تفسیری نو از آیات سوره اسراء درباره سرنوشت بنی‌ اسرائیل

تفسیری نو از آیات سوره اسراء درباره سرنوشت بنی‌ اسرائیل
نوشتاری از حجت‌الاسلام والمسلمین حسین عشاقی عضو سابق گروه فلسفه پژوهشگاه؛

*این یادداشت صرفا یک دیدگاه و نظر شخصی می باشد، هر یک از اساتید معظم حوزه علمیه، نظر خاصی دارند، از باب تضارب آراء این متن منتشر شده است.*

 

در باره سرنوشت بنی‌اسرائیل و صعود و افول جامعه آنها در تاریخ زندگی‌شان در آیات (۴ تا ۸) سوره اسراء مطالبی مطرح شده است؛ در این آیات چنین آمده است: « وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيراً – فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي‏ بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً؛ ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفيراً – إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً – عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ حَصيراً».

ترجمه: و در كتاب (تورات) به بنى اسرائيل اعلام كرديم كه: قطعاً دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و حتماً با سركشىِ بزرگى برترى می‌یابید. و هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد، بندگان بسیار رعب‌آورمان را بر شما برانگیزيم، و ميان خانه‏‌‌ها (يتان براى سركوبى شما) به جستجو در آيند و اين،‏ وعده‏ اى است که واقع خواهد شد. سپس، حمله بر آن بندگان را به شما باز گردانيم، و شما را بوسيله اموال و فرزندان امداد رسانيم، و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار دهيم. اگر نيكى كنيد، به خودتان نيكى مى‏كنيد و اگر بدى كنيد پس به خود (بدى مى‏كنيد). و هنگامى كه وعده آخر فرا رسد، (آن بندگان‌مان را مى‏فرستيم) تا صورت‏هايتان را اندوهگين سازند و داخل مسجد (الاقصى) شوند همان گونه كه بار اول وارد آن شدند و آنچه را تسلط یافته‌اند، نابود كنند. اميد است كه پروردگارتان به شما رحم كند و اگر (به افساد) باز گرديد، (ما نيز به كيفر شما) باز مى‏گرديم و جهنّم را براى كافران تنگنا قرار داديم.

در باره این دو بار فساد ‌آفرینی و برتری یابی بنی اسرائیل و دو واقعه سرکوب شدن آنان، تفسیر‌های گوناگونی شده است، که دقت در مفاد آیات مذکور نشان می‌دهد که این تفاسیر چندان با مفاد این آیات هماهنگ نیستند و باید آیات مذکور را به گونه دیگری تفسیر کرد.

مشهورترین و مقبول‌ترین تفسیری که بر این حوادث ارائه شده این است که گفته‌اند سرکوب اول مربوط به بخت النصر (پادشاه بابل) است که حدودا ۶ قرن قبل از میلاد اتفاق افتاده است؛ در این حمله بیت المقدس تخریب و بنی‌اسرائیل که در آنجا حاکمیت داشتند قتل عام شدند و بقیه آنها از آنجا کوچ داده شدند؛ این وضع کم و بیش ادامه یافت تا این که کورش حدود ۵/۴ قرن قبل از میلاد، بنی اسرائیل را به بیت المقدس برگرداند و معبد آنان را بازسازی کرد و به وضعیت آنان سامان داد؛ و سرکوب دوم مربوط به اسپیانوس پادشاه روم است که حدودا یک قرن قبل از میلاد، وزیرش طرطوز را به بیت المقدس اعزام کرد و آنها دو باره بنی‌اسرائیل را که مجددا در بیت المقدس حاکمیت یافته بودند، قتل عام کرده و بیت المقدس را تخریب نمودند.

این تفسیر با این که بیشتر از سایر تفاسیر، مورد قبول‌ مفسران است؛ از چند جهت با آیات مورد بحث سازگاری ندارد؛ که در ادامه به بیان این ناسازگاری‌ها می‌پردازیم:

۱: این تفسیر با جمله «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ» سازگاری ندارد زیرا کلمه «أرض» بحسب اصل لغت برای کل کره زمین وضع شده است نه برای منطقه‌ای خاص مثل بیت المقدس؛ بنابراین جمله «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ» بر افساد جهانی بنی‌اسرائیل دلالت دارد، نه بر افساد در منطقه‌ای کوچک و محدود؛ و جمله «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيراً» نیز همین معنا را تأیید می‌کند؛ زیرا بزرگی و عظمت سرکشی‌های اجتماعی (نه فردی) بیشتر بر اساس وسعت و گستره مناطق سرکشی است؛ پس عبارت «لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيراً» بر برتری یافتن و فساد آفرینی بنی‌اسرائیل بر کل کره زمین دلالت دارد؛ و با افساد و برتری‌یابی آنان در سرزمین کوچک بیت المقدس یا حتی در کل سرزمین فلسطین در زمان بخت النصر سازگاری ندارد؛ به عبارت دیگر تعبیرات این بخش از آیات با دوره معاصر که صهیویزم با تسلط بر اقتصاد و سیاست جهانی فرمانروایی جهانی دارد و بر کل مناطق دنیا مستقیم یا غیر مستقیم اعمال قدرت و انفاذ حاکمیت می‌کند مناسب‌تر است.

۲: تعبیر «المسجد» در دوره اسلامی برای عبادت‌گاه مسلمانان اصطلاح شده است؛ و نه در عرف بنی‌اسرائیل و نه در عرف مسلمانان و نه در استعمالات قرآنی این کلمه در مورد معبد بنی‌اسرائیل بکار نمی‌رود؛ لذا در قرآن هریک از معابد ادیان با تعبیر خاصی بکار رفته است و عنوان مسجد به مسلمانان اختصاص یافته و گفته شده «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيرا»؛ بنابراین تمام حوادثی که در این آیات مطرح شده است مربوط به دوره اسلامی است که بنائی با نام و عنوان «مسجد» موجودیت یافته است، نه قبل از اسلام، مثل زمان بخت النصر یا اسپیانوس که اصلا عبادت‌گاهی با عنوان مسجد وجود نداشته است.

۳: انطباق تعبیر «ِعباداً لَنا» بر بخت النصر و لشگریانش یا اسپیانوس و لشگریانش درست نیست؛ زیرا تعبیر عبد و عباد گرچه در قرآن أحیانا برای غیر مؤمن بکار رفته است مثل «يا عِبادِ فَاتَّقُون»؛ اما این تعبیر غالبا در قرآن برای مؤمن بکار رفته است به‌گونه‌ای که نسبت استعمال آن برای مؤمن بیش از پنج برابر استعمال آن برای غیر مؤمن است؛ پس انطباق عباد بر کافران چندان هماهنگ با قرآن نیست؛ علاوه بر این، قرائنی در این آیات وجود دارد که نشان می‌دهد این «ِعباداً لَنا» مؤمن هستند؛ زیرا:

اولا هدف از بر انگیخته شدن این عباد توسط خداوند مبارزه با افساد و سرکشی بنی‌اسرائیل است لذا از تعبیر «بعثنا» استفاده شده که معمولا برای اهداف خیر و مطلوب بکار می‌رود؛ بنابراین اگر خود این عباد، مفسد بوده و برای فساد و سرکشی حمله کنند چنین بعثی، نقض غرض خواهد شد و با مفاد جمله «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا» چندان همخوانی ندارد.

ثانیا رجوع ضمیر مفعولی به مسجد، در جمله «كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ» نشان می‌دهد که سرکوب‌گران دوره دوم به همان مسجدی وارد می‌شوند که در دوره اول به آن وارد شده‌اند پس بنای مسجد در دوره دوم سرکوب همان بنای مسجد در دوره اول است؛ بنابراین سرکوب‌گران مسجد را نه در حمله اول و نه در حمله دوم خراب نکرده‌ و دنبال خرابی آن نیستند؛ از طرفی لام تعلیل در ابتدای جمله «وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ» نشان می‌دهد که دخول در این مسجد و تسلط بر آن یکی از اهداف اصلی این عباد است؛ پس این مسجد و بقاء و اداره آن، مورد توجه مثبت آن عباد است و لذا به عنوان غایت اصلی حمله آنان معرفی شده است؛ و این خود نشان می‌دهد که آن عباد از مؤمنان هستند نه از کافرانی مثل بخت النصر و اسپیانوس که مسجد و بقاء و اداره آن برای آنها نه تنها اهمیتی ندارد بلکه بر خلاف گرایش‌های کافرانه آنها بوده است؛ مخصوصا که آنچه در تاریخ بنی‌اسرائیل مشهور است این است که لشگریان بخت‌ النصر و اسپیانوس معبد یهود را کاملا تخریب کردند که این تخریب بر خلاف مفاد آیه، نشانگر این است که معبد و حفظ و بقای آن برای آنان مهم نبوده است.

ثالثا مرجع ضمیر افعال در دو واقعه سرکوب، یکی است که همان «عباد» است و این نشان می‌دهد که عبادی که در مرحله دوم، بنی‌اسرائیل را سرکوب می‌کنند اجمالا همانهایی هستند که در مرحله اول سرکوب می‌کنند چنانکه در جمله «وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ» این یکسانی سرکوب‌گران در دو دوره روشن است؛ حال آن که فاعلان دو سرکوب، در تفسیر مشهور کاملا از همدیگر متغایرند؛ زیرا از طرفی بین دو سرکوبِ بخت النصر و اسپیانوس پنج قرن فاصله است و روشن است سرکوب‌گران دوره دوم نمی‌توانند همان سرکوبگران پنج قرن قبل باشند؛ و از طرف دیگر یک لشگر، شرقی و مربوط به عراق است و یک لشگر، غربی و مربوط روم است؛ پس مراد از این عباد، بخت النصر و اسپیانوس و لشگریانشان نیستند؛ و تفسیر مشهور درست نیست؛ بلکه مجموع شواهد مذکور نشان می‌دهد که این عباد، مؤمنانی از دوره اسلامی هستند.

از بیانات فوق روشن می‌شود که تفسیرهای دیگری که برای حوادث مذکور در این آیات گفته شده نیز صحیح نیستند؛ چون این تفاسیر مشخصات اصلی ذکر شده در این آیات را یا کلا یا بعضا ندارند؛ مشخصات مذکور در این آیات عبارتند از:

۱) سرکوب شدن بنی‌اسرائیل مربوط به دوره‌ای است که آنان دارای افساد جهانی‌اند نه افساد منطقه‌ای.

۲) این سرکوب‌ مربوط به دوره‌ اسلامی است که بنائی با نام و عنوان مسجد موجودیت یافته است نه قبل از اسلام که اصلا معبدی با عنوان مسجد نبوده‌ است؛ بنابراین همه تفاسیری که این وقایع را به قبل از اسلام مربوط می‌دانند، باطل و نامقبول‌اند.

۳) با توجه به عنوان «مسجد» در این آیات، عبادی که در این دو حمله، بنی‌اسرائیل را سرکوب‌ می‌‌کنند از مؤمنان مسلمان‌اند که‌ در دوره اسلامی با انگیزه‌ نجات و حفظ و بقاء مسجد الاقصی وارد کارزا می‌شوند، نه از افراد کافری که هیچ انگیزه‌ای برای نجات و حفظ مسجد نداشته‌اند؛ بنابراین حمله افرادی مثل هیتلر و لشگریانش که در جنگ جهانی متعرض یهودیان شده‌اند را نمی‌توان مربوط به این آیات بدانیم؛ گرچه این وقایع در دوره اسلامی رخ داده است.

۴) حمله کنندگان به بنی‌اسرائیل در سرکوب دوم همان حمله‌کنندگان در سرکوب اول‌اند زیرا فاعل سرکوب در آیات مذکور و ضمائر راجع به آنها در دو واقعه سرکوب به گونه‌ای وحدت دارند مثل جمله «وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ»؛ بنابراین هر نوع واقعه‌ای که چنین وحدتی را بهم بزند، ارتباطی با آیات مذکور ندارد؛ و این مشخصه نشان می‌دهد فاصله زمانی بین دو واقعه سرکوب چندان زیاد نیست بلکه افراد حمله کننده به‌گونه‌ای هستند که عرفا از نظر زمانی و مکانی و غیره امتداد همان گروه اول محسوب می‌شوند گرچه اختلافاتی بین افراد در دو واقعه قطعا محقق است.

۵) جمله «وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا» (اگر شما به روال قبلی برگردید ما نیز به سرکوب شما برمی‌گردیم) در آخر این آیات نشان می‌دهد که بعد از این دو واقعه سرکوب، باز چنین افساد و برتری‌یابی جهانی از جانب بنی‌اسرائیل تکرار می‌گردد یا لا اقل زمینه وقوعش هست؛ چون خداوند آنان را تهدید به سرکوب مجدد می‌کند؛ از این مشخصه فهمیده می‌شود که حتی سرکوب دوم را نباید توسط حضرت امام زمان (ع) قرار داد؛ (چنانکه برخی این گونه تفسیر کرده‌اند)؛ زیرا با ظهور حضرت مهدی زمینه افساد و برتری‌یابی جهانی بکلی منتفی است و لذا بعد از ظهور حضرت مهدی جمله «وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا» موضوعا منتفی است؛ بنابراین دو حادثه سرکوب مربوط به قبل ظهور حضرت مهدی است و الله العالم.

بنابراین حاصل تفسیر درست آیات این است که بنی‌اسرائیل در دوره اسلامی با توجه به قدرت اقتصادی و سیاسی که بعد از جنگ جهانی دوم پیدا کرده‌اند مستقیم یا غیر مستقیم بر کل کره زمین مفسدانه تسلط و برتری می‌یابند و در کل کره خاکی به فساد آفرینی می‌پردازند (برتری اول)؛ تا این که خداوند عده‌ای از مسلمانان مؤمن را بر می‌انگیزاند «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي‏ بَأْسٍ شَديد» و آنان با قدرت رعب‌آوری که دارند، به فلسطین مرکز اصلی حاکمیت یهود‌ حمله کرده و آنجا را فتح کرده و پیروزمندانه به مسجد الأقصی داخل می‌گردند و اقتدار و سلطه بنی‌اسرائیل را از بین‌می‌برند (وعده اول)؛ این وضع تا مدتی دوام می‌یابد تا این که یهود دو باره با قدرت اقتصادی و نظامی که مجددا بدست می‌آورند بر فلسطین غالب گشته و سلطه می‌یابند و به افساد جهانی می‌پردازند «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِم» (برتری دوم)؛ ولی این وضع چندان دوام نمی‌یابد زیرا خداوند همان مسلمانان مؤمن را دو باره بر می‌انگیزاند و آنان با قدرت نظامی، دو باره پیروزمندانه حاکمیت یهود را در فلسطین منهدم کرده و بر مسجد الأقصی حاکمیت مجددا می‌یابند و سلطه جهانی آنان را از بین خواهند برد «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيرا» (وعده دوم)؛ این رفت و برگشت حاکمیت دو طرف نزاع، احیانا تا مدتها تکرار می‌گردد «وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا».

نویسنده امیدوار است که  جنگی که فعلا (۲۰۲۴ م = ۱۴۴۶ه) بین ایران و بازوانش از یک طرف، و اسرائیل و حامیانش از طرف دیگر برقرار است مصداق همان وعده اول در این آیات باشد و خداوند مومنان ایران و بازوانش را بر بنی‌اسرائیل یاغی پیروز گرداند.