به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، آیین اختتامیه هجدهمین دوره همایش کتابسال حوزه در حالی پایان یافت که این پژوهشگاه با معرفی چهار اثر شایسته تقدیر، دو اثر تحسین شده و همچنین انتشارات برگزیده حوزوی، در این همایش حضور داشت. از اینرو فرصت را غنیمت دانسته و به معرفی کتاب ارزشمند “فلسفه عرفان” تالیف حجت الاسلام و المسلمین علی فضلی عضو محترم هیات علمی گروه عرفان پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه پرداختیم که در ادامه از نظرتان خواهد گذشت.
ü لطفا پیرامون بخشهای مختلف کتاب فلسفه عرفان توضیح دهید.
این اثر در هفت فصل تنظیم شده که هر فصل به چند گفتار پرداخته است. آن فصول به ترتیب عبارتند از:
۱٫ چیستی فلسفه عرفان که در آن از ماهیت فلسفه، فلسفه عام و فلسفه خاص، فلسفه محض و فلسفه مضاف، عرفان و فلسفه عرفان سخن به میان آمد.
۲٫ هستی فلسفه عرفان که در آن به امکان فلسفه عرفان، ضرورت فلسفه عرفان، غایت فلسفه عرفان، روش فلسفه عرفان و مختصات فلسفه عرفان پرداخته شده است.
۳٫ ماهیت موضوع و مسایل فلسفه عرفان که در آن چیستی موضوع فلسفه عرفان، اعم از موضوع فلسفه تجربه عرفانی، موضوع فلسفه عرفان نظری و موضوع فلسفه علم سلوک، هم چنین چیستی مسایل فلسفه عرفان یعنی رووس، مبادی و مبانی تبیین شدهاند.
۴٫ مسایل و ماخذ فلسفه تجربه عرفانی که در آن تاریخچه فلسفه تجربه عرفانی، ماخذشناسی فلسفه تجربه عرفانی و مسایل فلسفه تجربه عرفانی سخن گفته شده است.
۵٫ مسایل و ماخذ فلسفه عرفان نظری که در آن به تاریخچه فلسفه عرفان نظری، ماخذشناسی فلسفه عرفان نظری و مسایل فلسفه عرفان نظری پرداخته شده است.
۶٫ مسایل و ماخذ فلسفه علم سلوک که در آن از تاریخچه فلسفه علم سلوک، ماخذشناسی فلسفه علم سلوک و مسایل فلسفه علم سلوک سخن به میان آمده است.
۷٫ نسبت فلسفه عرفان با دانشهای همگرا که در آن نسبت فلسفه عرفان با عرفان نظری، فلسفه عرفان با فلسفه اشراق، فلسفه عرفان با فلسفه صدروی، فلسفه عرفان با فلسفه اخص، فلسفه عرفان با فلسفه دین، فلسفه عرفان با فلسفه اخلاق و فلسفه عرفان با معرفتشناسی بررسی شده است.
· لطفاً در مورد مقوله فلسفه عرفان بیشتر توضیح دهید.
نام عرفان به معنای شهود فراگیتی از حیث وجود صمدی و تجلی اسمایی، از رازآلودترین، پرآوازهترین، باشکوهترین و دلانگیزترین نامهاست که در گنبد مینا چون نگینی سرخ میدرخشد و در این سپهر تیزرو جاودانه میماند؛ نامی که استماعش دل هر رازجوی تشنه حقیقت را به وجد میآورد و او را به فتح راز چیستی این گونه معرفت فرامیخواند؛ رفعت آن چنان بر طارم هستی نقش بسته که کسی در گستره تاریخ قدرت انکار این معرفت ویژه بشری را نداشته و برهانی قاطع بر نفی ارزش شناختاری آن اقامه نکرده است؛ این جایگاه رفیع عرفان را در جهان دانش به عنوان یکی از برترین منابع شناخت واقعیت –جان و جهان و جهانبان – ؛ و میراث عارفان را به عنوان یکی از بهترین آثار شناخت جهان نادیدنی جای داده است و این امر موجب خیزش مطالعه فراعرفانی در جامعه امروزین گشته تا ماهیت و مولفههای عرفان را راز بگشایند. این راز گشایی آغازگر فلسفه عرفان و خاستگاه پرسش از عوارض ذاتی آن، و موجب پیدایش مسایل متعددی پیرامون آن گشته تا زمینه پیدایش یک دانش نوبنیاد به نام دانش فلسفه عرفان فراهم آمد؛ دانشی که میتواند در حوزه عرفان بین الادیانی در صدد تبیین فیلسوفانه تجربههای عرفانی و در حوزه عرفان اسلامی در موقعیت نظارت تفسیرگرانه و سنجشگرانه بر کل علم عرفان، به ویژه بر مبادی و مبانی آن علم برآید. ما در این نوشته به قدر توان با بضاعت بسیار اندک در صدد شناخت این دانش و شمارش طرحواره مسایل آن هستیم.
· فلسفه عرفان به دنبال چیست؟
کلید سخن درباره دانش فلسفه عرفان شناخت اجمالی ماهیت دانش است و دانش که از حیث تعریف سنتی در مقام اکتشاف از واقعیت است و به نوعی در صدد وصول به واقعیات متناظر و متناسب است، مجموعه گزارههای کلی معرفتبار است که در یک ساختار منتظم بنیان دارد. بر این اساس دانش آن هنگام دانش نام میگیرد که ساختاری منتظم و چیدمانی منطقی داشته باشد، به گونهای که مجموعهای به هم پیوسته از مباحث و مسایل مرتبط حاصل گردد تا نتایج مطلوب و سازگار به دست آید. از این روست که ماهیت دانش در حقیقت دستگاهوارگی است و ماهیت دستگاه نیز بههم پیوستگی، همسازگاری، همگرایی و همپوشانی اجزای یک کل است. در عرف علمی برای شکلگیری این دستگاه سازمند وجود چند مولفه ضروری است و آن چند مولفه عبارتند از: موضوع، مسالهها، غایتها، تعریفها، اصلها، نظریهها، استدلالها، روشها، سنجشها و غیره. هر کجا این دستگاه باشد، دانش نیز هست. مشخصه هر دانش نخست گونه موضوع، آنگاه نوع مسایل، نظریات، غایات و نوع روش یا روشهاست. پس دانش چونان دستگاهی از اصلها، ضابطهها، مسالهها، روشها و نتیجهها در همه موقعیتها و در همه فرضهاست، یعنی این چیستی ثابت و تغییرناپذیرست، هر چند موضوع تغییر کند، اصول و مسایل به حسب دانش مقصود تفاوت کند و روش نیز، یکی از این سه روش عقلی ناب، روش ترکیبی از عقل و حس و روش ترکیبی از عقل و شهود باشد.
پس از شناخت ماهیت دانش در مقام تعریف، باید آن را در مقام تحقق شناخت؛ مقامی که به نوعی بیانگر فرایند شکلگیری دانش به گونه دانش است. بر اساس این نگاه یک دانش از جهت پدیداری دو مرحله دارد، یکی مرحله پیشا دانش و دیگری مرحله دانش؛ به تعبیری هر دانش و علمی دو مرحله دارد: مرحله پیشاساختاری و مرحله سازمندی.
مرحله پیشا دانش، مرحلهای است که مسایل گوناگون آن دانش به صورت مساله در زمانهای مختلف به گونه پراکنده از سوی علمای همگرای فکری و اجتماعی در یک خط سیر تاریخی با دغدغههای مشابه و پی در پی شکل گرفته؛ اندک اندک نضج یافته و پویا میگردد و همه این مولفهها در ویژگی زمانبندی دانش یعنی تدریجی التحصل دانش جای دارند. یک دانش تا این مرحله گذار را طی نکند، به یکباره از یک ساختار منتظم بهرهمند نگشته و در مرحله سازمندی قرار نمیگیرد و به شکل دانش جلوه نمیکند. از این روست یک دانش از حیث مسایل تدریجیالحصول و از حیث ساختار ابداعیالحصول است. البته این ساختار نخستینه زمانی صورت میبندد که موضوع آن دانش تشخص یابد، مسایل آن به عنوان احکام و خصایص موضوع ترتیب و ترتب منطقی پیدا کند، غایت آن تشخص یابد، روش تحصیل و تحقیق مسایل آن تعریف گردد، زبان اصطلاحی آن شکل گیرد و اصول بنیادی آن تقرر یابد. اگرچه باید اذعان داشت که چه بسا این ساختار نخستینه به مرور زمان و تاریخ به دست علمای بزرگ دچار انقلابات و تحولات گشته و در مکاتب مختلفی تجسد مییابد.
· هدف از نگارش این اثر چه بوده است؟
این اثر در صدد پیریزی دانش فلسفه عرفان است، دانشی که تا به امروز کسی به صورت دانش به آن نظر نیانداخته و طرحی دانشواره برای آن نیافکنده است؛ هرچند مرحله پیشادانشی آن از گستردگی چشمگیری برخوردار است. چراکه در سنت غرب –چنان که بعدها خواهیم گفت –نظارت فیلسوفانه بر اساس عرفان یعنی تجربه عرفانی از قرن هفدهم آغاز گشته است و از آن تاریخ به بعد مسایل آن آهسته آهسته شکل گرفته؛ گسترش یافته و پویا گشته است؛ چنان که در سنت اسلامی نیز –همان گونه که در آینده خواهیم گفت – از گذشته دور مسایل فلسفه عرفان، نه به این نام، به صورت جسته و گریخته وجود داشته و امروزه مورد توجه عرفانپژوهان حوزه اسلامی قرار گرفته و دیدگاههای مختلفی عرضه شده است. از این رو اثر حاضر بی آن که در باب مسایل فلسفه عرفان ورود داشته باشد و به آن مسایل بپردازد، با توجه به مرحله پیشا دانش درصدد نشانداد دانش سازمند و ضابطهمند از فلسفه عرفان است که پس از شکلگیری، مسایلش به گونه منطقی پیگیری شود تا زمینه پیریزی مبانی عقلی عرفان اسلامی و بستر نقد منصفانه و پیرایش معمارگرانه آن عرفان فراهم آید و نگاههای مدافعانه و متکلمانه به بررسیها و نقدهای فیلسوفانه و همدلیهای بسته متعصبانه به همدلیهای پیش برنده متعالی مبدل گردد.
بر این اساس این اثر در مقام پاسخ به چیستی ماهیت و مولفههای دانش فلسفه عرفان است؛ پرسشی که چندین و چند مساله خرد را در پی دارد که اهم آن مسایل عبارتند از: فلسفه عرفان چه سازه علمی دارد؟ موضوع و مسایل آن چیست؟ ویژگیها و روشهای آن چیستند؟ گونههای آن چه هستند؟ نسبت آن با دیگر علوم همگرا چیست؟ در حقیقت این پرسشها اساس نوشته حاضرند که چه بسا در هیچ اثری به گونه منتظم پاسخ ندیده باشند و این اتفاق در این نوشته به قدر بضاعت نویسنده صورت پذیرفته است.
· نظریه فلسفه عرفان چه امتیاز یا تفاوتی نسبت به سایر موضوعات مشابه دارد؟
این اثر با روش متتبعانه و تحلیلگرانه چند نوآوری را به محققان هدیه داده است که عبارتند از:
یکم: پیریزی سازاوار دانش فلسفه عرفان با ترسیم تعریف آن دانش و مولفهها و ویژگیهای آن؛
دوم: تعریف فلسفه عرفان بر پایه تقسیم فلسفه به فلسفه عام و فلسفه خاص و تقسیم فلسفه خاص به فلسفه محض و فلسفه مضاف؛
سوم: تقسیم فلسفه عرفان به فلسفه تجربه عرفانی، فلسفه عرفان نظری و فلسفه علم سلوک بر پایه تقسیم عرفان به تجربه عرفانی و علم عرفان و تقسیم علم عرفان به عرفان نظری و علم سلوک؛
چهارم: تبیین موضوع سه شاخه فلسفه عرفان، به همراه بیان تاریخچه هر یک از این شاخهها؛
پنجم: بیان پرسشواره مسایل هر یک از شاخههای فلسفه عرفان برای آماده ساختن سندی روشن برای پژوهشهای نوین؛
ششم: توصیف نسبت فلسفه عرفان با هر یک از دانشهای همگرا با توجه به نقطه گرانیگاه جهت روشنسازی جهات تعامل تعالیبخش.