به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با توجه به بحثهای جاری در فضای مجازی پیرامون عرفان حلقه پرسشی که مطرح میکنند این است که آیا این عرفان ارتباطی با عرفان اسلامی دارد یا خیر؟!
فرصت را غنیمت شمرده و سراغ حجت االسلام و المسلمین دکتر بهرام دلیر مدیر گروه عرفان پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی رفتیم و گفت و گویی با ایشان ترتیب دادیم که در ادامه از منظرتان خواهد گذشت.
با سلام و تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، لطفا پیرامون عرفان اصیل اسلامی به اجمال توضیح دهید.
در پدیدههای معنوی که امروزه در جامعه ایران و به طور کلی در جوامع بشری شاهد آن هستیم، به عرفانهایی برخورد میکنیم که تماما از آنها به “عرفانوارهها” تعبیر میشود و گاهی عرفانهای کاذب و بعضا تعبیرهای دیگر.
از نظر دانشی این قبیل معنویتهایی که منهای متن ارایه میشود و یا معنویت و عرفانهایی که منهای گزارههای ادیان آسمانی مطرح میشود؛ عموما ربطی به دانش عرفان و خصوصا ربطی به عرفان اسلامی ندارند.
عرفان به خصوص در اسلام دانشی است که با پیشینه مشخص و منابع معیّن و اعلام و اشخاص مشهور در این دانش وجود دارد. پیشینه آن در اسلام به گزارههایی که از قرآن کریم استفاده میشود بر میگردد و بر گزارههای نبوی و ولوی که در قالب کتاب و سنت آن را میشناسیم توجه دارد و برای خود منابع کلاسیک مشخصی دارد. در عرفان نظری اولین کتابی که در آموزشهای کلاسیک تدریس میشود. “تمهید القواعد” ابن ترکه اصفهانی است که به نوعی توحید نظری به شمار میآید.
دومین منبع آن فصوص الحکم، فصوص محی الدین عربی به شرح قیصری است و سومین اثر که به عنوان منابع دست اول دانش عرفان به شمار میآید مصباح الانس است متن از غنوی و شرح از ابنحمزه فناری است. دانش عرفان موضوع مشخصی را دنبال میکند و به مسائل معینی میپردازد و اهداف و غایت برای این دانش تعریف کردهاند.
موضوع عرفان، به خصوص عرفان نظری، توحید است و اسمای حسینی انسان کامل غالب کتابهای عرفانی این امور را دنبال میکند.
لطفا عرفانهای نوظهور امروزی را نیز برای خوانندگان مصاحبه تبیین فرمائید.
عرفان به خاطر جذابیتی که دارد میتواند در کنار آن تهدیدهایی را تصور کرد و نیز به خاطر جذابیتش فرصتهایی را ایجاد میکند. تهدید عرفانوارهها که هر جریانی که کمی کار خارقالعادهای هم بکند از آن تلقی به عرفان میکنند. در حالی که همه ما باید بدانیم که هر کار خارقالعادهای عرفان نیست. اگر با استفاده از دانش و فرمولهای هیپتونیزم و… کارهای خیلی فوقالعاده هم بکنند، ولکن آن را عرفان نگفته و از دانش عرفان به شمار نمیآید. یا تکنولوژی فکر امروز کارگاههای متعددی را در جوامع بشری برای آن میگذارند و چه بسا بروندادههایی کاربردی را برای آن داشته باشد و مانند عرفان نخواهد بود. و مباحث دیگری مثل طرحدستی و شعبدهّبازی و کارهای دیگر با فوت و فن و تجاربی، کننده این کار چه بسا به نظر تماشاگران کارهای خارقالعادهای بکند، ولکن از نظر دانشی هیچ ربطی به عرفان، چه بخش نظری آن و چه قسم عملی آن ندارد.
امروزه عرفان حلقه، عرفان شبهه قاره هند، عرفان آمریکای مرکزی و عرفان آمریکای لاتین و جنوب شرق آسیا در کشور ما ایران هم در قالب کتابهایی نشر یافته و یا فایلهای صوتی در این مورد دیده میشود. به طور قطع نامگذاری این رویکردها به اسم عرفان از نظر علمی نامگذاری به جایی نیست. در حقیقت عرفان حلقه یک مجموعهای از افکار و کارگاههای شخصی است که بخشی از بحثهای عرفانی را ارایه میکند، عرفان حلقه در ایران و بحثهایی که در فضای مجازی طرح میشود، یک جنبه حقوقی و قضایی دارد که ما به آن ورود پیدا نمیکنیم و اطلاعی هم از کم و کیف آن نداریم.
لطفا در مورد عرفان کیهانی موسوم به عرفان حلقه توضیح دهید.
ما از جنبه اسمگذاری آن که به نام عرفان ارایه میشود بحث میکنیم که آیا واقعا این مباحث و سخنرانیهایی که در کارگاههای یاد شده ارایه میشود، آیا واقعا عرفان هستند؟ تا جایی که ما تتبع و تحقیق و بعضی از فایلها و سخنرانیهای مؤسس این جریان(محمد علی طاهری) را گوش دادیم آن مباحث را سرشار از بحثهای التقاطی می دانیم. چراکه بخشی از آن از ادبیات کهن فارسی گردهبرداری شده و برخی از آن از مباحث تکنولوژی فکر قرض گرفته شده است. چه بسا مباحث زبانشناختی و جهانشناسی هستند که گره با منابع دینی نخورده و مجموعهای از گزارههاست که به صورت طبیعی در همه گزارههایی که ارایه میشود. هم جنبه سلبی دارند و هم ایجابی. اینطور نیست که هر چه از این سخنرانیها و کارگاهها و نوشتهها به سرانجام رسیده همه جنبه مثبت داشته باشند، چنین نیست، همانطور که عرض کردم اندکی از اینجا و اندکی از آنجاست، چارچوبی در آن دیده نمیشود. در روابط با جنس مخالف گاهی دیده میشود در کارگاهها شریعت کاملا نادیده گرفته میشود و حریم ناموس الهی و شریعت محمدی(ص) در آنها رعایت نمیشود.
حریم شریعت که میراث ماندگار از زمان بعثت و رسالت نبی مکرم اسلام(ص) تا زمان غیبت امام زمان(عج) است و سپس توسط فقهای بزرگی که گزارههای شریعت را از منابع مشخص استنباط میکنند، این شریعت دارای دیرینه طولانی است و زحمات فراوانی برای آن کشیده شده و در زمان معاصر توسط مراجع عظام گزارههای شرعی به استنباط میرسد در عرفان حلقه این بخش قضیه کاملا نادیده گرفته شده است و چه بسا با رفتارهای عملی در ارتباطات اجتماعی حریم حرامها، حلالها، محرمها و نامحرمها به چالش کشیده میشود.
کارگاهها و آثاری که در این جریان انحرافی وجود داشته با چه مضامینی است؟
در حوزه انسانشناسی کتابی را به نگارش در آوردهاند و نشر یافته است. همچنین در قالب کارگاهها و سخنرانیها مطالبی را بیان کردهاند که متناسب با انسانشناسی با رویکرد اسلامی نیست. صاحبان این جریان دانشآموختههای عرفان ـ اسلامی نبوده و با منابع کلاسیک عرفان نظری و عملی نا آشنایند و در محضر اساتید صاحب کرسی تدریس عرفان نظری و عملی زانو نزدهاند، فلذا انسانشناسی این جریان برآیند از عرفان انسانی نیست! مخلوطی از اندیشههای شرقی و غربی است که در رفتارهای آنها دیده میشود و هم عشقورزی شرقی، اما به جای استواری این گزارهها تکیه نزدهاند و از منابع معتبر در دیدگاهها عرفان اسلامی برخوردار نیستند.
امروز تشنگی که برای معنویت و عرفان و مباحثی مثل وصال حضرت حق، لقاء الله در بین خانوادهها و به خصوص اشتیاقی که در نسل جوان شاهد آن هستیم، متاسفانه توسط جریانهایی مثل عرفان حلقه به بازی گرفته شده و گاهی به چالش کشانده شدهاند و مواقعی نیز خانوادهها را دچار مشکل کرده است. خیلی از جوانها، خانوادهها چه بسا از این جریانها استقبال میکنند که با امید و حقیقتی به وصال حق رسند، اما در عمل چنین چیزی دیده نمیشود، اما اگر آماری از خروجی کارگاههایی که در راستای عرفان حلقه برگزار شده داشته باشیم و با روش اکتشافی و مصاحبهای با تکتک آنها مصاحبهای برگزار کنیم و معرفتی که از آن کارگاهها تحصیل کردهاند را مورد آزمون قرار دهیم، شاهد این ماجرای تلخ خواهیم شد که تمام شرکتکنندگان علاوه بر آنکه با عرفان اصیل اسلامی آشنا نشده و از دانش عرفان کمترین بهرهای را نبردهاند بلکه مجموعهای از گفتارهای بعضا پارادوکسیکال را به دست آوردند.
محمد علی طاهری، مؤسس و رهبر این جریان التقاطی گاهی دست به تفسیر میبرد و گاهی آیات قرآنی را با نظر خودش به چالش کشانده و میگوید در قرآن کریم تناقض وجود دارد! جالب آنکه در این سخنرانیها یکبار هم نشده، بگوید: “شاید هم اشتباه میکنم و فهم درستی از کلمات و کلام پروردگار عالم ندارم!” به جای اینکه چنین سخنی به زبان براند به راحتی ادعا میکند که قرآن دارای تناقضهایی است. در حالی که اگر از آن پیشینه دیرین از زمان رسول اکرم(ص) و امیرمؤمنان(ع) و مفسران بزرگ در جهان اسلامی رجوع کنیم، هیچگونه تناقضی در قرآن بر نتابیدند.
شخصیتهای بزرگ تفسیری ما و اسلامشناسان سترگ، اندیشمندان مسلمان هرگونه تناقضی را در قرآن کریم برنتابیده و از همه آنها پاسخ دادهاند. شخصیتی که نه سابقه حوزوی دارد، یعنی دانشآموخته علم تفسیر، عرفان، فقه و شرعیت نیست. از مباحث کلامی کمترین کلاسی را به خود ندیده است و دانشهای دیگری که در حوزه معرفتشناسی دینی و اسلامشناسی وجود دارد بهرهای از آنها نبرده، شاید اندک مطالعهای داشته باشد، چون اگر کسی کارشناسی این موضوعات را هر چند اندک کرده باشد به سادگی ادعا نمیکند که قرآن دارای تناقض است. این فرد انسانشناسی را با منابع دینی عجین نکرده و رویکرد منابع دینی را منعکس نکرده، بلکه مجموعه گفتارهای خویش را به عنوان انسانشناسی معرفی میکند. در حوزه انسان اوشه هندوستان، کریشنا مورتری و سایبابا و دیگر کسانی که در هندوستان به بحثهای معنوی به نظر خود پرداختهاند در حوزه انسانشناسی نیز نظر دادهاند ولی مجموعه این نظرها گفتارهای پراکندهای است که به جای استواری گره نخورده است. نتیجه این بحث اینکه عرفان حلقه را اولا عرفانخواندن خطاست، چرا؟ چون هم از نظر دانشی و هم از نظر معرفت دینی ربطی به عرفان چه در بخشی نظری و علمی آن ندارد. نکته دیگر هر کاری که به نظر ما چه بسا کاربردی و ثمرهای هم داشته باشد، در تصور و نگاه اول آن را نباید به آیین مان و دانشمندان ربط دهیم.
با طرفداران و پیروان این عرفان انحرافی چه صحبتی دارید؟
نکته پایانی به همه خانوادهها و جوانان تحصیلکرده و علاقهمند به عرفان و معنویت و آسمانی شدن که دنبال وصال به حقاند عرض میکنم: همانطور که در تغذیه خوراکمان دقت میکنیم، لقمهای میخواهیم بخوریم بهداشتی و پاک باشد، به وصال فکری نیز این دقتها را داشته باشیم. هر فکری، فکری نیست که انسان را به ساحل سعادت برساند. و هر گفتاری چنین نیست که دارای معنویت مطلوب بوده باشد.
علاقهمندی خود چیز ارزشمندی است اما اشباع این تنشگی و سیراب کردن این تشنگی باید از منابع معتبر و استادهای صاحب کرسی این دانش چه در مراکز دانشگاهی و چه در مراکز حوزوی بایستی بوده باشد. از غیر منابع معتبر تغذیه معنویت را تأمین کردن سرانجامش پشیمانی خواهد! ما تجربه تلخی را در ایران در بین منافقان شاهدیم، خیلی از منافقانی که برای این مملکت فاجعه ایجاد کردهاند، بعضی از آنها تفسیر قرآن میگفتهاند، خود رهبر منافقان مسعود رجوی بحثهای اسلامی و دینی مطرح میکرد، من گمان نمیکنم شخصیتهایی که با علوم عرفان آشنا باشند، به خود جرأت دهند که کسی مثل شهید بهشتی را به شهادت برساند و یا با افکار شهید مهطری به مخالفت بپردازند و شخصیتهای دیگری که از منابع ارزشمند نیروی انسانی ایران به شمار میآیند را از ما گرفتند. در حالی که تدریس تفسیر قرآن و نهج البلاغه در جلساتشان جاری و ساری بود. منهای سلایق و امیال شخصی بیاییم با پدیدههای این چنین نیز علمی رفتار کنیم.
اگر کارشناسان دانشی مثل دانش عرفان چنین افکاری را قبول کنند، خوب ما هم میپذیریم اما اگر کارشناسان این رشته اتفاق بر این داشته باشند که این گفتارها ربطی به عرفان اصیل ندارد ما هم آن را رد خواهیم کرد.
همه علاقهمندان و مشتاقان به معنویت و عرفان را توصیه به این دارم که به منابع عرفانی و کتابهای معتبری که توسط کارشناسان این دانش چه حوزوی و چه دانشگاهی به نشر و سرانجام رسیده است مورد مطالعه قرار دهند و سوالات و راهکارها را از اساتید این رشته بطلبند و هر کارگاه و آموزشگاهی که به نام عرفان باشد آن هم فقط لفظا و اسما از نظر محتوا و پیراسته و خالی از هرگونه عرفان معتبری است به آن وارد نشوند.