گروههای فلسطینی بود. به هر حال دیری نپایید که سید حسن و برادرش سید حسین با آنکه جوان بودند، مسئولیت جنبش امل در روستای بازوریه را بر عهده گرفتند.
در آن ایام شوق تحصیل علوم دینی لحظهای سید حسن جوان را آرام نمیگذاشت. او که بسیار تحت تاثیر اندیشه امام موسی صدر بود به قشر روحانیت علاقمند شد و برای همین تصمیم گرفت که همانند ایشان به دروس طلبگی مشغول شود و در آینده با حضور در جایگاه روحانیت و راهنمایی اخلاقی مردم، آنها را با دین خدا آشنا کند. او وارد حوزه علمیه «امام علی علیه السلام» در شهر بعلبک شد و مقدمات علوم دینی را نزد اساتید آن حوزه فرا گرفت. مؤسس این حوزه امام موسی صدر بود که آن وقت به مدیریت شهید سید عباس موسوی اداره میشد.در مدت حضور در جنوب لبنان با «سید محمد غروی» امام جمعه شهر شیعه نشین صور آشنا شد. وی سید حسن را به تحصیل در حوزه علمیه نجف تشویق کرد و سرانجام سید عازم حوزه علمیه نجف شد. سید حسن در این خصوص می گوید: «من در شانزدهم یا هفدهم دسامبر سال ۱۹۷۶ با سیدعباس موسوی آشنا شدم.وقتی به نجف رسیدم ۱۶ ساله بودم و نخستین بار بود که به خارج از لبنان سفر میکردم. بعد از اینکه به منزل آقای عباس موسوی رفتیم، با آقای آیت الله محمدباقر صدر ملاقات کردم. آقای محمدباقر صدر یک سری سوالات در مورد لبنان و تحصیلم از من پرسید و از آقای عباس موسوی خواست که همه امور مسکن، زندگی و تحصیل من را تنظیم کند و مبلغی نیز به من داد.سیدعباس موسوی بسیار باهوش، حاضر و در کار و تحصیل جدی بود، تقدیر ما این بود که در منزل شهید محمدباقر صدر و هنگامی که ایشان طلاب را به حضور خود نمیپذیرفتند، نزد ایشان رفتیم. این نشاندهنده جایگاه سیدعباس موسوی نزد محمدباقر صدر بود.لحظاتی بعد به دفتر ایشان که دفتری ساده و متواضعانه بود، رفتیم و این اولین بار بود که ایشان را میدیدم، سلام کردیم و نشستیم. من واقعاً دستپاچه شده بودم اما ایشان خیلی متواضع و با لبخند با ما برخورد کرد و به همین علت لحظاتی بعد فضا برای من عادی شد.ایشان درباره امام موسی صدر از من سوال کرد و قرار بود این جلسه پنج دقیقه بیشتر طول نکشد، اما نیم ساعت با هم صحبت کردیم. ایشان به سیدعباس نگاه کرد و گفت که شما از طرف من وکیل هستید و کارهای تحصیلی ایشان را مرتب کنید.سیدمحمد باقر صدر یک فقیه و اندیشمند و بزرگترین مدرس حوزه بود، ایشان از من پرسید که پول همراه دارم یا نه و من خجالت نکشیدم و گفتم که پولم تمام شده است. ایشان پولی به سیدعباس داد و گفت: این پول، عمامه و عبا و هزینههای تحصیلی ایشان است.”
[۲] شهید سیدحسن نصرالله خود می گویند”تحت تاثیر چهار شخصیت هستم! او در این خصوص می گفت:”باید اعتراف کنم که بسیار تحت تأثیر امام موسی صدر هستم. البته اگر بخواهم دقیقتر بگویم باید بگویم که من تحت تأثیر چهار شخصیت بزرگ هستم: حضرت امام خمینی (ره)، حضرت امام موسی صدر، رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای و شهید بزرگوار سیدمحمدباقر صدر. نه تنها من بلکه همه جوانان مجاهد و انقلابی لبنان تحت تأثیر این چهار شخصیت عظیم و بزرگوار هستند… من میتوانم ادعا کنم که با تفکر و نوع نگاه حضرت امام خمینی (ره) و حضرت آیتالله خامنهای به موضوعات مختلف بهطور کامل آشنایی دارم و از طرف دیگر یک کار مطالعاتی گسترده روی اندیشهها و آثار امام موسی صدر انجام دادهام. به اعتقاد من هیچ تفاوت و اختلاف اساسی میان تفکر و آراء امام خمینی (ره) و امام موسی صدر وجود ندارد.”
[۳] پیش از ظهر روز ششم آبان ۱۳۶۰ شمسی یاران جنبش امل به همراه سید حسن نصرالله در جماران به حضور امام خمینی رحمةاللهعلیه رسیدند. همان روز سید حسن نصرالله، حکم اجازه اخذ وجوهات شرعیه را در ۲۱ سالگی از امام دریافت نمود.این در حالی بود که امام خمینی رحمةاللهعلیه به ندرت چنین شرایطی را برای کسی ایجاد کرده بود شیخ صبحی طفیلی از سران مقاومت، هفت سال بعد (۱۴ آبان ۱۳۶۷) و شهید سید عباس موسوی اولین دبیر کل حزب الله، نیز در ۲۰ بهمن ۱۳۶۶ اجازه تصرف در امور حسبیه و شرعیه را به امر امام پیدا کردند. در حکم امام خمینی آمده است:“بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین و بعد، جناب حجت الاسلام آقای حاج سید حسن نصرالله (دامت افاضاته) از طرف اینجانب مجازند در تصدی امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه و مصرف مظالم عباد و زکوات و کفارات در مصارف مقرره شرعیه و در مورد سهمین مبارکین نیز مجازند در اخذ و صرف آن در مخارج خودشان به نحو اقتصاد و در مورد مازاد بر مخارج نیز مجازند نصف آن را در خارج سادات عظام کثرالله امثالهم و ترویج شریعت مقدسه صرف نموده و نصف دیگر را ارسال دارند. واوصیه – ایده الله تعالی بما اوصی به السلف الصالح من ملازمه التقوی و التجنب عن الهوی و التمسک بعروة الاحتیاط فی امور الدین و الدنیا و ان لانیسانی من صالح دعواته و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة الله و برکاته روح الله الموسوی الخمینی”.
[۴] پیام مورخ ۱۴۰۳/۷/۷.