به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چهارمین نشست «فرهنگ از دیدگاه اندیشمندان معاصر اسلامی»، از سلسله نشستهای دیپلماسی نخبگانی (جهان اسلام)، به میزبانی حجتالاسلام دکتر مسعود اسماعیلی، رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی، و اعضا هئیت علمی پژوهشگاه بعدازظهر شنبه مورخ ۲۹ اردیبهشت ماه توسط گروه فرهنگپژوهی و هسته دیپلماسی مرکز رشد و خانه خلاق و نوآوری پژوهشگاه در راستای برگزاری همایش ملی فلسفه فرهنگ به صورت حضوری و مجازی با سخنرانی آقای دکتر طلال عتریسی در سالن جلسات پژوهشگاه برگزار شد.
دکتر طلال عتریسی، استاد علوم اجتماعی و مدیر مرکز مطالعات علوم انسانی و دینی دانشگاه معارف بیروت و نویسنده مشهور جهان عرب، با محوریت «دلالتهای نظریه اسلامی فرهنگ در موضوع هدایت خانواده و راهبردی نهاد علم» سخنرانی خود را ارائه نمود.
دکتر طلال عتریسی، با بیان این مطلب که بحث پیرامون فرهنگ، بحثی پر دامنه و پیچیده میباشد به خصوص که تعریف مشخصی برای فرهنگ وجود ندارد؛ گفت: دهها تعریف برای فرهنگ ارائه شده است، اما برای اینکه بتوانیم در این موضوع دیدگاهی را ارائه داده و در خصوص نظریه فرهنگی صحبت کنیم، باید نظر و فهم خود را از فرهنگ ارائه دهیم.
وی تصریح نمود در ابتدا موارد مورد نظر را در سه بعد دسته بندی میکنیم:
بعد اول بعد اعتقادی میباشد، اینکه چگونه به جهان پیرامون مینگریم و آیا جهان بینی ما یک جهان بینی با پیش زمینه الهی و دینی میباشد یا جهان بینی با پیش زمینه الحادی و سکولار است؛ بعد اول بعدی اساسی است که ابعاد دیگر با آن مرتبط هستند.
بعد دوم اینکه انسان چگونه به وجود و امیال خود مینگرد و چگونه برای محدودیتهایی که بر او تحمیل میشود یا نباید بر او تحمیل شود نگاه میکند.
و بعد آخر هم بعد اجتماعی میباشد، اینکه انسان چگونه به دیگری مینگرد و با او تعامل دارد؛ اینکه اگر دیگری مسلمان یا از دین دیگری باشد، تعامل چنین فردی با طبیعت و مخلوقات دیگر به چه صورت است. این بعد ممکن است باعث بازشدن پنجرههای دیگر نیز بشود.
دیگران ممکن است ابعاد دیگری را به این سه بعد اضافه یا کم کنند؛ البته ترجیحا اضافه خواهد شد، اما آنچه گفته شد خلاصهای از ابعاد مختلف بود. آنچه که به عنوان فرهنگ یا دیدگاه فرهنگی نامیده میشود شامل همین سه بعد «اعتقادی، جهان بینی، خارجی یا نگاه انسان به دیگران» میباشد. ایده و روشی که در این زمینه ارائه میشود بحث برانگیز است. البته کل موضوعی که به آن پرداخته میشود بحث برانگیز بوده و مورد اتفاق نظر نیست. تصور فرهنگی امروز پیرامون سه بعد مطرح شده که فکر تولید شده فرهنگی اثر میگذارد، یک تصور و دید غربی است که در صد سال گذشته مطرح نبوده و گویا امروز به عنوان نگاهی مفروض قرار داده شده است.
وی تصریح نمود نظریه غالب راجع به تعامل انسان با خودش که مسألهای اساسی است، این است که انسان باید آزاد باشد. اما باید به این سؤال پاسخ داده شود که با این آزادی چگونه باید تعامل کرد. آنچه رایج است این است که انسان اعم از مرد یا زن، جوان یا پیر، آزاد است و نباید مورد پرسش قرار گیرد. حتی در ارتباط با بدن خود نیز به صورت مطلق آزاد میباشد. بدون در نظر گرفتن دغدغههای واقعی موجود در جامعه نمیتوان به این مسأله به عنوان چالشی اساسی پاسخ داد.
دکتر طلال عتریسی، بااشاره به این مطلب که آزادی به این معنا امری اتفاقی نمیباشد، بلکه مسیری است که تجربه غربی آن را طی نموده و از عصر روشنگری تا کنون ادامه دارد بیان نمود این تجربه به صورت خلاصه میگوید انسان مرکز عالم و سرور و صاحب طبیعت بوده و باید رابطهاش با خدا قطع شود. اکتشافات و یافتههای علمی با دور شدن حکومت و سلطه دین بر جوامع غربی و با دیدگاه پیشرفت همراه شد. چنین القا شد که وقتی رابطه با خدا قطع شود راه برای پیشرفت و اکتشافات باز میشود. این امر حتی از زبان اندیشمندان مسلمان نیز بسیار شنیده میشود.
وی تصریح نمود تا زمانی که بحث در زمینه فرهنگ وجود دارد نباید این موضوع به صورت تئوری باقی بماند. باید از دیدگاه اسلامی به این مفهوم نگریسته شده، سنجیده شود، راجع به آزادی و محدوده آن صحبت شود و درباره آن به صورت کاربردی بحث شود. چرا که در ایران و حتی جوامع غربی بحث در این باره وجود دارد و پاسخهای متعدد و گوناگون به آن داده میشود. باید ابتدا از مشکلات صحبت شود. چرا که مشکلات هستند که باعث خلق چالش برای انسان شده است. بنابراین باید دغدغههای موجود بر روی مشکلات واقعی جامعه متمرکز شود. مقدمه این مشکلات افکاری هست که در جامعه وجود دارد.
عتریسی گفت اگر بخواهیم دیدگاه فکری درباره آزادی، پیشرفت و مانند آن را به جامعه منتقل کنیم، یعنی بخواهیم از فضای فکری به کف جامعه و نهادهای جامعه وارد شویم، باید بگوییم نهادهای موجود، باعث تشکیل و هویت جامعه میشوند. در اروپا این نهادها در گرایش به سکولاریسم نقش دارند. به عنوان مثال در فرانسه حجاب به دلیل اینکه نمادی دینی محسوب میشود، ممنوع میباشد.
وی تصریح کرد نهادهایی که به آن اشاره شد از خانه شروع میشود، سپس مدرسه و مراکز آموزشی را در بر میگیرد. فعالیتهای گوناگونی که در مدارس انجام میشود اثر خود را در این مورد خواهد داشت. بعضی مدارس در لبنان هر روز صبح اجرای سرود ملی را دارند. اما در برخی مدارس مثل المقاصد که برای اهل سنت میباشد هر روز صبح دو دقیقه قرآن پخش میشود. شاید حجاب در این مدارس اجباری نباشد، اما این دو دقیقه پخش قرآن تأثیر خود را خواهد داشت. در دانشگاه نیز این منوال ادامه دارد. بنابراین چنین نهادهایی به نوعی جامعه سازی را انجام میدهند. شاید کودکی در منزل قرآنی تربیت شود اما در دانشگاه یا مدارس به گونهای دیگر تربیت شود. باید مشخص شود اولویتها در نهادهای فرهنگ ساز در جامعه چیست. پاسخ این سؤال بخشی از نظریه ما خواهد بود. تجربه، مطالعات و آنچه پیرامون ما اتفاق میافتد میتواند به تکمیل آن کمک کند. اینکه کدام نهاد میتواند نقش اساسیتری را ایفا نماید، کدام نقش برای فرهنگ خطرناک است و کدام مؤلفه میبایست مؤلفه اساسی در نظر گرفته شود سؤالات دیگری هستند که پاسخ به آن میتواند نظریه ما را کامل نماید.
عتریسی با اشاره به این موضوع که در جوامع شیعی وجود حوزههای علمیه یک ویژگی خاص میباشد بیان نمود در مرور نظریههای فرهنگی موجود، اثری از وجود حوزه نیست، همة نظریههای موجود، غربی میباشد. چرا که آنان سینما، دانشگاه و امثال آن را میشناسند، اما حوزه را نمیشناسند. در این زمینه حوزه باید به صورت فعال وارد شود و با سؤالات دقیق و مهم روبرو شود. حوزه باید پاسخ دهد که جامعه را چگونه میفهمد. درباره مقوله پیشرفت، آزادی و حکومت، شناخت و مانند آن نظر خود را ابراز نماید. البته شاید از یک جهت مشکلاتی در رابطه با آنچه در جامعه رخ میدهد به وجود بیاید. اما باید به این نکته توجه داشت که شاید دانشگاهها به نظریه غربی در موضوع فرهنگ نزدیکتر باشند. یعنی در هر پروژه فرهنگی، نظریه و دیدگاه فرهنگی در ایران یا جوامع دیگر میبایست به ویژگیهای آن جامعه نگاه کرد. ویژگیهای هر جامعهای مورد اتفاق نظر است. یعنی انسان از بیرون نمیتواند یک خصوصیت را ذکر کند و بعد آن را از جامعه طلبکار باشد. سخن از خاستگاه دیدگاه دینی است که درباره رابطه انسان با خود، خدا و دیگری میباشد. باید دید کدام نهاد در این زمینه به این نگاه کمک میکند و کدام نهاد بیتفاوت است. باید این را در نظر گرفت که این پاسخها تا چه میزان به این مسیر کمک میکند. ممکن است کسی که در مسیر فکر غربی تربیت شده، نتیجه کار ما را به یکباره در جامعه تغییر دهد. حوزه باید این ابعاد سه گانه را به صورت دقیق تعریف نماید. چه برای اینکه نظریه فرهنگی را تولید کند و چه برای اینکه بخواهد لوازم و واجبات طی کردن این مسیر را مشخص نماید.
وی تصریح نمود با همه این توضیحات نباید تصور شود ما در ایجاد نظریه غربی عقب افتادهایم. حتی باید در نظر داشت که غرب که بیش از صد سال در تلاش است تا به نظریات واحد برسد هنوز در این زمینه و در جامعه شناسی یا روانشناسی موفق نشده است. نمی توان این موضوع را ضعف یا عقب گرد به شمار آورد. شاید این سؤال به ذهن بیاید که نظریه اسلامی در باب فرهنگ یا ابواب مختلف دیگر چیست؟ همان گونه که در تفسیر، یک دیدگاه تفسیری واحد وجود ندارد، در زمینه نظریه اسلامی نیز یک نظریه اسلامی واحد نداریم. در غرب هم دیدگاههای مختلف وجود دارد و هر کدام منتشر شده و به عموم مردم ارائه میشود.
دکتر عتریسی با اشاره به اینکه عنوان بحث نظریه اسلامی فرهنگ میباشد، اینکه درباره فرهنگ یک نظریه اسلامی ارائه شود بیان نمود شاید این نظریه یک مبانی و شاید مولفههایی داشته باشد، مطرح شود و نظام مسائلی از آن نیز ارائه شود. یعنی بتواند مبتنی بر نظام مسائلی شکل گیرد. هستی شناختی، انسان شناختی و جامعه شناختی، میتوانند هویت نظریهها را تغییر دهند.
وی ادامه داد ابعاد سه گانهای که مطرح شد هر کدام قابل بسط میباشند. مثلا به این موضوع پرداخته شود که خلیفه اللهی انسان به چه معنی است. اینکه بهشت وعده داده شده به انسان بر روی همین زمین است یا خیر. آنچه ارائه میشود طرح و تولید نظریهای است که در وهله نخست با زندگی انسان همراهی داشته و پاسخگوی سؤالات امروزی او میباشد. طبیعتا این یک نظریه کامل نمیباشد. فرض بر این است که به مثابه یک روش باید از یک خاستگاه فکری معین آغاز نمود. یعنی باید از مشکلات شروع کرد. مثلا درباره جمهوری اسلامی ایران و جامعه آن باید مشکلات بهعنوان مبدأ فکر قرار گیرد تا بتوان به راه حل رسید. اما تأکید بر این است که لزومی ندارد یک نظریه واحد وجود داشته باشد.
دکتر عتریسی با اشاره به اینکه برای اسلامی سازی فرهنگ و تربیت تلاشهای بسیاری انجام شده است گفت: اما هنوز نتیجه مورد توقع حاصل نشده است. دلیل آن پیچیده کردن فرهنگ توسط خود فرهنگ میباشد. یعنی فرهنگ خودش را پیچیده میکند. بهطور مثال انسانی دارای یک گرایش فرهنگی میباشد، اما در طول ده سال گرایش فرهنگی خود را تغییر میدهد. سؤال اینجاست که آیا ما میتوانیم پایههای فرهنگی را به گونهای قرار دهیم که تغییر آن سخت باشد؟ نظریه فرهنگی باید بتواند به این سؤال پاسخ دهد. واقعیت خارجی بر ما تحمیل میکند که چگونه میبایست فرهنگ را بفهمیم و با آن تعامل کنیم. باید دائم به دیدگاههای جدید مسلط شد. غرب میگوید آزادی به هر جا رفت قواعد هم باید هم پای آن حرکت کند و زمینه را برای آن آزادی فراهم نماید اما ما از خلال احکام و قواعد دینی چهارچوبی را مطرح میکنیم که بتوان با آن فرهنگ را در جامعه ساخت.
دکتر عتریسی در پاسخ به این سؤال که آیا ما باید از کف جامعه و جامعه شناسی آغاز کنیم و بعد منطبق بر آن نظریه فرهنگی را ارائه کنیم؟ گفت: ما نمیخواهیم از صفر شروع کنیم بلکه از فهمی آغاز میکنیم که همان ابعاد سه گانه میباشد. این امر مانند چراغی است که باعث بهتر دیدن جامعه میشود. اما به این معنی نیست که بخواهیم آن را بر جامعه تحمیل نماییم. همه ما تصوری از آزادی و امیال در ذهن خود داریم. اما تصوراتی که داریم و برخاسته از منابع میباشد به ما کمک میکند تا جامعه را بهتر درک نماییم. بهطور یقین بر خلاف آنچه جامعه شناسی میخواهد ما از صفر شروع نمیکنیم. جامعه شناسی میخواهد از صفر شروع کنیم و حقیقت چیزی جز واقعیت خارجی نمیباشد.
دکتر عتریسی با اشاره به این موضوع که فکر غربی یک فکر حاکم میباشد و اجازه نمیدهد ما بتوانیم به راحتی به مشکل بپردازیم بیان نمود حتی اندیشمندان مسلمانی در ایران، لبنان یا هر کشور دیگر هستند که تنها جامعه شناسی غربی را جامعه شناسی صحیح میدانند. در گام نخست باید یقینی بودن این علم را تا جایی که برای ما روشن است زیر سؤال برود. وقتی میخواهیم در عمل، نظریه خود را به کار گیریم، نمیتوانیم در مورد نظریه اسلامی، از وجود یا عدم وجود حکومت اسلامی سخنی بگوییم. ما باید فرهنگ را اصلاح نماییم و در این زمینه حدود حکومت اسلامی را هم مدنظر قرار دهیم. تا قبل از تشکیل حکومت اسلامی مسأله متفاوت بوده است. باید به این سؤال پاسخ داده شود که از شهروند چه انتظاری داریم. در بعد فردی، رفتار با دیگران و رابطه با خداوند. نهادهایی هستند که باید در هر زمینه حداقلهایی را تعریف نمایند. این مسأله در تشکیل نظریه اسلامی فرهنگ مؤثر میباشد. انسانی که در زمینه فرهنگ کار میکند شاید خود را مسئول نبیند که دربارة نقش حکومت اسلامی در زمینة فرهنگ فکر کند و به سؤالات پیرامون آن پاسخ دهد و این موضوع از چالشهایی است که با آن مواجه هستیم.
وی تصریح کرد دیدگاه کلی با توجه به مشکلات موجود باید ساختار فرهنگ را سمت و سو دهد تا بتواند ساختار فرهنگ، ساختاری عینی باشد. یعنی کل و ساختار در نظر گرفته شده باید با نگاه به مشکلات عینی صورت پذیرد. سؤال اینجاست که رویکردهایی که در فرهنگ به طور کل در نظر گرفته میشود و سعی میشود در جامعه مستقر شود با همراهی آحاد جامعه روبرو نخواهد بود. یعنی تعامل بین آحاد جامعه و ساختار در نهایت به گسست اجتماعی و گسست حاکمیت با آحاد جامعه میانجامد. راه حل کلی برای احتراز از این مشکل مد نظر قرار میگیرد یا خیر؟
وی ادامه داد در پاسخ باید گفت که باید نگاهی کلی داشته باشیم. در این زمینه دیدگاه اسلامی وجود دارد و کل نگر است. البته میتوان برای آن جزئیاتی را هم برشمرد. متغیرهایی وجود دارد که کار را برای ما سخت میکند. ما نمیتوانیم یک نگاه کل گرا را برای تک تک افراد جامعه به صورت کامل منطبق نماییم. این یک کار محال است. ما فرهنگی داریم که همه از آن تأثیر میگیرند. برخی بیشتر و برخی کمتر. برخی افراد قائل به استفاده از زور برای تعمیم این فرهنگ در جامعه بوده و برخی هم قائل به تسامح میباشند. برخی قائل به این هستند که اگر بخش قابل توجهی از جامعه در این راه قدم بردارند اکتفا میکند اما برخی این گونه نیستند. ما نیازمند دیدگاهی تعاملی هستیم و باید عملگرا باشیم. مسأله فقط تعریف فرهنگ نمیباشد. ممکن است بتوانیم با جستوجویی ساده پنجاه تعریف از فرهنگ را به دست آورد. اما اعتقاد این است که باید به صورت جدی بر روی مشکلات متمرکز شد. اگر در عمل با مشکلاتی مواجه میشویم به معنی اشتباه بودن مبانی نمیباشد. مبانی صحیح میباشد. مثلا داعش به اسم اسلام قتل عام انجام میدهد اما اسلام اشتباه نمیباشد. وقتی برخی از اقشار مانند جوانان، زنان و … با مبانی که یقین به درستی آنها داریم در تضاد قرار میگیرند، این معنی را میدهد که باید در انتقال این مبانی راه درست را انتخاب نماییم.